PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شفاعت‏ از دیدگاه علامه محمد جواد مغنیه‏



گل مريم
2015_07_16, 03:59 PM
http://www.shahrequran.ir/images/smilies/1_1_b_141.gif







شفاعت‏

شفاعت سه طرف دارد: کسی که در پیشگاه او شفاعت می‏شود (خدا)، شفاعت شونده (بنده) و شفاعت کننده که واسطه‏ ای است میان آن دو و برای کمک به دومی به اولی متوسل می‏شود، خواه اولی اجازه شفاعت داده باشد و یا نداده باشد. این است معنای شفاعت در میان خلق خدا.

اما معنای شفاعت در پیشگاه آفریننده آن است که او فرد گناهکار را ببخشد و بیامرزد و البته هیچ گاه در پیشگاه خدا صورت نمی‏گیرد مگر آن که او خود اجازه داده باشد.

صاحب مجمع البیان می‏گوید: شفاعت از دیدگاه ما، اختصاص دارد به دفع ضرر و رفع مجازات از گناهکاران مومن.

معتزله و خوارج، منکر شفاعت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، به معنایی که از صاحب مجمع البیان نقل کردیم، در حق کسانی هستند که از زمره امت آن حضرت می‏باشند و مرتکب گناهان کبیره می‏شوند؛ اما امامیه و اشاعره به این شفاعت اعتقاد دارند.
البته، عقل درباره وقوع شفاعت هیچ حکمی ندارد، نه منفی و نه مثبت؛ اما از لحاظ امکان، هیچ مانعی برای آن نمی‏بیند. از این رو، وقوع و ثبوت شفاعت بستگی به این دارد که به طور صحیح از خدا و پیامبرش نقل شده باشد. بنابراین، کسی که این نقل برایش ثابت شود باید به وجود شفاعت ایمان بیاورد و در غیر این صورت، معذور خواهد بود. با این بیان، معنای این سخن که شفاعت از اصول دین نیست روشن می‏شود، و نیز این که اگر کسی به خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و روز قیامت ایمان داشته باشد، و در عین حال شفاعت را انکار کند، بی تردید مسلمان است.
وقتی به آیات قرآنی رجوع می‏کنیم، در می‏یابیم که برخی از آن آیات شفاعت را به طور کلی نفی می‏کند؛ نظیر آیه 254 سوره بقره: ... روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروشی باشد و نه دوستی و شفاعتی و نکره در سیاق نفی مفید عموم است. (یعنی هیچ نوع شفاعتی وجود ندارد.)

گل مريم
2015_07_16, 04:02 PM
برخی از آیات، شفاعت را به طور مشروط ثابت می‏کند؛
نظیر آیه 26 سوره نجم که می‏فرماید: ... شفاعتشان هیچ سود ندهد، مگر از آن پس که خدا برای هر که خواهد رخصت دهد و خشنود باشد.

وقتی این آیه را بر آیه پیشین عطف کنیم و آن دو را در یک جمله قرار دهیم، نتیجه آن چنین می‏شود که خدا پس از آن که اجازه شفاعت داد، آن را می‏پذیرد. البته لازم نیست که خداوند برای هر کدام از پیامبران خود، به نام یکایک افرادی که شفاعت درباره آنان را می‏پسندد اجازه ویژه ‏ای صادر کند، بلکه همین اندازه کافی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بداند که شفاعت جایز است و نه حرام. البته، در صورتی که شفاعت شونده از اهل کفر و الحاد به خدا نباشد و نه از برافروزندگان آتش جنگها و از کسانی که خون‏های بیگناهان را می‏ریزند و از آنان که به بندگان خدا ستم می‏کنند و ثروت و روزی آنها را به یغما می‏برند، بلکه شفاعت تنها در مورد کسانی صادق است که گناهان عادی و متداول را مرتکب می‏شوند؛

به بیانی دیگر مقصود از این که خدا اجازه شفاعت داده، آن است که به پیامبرش وحی کند من به تو اجازه دادم که برای هر کدام از افراد امت خودت که بخواهی و او نوع خاصی از گناهان را مرتکب شده باشد، شفاعت کنی. در این صورت، کار این گروه در دست پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، و این کمترین چیزی است که در فردای قیامت خداوند به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عطا می‏کند و او هم به نوبه خود برای هر کس که شایستگی شفاعت را داشته باشد انجام خواهد داد.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: من شفاعتم را برای کسانی از امت خود ذخیره کردم که مرتکب گناهان کبیره شده باشند.

ما یقین داریم که شفاعت در اسلام ثابت شده است؛ ولی جزئیات آن را نمی‏دانیم و به هیچ نظریه‏ ای در این باره یقین نداریم. در عین حال، ایمان قاطع داریم که بهترین شفاعت کننده انسان عمل اوست و بهترین وسیله ‏ای که گناهکاران بدان متوسل می‏گردند توبه است؛ زیرا خدای تعالی کسی را که مخلصانه به رحمت او امیدوار باشد و شکسته بال به وجود و بخشش او روی آورد، ناامید نمی‏کند.


تفسیر کاشف