PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چند گناه باورنكردني يك شهيد +توبه نامه



ملکوت
2015_02_26, 11:56 PM
به تحقيق يكي از الگوهاي مهم اخلاقي شهدا هستند افرادي كه هم در زمان حيات خودشون از همه هستي خود مايه گذاشتند و هم براي بعد از شهادت خود با توبه نامه ها و وصيت هاي زيبا و قابل تاملي كه نوشتند هدايت گري كردند.

يكي از مهمترين برنامه هاي شهدا در روزهاي پاياني زندگي ماديشان بر اين كره خاكي توبه نامه هايي بوده كه از اونها به يادگار مانده و گفتم شايد بد نباشه كه يكي از اونها رو در اين قسمت بيان كنم .


در اين توبه نامه ها اعمالي كه شايد به ذهن خيلي از ماها خطور نكنه گناه هست آورده شده تا حساب كار دستمون بياد و به فكر بقيه گناهان خودمون باشيم .

توبه نامه يك نوجوان 13 ساله كرجي به نام شهيد محمودي كه سراسر درس و عبرت است:

بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که حسد کردم...
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم...
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم....
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم....
از این که مرگ را فراموش کردم....
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم....
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم....
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند....
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم....
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم....
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم....
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم....
از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم....
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام، پستمان نکند....
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود....
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری.....
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم....
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند....
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم....
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم....
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم....
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم....
از این که " خدا می بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم....
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم.


از ......(منبع:قافله شهدا)