PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درس هفم کتاب نحو روان با حدیث و قرآن( موصول + تفاوت ما مصدری و ما موصول)



گل مريم
2014_12_04, 06:21 PM
besm20سلام دوستان چون سؤال در مورد مای مصدری و موصول زیاد هست با اجازه ی استاد هندیانی این درس را جلوتر گذاشتم.





موصول#2 (http://www.shahrequran.ir/thread3295.html#post21462)




الف: موصول حرفى#3 (http://www.shahrequran.ir/thread3295.html#post21463)
إنَّ #3 (http://www.shahrequran.ir/thread3295.html#post21463)





ب - موصول اسمى




موصولات مختصّه




دو تذكر




سئوال و تمرين

گل مريم
2014_12_04, 06:22 PM
موصول

موصول كلمه‏ اى است كه از جهت معنا به ما بعد خود مرتبط و وصل است

و در اصطلاح، دو نوع است: حرفى و اسمى.

گل مريم
2014_12_04, 06:29 PM
موصول حرفی:
حروفی هستند که با صله (1)ی خود به تأویل مصدر می روند و نیاز به عاید(2) ندارند(3) و عبارتند از:


1- اَنَّ:

صله «اَنَّ» جمله بعد از آن است كه از اسم و خبر تركيب شده.

خبرِ «اَنَّ» يا جامد است يا مشتقّ. اگر مشتق باشد، به تأويل مصدر مى ‏رود، مثل «اَوَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنّا اَنْزَلْنا»(4). كه به تأويلِ «اِنْزالُنا» مى‏باشد

و اگر جامد باشد يا ظرف و مجرور است يا غير آن. اگر ظرف و مجرور باشد به تأويل «استقرار» مى‏ رود، مثل «بَلَغَنى‏ اَنَّكَ فِى الدّارِ» كه تقديرش «بَلَغَنى‏ اِسْتِقْرارُكَ فِى الدّارِ» است و مثل «فَعَلِمُوا اَنَّ الْحَقَّ للَّهِ‏ِ»(5) كه تقديرش «فَعَلِمُوا اِسْتِقْرارَ الْحَقِّ للَّهِ‏ِ» مى‏ باشد.

و اگر غيرظرف و مجرور باشد به تأويل «كَوْنْ» مى‏ رود، مثل «بَلَغَنى اَنَّ هذا زَيْدٌ» كه به تقدير «بَلَغَنى‏ كَوْنُ هذا زَيْداً» مى‏ باشد و مثل «صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لايَفْقَهُونَ»(6) به تقدير «بِكَوْنِهِمْ‏(7) قَوْماً لايَفْقَهُونَ» است.


تذكّر

«اَنَّ» مخفّفه (اَنْ) نيز به تأويل مصدر مى‏ برد مثل «اَفَلا يَرَوْنَ اَنْ لايَرْجِعُ اِلَيْهِمْ قَوْلاً»(8) به تقدير «عَدَمَ رُجُوعِ الْعِجْلِ قَوْلاً اِلَيْهِمْ».




1. صِله (به كسر صاد)، فعل يا شبه فعلى است كه بعد از موصول مى‏ آيد.
2. «عايد» ضميرى است كه در صله قرار مى‏ گيرد و به موصول بر مى‏ گردد.
3. تفاوتِ موصولِ اسمى و حرفى از سه جهت است:
الف: موصولِ اسمى، معرفه و موصول حرفى، نكره است.
ب: موصول اسمى، با صله‏ اش به تأويل مصدر نمى‏ رود ولى موصول حرفى به تأويل مى‏ رود.
ج: موصول اسمى به عايد نياز دارد و حرفى، ندارد.
4. عنكبوت (29) آيه 51: و آيا كفايت نكرد آن‏ها را، نازل كردن ما (قرآن را)؟
5. قصص (28) آيه 75 «للَّهِ‏ِ» خبر «اَنَّ»، متعلق است به استقرار محذوف. «استقرار» به اسمِ اَنَّ كه «اَلْحَقَّ» است اضافه شده. يعنى پس دانستند كه استقرار حق براى خداوند است.
6. توبه (9) آيه 127: خداوند قلوبشان را (از هدايت) برگردانيده زيرا آن‏ها گروهى هستند كه نمى‏ فهمند (چون فكر نمى‏ كنند).
7. مصدر كه كلمه «كَوْن» مى‏ باشد به اسم اَنَّ كه «هُمْ» است اضافه گرديده، «قَوْماً» خبر كون است.
8. طه (20) آيه 89: آيا گوساله‏ پرستان نمى‏ دانند كه گوساله به ايشان سخنى بر نمى‏ گرداند (جواب آن‏ها را نمى‏ دهد)؟

گل مريم
2014_12_04, 06:53 PM
2- اَنْ:

«اَنْ» يكى از چهار حرفى است كه فعل مضارع را نصب مى‏ دهند. صله «اَنْ» ممكن است فعل مضارع يا ماضى باشد و نيز گاهى ممكن است فعل امر باشد.

مضارع مثل «بَلَغَنى‏ اَنْ تَقُومَ» كه به تأويل «قِيامَكَ» مى‏رود

و مثل «اَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ»(9) كه به تأويل «صَبْرُكُمْ» است.

ماضى مثل «بَلَغَنى‏ اَنْ قامَ» كه به تأويل «قِيامُهُ» است

و مثل «اَوَعَجِبْتُمْ اَنْ جائَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ»(10) كه به تأويل «مَجيئِكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ» است.

امر مثل «كَتَبْتُ اِلَيْهِ بِاَنْ قُمْ» كه به تأويل «كَتَبْتُ اِلَيْهِ بِالْقِيامِ» است

و مثل «وَاَوْحَيْنا اِلَيْهِ اَنْ اِصْنَعِ الْفُلْكَ»(11) به تقدير «اَوْحَيْنا اِلَيْهِ صُنْعَ الْفُلْكِ».




9. نساء (4) آيه 25: صبر كردن شما برايتان بهتر است.
10. اعراف (7) آيه 69: و آيا تعجب كرديد آمدن پندى را از پروردگارتان؟
11. مؤمنون (23) آيه 27: و ما به سوى او (حضرت نوح«ع») وحى نموديم ساختن كشتى را.

گل مريم
2014_12_04, 06:56 PM
3 - ما:

اين «ما» مشهور به مصدريّه است و دو نوع مى‏باشد: غير زمانيّه و زمانيّه.

الف - غير زمانيّه: گاهى بدون كافِ تشبيه است، مثل «لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ»(12) كه به تقديرِ «بِنِسْيانِهِمْ يَوْمَ الْحِسابِ» مى باشد
و گاهى با كافِ تشبيه است مثل «كَما اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ»(13) كه به تقديرِ «كَاِرْسالِنا فيكُمْ رَسُولاً» است.

ب - زمانيّه: آن است كه «ما» و صله ‏اش با فعل «دامَ» جانشين زمان شود، مثل «اِجْلِسْ مادامَ زَيْدٌ جالِساً» كه به معناى «اِجْلِسْ مُدَّةَ دَوامِ جُلُوسِ زَيْدٍ» است

و مثل «اَوْصانى‏ بِالصَّلوةِ وَالزَّكوةِ ما دُمْتُ حَيّاً»(14) به تقدير «مُدَّةَ دَوامِ حَياتى‏» و با فعلِ غير «دامَ»

مثل «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(15) به تقدير «مُدَّةَ اِسْتِطاعَتِكُمْ» و اين به دليل آن است كه مصدرِ غيرِ مؤوّل نيز جانشين زمان مى‏ شود

مثل «جِئْتُكَ صَلوةَ الْعَصْرِ»(16) به تقدير «جِئْتُكَ وَقْتَ صَلوةِ الْعَصْرِ».


12. ص (38) آيه 26: براى آن‏ها عذاب شديدى است به جهت فراموش نمودنشان روز حساب (قيامت) را.
13. بقره (2) آيه 151: مثلِ فرستادن ما، ميان شما رسولى را از خودتان.
14. مريم (19) آيه 31: (خداوند) مرا در مدّت زنده بودنم به نماز و زكات سفارش كرد.
15. تغابن (64) آيه 16: بترسيد خدا را (از گناهان پرهيز كنيد) در زمان توانتان.

گل مريم
2014_12_04, 07:02 PM
4- لَوْ:

به اين «لَوْ» نيز مصدريّه مى‏ گويند و صله آن فعلِ متصرّفِ غير امر است و بيش‏تر بعد از افعالى كه معناى «حُبّ» دارند مى‏ آيد مثل فعل‏هاى «حَبَّ، وَدَّ، وَمِقَ»

مانند «يَوَدُّ اَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ اَلْفَ سَنَةٍ»(17) كه به تأويلِ «يَوَدُّ اَحَدُهُمْ تَعْميرَ اَلْفَ سَنَةٍ» مى‏ رود.


5 - كَىْ:
به اين «كَىْ» نيز مصدريّه مى‏ گويند و لفظاً يا تقديراً مجرور به لامِ تعليل است. صله «كَىْ» فعل مضارع است،

مثل «لِكَىْ لايَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ»(18) به تقدير «لِعَدَمِ كَوْنِ حَرَجٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»

و مثل «كَىْ نُسَبِّحَكَ كَثيراً»(19) به تقدير «لِتَسْبيحِنا اِيّاكَ».



17. بقره (2) آيه 96: (از مشركان كسانى هستند كه) دوست دارد يكى از آن‏ها عمر كردن هزار سال را.
18. احزاب (33) آيه 37: به علّت نبودنِ مشقّتى بر مؤمنين.
19. طه (20) آيه 33: به جهت تسبيح كردن ما تو را (منزّه دانستن ما تو را از زشتى).

گل مريم
2014_12_04, 07:05 PM
ب - موصول اسمى

موصولِ اسمى، اسمى است كه به صله نياز دارد و براى صله آن شرايطى است كه بعداً بيان مى‏ شود.

الفاظ موصولِ اسمى دو قسم است: مشترك و مختص.

مشترك، لفظى است كه براى هر كدام از مفرد، تثنيه و جمع و نيز مذكر و مؤنث استعمال مى‏ شود و اختصاص به يكى از آن‏ها ندارد.

الفاظِ موصولِ مشترك عبارت‏اند از: مَنْ، ما، اَلْ، ذُو، ماذا، اَىُّ.

و مختص، لفظى است كه براى هر كدام از مفرد، تثنيه و جمع و نيز مذكر و مؤنث جداگانه وضع گرديده و عبارت‏ اند از: اَلَّذى‏، اَلَّتى‏، اَللَّذانِ، اَللَّتانِ، اَلَّذينَ، اَلاُلى‏، اللّاتى‏، اللّائى‏.

كه «اَلَّذى‏» براى مفرد مذكّر، «اَلَّتى‏» مفرد مؤنّث، «اللَّذانِ» تثنيه مذكر، «اللّتانِ» تثنيه مؤنّث، «اَلَّذينَ» و «اَلْاُلى‏» جمع مذكّر، «اَللّاتى‏» و «اَللّائى‏» جمع مؤنّث استعمال مى‏ شود. تفصيل هر كدام از موصولاتِ مختصّه و مشتركه از اين قرار است:

گل مريم
2014_12_04, 07:16 PM
ادامه دارد