PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درس دوم از کتاب نحو روان با حدیث و قرآن(تقسيم فعل)



هندیانی
2014_11_22, 12:53 PM
besm8

سلام دوستان عزیز

در درس دوم موضوعات زیر را یاد می گیرید.


# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21237)تقسيم فعل (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21237)

# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21238) علائم فعل ماضى (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21238)

# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21239) سه تذكّر (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21239)

# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21240) علائم فعل مضارع (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21240)

# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21241) دو تذكّر (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21241)

# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21242) علائم فعل امر (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21242)

# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21243) سه تذكّر (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21243)

# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21244) علامت حرف (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21244)

# (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21245) سئوال و تمرين (http://www.shahrequran.ir/thread3265.html#post21245)

هندیانی
2014_11_22, 12:57 PM
تقسيم فعل
فعل دو قسم است: ماضى و مضارع.
اين تقسيم به دليل آن است كه معناى فعل از دو جزءِ حَدَث و زمان‏(1) تشكيل شده

و چون زمان يا گذشته است (ماضى) يا آينده (مستقبل) و يا حال (الآن)،

فعل نيز به اين سه قسم، تقسيم مى‏شود ولى چون مضارع بين حال و استقبال، مشترك‏(2) است بيش از دو قسم نشده.

فعلِ امر نوعى از فعل است كه اصل آن مضارع بوده و انشايى‏(3) است.



1. مثلاً «ضَرَبَ» يعنى او در گذشته زد. زدن، حدث و گذشته، زمان است و همين طور «يَضْرِبُ».
2. يعنى فعل مضارع براى زمان آينده و حال وضع شده و با قرينه، گاهى زمانِ آينده و گاهى زمانِ حال را مى‏ فهماند و به همين جهت فعل بيش از دو قسم نيست.
3. فعل ماضى و مضارع اِخبارى‏ اند براى توضيح معناى إخبارى و إنشايى رجوع كنيد به: احمد امين شيرازى آئين بلاغت، ج‏2، ص‏208 و ج‏1، ص‏197.

هندیانی
2014_11_22, 01:03 PM
علائم فعل ماضى

فعل ماضى دو علامت دارد:

الف: پذيرش تاء ساكن در آخر.

اين «تاء» نشانه تأنيث فاعل است.

از ثلاثى مجرد مثل «دَخَلَ» و «لَعَنَ» در «كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها»(4)

و از ثلاثى مزيد مثل «زَوَّجَ» و «اَخْرَجَ» و «اِبْيَضَّ» در آياتِ «وَ اِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ»(5) - «وَاَخْرَجَتِ الْاَرْضُ اَثْقالَها»(6) - «وَاَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفى‏ رَحْمَةِ اللَّهِ»(7)

و از رباعى مجرد مثل «زُلْزِلَتْ» در «اِذا زُلْزِلَتِ الْاَرْضُ زِلْزالَها»(8).


ب: پذيرش ضميرِ رفعِ‏ متحرك درآخرش‏(9).

اين‏ ضميركه در مفردها به‏ صورت «ت» به آخر فعل متصل مى‏ شود، فاعل است و در مخاطب مذكّر مفتوح (تَ) و در مخاطب مؤنّث مكسور (تِ) ودر متكلّم وحده (تُ) مضموم ‏است

به ‏ترتيب مثل «قالَ»، «جاءَ» و «سَمَّى» در آيات:

«أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ»(10) و «لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيّاً»(11) و «وَاِنّى‏ سَمَّيْتُها مَرْيَمَ»(12).



4. اعراف (7) آيه 38: هرگاه گروهى (در دوزخ) وارد شوند، گروهِ خود را (مشركان، مشركان و ترسايان، ترسايان را و...) لعنت مى‏ كنند.
5. تكوير (81) آيه 7: و آن گاه كه روح‏ها (با بدن‏ها) يكى شوند.
6. زلزله (99) آيه 2: و زمين چيزهاى گران بهاى خود را خارج كند.
7. آل عمران (3) آيه 107: و اما آنان كه چهره ايشان سفيد شده باشد، پس در رحمت خدا (بهشت)اند.
8. زلزله (99) آيه 1: هنگامى كه زمين جنبانيده شود، جنبانيدن (مخصوص) خودش را.
9. اين دليل شامل «تُما - تُمْ - تُنَّ - نا - نَ» مى ‏شود بترتيب مثل «كَتَبْتُما - كَتَبْتُمْ - كَتَبْتُنَّ - كَتَبْنا - كَتَبْنَ».
10. مائده (5) آيه 116: آيا تو (عيسى) براى مردم گفتى؟
11. مريم (19) آيه 27: و هر آينه به تحقيق چيزى بزرگ را آوردى.
12. آل عمران (3) آيه 36: و همانا من او را مريم ناميدم.

هندیانی
2014_11_22, 01:09 PM
سه تذكّر

1- فعل ماضى مبنى بر فتح‏(13) است، مثل «كَتَبَ» و «كَتَبَتْ»

مگر با واوِ جمع يا با ضميرِ رفع متحرّك.

كه با واو، مبنى بر ضم‏(14) مى‏ شود، مثل «قامُوا»

و با ضمير رفع متحرك مبنىّ بر سكون، مثل «قُمْتُ - قُمْنا - قُمْتَ - قُمْتِ - قُمْنَ».

پس فعل ماضى بر سه حالتِ مبنىّ بر فتح، ضمّ و سكون است.


2- قول صحيح در مورد «نِعْمَ - بِئْسَ - لَيْسَ - عَسى‏» اين است كه فعل‏(15) هستند.

سه كلمه اول به دليل اتصال تاءِ ساكنه به آن‏ها در كلام على«ع»: «فَبِئْسَتِ الدّارُ لِمَنْ لايَتَّهِمُها»(16)

و در كلام خداوند متعال: «قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ‏(17) النَّصارى‏ عَلى شَىْ‏ءٍ»(18)

و دو كلمه آخر (عَسى‏ - لَيْسَ) به دليل اتّصالِ ضميرِ فاعلى در «فَهَلْ عَسَيْتُمْ اِنْ تَوَلَّيْتُمْ اَنْ تُفْسِدُوا فِى الْاَرْضِ»(19) و «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»(20).


3- تفاوت فعل ماضى با اسمِ فعلِ‏(21) ماضى در قبول علامت است؛

يعنى اگر كلمه‏ اى بفهماند آن چه را كه فعل ماضى مى‏ فهماند ولى نشانه‏ هاى ماضى را قبول نكند، به آن كلمه اسمِ فعلِ ماضى مى‏ گويند،

مثل «هَيْهاتَ» كه به معناى «بَعُدَ»(22) است در «هَيْهاتَ هَيْهاتَ لِما تُوعَدُونَ»(23).



13. مراد، حرف آخر فعل ماضى است مثل باء در «كَتَبَ» و «كَتَبَتْ».
14. منظور، حرفِ آخر است، مثل ميمِ «قامُوا» كه مبنىّ بر ضم است و نيز ميمِ «قُمْتُ» و «قُمْنا و...» كه مبنى بر سكون است.
15. بعضى مثل فرّاء «نِعْمَ» و «بِئْسَ» را اسم دانستند، چنان كه فارسى «لَيْسَ» را حرف نفى و ابن سرّاج و كوفيّون «عَسى‏» را نيز حرف مى‏ دانند.
16. نهج البلاغه، خطبه 110، ص 336: دنيا خانه بدى است براى كسى كه به آن بدگمان نباشد.
17. «لَيْسَتْ» با تاء ساكنه است، كسره آن عارضى و به خاطر التقاء ساكنين مى‏باشد.
18. بقره (2) آيه 113: يهوديان گفتند مسيحيان بر چيزى نيستند.
19. محمد (47) آيه 22: اى اهل نفاق آيا انتظار مى‏ رود فساد نمودن شما در زمين، اگر به حكومت برسيد؟
20. غاشيه (88) آيه 22: تو بر ايشان مسلّط نيستى.
21. اسم فعل در ص 271 بحث شده و خلاصه‏ اش اين است كه اسم فعل در معنا و زمان و عمل در جاى فعل مى‏ نشيند ولى علامت فعلى را كه در جاى آن نشسته نمى‏ پذيرد و عوامل نمى‏ توانند در آن عمل نمايند.
22. «بَعُدَ» فعل ماضى است.
23. مؤمنون (23) آيه 36: دور است دور، آن چه كه (از بعث و نشور) وعده داده مى ‏شويد.

هندیانی
2014_11_22, 01:14 PM
علائم فعل مضارع


فعل مضارع پنج علامت دارد:

الف: دخول «لَمْ» بر آن،

مثل «اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٍ».(24)


ب: دخول «لَنْ» بر آن،

مثل «فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهْ».(25)


ج: دخول سين و سوفَ بر آن،

مثل «سَنَكْتُبُ ما قالُوا»(26) - «فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً».(27)


د: قبول‏(28) ياء فاعله‏(29) مخاطبه،

منظور يائى است كه در مفرد مخاطبِ مؤنث مى‏ آيد،

مثل «تَضْرِبينَ» و مثل كلمه «تَعْجَبينَ» در «اَتَعْجَبينَ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ»(30).

ه: قبول نون تأكيد ثقيله يا خفيفه.

به ترتيب مثل دو فعل «سَجَنَ» و «يَكُونُ» در «لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُوناً مِنَ الصّاغِرينَ»(31).




24. بقره (2) آيه 106: آيا توانايى خداوند را بر هر چيز نمى‏ دانى؟
25. همان، آيه 80: پس هرگز خداوند عهد خود را خلاف نكند.
26. آل عمران (3) آيه 181: زود مى‏ نويسيم آن چه را ايشان گفتند.
27. انشقاق (84) آيه 11: پس به زودى هلاكت را مى‏خواند (مى‏ گويد: واى هلاك شدم).
28. علامت مذكور در «د» و «ه» بين فعل مضارع و امر مشترك است.
29. به اين ياء، فاعله يا مخاطبه مى‏گويند. به جهت آن كه علامتِ مؤنّثِ مخاطب و ضميرِ متّصل فاعلى است، ما قبلش مكسور و مابعدش نونِ عوض رفع است. «ر.ك: احمد امين شيرازى، صرف روان، ج‏1، ص‏59.»
30. هود (11) آيه 73: آيا تو (ساره همسر حضرت ابراهيم«ع») از كار (قدرت) خدا تعجب مى‏ كنى؟
31. يوسف (12) آيه 32: هر آينه يوسف حتماً زندانى مى‏ شود و هر آينه البتّه از خوارشدگان مى‏ باشد. لام مفتوحه كه بر اين دو فعل داخل شده لام تأكيد است و نون تأكيدِ خفيفه به صورت تنوين نوشته مى‏شود. پس در اصل «لَيَكُونَنْ» بوده است.

هندیانی
2014_11_22, 01:18 PM
دو تذكّر

1- فعل مضارع، معرب است و اگر جازم و ناصبى نباشد، آخرش مرفوع مى‏ شود،

مثل «يَقُومُ»(32)

وبا حرفِ ناصب، منصوب است، مثل «لَنْ يَقُومَ»

وبا حرف جازم، مجزوم مى‏ باشد، مثل «لَمْ يَخْرُجْ»

و فقط در دو صورت مبنى است. اول آن كه با نون جمع مؤنث بيايد، مثل «يَكْتُبْنَ» كه مبنى بر سكون است.

دوم آن كه به نونِ تأكيد ثقيله يا خفيفه متصل‏(33) شود. به ترتيب مثل «يَضْرِبَنَّ» و «يَضْرِبَنْ» كه مبنى بر فتح است.


2- هرگاه كلمه‏ اى معناى فعل مضارع بدهد و علائم آن را قبول نكند، اسمِ فعلِ مضارع است.(34)


مثل كلمه «اُفٍّ» كه به معناى «اَتَضَجَّرُ» است در «وَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ»(35).




32. در اين قسمت مثال قرآنى نياورديم تا مطالب آسان‏تر شود.
33. نون تأكيد در صورتى كه متّصل به مضارع نباشد و بين آن و مضارع، حرفى مثل واو يا الف فاصله شود، معرب است و در جاى خودش بحث مى ‏شود.
34. بحث اسمِ فعل در ص 274 بيان شده است.
35. اسراء (17) آيه 23: پس به ايشان «اُفّ» (من كسل و افسرده‏ ام) را مگو.

هندیانی
2014_11_22, 01:21 PM
علائم فعل امر

فعل امر سه علامت دارد:

الف: دلالت بر معناى امر يعنى طلبِ انجام فعل از مخاطب با اظهار قدرت، مثل «اُخْرُجْ» در «قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَاِنَّكَ رَجيمٌ»(36).

ب: قبول‏(37) نون تأكيد ثقيله يا خفيفه به ترتيب مثل «اُخْرُجَنَّ» و «اِضْرِبَنْ».

ج: قبول ياء فاعله مخاطبه، مثل كلمه «كُلْ» و «اِشْرِبْ» و «قَرَّ» كه فعل امرند، از «يَأْكُلُ» و «يَشْرِبُ» و «يَقَرُّ»(38) در آيه «فَكُلى‏ وَاشرَبى‏ وَقَرّى‏ عَيْناً»(39).




36. ص (38) آيه 77: (خداوند) گفت پس از بهشت بيرون رو، چون همانا تو رانده شده ‏اى.
37. علامت ب و ج بين مضارع و امر، مشترك است.
38. امر حاضر مذكر از يأكُلُ «كُلْ» و از يَشْرِبُ «اِشرِبْ» و از يَقَرُّ «قَرَّ» مى‏ شود و مؤنث آن با ياء مى‏ آيد.
39. مريم (19) آيه 26: پس بخور و بياشام و چشم خويش را روشن ساز (به خاطرِ آوردن فرزند، شاد باش).

هندیانی
2014_11_22, 01:27 PM
سه تذكّر

1- كوفييّن فعل را در دو قسم ماضى و مضارع منحصر دانسته و فعل امر را مستقلّ نمى‏ دانند، چون مانند نهى، جحد، نفى و استفهام از مضارع گرفته شده و حق با آن‏ها است ولى بصريّين آن را فعلى مستقلّ هم چون ماضى و مضارع قرار داده و فعل را سه قسم مى‏ دانند.

2- اگر كلمه‏ اى معناى امر داشته باشد ولى دو علامتِ ديگر آن را قبول نكند اسمِ فعلِ امر است. مثل «نَزالِ» به معناى «اَنْزِلْ» و «دَراكِ» به معناى «اَدْرِكْ» و «هَلُمَّ»(40) به معناى «اَحْضِرْ»
در «قُلْ هَلُمَّ شُهَدائَكُمْ»(41).

3- كلمات «هاتِ»(42) و «تَعالَ»(43) مورد اختلاف است. بعضى آن‏ها را فعل امر و بعضى اسمِ فعلِ امر دانسته‏ اند. حق، قول اول است، چون هردو كلمه، معناى طلب دارند و ياء مخاطبه را مى‏ پذيرند.

دلالت بر طلب در «قُلْ هاتُوا(44) بُرْهانَكُمْ»(45) و «قُلْ تَعالَوْا(46) نَدْعُ أَبْنائَنا وَأَبْنائَكُمْ»(47) است

و قبول ياء مخاطبه در «هاتى‏» به كسر تاء و «تَعالَىْ» به فتح لام مى‏ باشد.



40. كلمه «هَلُمَّ» دو استعمال دارد اول آن كه با اسناد به جمع، تثنيه، مذكّر و مؤنّث تغيير نمى‏ كند. پس «هَلُمّا و هَلُمُّو وَهَلُمّى‏» گفته نمى‏ شود. اين لغتِ اغلب و اكثر عرب و از آن جمله حجازيين است، كه قرآن به اين لغت نازل شده. در اين صورت اسمِ فعل است.
دوم آن كه با ضمائر بارز كه بيان‏گر مسندٌاليه مى‏باشند، استعمال مى‏ شود. در اين صورت فعلِ امر است و اين فقط در لغتِ «بنى ‏تميم» مى‏ باشد.
41. انعام (6) آيه 150: بگو گواهانِ خود را بياوريد.
42. «هاتِ» مثل «رامِ» مفرد مذكر امر حاضر به معناى «اِعْطِنى‏» از «هاتى‏ يُهاتى‏ مُهاتاةً» باب مفاعله است. مثل «رامى‏ يُرامى‏ مُراماةً». هاتِ در اصل «هاتى‏» بوده ياء به جزمى افتاده «هاتِ» شد. صرف آن بدين گونه است: «هاتِ، هاتِيا، هاتُوا، هاتى‏، هاتِيا، هاتينَ».
43. «تَعالَ» مثل «تَداعَ» مفرد مذكر امر حاضر يعنى اِرْتَفِعْ، از «عَلى‏ يَعْلُو عُلُوّاً» باب تفاعل مثل «تَداعى‏ يَتَداعى‏ تَداعُواً». در اصل «تَعالى‏» بود، الف به جزمى افتاد «تَعالَ» شد. اين الف در مضارعش منقلب از واو مى‏ باشد و صرف آن بدين گونه است: «تَعالَ، تَعالَيا، تَعالَوْا، تَعالَىْ، تَعالَيا، تَعالَينَ» مثل «فَتَعالَيْنَ اُمَتِّعْكُنَّ» احزاب(33) آيه 28.
44. «هاتُوا» در اصل «هاتِيُوا» بود چون ضمه بر ياء ثقيل است حذف گرديد. به خاطر التقاء ساكنين بين ياء و واو، ياء افتاد «هاتُوا» شد.
45. بقره (2) آيه 111: بگو حجّت (دليل) خود را بياوريد.
46. «تَعالَوْا» در اصل «تَعالَيُوا» بوده. ضمّه بر ياء ثقيل بود افتاد. به خاطر التقاء ساكنين بين واو و ياء، ياء حذف گرديد «تَعالَوْا» شد.
47. آل عمران (3) آيه 61: بگو بياييد (تا) پسران خود را و پسران شما را بخوانيم.

هندیانی
2014_11_22, 01:30 PM
علامت حرف

براى حرف يك علامت است و آن قبول نكردن علائم اسم و فعل است. بعضى از حروف، مخصوص فعل است مثل «لَمْ» و «لَنْ» و بعضى مخصوص اسم است مثل «فى» و بعضى غير مختصّ، مثل «هَلْ» كه بر اسم و فعل داخل مى‏ شود. به ترتيب مثل «هَلْ زَيْدٌ قائِمٌ» و «هَلْ قامَ زَيدٌ».

فايده حرف، ربط بين كلمات است، مثل «كَتَبَ زَيدٌ بِالْقَلَمِ» به وسيله باء بينِ كتابت و قلم ارتباط برقرار شده. حرف گاهى رابط بين دو اسم است مثل باء در «وَاللَّهُ مُحيطٌ بِالْكافِرينَ»(48). و گاهى رابط بين دو فعل است، مثل «اِنْ» در «اِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»(49) و گاهى رابط بين فعل و اسم است، مثل باء در «اِضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ»(50).




48. بقره (2) آيه 19: و خداوند (با علم و قدرت خود) بر كافران احاطه دارد.
49. محمد (47) آيه 7: اگر خدا را يارى كنيد، خداوند شما را يارى مى‏ كند.
50. بقره (2) آيه 60: عصايت را بر سنگ بزن.

هندیانی
2014_11_22, 01:32 PM
سئوال و تمرين

1 - علائم فعل ماضى چيست؟
2 - فعل ماضى، معرب است يا مبنىّ و حركت بنائى يا اعرابى آن كدام است؟
3 - كلمات «نِعْمَ، بِئْسَ، لَيْسَ و عَسى‏» اسم، فعل يا حرفند؟
4 - تفاوت فعل ماضى با اسمِ فعلِ ماضى در چيست؟
5 - علائم فعل مضارع را بيان كنيد.
6 - فعل مضارع در چه صورت معرب و در چه صورت مبنىّ است؟
7 - تفاوت فعل مضارع با اسمِ فعلِ مضارع در چيست؟
8 - علائم فعل امر را بيان نماييد.
9 - آيا اصل فعل دو قسم است يا سه قسم چرا؟
10 - تفاوت فعل امر با اسمِ فعلِ امر در چيست؟
11 - كلمات «هاتِ» و «تَعالَ» فعل امر است يا اسمِ فعلِ امر؟
12 - نشانه حرف چيست؟
13- در مثال‏هاى ذيل حروف و هر يك از افعالِ ماضى، مضارع و امر را با علامت مخصوص آن‏ها تعيين كنيد:

الف: «قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكيلٍ»(51).
ب: «وَما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ»(52).
ج: «وَتَاللَّهِ لَاَكيدَنَّ اَصْنامَكُمْ»(53).
د: «وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ»(54).
ه: «قُلْنا يا نارُ كُونى بَرْداً وَسَلاماً عَلى‏ اِبْراهيمَ»(55).
و: «اَنْ إِتَّخِذى‏ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا يَعْرُشُونَ»(56)



51. انعام (6) آيه 66: بگو من وكيل شما نيستم.
52. انفال (8) آيه 17: و تو نيفكندى (آن خاك و سنگ‏ريزه‏ ها را) هنگامى كه افكندى.
53. انبياء (21) آيه 57: و به خدا سوگند كه من هر آينه با بت‏هاى شما كيد (كارى كه مقصود از آن مخفى است) مى‏ نمايم.
54. بقره (2) آيه 233: و مادران فرزندان خود را شير مى‏ دهند (بايد بدهند).
55. انبياء (21) آيه 69: گفتيم اى آتش براى ابراهيم«ع» خنك و سلامت باش.
56. نحل (16) آيه 68: كه از (شكاف) كوه‏ها و از (ميان) درختان و از آن‏چه كه (مردم) بنا مى‏ كنند خانه اختيار كن. (خطاب به زنبور عسل).


موفق باشید

رهرو
2014_11_23, 02:14 PM
سئوال و تمرين

1 - علائم فعل ماضى چيست؟
پذیرش تاء تأنیث در صیغه ی مفرد مؤنث غایب مثل ذهبت
پذیرش تاء مخاطب در صیغه های مفرد مذکر و مفرد مؤنث مثل ذهبتَ (مفرد مذکر) و ذهبتِ(مفرد مؤنث)

2 - فعل ماضى، معرب است يا مبنىّ و حركت بنائى يا اعرابى آن كدام است؟
فعل مضارع معرب است و علامت اعرابی آن مرفوع است و با حروف جازمه مجزوم و با حروف ناصبه منصوب میشود.
یضربُ
ان یضربَ
لم یضرب

3 - كلمات «نِعْمَ، بِئْسَ، لَيْسَ و عَسى‏» اسم، فعل يا حرفند؟
فعل هستند. فعل ماضی

4 - تفاوت فعل ماضى با اسمِ فعلِ ماضى در چيست؟
در قبول حرکتشان است. یعنی اگر کلمه ای معنا و مفهوم ماضی بدهد ولی علائم ماضی را نداشته باشد. اسم فعل است. مثل هیت

5 - علائم فعل مضارع را بيان كنيد.

پذیرش نون تأکید
پذیرش حروف ناصبه
پذیرش یاء مفرد مؤنث مخاطب
پذیرش حروف جازم
پذیرش س و سوف


6 - فعل مضارع در چه صورت معرب و در چه صورت مبنىّ است؟
فعل مضارع معرب است غیر از مواردی که نون تأکید و نون جمع مؤنث داشته باشد.

7 - تفاوت فعل مضارع با اسمِ فعلِ مضارع در چيست؟
در قبول نکردن علائم فعل مضارع

8 - علائم فعل امر را بيان نماييد.معنای فعل امر ذاشته باشه
پذیرش نون تأکید
پذیرش یاء در مفرد مؤنث مخاطب


9 - آيا اصل فعل دو قسم است يا سه قسم چرا؟
دو قسم. چون فعل امر را مستقل نمیدانند و از فعل مضارع گرفته شده است.

10 - تفاوت فعل امر با اسمِ فعلِ امر در چيست؟
اگر کلمه ای معنای امر داشته باشد ولی دو علامت دیگر فعل امر را قبول نکند اسم فعل امر است.

11 - كلمات «هاتِ» و «تَعالَ» فعل امر است يا اسمِ فعلِ امر؟
فعل امر

12 - نشانه حرف چيست؟
قبول تکردن علائم اسم و فعل

13- در مثال‏هاى ذيل حروف و هر يك از افعالِ ماضى، مضارع و امر را با علامت مخصوص آن‏ها تعيين كنيد:

الف: «قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكيلٍ»(51).
قل: فعل امر، علامت جزم و معنای فعل امر
لستَ: فعل ماضی و مبنی بر فتح، پذیرش تاء مخاطب(ضمیر رفع متحرک)
حروف: علی، ب

ب: «وَما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ»(52).
حروف: و،
رمیتَ: فعل ماضی و علامت ان پذیرش تاء مخاطب در اخر(ضمیر رفع متحرک)
رمیتَ: فعل ماضی و علامت ان پذیرش تاء مخاطب در اخر(ضمیر رفع متحرک)

ج: «وَتَاللَّهِ لَاَكيدَنَّ اَصْنامَكُمْ»(53).
حروف: و، ت، ل،
اکیدنَّ: فعل مضارع و علامت آن پذیرش نون تأکید ثقیله

د: «وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ»(54).
حروف: و، ال،
یرضعنَ: فعل مضارع علامت ان پذیرش نون جمع مؤنث

ه: «قُلْنا يا نارُ كُونى بَرْداً وَسَلاماً عَلى‏ اِبْراهيمَ»(55).
حروف: یا، و، علی
قلنا: فعل ماضی ، پذیرش ضمیر رفع متحرک نا

و: «اَنْ إِتَّخِذى‏ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا يَعْرُشُونَ»
حروف: أن، من، و، من، و، من
إتخذی: فعل امر علامت ان پذیرش یاء مخاطب مؤنث
یعرشون: فعل مضارع مرفوع

هندیانی
2014_11_27, 06:23 PM
1 - علائم فعل ماضى چيست؟
پذیرش تاء تأنیث در صیغه ی مفرد مؤنث غایب مثل ذهبت
پذیرش تاء مخاطب در صیغه های مفرد مذکر و مفرد مؤنث مثل ذهبتَ (مفرد مذکر) و ذهبتِ(مفرد مؤنث)

سلام بر شما رهرو گرامی

ممنونم بابت پاسخ های زیبا و کامل شما

در مورد سؤال اول قسمت دوم در اصل پذيرش ضميرِ رفعِ‏ متحرك درآخرش‏ هست که یکی از آنها تاء مخاطب است.

http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%281%29.png