PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چند تا سوال



گل مريم
2014_11_10, 09:42 PM
http://www.shahrequran.ir/images/smilies/6.gif


سلام بر شما جناب معمار گرامی
عزاداری های شما قبول
اگر لطف کنید این سؤالهارو پاسخ دهید سؤال یکی از کاربران شهر هست.

سلام من چنتا سوال دارم
اولی یه دلیل قانع کننده برا آیه ی وضو که چرا ما از آرنج به طرف پایین می شوریم و چرا پاهامونو مسح میکشیم غسل نمیدیم... با توجه به بحثی که سر این آیه هست

دومی آیاتی یک تا پنج سوره نور میگن در مورد خان.م عایشه همسر پیامبر هست با سند و اسناد خلافشو لطفا اگر اینزوریه ثابت کنین

سومی :
آیا خدا مارو آفریده فقط برا اینکه امتحانمون کنه بعد یه عده بهشت یه عده جهنم تا آخرش همونجوری ببمونن و تموم؟آخرش که چی؟

از این سوالا من خیلی شنیدم اگر به شریعت و اینا خیلی محکمید میتونی کتاب علی دشتی رو که شبه هایی اینجوری وارد کرده رو مطالعه کنید بیشتر جوونامون با اینجور کتبا منحرف میشن و ماها هم که مطالعمون کمه نمیتونیم جوابشون رو بدیم جالبش اینجاست که از آیه های قرآن هم استفاده می کنن لطفا به اینا جواب بدین من برا یکی میخوام بفرستم

معمار
2014_11_11, 07:16 AM
سلام بر شما

1-چون لفظ «يد» كاربردهاي گوناگوني دارد، كلمه «إلي» در «إِلَى المَرافِق-آرنج» بيانگر مقداري از اجزاء عضو است كه بايد شسته شود يعني بايد دستها تا آرنج شسته شود نه كمتر و نه بيشتر. «مرافق» جمع «مرفق» به معناى «آرنج» است، و چون هنگامى كه گفته شود: دست را بشوييد ممكن است به ذهن چنين برسد كه دست‏ها را تا مچ بشوييد؛- زيرا غالباً اين مقدار شسته مى‏شود- براى رفع اين توهّم مى‏ فرمايد: «تا آرنج بشوييد» (الَى الْمَرْافِقِ).

چرا شیعیان دست‌ها را از بالا به پایین می‌شویند در حالی که دیگران از پایین به بالا می‌شویند؟

پاسخ: همگي مي‌دانيم كه وضو يكي از مقدمات نماز است. در سوره مباركه مائده مي‌خوانيم:
«يا أَيُّهَـا الّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيديَكُمْ إِلَي المَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الكَعْبَيْنِ». مائده/6
«اي افراد با ايمان هرگاه براي نماز به پا خاستيد، صورت و دست‌هاي خود را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا كعبين(دو برآمدگي) مسح كنيد».

در جمله نخست «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيديَكُمْ إِلَي المَرافِق» لفظ «أيدي» به كار رفته كه جمع «يد» به معني دست است و با در نظر گرفتن دو مطلب روشن مي‌شود كه چرا بايد دست‌ها را از بالا به پايين شست.

1. كلمه «يد» در زبان عربي استعمالات مختلفي دارد و گاه صرفاً به انگشتان دست، گاه به انگشتان تا مچ، گاه به انگشتان تا آرنج، و بالأخره گاه به كلّ دست از سر انگشتان تا كتف، اطلاق مي‌شود.

2. مقدار واجب از شستن دست در وضو فاصله ميان مرفق تا سر انگشتان است، لذا قرآن لفظ «إِلَي المَرافِق» را به كار برده تا مقدار واجب را بيان كند.

نتيجه مي‌گيريم: چون لفظ «يد» كاربردهاي گوناگوني دارد، كلمه «إلي» در «إِلَي المَرافِق» بيانگر مقداري از اجزاء عضو است كه بايد شسته شود يعني بايد دستها تا آرنج شسته شود نه كمتر و نه بيشتر و هرگز ناظر به «كيفيت» غَسل و شستوي دست (كه مثلاً از بالا به پايين صورت گيرد يا از پايين به بالا) نيست، اما كيفيت شستشو چگونه است؟ آن مربوط به عرف وعادت است و معمولاً از بالا به پايين مي‌شويند.

في‌المثل اگر پزشك دستور دهد پاي بيمار را تا زانو بشوييد،پاي وي را از بالا به پايين مي‌شويند، نه بالعكس يا اگر انساني به رنگ‌كاري بگويد اين اتاق را تا سقف رنگ كن ، هيچ‌گاه از پايين ديوار آغاز نمي‌كند، بلكه از بالا شروع كرده تا به پايين برسد. از اين رو، شيعه اماميه معتقد است كه در هنگام وضو، صورت و دست‌ها را بايستي از بالا به پايين شست و خلاف آن را صحيح نمي‌داند. زيرا كلمه «تا» در زبان فارسي، و يا «إلي» در زبان عربي، در اين موارد، ناظر به بيان مقدار محل عمل است نه كيفيت انجام آن.

گذشته از اين، سيرة ائمه اهل بيت، كه عِدل قرآنند، بيانگر كيفيت شستن است و آنان دست‌ها را از بالا به پايين مي‌شستند.

معمار
2014_11_11, 07:23 AM
2-آيا آيه سوره نور در مورد عايشه است ؟

پاسخ:

مي گويند كساني كه به او تهمت زدند، عبدالله بن ابي سلول و مسطع بن اثاثه و حسان بن ثابت و حمنهبنت جحش بودند.(1)

دربارهء شأن نزول اين آيات ، اختلاف است . أهل سنّت معتقدند كه مراد عايشه است و اين آيات در تطهير و تبرّي عايشه نازل شده است . اما شيعيان مي گويند نزول اين آيات دربارهء ماريهء قبطيه است .

اين داستان از قول خود عايشه اين طور است : هنگامي كه پيامبر(ص)مي خواست به غزوهء بني المصطلق برود،طبق روال هميشگي در چنگ ها قرعه مي زد و به نام هر كدام از زنانش مي افتاد، او را همراه خود مي برد.

قرعه به نام من افتاد. همراه پيامبر راه افتادم . بعد از اتمام عمليات جنگي ، لشكر مسلمانان آمادهء حركت به سوي مدينه شد. من براي قضاي حاجت بيرون رفتم . وقتي كه آمدم سوار هودج شوم ، دستم به گردنم خورد. ديدم كه گردنبندم گم شده است . برگشتم به آن مكان تا آن را پيدا كنم . آن را پيدا كردم . تا برگشتم ، كاروان حركت كرده و رفته بود، به گمان اين كه من در هودج هستم . از قافله عقب افتادم . در همان جا ماندم و پيش خود فكر كردم كه وقتي قافله ببينند من در بين آنان نيستم به همين جا برخواهند گشت و مرا با خود خواهند برد. در همان جا خوابم برد. هوا روشن شد. ناگهان ديدم كه از قافله عقب مانده بود آمد. وقتي مرا ديد، شناخت و بدون اين كه من به او حرفي بزنم يا او به من حرفي بزند، سوار بر شتر او شدم . مرا آورد تا به لشكر مسلمانان رسيديم . من مريض شدم و چند روزي در خانه افتاده بودم و از حرف ها و شايعات مردم خبري نداشتم . چون حالم بد بود، از پيامبر اجازه خواستم كه به خانهء پدر و مادرم بروم . پيامبر(ص)اجازه داد. در بين راه جريان شايعات و تهمت هايي كه بعضي از مردم به من زده بودند، به من گفت . خيلي ناراحت شدم و بر مادرم وارد شدم گفتم : آيا چيزي دربارهء من شنيده اي ؟ مادرم گفت : ناراحت نباش ! زني كه چند هوو داشته باشد، خواه ناخواه هووها اين گونه شايعات را برايش درست مي كنند. اين سخنان بر بيماري من افزود و آن شب را تا به صبح گريه كردم . پيامبر(ص)از علي (ع)و دربارهء من مشورت كرده بود. اسامه گفته بود: اهل تو (عايشه ) مورد اطمينان و خوب است . علي 6گفته بود: يا رسول الله ! خدا تو را در مضيقه قرار نداده است . مي تواني زن ديگري اختيار كني . بعد از مدتي اين آيات دربرائت و پاكي من از گناه نازل شد و به شايعات خاتمه داد.

همان طور كه از اين روايت معلوم شد و از روايات ديگر استفاده مي شود كساني كه اين سوء ظن را نسبت به عايشه پيدا كرده بودند، عبداللّه بن أبي سلول و حسّان بن ثابت و مسطع بن أثاثهء بودند و علي (ع)در مشورتي كه پيامبر با او كرد، در قبال اين شايعه و سوء ظني كه راجع به عايشه پيدا شده بود، به پيامبر گفت : براي اين كه شخصيت شما حفظ بشود، مي تواني زن ديگري اختيار كني .

ولي همان طور كه گفته شد بنابر قول اماميه اين آيات دربارهء ماريهء قبطيه ، مادر ابراهيم فرزند رسول خدا(ص)ازل شد و آن زني بود كه همراه پيامبر در جنگ بني المصطلق بود و اين آيات دلالت بر طهارت و پاكي ماريه بوده است .(2)

پـاورقي
1.مجمع البيان ، ج 7 ص 206
2.با استفاده از الميزان ، ج 15 ص 98 مجمع البيان ، ج 7 ص 206 صافي ، ج 3 ص 425

معمار
2014_11_11, 07:32 AM
3-
چرا خدا آدم جهنمی رو خلق میکنه این شبهه را مطرح می کنند که من نمی خواستم خلق بشم که خدا بعدا بخواهد مرا وارد جهنم کند همین بهتر که اصلا خلق نمی شدم

به نظر می رسد این شبهه علت خلقت انسان را نادیده گرفته به همین جهت این شبهه را مطرح کرده است

نکاتی در جواب این شبهه مطرح می کنیم

نکته اول:

در قرآن فلسفه آفرینش انسان این بیان شده که (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون ¬¬ــ جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريده‏ام)ذاریات آیه 56

نکته دوم:

وجود او از هر جهت كامل و بى نهايت در بى نهايت است و غنى بالذات.و او اصلا به عبادت ما نیازی ندارد قرآن بارها مى‏فرمايد: خداوند از هر جهت غنى است، نه تنها از انسان، بلكه از همه هستى بى نياز است. اگر به ما دستور دادند كه منزل خود را رو به آفتاب بسازيم، نبايد كسى گمان كند كه خورشيد به خانه ما نياز دارد، اين ما هستيم كه به نور و انرژى آن محتاجيم‏

نکته سوم:

ما همه براى عبادت پروردگار آفريده شده‏ايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت" عبادت" چيست؟
" عبوديت"- آن گونه كه در متون لغت آمده- اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود است، و به همين دليل تنها كسى مى‏تواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسى جز خدا نيست.

نکته چهارم:

عبادت و عبوديت خدا يعنى در مسير خواست او گام برداشتن، و روح و جان را به او سپردن، عشق او را در دل جاى دادن، و خود را به اخلاق او آراستن.

نکته پنجم:

هدف اصلى آفرينش، خداپرستى و عبوديّت است، ولى نتيجه‏ى كار بسيارى از انسان‏ها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است‏

نکته ششم:

از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطيع و موحّد نيافريد؟ حضرت فرمودند: اگر چنين مى‏شد، ديگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زيرا آنان مجبور بودند و اختيارى نداشتند، امّا خداوند انسان را مختار آفريد و علاوه بر عقل و فطرت، با تعاليم پيامبران و كتب آسمانى مسير هدايت او را روشن كرد و او را به اطاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد تا فرمانبرداران از عاصيان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصيان را خداوند آفريده، امّا به چيزى امر يا نهى نكرده مگر آنكه انسان مى‏تواند ضد آن را نيز انجام دهد و مجبور نيست‏(. تفسير اثنى‏عشرى؛ بحار، ج 3، ص 6.)

نکته هفتم:

خدا که ما را که از عدم و از نطفه ای ناچیز به وجود آورد باید به راستی از او تشکر کنیم که انسان را خلیفه خود در زمین قرار داد(خدا در خلقت انسان از بی ارزش ترین موادی که موجود بود اشرف مخلوقات خودش رو خلق کرد)
در این شبهه می گفت که (من نمی خواستم خلق بشم که خدا بعدا بخواهد مرا وارد جهنم کند) ما به همین جمله اشکال می کنیم که چرا انسان کاری کنه که جهنمی بشه شخص می تونه با اختیار خودش اهل بهشت بش

بنابراین خداوند انسان و جهان را نیافرید تا آگاه شود كه چه كسی عاقبت نیك و چه كسی بد پیدا می كند تا بپرسیم خدا كه از عاقبت آگاه است ، پس چرا آفرید ؟

بلكه لازمه رحمت الهی آن است كه هر موجودی كه نیازمند به وجود و هستی است ، تحقق و وجود یابد و چون نظام افرینش اقتضای وجود انسانی را دارد، فیض الهی نیز انسان را تحقق و وجود می بخشد و بهشت و جهنمی بودن نتیجه كار خود انسان است كه در نتیجه از اختیار داشتن انسان ناشی می شود.