PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عوامل جزم فعل مضارع(درس 21 کتاب نحو روان با حدیث و قرآن)



هندیانی
2014_10_20, 11:36 AM
besm6



سلام دوستان عزیز موضوع هایی رو که در این درس میبینید عبارتند از:


عواملِ جزم فعل مضارع (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20396)

عوامل جزم يك فعل/ (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20397)لام طلب (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20397)

«لاء طلب» (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20398)

3 و 4 - لَمْ - لَمّا (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20545)

عوامل جزم دو فعل (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20546)

«مَتى‏» و «اَيّانَ» (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20547)«اَيْنَ، اَنّى‏، حَيْثُما» (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20547)

چهار تذكر (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20548)

سؤال و تمرین (http://www.shahrequran.ir/thread3152.html#post20569)

هندیانی
2014_10_20, 12:06 PM
عوامل جزم



عواملِ جزم فعل مضارع دو گونه است:

الف: فقط يك فعل را جزم مى‏ كنند و چهار حرفند: «لام، لا، لَمْ، لَمّا».

ب: دو فعل را جزم مى‏ كنند و يازده‏(1) كلمه ‏اند: «اِنْ»، «مَنْ»، «ما»، «مَهْما»، «اَىُّ»، «مَتى‏»، «اَيّانَ»، «اَيْنَما»، «اِذْما»، «حَيْثُما»، «اَنّى‏» و شرح هر يك به تفصيل ذكر مى‏ شود.


تذكّر

بعضى ازعواملِ جزم، اسم وبعضى حرفند،

حروف عبارتنداز «لَمْ، لَمّا، لامِ امر، لاء نهى، اِنْ، اِذْما». غير از اين شش، بقيه (مَنْ، ما، مَهْما، اَىُّ، مَتى‏، اَيّانَ، اَيْنَما، حَيْثُما، اَنّى‏) اسم مى ‏باشند.




1. از اين يازده لفظ، هفت كلمه «مَنْ، ما، اَىُّ، اَيْنَ، اَنّى، مَتى، اَيّانَ» بين شرط و استفهام مشترك ‏اند و در اين بحث معناى استفهامى مقصود نيست و چهار كلمه «اِنْ، مَهْما، اِذْما، حَيْثُما» مخصوص شرطند و نيز شش لفظ «اَنّى، اِذْما، اَيْنَ، مَتى، حَيْثُما، اَيّانَ» از معناى ظرفى به شرطى نقل شده ‏اند و پنج لفظ «مَنْ، ما، اَىُّ، مَهْما، اِنْ» در اصل، ظرف نبودند.

هندیانی
2014_10_20, 12:14 PM
عوامل جزم يك فعل

جازمِ يك فعل، چهار حرف است:

1 - لام طلب
2 - لاء طلب
«لام طلب» به معناى طلب انجام فعل است و شامل امر، دعا و التماس مى ‏شود،و تفاوت در این است که امر، طلب عالى از دانى و دعا، دانى از عالى و التماس(2)، مساوى از مساوى است.
امر ، مثل طلب کردن خداوند، انفاق را در «لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ».(3)
دعا، مثل درخواستِ بنده حکم را از پروردگارش در «لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَ‌بُّكَ».(4)
التماس مثل درخواست یکی از دو رفیقی که در رتبه با دیگری برابر است، انجام فعل شُرب را در مثال«لِیَشرِب » (5).

دو تذكّر

1- لام امر، فعل‏ هاى مغايب و متكلّم را جزم‏ مى‏ كند و جزمِ فعلِ مخاطب به وسيله لام، بسيار اندك است مثل كلمه «فَلْیَفْرَحُوا» به جاى «اِفْرَحُوا» در «فَبِذلِكَ فَلْیَفْرَحُوا»(6) در قرائتِ عثمان، ابى اَنَس و زيد.
قرائت بقيّه «فَلْيَفْرَحُوا» با ياء است و كتابت قرآن نيز چنين است
و مثل «لِتَأْخُذُوا» در حديث نبوى(ص) «لِتَأْخُذُوا مُصافَّكُمْ»(7) به‏ جاى «خُذُوا»، زيرا جزمِ فعلِ مخاطب به ‏وسيله صيغه ‏است مثل كلمه «اِذْهَبْ» در «اِذْهَبْ اِلى‏ فِرْعَوْنَ»(8).

2- اصلِ لامِ طلب، سكون است و چون ابتدا به ساكن متعذّر است مكسور شده و هرگاه «فا» يا «واو» بر فعلِ امر داخل شود، لام طبق اصل، ساكن مى‏ شود مثل «فَلْيَفْرَحُوا» در مثال فوق.




2. التماس در اصطلاح فارسى زبانان درخواست با حالتِ ذلّت و خشوع است اين معنا در اين جا منظور نيست. و در اصطلاح علماى ادب به معناى آن است كه يكى از دو شخص مساوى در رتبه و مقام به وسيله لامِ طلب، فعلى را درخواست كند مثل طلبِ شرب در مثال فوق.
3. طلاق (65) آيه 7: بايد صاحب مال از مال خود انفاق كند.
4. زخرف (43) آيه 77: بايد پروردگارت به (مردان) ما حكم كند.
5. بايد او بياشامد كه ظاهرش امر و در واقع التماس است.
6. يونس (10) آيه 58: به آن (فضل و رحمت خداوند) شادمان شويد.
7. خالد بن عبداللَّه الازهرى، شرح التصريح على التوضيح، ج‏2، ص‏264؛ يعنى بايد بگيريد خانه‏ هاى چوبين خود را.
8. طه (20) آيه 24: به سوى فرعون برو.

هندیانی
2014_10_20, 12:16 PM
«لاء طلب»

به معناى طلب تركِ‏(9) فعل است و شامل نهى، دعا و التماس مى‏ شود، با اين تفاوت كه نهى، طلب عالى از دانى و دعا، طلب دانى از عالى و التماس، طلب مساوى از مساوى است.

نهى مثل «لاتُشْرِكْ بِاللَّهِ»(10). عالى كه لقمان است از پسرش كه دانى است، شرك نورزيدن به خدا را طلب مى‏ كند.

دعا مثل «رَبَّنا لاتُؤاخِذْنا»(11) دانى كه بنده خداوند است از عالى كه خداوند است، درخواست عدم مؤاخذه مى‏ كند.

التماس مثل درخواست يكى از دو رفيقى كه با ديگرى مساوى است ترك شرب را در مثال «لاتَشْرِبْ».




10. لقمان (31) آيه 13: براى پروردگار شريك قرار نده.
11. بقره (2) آيه 286: اى پروردگار ما، مؤاخذه نفرما ما را.

هندیانی
2014_10_26, 10:50 AM
3 و 4 - لَمْ - لَمّا


هر دو يك فعل مضارع را جزم مى‏ كنند و در چهار امر، اشتراك و در چهار امر ديگر افتراق دارند. امور اشتراكى ازاين قراراست: حرف بودن، اختصاص به مضارع، معناى نفى و برگردانيدن مضارع به ماضىِ منفى و امور افتراقى از اين قرار است:

الف: ادات شرط با «لَمْ» مى ‏آيد، مثل «وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ»(12) ولى با «لَمّا» نمى‏ آيد، پس «اِنْ لَمّا تَفْعَلْ» صحيح نيست.

ب: منفىِ «لَمْ» جايز الانقطاع است، مثل «لَمْ يَكْتُبْ زَيْدٌ» به اين معنا كه ننوشتن زيد تا زمانِ حال ادامه نداشته و مثل «هَلْ اَتى‏ عَلَى الْاِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»(13) به معناى «ثُمَّ كانَ شَيْئاً مَذْكُوراً».
ولى منفىِّ «لَمّا» تا زمان حال، استمرار و ادامه دارد و نمى‏توان گفت «لَمّا يَكُنْ ثُمَّ كانَ».

ج: حذفِ مجزومِ «لَمّا» جايز است، مثل «قارَبْتُ الْمَدينَةَ ولَمّا»(14) يعنى «وَلَمّا اَدْخُلْها».

د: منفىِّ «لَمّا» اگر چه تا زمانِ الآن ادامه دارد ولى متوقع الثبوت است و اين توقّع به نحو غالب است نه به نحو لازم و واجب، مثل «لَمّا يَذُوقُوا عَذابِ»(15) به اين معنا كه بعد از اين، عذاب را خواهند چشيد ولى منفىّ «لَمْ» اين طور نيست.


12. مائده (5) آيه 67: و اگر تو (اى پيامبر) انجام نمى‏ دادى.
13. انسان (76) آيه 1: آيا بر انسان (آدم«ع») زمانى از روزگار (قبل از نفخ روح) نگذشت كه او (در آن زمان) چيز قابل ذكرى نبود.
14. نزديك شهر شدم و داخل آن نشدم.
15. ص (38) آيه 8: هنوز عذاب مرا نچشيده ‏اند. «عَذابِ» در اصل «عَذابى‏» بوده است.

هندیانی
2014_10_26, 10:59 AM
عوامل جزم دو فعل

جازم دو فعل، يازده حرف است: «اِنْ، اِذْما، مَنْ، ما، مَتى‏، اَىُّ، اَيْنَ، اَيّانَ، اَنّى‏، حَيْثُما، مَهْما»(16).

«اِنْ» به اتّفاق علماى ادب، حرف است و «اِذْما» به معناى «اِنْ» و به قول صحيح حرف مى‏باشد. «مَنْ، ما، مَتى‏، اَىُّ، اَيْنَ، اَيّانَ، اَنّى‏ و حَيْثُما» به اتّفاق، اسم است. «مَهْما» به قول اَصحّ (جمهور)، اسم مى‏باشد به دليل عود ضمير به آن در آيه «مَهْما تَأتِنا بِهِ مِنْ ايَةٍ»(17).

كلمات يازده گانه از جهت معنا چنين‏ اند:

«اِنْ و اِذْما» فقط براى تعليقِ جواب به شرط است، مثل «اِنْ تَعُودُوا نَعُدْ»(18) و «اِذْما تَقُمْ اَقُمْ»(19).

«مَنْ»(20) براى معناى عاقل وضع گرديده و سپس معناى شرط در آن تضمين شده، مثل «مَنْ يَعْمَلْ سُوءً يُجْزَبِهِ»(21).

«ما» و «مَهْما» براى غيرعاقل وضع گرديده و سپس معناى شرط در آن تضمين شده، مثل «ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ»(22) و «مَهْما تَأتِنا بِهِ مِنْ ايَةٍ»(23).




16. «حَيْثُما» و «اِذْما» در اين معنا هميشه با «ما» استعمال مى‏ شوند و «اَنّى‏» و «اَيّانَ» هميشه بدون لفظِ «ما»، «اَيْنَ» و «مَتى‏» گاهى با لفظ «ما» و گاهى بدون «ما» استعمال شده ‏اند. اداتِ يازده گانه، جمله‏ هاى خبرى را به انشايى تبديل مى‏ كنند.
17. اعراف (7) آيه 132: هر چه بياورى تو ما را به آن از معجزه ... .
18. انفال (8) آيه 19: اگر برگرديد، بر مى‏ گرديم.
19. اگر بايستى من نيز مى‏ ايستم.
20. كلمات «مَنْ، ما، اَىُّ، اَيْنَ، اَنّى‏، مَتى‏، اَيّانَ» نيز به معناى استفهام مى‏ آيند.
21. نساء (4) آيه 123: هر كس بدى (گناه) كند به آن بدى جزا داده مى‏ شود.
22. بقره (2) آيه 197: هر چه را از خوبى انجام دهيد، خداوند آن را مى ‏داند.
23. اعراف (7) آيه 132، در ضمن شماره 1 معنا شد.

هندیانی
2014_10_26, 11:05 AM
«مَتى‏» و «اَيّانَ» براى زمان، وضع گرديده و سپس معناى شرط در آن تضمين شده، مثل «مَتى‏ اَضَعُ الْعِمامَةَ تَعْرِفُونى‏»(24) و «اَيّانَ تُكْرِمْنا نُكْرِمْكَ»(25).

«اَيْنَ، اَنّى‏، حَيْثُما» براى مكان وضع شدند و معناى شرط در آن‏ها تضمين شده، مثل «اَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ اَلْمَوْتُ»(26)، «اَنّى‏ تَأْتِها نَسْتَجِرْبِها»(27)، «وَحَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ»(28).

كلمه «اَىُّ» از جهت معنا به تبعِ مضاف‏ اليه است. پس ممكن است به معناى «مَنْ، ما، مَتى‏ و اَيْنَ» باشد. به ترتيب مثل «اَيُّهُمْ يَقُمْ اَقُمْ مَعَهُ»(29)، «اَىُّ الدَّوابِّ تَرْكَبْ اَرْكَبْ»(30)، «اَىُّ يَوْمٍ تَصُمْ اَصُمْ»(31)، «اَىُّ مَكانٍ تَجْلِسْ اَجْلِسْ»(32).


ادات شرطِ يازده گانه در دو فعل عمل مى‏ كنند.

فعل اوّل را شرط و دوّم را جواب و جزا مى‏ نامند.

شرط، به اعتبار آن كه شرطِ حكم است و جواب، به اعتبار آن كه جوابِ شرط است، آن گونه كه جواب به سئوال مربوط است و جزا، به اعتبار اين كه مضمون جواب، جزاى مضمونِ شرط است.




24. مصرع دوّم بيت است. يعنى هر زمان عمامه را بر زمين گذارم (كلاه آهنى بر سر نهم) مرا مى‏ شناسيد.
25. هر زمان ما را اكرام كنى، تو را اكرام مى‏ كنيم.
26. نساء (4) آيه 78: هرجا باشيد مرگ شما را در مى‏ يابد.
27. به هر خانه ‏اى كه آن زن پناه ببرد ما او را پناه مى‏ دهيم.
28. بقره (2) آيه 144: و هر كجا بوديد پس رويتان را به سوى او بگردانيد.
29. هر كدام بايستند من با او مى‏ ايستم.
30. هر اسبى را تو سوار شوى من سوار مى ‏شوم.
31. هر روزى را تو روزه بگيرى من روزه مى‏ گيرم.
32. هرجا تو بنشينى من مى‏ نشينم.

هندیانی
2014_10_26, 11:09 AM
چهار تذكر

1 - شرط و جزا چهار حالت دارند:

الف: هر دو مضارع، مثل «اِنْ تَعُودُوا نَعُدْ»(33).
ب: هر دو ماضى، مثل «اِنْ عُدْتُمْ عُدْنا»(34).
ج: شرط، ماضى و جزا مضارع، مثل «مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الاخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فى‏ حَرْثِهِ»(35)، «كانَ» فعل ماضى و شرط، «نَزِدْ» مضارع و جواب شرط. كه اين قسم زياد است.
د: شرط، مضارع و جزا ماضى، مثل «اِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ ايَةً فَظَلَّتْ اَعْناقُهُمْ لَها خاضِعينَ»(36) كه شرط، فعل مضارع (نَشَأْ) جزايش دو گونه است، مضارع (نُنَزِّلْ) و ماضى (ظَلَّتْ) و به وسيله «فاء» بر «نُنَزِّلْ» عطف شده و تابع آن قرار گرفته و چون تابع جزا نيز جزا است، پس «ظَلَّتْ» جزاى شرط است و ماضى مى‏ باشد.

2 - جمله شرط حتماً لازم است فعليّه (ماضى يا مضارع) باشد و اسميه بودن آن صحيح نيست.
ولى قاعده جمله جزا، فعليّه بودن است و جايز است اسميّه باشد، مثل «اِنْ جاءَ زَيْدٌ فَلَهُ الْفَضْلُ»(37).

3 - هرگاه شرط و جزا، مضارع باشند، جزمِ آن‏ها واجب است و هرگاه شرط، ماضى و جزا، مضارع باشد، ماضى در محلِّ جزم است و مضارع، جايز است مجزوم و مرفوع باشد و اگر هر دو ماضى باشند شرط و جزا در محلّ جزم‏ اند.

4 - هرگاه يكى از شرط و جزا ماضى باشند معناى ماضى به وسيله «اِنْ»، استقبالى مى‏ شود، مثل «اِنْ اَكْرَمْتَ اَكْرَمْتُ» يعنى اگر بعد از اين تو اِكرام كنى من اكرام مى‏ كنم. در اين صورت لفظِ شرط يا جزا ماضى و معنايش مضارع است. و اگر فعلِ ماضى قيدِ «اَمْسِ» يا «كانَ» داشته باشد به آن ماضىِ معنوى مى‏ گويند و به وسيله «اِنْ» استقبالى نمى‏ شود و چنين فعلى، صلاحيّت براى شرط شدن ندارد،

زيرا فعلِ شرط بايد شرايط هفت گانه ذيل را داشته باشد:

الف: ماضىِ معنوى نباشد، پس «اِنْ قامَ زَيْدٌ اَمْسِ قُمتُ» صحيح نيست.(38)
ب: طلبى نباشد، مثل «اِنْ قُمْ» و «اِنْ لاتَقُمْ». كه فعلِ شرط در اوّل، امر و در دوّم نهى است.
ج: جامد نباشد، مثل «اِنْ عَسى‏» يا «اِنْ لَيْسَ».
د: مقرون به حرفِ تنفيس (سين ياسوف) نباشد، مثل «اِنْ سَوْفَ يَقُمْ».
ه: مقرون به «قَدْ» نباشد، مثل «اِنْ قَدْ يَقُمْ» يا «اِنْ قَدْ قامَ».
و: مقرون به حروفِ منفى غيرِ «لَمْ» و «لا» نباشد.
يعنى فعل شرط با حروفِ «ما»، «اِنْ» نافيه و «لَمّا و...» نيايد پس «اِن لَنْ يَقُمْ» يا «اِنْ لَمّا يَقُمْ» جايز نيست. ولى آمدنِ فعل شرط با «لَمْ»، مثل «فَاِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ»(39) يا «لا» مثل «اِلّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ»(40) كه در اصل «اِنْ لاتَنْصُرُوهُ» بوده است، مانعى ندارد.
ز: جمله اسميه نباشد، مثل «اِنْ زَيْدٌ قامَ».


33. انفال (8) آيه 19: اگر برگرديد بر مى‏ گرديم.
34. اسراء (17) آيه 8: اگر برگرديد بر مى‏ گرديم.
35. شورى (42) آيه 20: هر كس كشت و كارِ آخرت را بخواهد (بذر ايمان و عمل صالح افكند) ما در كشت و كار او بيفزاييم.
36. شعراء (26) آيه 4: اگر ما بخواهيم از آسمان معجزه ‏اى مى‏ فرستيم كه گردن‏هايشان براى آن معجزه خاضع و خاشع گردد (آن‏ها مجبور به قبول ايمان مى‏ شوند).
37. اگر زيد بيايد پس برترى براى اوست.
38. اگر به آيه «اِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ» مائده (5) آيه 116 ايراد شود كه چگونه فعلِ شرط «قُلْتُهُ» ماضى معنوى است؟ جواب اين است كه «قُلْتُهُ» فعلِ شرط نيست. فعلِ شرط حذف شده و در اصل «اِنْ ثَبَتَ كُنْتُ قُلْتُهُ» بوده است و شرطِ محذوف چون ماضىِ لفظى است به وسيله «اِنْ» استقبالى شده است.
39. نساء (4) آيه 11: پس اگر براى او (ميّت) فرزندى نباشد.
40. توبه (9) آيه 40: اگر شما كمك نكنيد او (رسول خدا) را پس به تحقيق خداوند او را كمك كرده است.

هندیانی
2014_10_26, 01:29 PM
سئوال و تمرين

1 - عوامل جزم را بشماريد.
2 - از عوامل جزم كدام اسم و كدام حرفند؟
3 - تفاوتِ لامِ طلب با «لاء طلب» در چيست؟
4 - تفاوت نهى با دعا و التماس در چيست؟
5 - امور افتراقى و اشتراكى «لمّا» و «لَمْ» را بشماريد.
6 - لامِ امر چه صيغه‏ هايى را جزم مى‏ كند؟
7 - كدام يك از اداتِ شرط دو فعل را جزم مى‏ كنند؟
8 - كدام يك از ادات شرط اسم مى‏ باشند؟
9 - معانى ادات شرطى كه دو فعل را جزم مى‏ كنند، بيان كنيد.
10 - آيا جمله شرط يا جزا ممكن است اسميّه باشد؟
11 - در صورتى كه يكى از شرط و جزا يا هر دو ماضى باشند جزم آن‏ها چگونه است؟
12 - كدام كلمات صلاحيت فعل شرط شدن را ندارند؟
13 - در مثال‏هاى ذيل ادات جزم، معنا و مجزوم آن‏ها را بيان كنيد:

الف: «وَلايَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِى الْكُفْرِ»(41).
ب: «اَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ»(42).
ج: «وَلَمّا يَدْخُلِ الْايمانُ فى‏ قُلُوبِكُمْ»(43).
د: «اِنْ تُبْدُوا ما فى‏ اَنْفُسِكُمْ اَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ»(44).
ه: «مَنْ يَعْمَلْ سُوءً يُجْزَبِهِ»(45).
و: «ماتَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ»(46).
ز: «اَيّاً ماتَدْعُوا فَلَهُ الاَسْماءُ الْحُسْنى‏»(47).
ح: «اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ»(48).




41. آل عمران (3) آيه 176: و آنان كه در كفر شتاب مى‏ كنند نبايد تو را اندوهگين گردانند.
42. بلد (90) آيه 8: آيا دو چشم براى او قرار نداديم؟
43. حجرات (49) آيه 14: و هنوز ايمان در دل‏هاى شما وارد نشده است.
44. بقره (2) آيه 284: اگر آن چه را در دل داريد آشكار كنيد يا آن را پنهان نماييد خداوند شما را به آن محاسبه مى‏ كند.
45. نساء (4) آيه 123: هر كس بدى (گناه) كند به آن بدى جزا داده مى‏ شود.
46. بقره (2) آيه 197: هر چه را از خوبى انجام دهيد، خداوند آن را مى‏ داند.
47. اسراء (17) آيه 110: به هر نام او (خدا) را بخوانيد پس براى او نام‏هايى است نيكو.
48. همان، آيه 7: اگر نيكى و احسان نموديد، به خود نيكى كرده‏ ايد.


درس بیست و یکم کتاب نحو روان با حدیث و قرآن

عزیزانی
2014_10_30, 01:30 PM
besm8
..ya hossian...
سئوال و تمرين

1 - عوامل جزم را بشماريد.

لام طلب -لاء طلب -لم - لما

عوامل جزم فعل دوگونه است:
1- فقط یک فعل را مجزوم می دهد چهار حرف است: (لام- لا - لم - لما)
2-دو فعل را جزم میدهند ویازده حرف است:(اِن- مَن- ما -مهما-ایّ- متی -ایّان- اینما-اذما-حیثما- انّی)



2 - از عوامل جزم كدام اسم و كدام حرفند؟

من -ما -مهما-ایّ-متی-ایّان-اینما-حیثما-انّی- (اسم)
لم-لما-لام امر -لاءطلب-ان-اذما(حرف)

3 - تفاوتِ لامِ طلب با «لاء طلب» در چيست؟
لام طلب :به معنای طلب انجام کار شامل:امر-دعا- التماس
لاء طلب :به معنای ترک فعل است شامل:نهی- دعا - التماس



4 - تفاوت نهى با دعا و التماس در چيست؟

نهی :طلب عالی از دانی
دعا:طلب دانی از عالی
التماس:طلب مساوی از مساوی


5 - امور افتراقى و اشتراكى «لمّا» و «لَمْ» را بشماريد.

هردو یک فعل مضارع را جزم میدهند
در 4 مورد اشتراک دارند:
1-حرف بودن/2-اختصاص به مضارع /3-معنای منفی /برگرداندن مضارع به ماضی

امور افتراقی:
1-اذات شرط با لم می آ یند -ولی با لمّا نمی آیند

2-منفی(لم9 جایز الانقطاع است (یعنی تا زمان حال ادامه نداشته) ///ولی نفی(لمّا )تا زمان حال استمرار دارد.

3- حذف مجزوم لمّا جایز است.



6 - لامِ امر چه صيغه‏ هايى را جزم مى‏ كند؟
6 صیغه غایب و2 صیغه متکلم



7 - كدام يك از اداتِ شرط دو فعل را جزم مى‏ كنند؟
ان -اذما-من- ما-متی-ایّ-این- ایّان -انّی-حیثما مهما
فعل اول را شرط وفعل دوم را جواب وجزا می نامند.


8 - كدام يك از ادات شرط اسم مى‏ باشند؟

من-ما-متی-ایّ-این-ایّان-انّی-حیثماومهما


9 - معانى ادات شرطى كه دو فعل را جزم مى‏ كنند، بيان كنيد.
ان و اذما:برای تعلیق جواب شرط است(استاد من این قسمت معنی تعلیق را نفهمیدم؟یعنی تعلق داشتن به جواب شرط؟)
من:برای معنا ی عاقل وضع گردیده وسپس معنای شرط در آن تضمین شده
ما ومهما:برای غیر عاقل وضع گردیده وسپس معنای شرط در آن تضمین شده
متی-ایان:برای زمان وضع گردیده ومعنای شرط درآنها تضمین شده
این-انی-حیثما:برای مکان وضع شده ومعنای شرط در آنها تضمین شده
ایّ:به تبع مضاف الیه است(استاد بیزحمت این را هم توضیح میدید ) پس ممکن به معنای من- ما- این- متی باشد.


10 - آيا جمله شرط يا جزا ممكن است اسميّه باشد؟

جمله شرط حتما لازم است فعلیه است (ماضی یا مضارع)باشد واسمیه بودن آن صحیح نیست.
ولی قاعده جمله جزاء:فعلیه بودن است وجایزه است اسمیه باشد.


11 - در صورتى كه يكى از شرط و جزا يا هر دو ماضى باشند جزم آن‏ها چگونه است؟


هرکاه یکی از شرط وجزا ماضی باشد معنای ماضی به وسیله ان استقبالی میشود.
لفظ شرط وجزا ماضی ومعنایش مضارع است.


12 - كدام كلمات صلاحيت فعل شرط شدن را ندارند؟
امس- کان

13 - در مثال‏هاى ذيل ادات جزم، معنا و مجزوم آن‏ها را بيان كنيد:

الف: «وَلايَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِى الْكُفْرِ»(41).
لایحزنک :لا ی طلب عالی از ناهی
یحزن فعل ذمجزوم به لای طلب ///علامت جزم سکون (حذف علامت رفع در مضارع)/// محزون نکند تورا


ب: «اَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ»(42).

لم نجعل : لم از حروف جزم //قرار ندادیم
نجعل فعل ذمجزوم به لم //علامت جزم سکون(حذف علامت رفع در مضارع) ///قرار ندادیم

ج: «وَلَمّا يَدْخُلِ الْايمانُ فى‏ قُلُوبِكُمْ»(43).

لمّا یدخل:
لمّا حرف جازم
یدخل :مضارع مجزوم به لمّا //علامت جزم (حذف علامت رفع در مضارع )سکون ///هنوز داخل نشده ///کسره عارضی است

د: «اِنْ تُبْدُوا ما فى‏ اَنْفُسِكُمْ اَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ»(44).

ان: حرف شرط جازم دو فعل شرط وجزا //اگر
تبدوا: فعل مضارع مجزوم فعل شرط //علامت جزم حذف نون//اکر آشکار کنید

تخفوا:عطف به تبدو///اگر مخفی کنید

یحاسب: جزا ی شرط مجزوم //علامت جزم سکون//محاسبه میکند


ه: «مَنْ يَعْمَلْ سُوءً يُجْزَبِهِ»(45).

من:اسم شرط جازم دوفعل شرط وجزا//هرکس

یعمل: فعل شرط مجزوم //علامت جزم سکون///هرکس انجام دهد

یجز:جزای شرط مجزوم مضارع مجهول //علامت جزم حذف حرف عله ی///جزا می بیند


و: «ماتَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ»(46).

ما :اسم شرط جازم//هر آنچه
تفعلوا :فعل شرط /مجزوم به ما شرطیه//علامت جزم حذف نون///هر آنچه انجام دهید
یعلم:جواب شرط //مضارع مجزوم//علامت جزم سکون//میداند



ز: «اَيّاً ماتَدْعُوا فَلَهُ الاَسْماءُ الْحُسْنى‏»(47).

ایّ:اسم شرط جازم //هر گدام
تدعوا:فعل شرط /مجزوم //علامت جزم حذف نون ///هرکدام را بخوانید//

ف:جواب شرط //پس


ح: «اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ»(48).

ان:حرف شرط جازم //اگر
احسنتم:فعل شرط /ماضی /مبنی برسکون //محلا مجزوم ///اگر نیکی کنید
احسنتم دوم :جواب شرط //نیکی میکنید
...parcham...السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام...parcham...

هندیانی
2014_10_31, 08:29 PM
9 - معانى ادات شرطى كه دو فعل را جزم مى‏ كنند، بيان كنيد.
ان و اذما:برای تعلیق جواب شرط است(استاد من این قسمت معنی تعلیق را نفهمیدم؟یعنی تعلق داشتن به جواب شرط؟)
من:برای معنا ی عاقل وضع گردیده وسپس معنای شرط در آن تضمین شده
ما ومهما:برای غیر عاقل وضع گردیده وسپس معنای شرط در آن تضمین شده
متی-ایان:برای زمان وضع گردیده ومعنای شرط درآنها تضمین شده
این-انی-حیثما:برای مکان وضع شده ومعنای شرط در آنها تضمین شده
ایّ:به تبع مضاف الیه است(استاد بیزحمت این را هم توضیح میدید ) پس ممکن به معنای من- ما- این- متی باشد.

سلام بر شما مسافر عزیز

بله تعلیق جواب شرط یعنی تعلق داشتن جواب شرط به فعل شرط

اگر به مثال ها دقت کنید بهتر متوجه میشوید.

در این جمله «اِنْ تَعُودُوا نَعُدْ»
اگر بازگردید باز میگردیم
یعنی باز گشتن ما به بازگشتن شما وابسته است و تعلق دارد.


در مورد سؤال دوم نیز ای در هر حالتی که باشد شرط، استفهام و یا موصول حتما باید با اضافه همراه باشد.
وقتی می گویم کدام به تنهایی معنا ندارد ولی با اضافه ی درخت (کدام درخت )معنا پیدا میکند
در شرط نیز همینطور است که حتما باید با ای اضافه ای همراه باشد که گفته شده ای به تبع اضافه
که چهار معنا داره که برایتان توضیح میدهم.


پس ممكن است به معناى «مَنْ، ما، مَتى‏ و اَيْنَ» باشد. به ترتيب مثل «اَيُّهُمْ يَقُمْ اَقُمْ مَعَهُ»(29)، «اَىُّ الدَّوابِّ تَرْكَبْ اَرْكَبْ»(30)، «اَىُّ يَوْمٍ تَصُمْ اَصُمْ»(31)، «اَىُّ مَكانٍ تَجْلِسْ اَجْلِسْ»(32).

29. هر كدام بايستند من با او مى‏ ايستم.
30. هر اسبى را تو سوار شوى من سوار مى ‏شوم.
31. هر روزى را تو روزه بگيرى من روزه مى‏ گيرم.
32. هرجا تو بنشينى من مى‏ نشينم.

در جمله ی «اَيُّهُمْ يَقُمْ اَقُمْ مَعَهُ» در این جا معنای ای بخاطر اضافه ای(هم) که همراهش هست به معنی من میباشد یعنی هر کدامشان که بایستند من هم می ایستم.

در جمله ی «اَىُّ الدَّوابِّ تَرْكَبْ اَرْكَبْ» نیز چون اضافه ی ای (دواب) هست یعنی هر کدام اسب ها رو سوار بشی من هم سوار میشم. چون صحبت از نوع اسب هست معنای ما میدهد.

در جمله ی «اَىُّ يَوْمٍ تَصُمْ اَصُمْ» اینجا نیز اضافه ی ای صحبت از زمان دارد که معنای متی می دهد.

در جمله ی «اَىُّ مَكانٍ تَجْلِسْ اَجْلِسْ» و اضافه ی ای که مکان هست، معنای این می دهد. هر کجا بشینی، می نشینم.

هندیانی
2014_10_31, 08:37 PM
ممنون از ارسال پاسخ ها
خیلی عالی بود. فقط چند نکته رو به اطلاعتون می رسونم


الف: «وَلايَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِى الْكُفْرِ»(41).
لایحزنک :لا ی طلب عالی از ناهی
یحزن فعل مجزوم به لای طلب ///علامت جزم سکون (حذف علامت رفع در مضارع)/// محزون نکند تورا
لا یحزنک چون فعل نهی غایب است. پس معنای نهی باید شود. نباید محزون کند تورا.




ه: «مَنْ يَعْمَلْ سُوءً يُجْزَبِهِ»(45).

من:اسم شرط جازم دوفعل شرط وجزا//هرکس

یعمل: فعل شرط مجزوم //علامت جزم سکون///هرکس انجام دهد

یجز:جزای شرط مجزوممضارع مجهول //علامت جزم حذف حرف عله ی///جزا می بیند


طبق فرمایش شما یجز فعل مجهوله ولی مجهولی معنا نشده.

پاداش داده می شود صحیح است.


ز: «اَيّاً ماتَدْعُوا فَلَهُ الاَسْماءُ الْحُسْنى‏»(47).

ایّ:اسم شرط جازم //هر گدام
تدعوا:فعل شرط /مجزوم //علامت جزم حذف نون ///هرکدام را بخوانید//

ف:جواب شرط //پس


ف حرف رابطه برای شرط هست و جواب شرط لَهُ الاَسْماءُ الْحُسْنى هست.





...parcham...السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام...parcham...