PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تفسیر «ثمّ عرضهم على‏ الملائكه فقال انبؤنى باسماء» و «فقال انبؤنى باسماء هولاء...»



گل مريم
2014_10_15, 11:29 AM
besmellah7



«ثمّ عرضهم على‏ الملائكه فقال انبؤنى باسماء»

آنگاه خدا پديده‏ ها و يا صاحبان نامها را - به بيان ابن عبّاس و مجاهد - به فرشتگان نشان داد و از آنان خواست تا نامهاى آنها و ويژگيهاى هر كدام را بيان كنند.

خداوند اين نامها را چگونه نماياند؟

در اينكه خداوند چگونه اين نامها را به فرشتگان نشان داد، ميان مفسّران بحث است:

1. برخى برآنند كه خدا آن نامها را آفريد؛ به گونه ‏اى كه فرشتگان آنها را نگريستند.
2. عدّه ‏اى گفته‏ اند: آن پديده‏ها را به گونه‏ اى در انديشه آنان تجسّم بخشيد كه گويى آنها را مى‏ نگرند.
3. و پاره‏ اى نيز گفته‏ اند: از هر جنس و نوعى از پديده‏ ها، نمونه‏ اى بر فرشتگان نماياند.

خداوند پس از اين مرحله، از آنان خواست كه نام و خاصيت هر يك را بيان كنند: «فقال انبؤنى باسماء هولاء...» ؛ و فرشتگان بازماندند، امّا آدم توانست آن نامها و حقايق را بيان كند؛ و در اينجا بود كه بر فرشتگان روشن شد كه آرى، براستى عنوان جانشينى خدا و سكونت در زمين، زيبنده آدم است.

گفتنى است كه در اين نكته، اشاره‏ اى صريح وجود دارد و آن اينكه منظور از نامهايى كه خدا به آدم آموخت، همان قوانين حاكم بر طبيعت و چگونگى عمران و سازندگى زمين و زمان و نشاندن گياه و درخت و آموزش امور و شئون زندگى در زمين است.

گل مريم
2014_10_15, 11:30 AM
يك پرسش:

چرا خداوند با آنكه مى‏ داند فرشتگان از واقعيت نامها آگاهى ندارند و دانش آنها را به آنان نياموخته است، اين مطلب را از آنان مى‏ پرسد؟

پاسخ:

پاسخ همه مفسّران اين است كه در اينجا پرسش به‏ مفهوم واقعى آن مطرح نبوده است؛ به عبارت ديگر، خداوند از فرشتگان نمى‏ خواست كه براستى حقيقت نامها را بيان كنند؛ چه، خود آگاهتر است كه آنان از اين موضوع اطّلاعى ندارند و اين مطلب را به آنان نياموخته است. امّا در اين سؤال، هدف و منظورى را دنبال كرد؛ و در اينكه آن مصلحت و منظور چه بود، ديدگاهها متفاوت است:

1. هنگامى كه خداوند اعلان كرد كه در زمين جانشينى پديد مى‏آورم، فرشتگان به انديشه فرو رفتند كه اگر اين خليفه و جانشين از جنس آنان باشد، نه شرك و كفرى خواهد بود و نه تباهى و خونريزى؛ امّا اگر از فرزندان انسان باشد، تباهى و خونريزى پيوسته در زمين ادامه خواهد يافت؛ پس آفرينش آنان چه نتيجه‏ اى درپى خواهد داشت؟
و آفريدگار هستى مى‏ خواست به آنان روشن سازد آنطور هم كه آنان مى‏ انديشند، نيست و در ميان فرزندان انسان، پيام ‏آوران و امامان نور نيز خواهند بود.

2. فرشتگان خود را برتر و والاتر از همه مى‏ دانستند و مى‏ پنداشتند با بودن آنان، خدا موجود ديگرى را كه برتر و بالاتر باشد، نخواهد آفريد؛
و اين پرسش براى نشان دادن نادرستى پندار آنان بود.

3. اين پرسش به اين قصد صورت گرفت كه آنان را از بلندپروازى و اينكه فكر مى‏ كردند هدف و فلسفه آفرينش انسان بايد آنگونه باشد كه آنها مى‏ دانند، بازدارد؛
به همين دليل مى‏ فرمايد: اگر راست مى ‏گوييد و همه‏ چيز را مى‏دانيد، اين نامها را بيان كنيد: «اِنْبِؤُنى‏ بِاَسْماءِ هَؤُلاءِ...».

4. برخى از واژه ‏شناسان و مفسّران گفته‏ اند كه پرسش آفريدگار هستى از فرشتگان، مانند اين پرسش ماست كه به فردى مى‏ گوييم: «اگر براستى مى‏ دانى دردست من چيست، بگو!» و روشن است كه منظور نشان‏ دادن اين واقعيت است كه او نمى‏ داند.

با اين بيان، هدف از اين پرسش در آيه شريفه، نه پرسش حقيقى، بلكه فهماندن ناتوانى و محدودبودن آگاهى فرشتگان است؛ به همين جهت اينطور آمده است كه: «اِنْبِؤُنى‏ بِاَسْماءِ هَؤُلاءِ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ.»

و آنگاه بود كه ناتوانى فرشتگان آشكار شد و آنان گفتند: «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا اِلّا ما عَلَّمْتَنا...» (تو پاك و منزّهى؛ و ما جز آنچه [خود] به ما آموخته ‏اى، هيچ دانشى نداريم...)

مجمع البیان