PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امام علی علیه السلام، أعلمِ فقهای صحابه



بانوی سرخ
2014_10_12, 09:30 AM
امیرالمومنین على علیه السلام فقاهت در دین را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرا گرفت و آنچه را كه جبرئیل بر آن حضرت نازل كرده بود به خوبى آموخت.
با آنكه برخى از صحابه در علوم شریعت اظهار وجود مى كردند، هیچ كدام آنها به پای او نمى رسیدند؛ زیرا از همه آنان فقیه تر و در قضاوت و فتوا از همه برتر بود.
هنگامى كه كار دشوار مى شد و در مسائلى مى ماندند و گیر مى كردند و مى خواستند صحیح ترین نظریّه را به دست آورند، به امام على علیه السلام روى مى آوردند.

بانوی سرخ
2014_10_12, 09:31 AM
اقرار خلیفه اول

هنگامی که ابوبكر مسند خلافت را از امام على علیه السلام غصب كرد، و در برابر فشار اعتراضات مردم به ویژه احتجاجات امیرالمومنین علیه السلام قرار گرفت، درب خانه خودش را به روى مردم بست و سپس به مسجد آمد و خطاب به مردم گفت :


«اقیلونى اقیلونى فلست بخیركم و علىّ فیكم»؛ مرا رها كنید، مرا رها كنید، من برتر و افضل شما نیستم در حالى كه "على" در میان شما است.(1)



در حدیثى از انس بن مالك آمده است كه یك دانشمند یهودى پس از رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم وارد مدینه شد، و چون درباره وصى پیامبر صلى الله علیه و آله سو ال كرد، او را به حضور ابوبكر آوردند.



یهودى گفت: من سوالاتى دارم كه جز پیامبر و یا وصى او كس دیگر نمى تواند آنها را جواب گوید.
ابوبكر گفت: هر چه مى خواهى سو ال كن .



یهودى گفت: مرا خبر ده از چیزى كه براى خدا نیست، و از آنچه در نزد او نیست، و آنچه را كه خدا آن را نمى داند!



ابوبكر چون خود را مرد میدان ندید، فورا یهودى را متهم كرد و گفت: اینها سوالات افراد بى دین است. و آنگاه قصد كرد وى را تنبیه نماید.



ابن عباس خطاب به ابوبكر گفت: با مرد یهودى انصاف نكردید، یا جوابش را بگویید و یا نزد حضرت على علیه السلام بروید، زیرا من از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم كه او را دعا كرد...



ابوبكر و یهودى و همراهان به خانه امام على علیه السلام آمده و سو ال یهودى را مطرح ساختند. حضرت در جواب او فرمود:
اما آنچه را كه خدا نمى داند عقیده شما یهودى ها است كه مى گوئید «عزیر فرزند خدا است» در حالى كه او براى خویش فرزندى قائل نیست.



و در مورد سوال دومتان "ظلم و ستم" است كه نزد خدا اینها وجود ندارد.



و اما این كه در سوال سوم پرسیده اید "آن چیست كه براى خدا نیست؟" آن شریك و همتا است كه پروردگار عالم از آن مبرّا است .

امیرالمومنین على علیه السلام فقاهت در دین را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرا گرفت و آنچه را كه جبرئیل بر آن حضرت نازل كرده بود به خوبى آموخت. با آنكه برخى از صحابه در علوم شریعت اظهار وجود مى كردند، هیچ كدام آنها به پای او نمى رسیدند؛ زیرا از همه آنان فقیه تر و در قضاوت و فتوا از همه برتر بود.




چون یهودى این جواب های درست را شنید، زبان به اظهار شهادت گشوده و گفت: اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، و اشهد انك وصى رسول الله.
در حالى كه ابوبكر و مسلمانان حاضر این صحنه را تماشا مى كردند، با شادى و خوشحالى زبان به تحسین امیرالمومنین علیه السلام گشودند و بالاتفاق گفتند:
"یا على! یا مفرج الكرب!" ؛ اى على ! اى کسی كه غم ها و غصه ها را از ما برطرف كردى ! (2)
و بدین طریق عظمت علمى و فضیلت آن حضرت را بر خود تأیید كردند.

بانوی سرخ
2014_10_12, 09:32 AM
پناهگاه خلیفه دوم
عمر بن خطاب نیز در موارد مختلف و با عبارات گوناگون به اعلمیت و ارجحیت امیرالمومنین علی علیه السلام اعتراف نموده است. همچون این عبارات (3):
قال عمر بن خطاب:



«لولا علىّ لهلك عمر»؛ اگر على نبود عمر هلاك مى گردید.

«لابقیت لمعضلة لیس لها ابوالحسن»؛ من در هیچ مشكلى نباشم مگر این كه على حضور داشته باشد.
«لایفتین احد فى المسجد و علىّ حاضر»؛ هیچكس حق ندارد با حضور على در مسجد فتوى دهد.
«اقضاكم علىّ» ؛ در قضاوت على از همه داناتر است.
«لاابقانى الله بارض لست فیها یا اباالحسن» و «لاابقانى الله بعدك یا علىّ» ؛ یا على! خدا مرا بعد از تو نگه ندارد.
«اللهم لاتنزل بى شدیدة الا و ابوالحسن الى جنبى»؛ خداوندا! براى من مشكلى نرسان، مگر این كه على در كنارم باشد.
اینها نمونه هاى بسیار معدودى از اعترافات عمر است به منزلت علمى و فضایل امام علی علیه السلام كه به طور صریح برترى آن بزرگوار را بر دیگران نشان مى دهد.


خلیفه دوم به دفعات از محضر امیرالمومنین علیه السلام كسب فیض نموده است که به یک نمونه اشاره می گردد:
روزى یك یهودى وارد مجلس عمر شد و گفت: اى خلیفه من مى خواهم سو الاتى از شما بنمایم . هر كس كه عالمترین شماست به من نشان بدهید.
عمر رو به حضرت على علیه السلام كرد و گفت: او داناترین ما به قرآن و سنت الهى است.
یهودى گفت: به خدا قسم اگر جواب درست بدهى من مسلمان مى شوم. حال جواب بده كه اول سنگى كه بر روى زمین گذارده و اول درختى كه روى زمین روئیده و اول چشمه اى كه روى زمین جارى شده است، چه است؟
امام على علیه السلام فرمود: یهودیان فكر مى كنند اول سنگى كه بر روى زمین نهاده شده است، صخره بیت المقدس است و حال آنكه اولین سنگ حجرالاسود است كه حضرت آدم آن را با خودش از بهشت به زمین آورد. اولین درختى كه روئیده است، شما فكر مى كنید كه درخت زیتون است اما آن درخت خرمایى است كه حضرت آدم آن را از بهشت آورد و اولین چشمه اى كه روى زمین جارى شده، چشمه اى است كه زیر صخره بیت المقدس است ولى در واقع اولین چشمه، چشمه آب حیات است كه در زمان یوشع رفیق موسى به ماهى رسید و آن ماهى زنده شد.
یهودى گفت: به خدا قسم كه راست گفتى. حال به من بگو كه منزل محمد در بهشت كجاست؟
حضرت فرمود: منزل او در بهشت عدن است كه نزدیك ترین بهشت ها به عرش خداى رحمان است.
یهودى گفت: حال خبر بده مرا از وصى او كه آیا مى میرد و یا كشته مى شود.
امام فرمود: اى یهودى! وصی او ... صورتش با خون سرش رنگین مى شود.
پس یهودى گفت : شهادت مى دهم ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله.(4)

بانوی سرخ
2014_10_12, 09:32 AM
دست نیاز خلیفه سوم
خلیفه سوم، عثمان بن عفان هر چند با امیرالمومنین علیه السلام رابطه حسنه نداشته، و غرور و حسادت دیرینه اش وى را از علوم سرشار آن حضرت محروم ساخته است، و دار و دسته امویان نیز از سوى دیگر دور او را گرفته و به این فاصله افزوده اند، ولى در مواردی، ضرورتهاى اجتماعى و سیاسى باعث شد كه دست به سوى امام على علیه السلام دراز نموده، مشكل خود را بر طرف سازد.




منزلت و مقام امام على بن ابى طالب علیه السلام در اسلام بالاتر و برتر از آن است كه با مقیاسهای زمینی همچون خویشاوندى پیامبر خدا سنجیده شود؛ زیرا به دست آمده از كمالات او و نتیجه پیكار و مجاهدات آن بزرگوار براى پیشبرد و اعتلاى آیین خداوند بود.





به عنوان نمونه، در زمان عثمان دو نفر زن و مرد اسیر كه بَرده بودند، رابطه نامشروع برقرار كردند، و چون زن اسیر شوهر داشت و حامله بود، هنگام زایمان او فرا رسید، و پسر بچه اى به دنیا آورد، در مورد نوزاد، هم شوهر زن، و هم آن مرد زناكار ادعا داشتند، و عثمان از جواب مسأله عاجز ماند.
سرانجام به مولاى متقیان على علیه السلام مراجعه نموده و حضرت فرمودند:

من در میان آنان همانند رسول خدا حكم مى كنم كه فرمودند: « الولد للفراش و للعاهر الحجر » ؛ بچه مال پدر است، و براى زناكار سنگى است. سپس دستور داد به هر كدام از آن زن و مرد پنجاه تازیانه زدند.(5)
این تنها یک نمونه از قضایایی است كه خلیفه سوم مشكل علمى خود را از طریق امام على علیه السلام برطرف ساخته است و به اعلمیت آن حضرت اقرار نموده و گفته است:
«لو لا علىّ لهلك عثمان» ؛ اگر على نبود عثمان هلاك مى شد.(6)

بانوی سرخ
2014_10_12, 09:32 AM
بر بلندای فضائل
منزلت و مقام امام على بن ابى طالب علیه السلام در اسلام بالاتر و برتر از آن است كه با مقیاسهای زمینی همچون خویشاوندى پیامبر خدا سنجیده شود؛ زیرا به دست آمده از كمالات او و نتیجه پیكار و مجاهدات آن بزرگوار براى پیشبرد و اعتلاى آیین خداوند بود.
بنابراین، بیهوده نیست كه رسول خدا صلی الله علیه و آله او را برگزیده و فرد مخصوص به خود قرار داد.
بیهوده نیست كه سفره علم و دانش خود را براى او گسترد و رازهاى نهفته اش را براى وى گشود.
بیهوده نیست كه بعد از هجرت از بین تمام خویشاوندان و صحابه با اخلاص فقط او را برادر خود خواند.
این امتیازات و بسیارى از امتیازات دیگر، همه و همه برترى و والایى مقام و مرتبه او را در پیشگاه پیامبر صلی الله علیه و آله تأكید و اثبات مى كند.

پی نوشت:
1) حق الیقین شبر ج 1 ص 180 و با تفاوت الفاظ مختصر كنزالعمال ج 5 ص 631 ش 14112 و ص ‍ 607 ش 14073 و ص 600 ش 14064؛ الامامة و السیاسة دینورى ج 1 ص 14؛ تاریخ طبرى ج 2 ص ‍ 450 و 460 ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 17 ص 155 و 156 و ج 6 ص 20.
2) المجتبى لابن درید ص 35 به نقل از الغدیر ج 7 ص 178، مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص257.
3) شرح ابن ابى الحدید ج 1 ص 4 مقدمه ، و ص 18، مناقب خوارزمى ص 48 و 58 و 60، طبقات ابن سعد ص 860، تاریخ ابن عساكر ج 2 ص 325، الصواعق ص 76 الغدیر ج 3 ص 97 و 98 از دهها مدرك دیگر اهل سنت .
4) الغدیر، ج 12، ص 142.
5) مسند احمد ج 1 ص 104، تفسیر ابن كثیر ج 1 ص 478، كنزالعمال ج 3 ص 227 به نقل از الغدیر ج 8 ص 195.
6) الغدیر ج 8 ص 214.