PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بانوی باهوش و سیاستمدار قرآن



بانوی سرخ
2014_09_30, 04:57 PM
علم و دانش و عقل و خرد دو موهبت الهی از جانب خداوند متعال به انسان است. انسان موجودی است كه در آغاز آفرینش به سبب این دو ویژگی و تفضل الهی بر سایر موجودات برتری یافت. و از این روست كه انسان به سبب تعلیم اسماء الهی بر ملائكه نیز فائق آمد و انسان مسجود ملائكه و جنیان شد. و به سبب ویژگیها و استعدادهایی كه در اوست، خداوند او را بر موجودات بری و بحری برتری داد.

و خداوند متعال در قرآن كریم می فرماید: «و سخّر لكم الشمس والقمر دائبین» (سوره ابراهیم، آیه 33) ؛
خداوند متعال در قرآن مجید به آن دسته از بندگان خود را كه عقل و اندیشه خویش را به كار می گیرند و با دیدن آیات الهی به تفكر می پردازند، و به ایمانشان نسبت به خداوند افزوده می گردد اولوالالباب می نامد.
"لب" در لغت به معنای مغز است و مقصود آن در قرآن عقل است.
راغب اصفهانی "لب" را به معنای عقل خالص و ناآلوده آورده است. زیرا عقل و خرد خالص كننده همه معانی است كه در وجود انسان هست مانند مغزها و مغز و اهل هر چیز (همچون مغز بادام و گردو) مفهوم لب برتر و والاتر از معنی عقل است. 1
پس هر لبی عقل است ولی هر عقلی لب نیست. و از این جهت خدای متعال فهمیدن و درس احكامی كه عقل های كامل و پاك آنها را می فهمند مربوط به اولوالالباب می داند. پس اولوالالباب یعنی فرزانگان و صاحبان عقل ها و خردهای كامل. 2
از آن جائی كه انسان سرشار از استعدادهای بالقوّه است. جهت به فعلیت رساندن این استعدادها احتیاج به الگو و اسوه دارد. قرآن نیز با عنایت به این خواسته جهت تكمیل نقش تربیتی انسان به شرح حال كوتاه و گاهی بلند برخی از پیامبران و یا انسان هایی كه مقارن با عصر آنها بودند می پردازد. از جمله در سوره نحل در ذیل داستان زندگی شگفت انگیز حضرت سلیمان(ع) به بانوی خردمند و با شكوه و سیاستمدار اشاره می كند، كه با اقتدار و عظمت و تدبیر در سرزمین سبا حكومت می كرد.
سبأ:نام قوم و مملكتی است كه در قسمت جنوب غربی عربستان كه اكنون یمن نام دارد، قرار گرفته بود.آنان را نخستین قوم عربستان جنوبی برشمرده اند كه در تاریخ در هزاره اول قبل از میلاد به آستانه تمدن گام نهاده اند. این سرزمین به جهت حاصلخیزی و نزدیكی به دریا و نیز قرار گرفتن آن بر سر راه هند مزیتی برای آن فراهم آورده بود3 داستان این ماجرا در زمان پادشاهی قوم بنی اسرائیل در دوران سلیمان نبی(ع) اتفاق افتاده است. حضرت سلیمان(ع) تصمیم گرفت بیت المقدس را از روی نقشه همان خیمه ای كه موسی(ع) در بیابان سینا معروف به قبه الرمان بود بنا نماید و به سرعت هر چه تمام آن بنا را تمام كرد. ولی آرزوی دیگری نیز داشت و آن زیارت خانه خدا و ادای فریضه حج بود. پس از بازگشت از سفر حجّ به شهر صنعا آمد و تصمیم گرفت در آن سرزمین آبی جاری سازد. وقتی پستی و بلندی ها را وارسی كرد، اثری از آب ندید، ناراحت شد. درمیان پرندگان به جستجوی هدهد پرداخت تا او را به آب راهنمایی كند و بگوید در زیر چه قسمت از زمین و در عمق چند متری آب هست. 4
ملكه با دور اندیشی خود می خواست ببیند اگر سلیمان پادشاه است كه مانند سایر پادشاهان با دادن هدایا و خراج راضی می شود. اما اگر پیامبر خدا باشد و قصدش هدایت مردم و تسلیم آنان در برابر پروردگار جهانیان باشد چه واكنشی نشان می دهد.

http://img1.tebyan.net/big/1389/09/7189160661707539928718591791452061394.jpg


او كه با دقت مراقب اوضاع حكومت و وضع كشور خود بود. درمیان سپاهیان هدهد را ندید. در جستجو برآمد و علّت را جویا شد. و گفت اگر دلیل قانع كننده ای برای غیبتش نداشته باشد او را ذبح می كنم. اما غیبت هدهد چندان به طول نیانجامید كه به حضور سلیمان(ع) حاضر شد. و هنگامی كه آثار خشم را در چهره سلیمان مشاهده كرد. با صراحت و بی پرده و بدون تعارف به وی گفت: ای رسول خدا من به چیزی آگاهم كه تو از آن آگاه نیستی. سپس به شرح حال سرزمین سبأ پرداخت كه »من به سرزمین سبأ رفته بودم، زنی را در آنجا یافتم كه بر آنها حكومت می كرد و همه چیز را در اختیار داشت خصوصاً اینكه تخت عظیمی هم داشت. و مساله عجیب و ناراحت كننده ای كه من در آنجا دیدم این بود كه مشاهده كردم آن زن و مردمش در برابر خورشید، نه در برابر خدا سجده می كنند. و شیطان برآنها تسلط یافته و اعمالشان را در نظرشان زینت داده یعنی افتخار می كنند كه در برابر آفتاب سجده می كنند. آن چنان در بت پرستی فرو رفته اند كه فكر نمی كنم آنها هدایت شوند.
«سلیمان نبی(ع) فرمود:«ما تحقیق می كنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی».
سپس نامه ای كوتاه و پر محتوی نوشت و به هدهد داد و گفت:«این نامه را ببر و نزد آنها بیفكن، سپس برگردد و در گوشه ای ببین آنها چه عكس العملی نشان می دهند. »
هدهد نامه را گرفت و به طرف سرزمین سبأ پرواز كرد و نامه را در حضور همه درباریان و دستگاه حكومتی در حالیكه ملكه در میانشان بود افكند، ملكه نامه را برداشت و از مضمون آن آگاه شد، و بدون آنكه در اصالت نامه احتمال جعل یا تردیدی به خود راه دهد رو به بزرگان دربار كرد و گفت: نامه با ارزشی دریافت كرده ام كه این گونه آغاز شده است:این نامه از سوی سلیمان است و محتوایش اینست به نام خداوند بخشایش گر مهربان. به شما توصیه می كنم كه برتری جوئی در برابر من نكنید و به سوی من آئید و تسلیم حقّ شوید. سپس رو به درباریان حكومتی كرد و گفت: صاحب نظران رأی خود را در این كار مهم بدهید من هیچ كار مهمی را بدون نظر و بی حضور شما انجام نداده ام. آنها گفتند: ما قدرت كافی داریم و مرد جنگ نیز هستیم. اما تصمیم نهایی با توست. ملكه با تأمّل در جواب سخن آنان گفت:پادشاهان هنگامی كه وارد سرزمین آبادی می شوند آنجا را به فساد و تباهی و ویرانی می كشانند و خراب می كنند. عزیزان و بزرگان آن سرزمین را به اسارت و آوارگی می كشانند سپس با دور اندیشی به اطرافیان خود گفت:باید قبل از هر كاری سلیمان و اطرافیان او را امتحان كنیم و ببینیم او پادشاه است یا پیامبر خدا.
ملكه با دور اندیشی خود می خواست ببیند اگر سلیمان پادشاه است كه مانند سایر پادشاهان با دادن هدایا و خراج راضی می شود. اما اگر پیامبر خدا باشد و قصدش هدایت مردم و تسلیم آنان در برابر پروردگار جهانیان باشد چه واكنشی نشان می دهد. زیرا پیامبران جز به صلاح امتها نمی اندیشند و با خرافات به مبارزه بر می خیزند. فرستادگان ملكه به همراه هدایا به سوی سلیمان رهسپار شدند. هنگامی كه وارد بارگاه سلیمان شدند با صحنه های غیر منتظره ای برخورد كردند شكوه و جلال شگفت انگیز دربار سلیمان از یك طرف، استقبال نكردن وی و نپذیرفتن هدایا ـ از طرفی اعلام جنگ نیز با آنها كرد. و به آنان كه دلگرم هدایای خود بودند گفت: خدا به من بهتر از آنچه را كه آورده اید داده، به سوی قوم خود برگردید با لشكریان خود به سراغ شما می آئیم كه قدرت مقابله را ندارید و به صورت خوار و ذلیل و حقیر از سرزمینتان بیرون می شوید.
فرستادگان ملكه به سوی سرزمین خود برگشتند و ماجرا را برای او و اطرافیانش شرح دادند. و به توصیف بارگاه اعجاب آور سلیمان كه بارگاهی عادی نبود پرداختند از این رو برای آنان روشن شد كه قدرت مقابله با دستگاه سلیمان(ع) را ندارند.
هر لبی عقل است ولی هر عقلی لب نیست. و از این جهت خدای متعال فهمیدن و درس احكامی كه عقل های كامل و پاك آنها را می فهمند مربوط به اولوالالباب می داند. پس اولوالالباب یعنی فرزانگان و صاحبان عقل ها و خردهای كامل.


ملكه سبأ با تامل به این مسأله مهم كه سرزمین و مردم وی را تهدید می كرد. به فكر فرو رفت آنگاه تصمیم گرفت با عده ای از بزرگان قوم به نزد سلیمان برود و از نزدیك بررسی كند سلیمان چه آئینی دارد. وقتی این خبر به سلیمان رسید تصمیم گرفت قدرت الهی سلطنت خود را به او و اطرافیانش بنماید. تا به اعجاز سلطنت او آشنا و در مقابل دعوتش تسلیم شوند. از این رو از دربار خود خواست تا تخت با شكوه او را به قصرش حاضر كنند و با تغییرات ظاهری در آن میزان عقل و درایت ملكه را بیازماید اینكار توسط مرد صالحی كه از نیروی معنوی و صاحب ولایت تكوینی بود، و در روایات به آصف بن برخیا معروف است و وصی آن حضرت بود صورت گرفت. هنگامی كه ملكه وارد قصر شگفت انگیز سلیمان شد. یكی از اهل قصر به او گفت: آیا تخت تو هم این گونه است؟ و او با زیركی پاسخ داد. گویا خود آن تخت است. و بلافاصله ادامه داد. «ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم» یعنی اگر این مقدمه چینی ها برای اینست كه ما به اعجاز دستگاه سلیمان پی ببریم ما پیش از این با نشانه های دیگر به حقانیت او آگاه شده بودیم. لذا در اطاعت و فرمان او سر فرود آورده ایم. فرازهای آخرین داستان را قرآن اینگونه بیان می دارد:

http://img1.tebyan.net/big/1388/08/1191611012071728023039103150138210162265209.jpg

«سلیمان دستور داده بود صحن یكی از قصرها را از بلور صاف و شفاف بسازند. و در زیر آن آب متلاطم و متراكم جاری كنند. هنگامی كه ملكه به آنجا رسید به او گفته شد به حیاط قصر داخل شو. ملكه وقتی آن صحنه را دید گمان كرد باید از نهر آبی عبور كند تا به حضور سلیمان برسد. لذا جامه های خود را از ساق پا بالا زد تا دامنش تر نشود. اما سلیمان نبی(ع) به او گفت:كه حیاط قصر از بلور صاف ساخته شد و نیازی نیست كه پاهای خود را برهنه كند و دامنش را بالا زند. هنگامی كه ملكه سبا این صحنه و داستان هدهد و برگرداندن هدایا و سخنان فرستادگانش و آوردن تختش از سبا به دربار وی را به خاطر آورد. شكی برایش نماند كه اینها همه معجزات و آیات نبوّت است» لذا گفت:«پروردگارا من به خود ستم كردم و همراه رهبرم سلیمان به درگاه تو آمدم»هر چند كه ملكه سبا قبل از آن هم ایمان خود را در بدو ورود به قصر اعلام داشته بود ولی در اینجا اسلام او به اوج رسید. و با دیدن این نشانه های روشن با گذشته تاریك خود وداع گفت. و در مرحل تازه ای از زندگی كه مملو از نور ایمان یقین بود گام نهاد. 5
و به این ترتیب با تدابیری كه سلیمان نبی(ع) اندیشید. او را از خرافه پرستی و عبادت غیر خدا باز داشت. و از ایمان اجمالی در جمله «ربّ انّی ظلمت نفسی» به توحید صریح انتقال یافت و چون اسلام خود را بر طریقه اسلام سلیمان دانست كه همان توحید صریح است لذا جمله خود را از «اسلمت مع سلیمان» به «لله ربّ العالمین»(سوره ابراهیم، آیه 33) تأكید كرد. یعنی اقرار دارم كه جز خدا در هیچ جای جهان ربّی نیست و این توحید در ربوبیت است كه مستلزم توحید در عبادت نیز هست كه مشركین قائل به آن نیستند. 6

و به این ترتیب ایمان اجمالی او به ایمانی كامل مبدّل شد. و از اعماق وجودش با اعتقاد به خداوند متعال و در معیت پذیرش توحید ـ اعتقاد به ولایت پیامبر زمانش را نیز بر زبان جاری ساخت. و یكی از ده برترین بانوان خردمند جهان در طول تاریخ گردید 7 تا جائیكه خداوند متعال در معجزه جاویدان خویش از او و عقل و درایت او ستایش و یاد می كند. و هنگامی كه به شیوه برخورد او در مسأله پذیرش توحید و دعوت سلیمان(ع) تأمّل می كنیم. به برتری او نسبت به كسانی كه وضعیتی همچو او را در طول تاریخ داشتند مانند، فرعون و نمرود و یا مترفین اقوام دیگر نسبت به پیامبران پی می بریم. و عمل او را همچون همسر فرعون آسیه كه در راه قدرت و شكوه بود می توان ستود كه ایمان به خدا و سرای آخرت را به دنیا و زخارف آن ترجیح داد، و از این رو خدای سبحان می فرمایند:«وما الحیاة الدّنیا الاّ لعب ولهو وللدّار الآخرة خیر للذین یتقون افلا تعقلون» (سوره انعام، آیه32)

نوشته ی: مهناز رحیم پور



منابع:
قرآن كریم، مترجم استاد محمد فولادوند
1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن كریم، مترجم:سید غلامرضا خسروی حسینی، انتشارات مرتضوی، 1381، ج3، ص 105.
2. سید اكبر قریشی، قاموس قرآن، دار الكتب الاسلامیه، 1378، ج7 ـ 6 ـ 5 ، 176 ـ 177.
3. احمد خاتمی، فرهنگنامه موضوعی قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382، ج2 ـ ماده سین.
4. محمد باقر موسوی و علی اكبر غفاری، قصص قرآن تاریخ انبیا، نشر صدوق، 1373، ص251 ـ 258.
5. ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص439 ـ 483.
6. محمد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، مترجم محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات اسلامیه، 1366 ج15، ص52.
7. حسین اصفهانی، فاطمه زهرا سیدة نساء العالمین، كیانفروشی اسلام، 1343، ص147 و105.