توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ترکیب وصفی و اضافی
هندیانی
2014_09_29, 11:33 AM
besm19
هرگاه دو اسم کنار هم بيايند؛ يک ترکيب اسمي ميسازند؛ اين ترکيب اسمي بر دو نوع است:
1- وصفي (شامل موصوف و صفت)
2- اضافي (شامل مضاف و مضافاليه)
اگر اسم دوم، اسم اول را توصيف کند، به ترکيب اسمي، «ترکيب وصفي» ميگويند؛ مانند: الکتاب النافع (کتاب سودمند؛ در اينجا سودمند بودن صفت کتاب است.)
اگر اسم دوم فقط به اسم اول نسبت داده شود و آن را توصيف نکند، به ترکيب اسمي، «ترکيب اضافي» ميگويند؛ مانند:کتاب التلميذ (کتاب دانشآموز؛ در اينجا، فقط مالکيت کتاب به دانشآموز نسبت داده شده است و دانشآموز صفت و ويژگي کتاب نيست!)
در عربي، در ترکيب وصفي؛ به اسم دوم، «صفت» (نعت) و به اسم اول، «موصوف» (منعوت) ميگويند.
در عربي، در ترکيب اضافي؛ به اسم دوم، «مضافإليه» و به اسم اول، «مضاف» ميگويند.
هندیانی
2014_09_29, 11:34 AM
نکتهي مهم و اساسي:
صفت و مضافاليه «نقش» هستند و اعراب خاص خود را دارند (که در ادامه به آنها اشاره ميکنيم) اما موصوف و مضاف، «نقش» نيستند؛ يعني موصوف و مضاف خودشان در جمله نقشهاي ديگري نظير مبتدا و فاعل، مفعول و … را ميپذيرند.
ما فقط آن دو را بهصورت موصوف و مضاف نامگذاري ميکنيم تا به اين وسيله بتوانيم ويژگيهاي مربوط به صفت و مضافإليه را بهتر توضيح دهيم؛ پس فقط نامگذاري هستند نه نقش!!!
ويژگيهاي صفت:
صفت در چهار مورد بايد با موصوف خود (اسمي که آن را توصيف ميکند) مطابقت داشته باشد:
1- جنس (مذکر و مؤنث بودن)
2- تعداد (مفرد، مثني يا جمعبودن)
3- معرفه و نکره (البته فراموش نکنيم که مطابقت در «نوع» معرفه الزامي نيست! بهعنوان مثال، ممکن است موصوف معرفه به علم باشد اما صفت معرفه به ال؛ مانند «مکّة المکرّمة»)
4- اعراب (مرفوع، منصوب يا مجرور بودن)
نکته: از آنجايي که صفت در اعراب (مورد چهارم از موارد فوق) از موصوف خود تبعيت ميکند؛ لذا صفت را يکي از «توابع» (نقشهاي تبعي) ميدانيم که داراي اعراب خاص و ثابتي نيست و اعراب آن با توجه به نقشي که موصوف آن در جمله پذيرفته است، تعيين ميشود.
(بهعنوان مثال، اگر موصوف، فاعل باشد، صفت نيز به تبعيت از اعراب مرفوع فاعل، مرفوع ميشود؛ اگر موصوف، مفعول باشد، صفت نيز به تبعيت از اعراب منصوب مفعول، منصوب ميشود و همچنين است در ساير موارد...)
مثال: عيِّن الصّحيح:
1) الأزهار الجميل
2) الکتب النافعة
3) الأشجار الباسق
4) الأعمال الحسن
پاسخ: گزينهي «2»؛ چون «الکتب» جمع غيرعاقل است بايد براي آن، صفت بهصورت مفرد مؤنث بهکار رود.
تشريح گزينههاي نادرست:
در ساير گزينهها؛ «الورود الجميلة» (گلهاي زيبا)، «الأشجار الباسقة» (درختان بلند) و «الأعمال الحسنة» (کارهاي نيکو) صحيح است، زيرا در تمامي اين موارد، موصوف جمع غيرعاقل است که نياز به صفت مفرد مؤنث دارد.
هندیانی
2014_09_29, 11:41 AM
و اما نکتهي آخر:
هرگاه پس از يک اسم نکره، جملهاي (اعم از اسميه يا فعليه) بيايد؛ بهطوري که اين جمله، آن اسم نکره را توصيف کند؛ به آن، «جملهي وصفيه» ميگويند و اعراب آن بهطور محلي تابع موصوف (اسم نکره) خواهد بود. (علتش مشخصه ديگه! جملهها هر نقشي که بگيرند، اعم از خبر، حال، صفت و ... اعرابشون هميشه محليه!!)
مثال: «وعد الله المؤمنين و المؤمنات جناتٍ تجري من تحتها الأنهار ...»
«جناتٍ»: اسم نکره / مفعولبه و منصوب
«تجري»: جملهي فعليه؛ جملهي وصفيه براي «جنات» و محلاً منصوب به تبعيت از اعراب موصوف خود «جنات»
در ترجمهي جملهي وصفيه قبل از ترجمهي فعل، از حرف ربط «که» استفاده ميکنيم.
وعده داد خداوند مردان و زنان باايمان را ، بهشتهايي را «که» جاری میشود از زير آنها نهرها ...
هندیانی
2014_09_29, 11:45 AM
ويژگيهاي اضافه (مضاف و مضافاليه):
1) مضاف هيچگاه «ال» و تنوين نميگيرد؛ پس «الکتاب التلميذ» يا «کتابٌ التلميذ» نادرست است.
2) اگر جمع مذکر يا مثني، مضاف واقع شود؛ «نون» آخر آن حذف ميشود؛
مثال: معلّمون + المدرسة: معلّمو المدرسة / طالبين + العلم : طالبي العلم
3) مضافاليه نقشي مستقل و هميشه مجرور است.
نکتهي بسيار مهم:
در زبان عربي (برخلاف زبان فارسي)، اگر اسمي همزمان هم صفت داشته باشد و هم مضافاليه، اول مضافإليه ميآيد و بعد صفت.
مثال: اگر در فارسي ميگوييم: در بزرگ مدرسه (بزرگ: صفت / مدرسه: مضافاليه)
در عربي بايد بگوييم: باب المدرسة الکبير (المدرسة: مضافاليه / الکبيرة: صفت)
در مثال فوق توجه نماييد که «الکبير» در مذکر بودن با «باب» يعني موصوف خود مطابقت دارد و ايجاد فاصله ميان موصوف و صفت نبايد سبب شود تا بررسي مطابقت ميان موصوف و صفت در چهار مورد پيشگفته را فراموش کنيم.
و نکتهي پاياني:
فراموش نکنيم که هرگاه ضماير متصل منصوبي يا مجروري به اسمها بچسبند؛ همواره مضافإليه و محلاً مجرور خواهند بود.
مثال: کتابي = کتاب + «ي» (مضافاليه و محلاً مجرور)
منبع: وبلاگ آشنايي با زبان عربي و اديبان عرب
عزیزانی
2014_10_09, 07:27 PM
روش شناخت موصوف ومضاف الیه
عذاب َ ربِّ چون عذاب مفتوح ورب مکسور است پس مضاف مضاف الیه
اگر معنی نداد مضاف مضاف الیه است
شکنجه پروردگارت ،پروردگارت است
شکنجه پرور دگار است.
--------------------------------
اگر معنی داد صفت وموصوف است
گل قرمز ،قرمز است
گل ،قرمز است.
vBulletin® v4.2.2, Copyright ©2000-2023, Jelsoft Enterprises Ltd.