فاطمه
2014_09_11, 08:57 PM
besm16
شايستگان محبت خداوند
(((يا محمد! وجبت محبتى للمتحابين فى و وجبت محبتى للمتواصلين فى و وجبت محبتى للمتوكلين على و ليس لمحبتى علم و لا نهاية و كلما رفعت لهم علما وضعت لهم علما.
أولئك الذين نظروا الى المخلوقين بنظرى اليهم و لم يرفعوا الحوائج الى الخلق. بطونهم خفيفة من أكل الحرام. نعيمهم فى الدنيا ذكرى و محبتى و رضائى عنهم.)))
ترجمه :
اى محمد! محبت من شامل كسانى است كه به خاطر من محبت مى كنند، و به خاطر من عطوفت و مهربانى مى كنند، و به خاطر من با ديگران مى پيوندند، و محبت من شامل كسانى است كه بر من توكل مى كنند. و براى محبت من نه نشانه مخصوصى است و نه پايان و نهايتى. هر گاه كه يك نشانه را از سر راه محبوبان خويش بردارم نشانه ديگرى را قرار خواهم داد.(1)
اينان كسانى هستند كه به مردم به همان گونه كه من نگاه مى كنم، مى نگرم و دست نياز به سوى خلق دراز نمى كنند.(2)شكم آنها از مال حرام خالى است. خوشى و كامرانى آنها در دنيا ذكر و محبت و رضايت من از ايشان است.
1- منظور آن است كه محبت الهى همچون سرزمين بى انتهاست كه در هر جاى آن علائم و نشانه هاى مخصوصى نصب كرده اند كه پايان يك مقطع و آغاز يك مقطع جديد را نشان مى دهد. اما محبت نيز داراى درحات متفاوتى است كه با علائم ويژه خود شناخته مى شوند. و اينكه فرمود: محبت من نشانه مخصوصى ندارد. شايد مراد آن باشد كه منحضر در يك راه نيست.
2 - مضمون اين كلام شريف به تعابير گوناگون در معارف دينى ما آمده است كه سؤال و درخواست هر چند كوچك باشد با روح بلند و طبع منيع يك انسان تربيت يافته سازگار نيست. و اين تعاليم به گونه اى در انسانهاى آزاده اثر گذارده و مى گذارد كه حتى الامكان از درخواست از ديگران اجتناب مى كنند.
بر گرفته از کتاب حديث معراج از سيد محمد رضا غياثى كرمانى
شايستگان محبت خداوند
(((يا محمد! وجبت محبتى للمتحابين فى و وجبت محبتى للمتواصلين فى و وجبت محبتى للمتوكلين على و ليس لمحبتى علم و لا نهاية و كلما رفعت لهم علما وضعت لهم علما.
أولئك الذين نظروا الى المخلوقين بنظرى اليهم و لم يرفعوا الحوائج الى الخلق. بطونهم خفيفة من أكل الحرام. نعيمهم فى الدنيا ذكرى و محبتى و رضائى عنهم.)))
ترجمه :
اى محمد! محبت من شامل كسانى است كه به خاطر من محبت مى كنند، و به خاطر من عطوفت و مهربانى مى كنند، و به خاطر من با ديگران مى پيوندند، و محبت من شامل كسانى است كه بر من توكل مى كنند. و براى محبت من نه نشانه مخصوصى است و نه پايان و نهايتى. هر گاه كه يك نشانه را از سر راه محبوبان خويش بردارم نشانه ديگرى را قرار خواهم داد.(1)
اينان كسانى هستند كه به مردم به همان گونه كه من نگاه مى كنم، مى نگرم و دست نياز به سوى خلق دراز نمى كنند.(2)شكم آنها از مال حرام خالى است. خوشى و كامرانى آنها در دنيا ذكر و محبت و رضايت من از ايشان است.
1- منظور آن است كه محبت الهى همچون سرزمين بى انتهاست كه در هر جاى آن علائم و نشانه هاى مخصوصى نصب كرده اند كه پايان يك مقطع و آغاز يك مقطع جديد را نشان مى دهد. اما محبت نيز داراى درحات متفاوتى است كه با علائم ويژه خود شناخته مى شوند. و اينكه فرمود: محبت من نشانه مخصوصى ندارد. شايد مراد آن باشد كه منحضر در يك راه نيست.
2 - مضمون اين كلام شريف به تعابير گوناگون در معارف دينى ما آمده است كه سؤال و درخواست هر چند كوچك باشد با روح بلند و طبع منيع يك انسان تربيت يافته سازگار نيست. و اين تعاليم به گونه اى در انسانهاى آزاده اثر گذارده و مى گذارد كه حتى الامكان از درخواست از ديگران اجتناب مى كنند.
بر گرفته از کتاب حديث معراج از سيد محمد رضا غياثى كرمانى