PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ترجمه و تفسیر آیه یک سوره بینة



گل مريم
2014_09_10, 10:44 AM
besm4



لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ




انفكاك: به معنى جدا شدن و دست برداشتن از چيزى آمده است.
اين واژه بيشتر در نفى آمده است، بسان «ما انفك» كه به معنى «جدا نشد» آمده است. واژه «منفكين» در آيه، ممكن است اسم فاعل و يا مفعول، از همين فعل باشد.
بيّنه: دليل روشن و آشكار، كه در پرتو روشنگرى آن حق از باطل جدا مى‏گردد.
اين واژه در اصل به معنى جداسازى دو پديده از يكديگر آمده، و بدان جهت كه دليل و برهان روشن و روشنگر، و نيز پيامبر و امام معصوم، و نيز گواه و شاهد با وجود و بيان خود ميان حق و باطل جدايى مى‏ افكنند، به آن‏ها «بيّنه» گفته مى‏ شود.

در سوره پيش خداى فرزانه روشنگرى فرمود كه كران تا كران آيات قرآن دليل و برهان روشن و روشنگر بر حقانيت اسلام و رسالت محمد(ص) است، اينك در بيان حال و روز شرك‏گرايان و كفرگرايان مى‏ فرمايد:
لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ

كفرگرايان اهل كتاب و شرك ‏گرايان عرب، بر اين ادعا بودند كه از راه خود دست بردار نخواهند بود، تا دليلى روشن و روشنگر براى آنان بيايد.

در آيه شريفه «كفرگرايان اهل كتاب» به يهود و نصارا اشاره دارد، و «شرك گرايان»، به «بت پرستان عرب» كه كتاب آسمانى نداشتند. واژه «تأتيهم» در قالب فعل مضارع است، امّا به معنى ماضى آمده است؛ بسان اين آيه كه مى‏ فرمايد: و اتبعوا ما تتلوا الشياطين...
و آنچه را شيطان صفت‏ها در حكومت خوانده بودند، پيروى كردند...

از «ابن عباس» آورده ‏اند كه: آنان از كفر و شرك خود دست بردار نبودند...
و به باور پاره ‏اى ديگر منظور اين است كه: آنان از كفر و شرك خويش دست بردار نخواهند بود، تا محمد(ص) بيايد و با دليل‏هاى روشن و روشنگر خود گمراهى آنان را برايشان آشكار سازد و آنان را به سوى اسلام دعوت كند.
و از ديدگاه برخى منظور اين است كه: آنان از دين و آيين خود جدا نمى‏ شدند تا دليل و برهان روشنى بر نادرستى راه و رسم آنان و درستى و حقانيت دعوت جديد بيايد و حقيقت را براى آنان آشكار سازد.

آن‏گاه در تفسير واژه «بيّنه» مى‏فرمايد:

رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً
پيام آورى از سوى خدا كه صحيفه‏هاى پاك و پاكيزه را بر آنان تلاوت نمايد.
منظور از «صحف» كتاب‏ها و نوشته‏ هاى آسمانى است؛ نوشته‏ ها و كتاب‏هايى كه پاك و پاكيزه ‏اند و جز فرشتگان در آسمان‏ها، كسى به آن‏ها دست نمى‏ زند. منظور از آن پيامبر و فرستاده نيز، محمد(ص) است كه خدا به وسيله او قرآن و سوره‏ هاى آن را فرستاد، و آن حضرت آيات آن را بر آنان تلاوت نمود، و به توحيد و تقوا و ايمان و اخلاص و راستى و عدالت دعوتشان فرمود.

مجمع البیان

گل مريم
2014_09_10, 10:52 AM
بيان آيات [تفسير آيه:" لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ ..." كه گفته شده از مشكل ترين آيات قرآنى است‏]

اين سوره رسالت محمد بن عبد اللَّه خاتم النبيين (صلوات اللَّه عليه) را براى عوام از اهل كتاب و مشركين مسجل مى‏كند، و به عبارتى ساده ‏تر براى عموم اهل ملت و غير اهل ملت و باز ساده‏ تر بگويم: براى عموم بشر تسجيل مى‏ كند، و مى‏ فهماند كه آن جناب از ناحيه خدا به سوى عموم بشر گسيل شده، و اين عموميت رسالت آن جناب مقتضاى سنت الهى، يعنى سنت هدايت است، همان سنتى كه آيات زير بر آن اشاره دارد،
و مى‏ فرمايد:" إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً" «1»،" وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ" «2» و به بيانى كه ان شاء اللَّه به زودى مى‏آيد بر عموميت دعوت آن جناب استدلال كرده، به اينكه دعوت آن حضرت متضمن صلاح مجتمع انسانى است، عقايد و اعمال افراد و جوامع را صالح مى‏سازد، و اين سوره هم با نزول در مكه مى‏ سازد و هم نزول در مدينه، هر چند كه از نظر سياق به مدنى بودن شبيه‏ تر است.

" لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ"

آيات اين سوره در سياقى است كه به قيام حجت عليه كافران به دعوت اسلامى اشاره مى‏كند، چه از اهل كتاب و چه مشركين، و نيز عليه عده‏اى از اهل كتاب كه بعد از آمدن حجت به خاطر اختلافهاى ناشى از منيت حجت خدا را رها كردند. و با در نظر داشتن اين‏ سياق از ظاهر آيات بر مى‏آيد كه منظور اشاره به اين معنا است كه رسول خدا (ص) از مصاديق حجت بينه‏ اى است كه عليه مردم قيام شده، و سنت الهى كه در بندگان جارى است اقتضا كرده اين حجت قائم گشته، و اين رسول مبعوث شود، چون سنت جارى خدا ايجاب مى‏كرد بينه و حجت روشنگرش به سوى اين طوايف نيز بيايد، همانطور كه به طوايف و اقوام گذشته قبل از اختلافشان همين اقتضا را كرد و بر ايشان حجت فرستاد، چيزى كه هست خودشان از آن حجت استفاده نكردند، و با يكديگر اختلاف راه انداختند.



(1) ما راه را به او نمايانديم خواه شاكر باشد و خواه كفران كند. سوره انسان، آيه 3.
(2) هيچ امتى نبوده مگر آنكه هدايت‏گرى بيم‏رسان در آن بوده است. سوره فاطر، آيه 24.

گل مريم
2014_09_10, 10:58 AM
سياق از ظاهر آيات بر مى‏ آيد كه منظور اشاره به اين معنا است كه رسول خدا (ص) از مصاديق حجت بينه‏ اى است كه عليه مردم قيام شده، و سنت الهى كه در بندگان جارى است اقتضا كرده اين حجت قائم گشته، و اين رسول مبعوث شود، چون سنت جارى خدا ايجاب مى‏ كرد بينه و حجت روشنگرش به سوى اين طوايف نيز بيايد، همانطور كه به طوايف و اقوام گذشته قبل از اختلافشان همين اقتضا را كرد و بر ايشان حجت فرستاد، چيزى كه هست خودشان از آن حجت استفاده نكردند، و با يكديگر اختلاف راه انداختند.

بنا بر اين، مراد از جمله" الَّذِينَ كَفَرُوا" در آيه شريفه، همه كافران از دعوت اسلامى است، چه از اهل كتاب و چه مشركين، و كلمه" من" در جمله" مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ" تبعيض را مى‏رساند، نه تبيين را، و كلمه" و المشركين" عطف است بر كلمه" اهل الكتاب"، و مراد از" مشركين"، غير اهل كتاب است، حال چه بت‏ پرست باشند، و چه اصناف ديگر مشركين.

و كلمه" منفكين" از ماده انفكاك است، كه به معناى جدايى دو چيز است كه به شدت به هم متصل بوده ‏اند، و مراد از آن- به طورى كه از جمله" حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ" استفاده مى‏شود- جدا شدن از مقتضاى سنت هدايت و بيان است، گويا سنت الهى دست بردار از آنان نبوده، تا حجت و بينه بيايد، همين كه آمد آن وقت رهاشان مى‏ كند، و به حال خودشان واگذار مى‏ كند، هم چنان كه در جاى ديگر به اين معنا اشاره نموده مى‏فرمايد:" وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ" «1».

" حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ"- اين جمله به همان معناى ظاهريش معناى مى‏ شود، يعنى منظور از كلمه" تاتيهم" كه صيغه مضارع است همان آينده است، و كلمه" بينة" به معناى دليل روشن است. و معناى آيه شريفه اين است كه: خداى تعالى كسانى را كه به رسالت و يا دعوت رسول خدا (ص) كافر شدند، و يا به قرآن كفر ورزيدند، رها نخواهد كرد، تا آنكه بينه و دليل روشن كه همان رسول خدا (ص) است براى آنان بيايد، (و ساده‏ تر آنكه خداى تعالى دست از هدايت اين كفار بر نمى‏ دارد تا زمانى كه حجت بر آنان تمام شود، و خودشان يقين كنند كه محمد (ص) رسول خدا است، و راست مى‏ گويد، و لجاج و عناد وادار به كفرشان ساخته).


(1) خدا هرگز چنين نبوده كه قومى را بعد از آنكه هدايت كرده گمراه كند، مگر بعد از آنكه آنچه باعث تقواى آنان مى‏شود برايشان بيان كرده باشد. سوره توبه، آيه 115.

گل مريم
2014_09_10, 11:04 AM
و اما مفسرين در تفسير آيه و معانى كلمات آن اختلافى عجيب به راه انداخته‏ اند، به طورى كه بعضى «1» از آنان- آن طور كه مى‏ گويند- گفته‏ اند: اين آيه از مشكل‏ترين آيات قرآن است، هم از نظر نظم و هم از نظر تفسير.

ولى معنايى كه ما براى آيه كرديم با سياق آيات سوره سازگار است، و هيچ تناقضى بين مفردات و جمله‏ هاى آن رخ نمى‏ دهد، و از خوانندگان هر كس بخواهد به طور مفصل به آن قيل و قالها واقف شود بايد به تفاسير مطول مراجعه كند.

" رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ" اين آيه بيانگر معناى بينه است، مى‏فرمايد: منظور از بينه، محمد رسول اللَّه (ص) است و اين معنا به طور قطع از سياق استفاده مى‏شود.

و كلمه" صحف" جمع صحيفه است، كه به معناى هر چيزى است كه در آن مى‏نويسند (از قبيل كاغذ، و لوح‏هاى سنگى و فلزى و امثال آن) و منظور در اينجا اجزايى است كه از قرآن كريم نازل شده بود، و در كلام خداى تعالى اطلاق صحف بر اجزاى كتابهاى آسمانى، و از آن جمله خود قرآن كريم مكرر آمده، از آن جمله فرموده:" فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ بَرَرَةٍ" «2».

و مراد از اينكه فرموده:" مى‏خواند صحفى مطهره را" اين است كه اجزاى قرآن از لوث باطل پاك است، و شيطان در آن دست نينداخته، و اين معنا نيز در قرآن كريم مكرر آمده كه خداى تعالى قرآن را از مداخله شيطانها حفظ مى‏كند، از آن جمله فرموده:" لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ" «3».
[موارد استعمال واژه" كتاب" و مراد از اينكه فرمود در صحف مطهره‏اى كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) تلاوت مى‏كند" كُتُبٌ قَيِّمَةٌ" هست‏]

و در جمله" فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ" منظور از" كتب" كه جمع كتاب است جرم كتاب نيست، بلكه منظور مكتوب و مطالبى است كه در كتاب نوشته شده، و كلمه" كتاب"، هم بر كاغذ و لوحهاى مختلف اطلاق مى‏شود و هم بر كلمات و الفاظ نوشته شده‏اى كه نقوش حك شده و يا با قلم سياه شده، از آن الفاظ حكايت مى‏كند، و چه بسا بر معانى آن الفاظ هم اطلاق شود، به اين اعتبار كه آن معانى به وسيله الفاظ حكايت شده، و نيز بر حكم حاكم و قضاى رانده شده نيز اطلاق مى‏ گردد،

مثلا مى‏ گويند:" كتب عليه كذا- بر فلانى چنين‏ نوشتند" يعنى حكم كردند كه بايد چنين و چنان كند، در قرآن هم آمده كه:" كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ" «4»، و نيز فرموده:" كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ" «5»، و ظاهرا مراد از كتبى كه در صحف است همين معناى آخر باشد، يعنى احكام و قضايايى الهى باشد، كه در مورد اعتقادات و اعمال صادر شده است، دليلش توصيف كتاب است به صفت" قيمه"، چون كلمه" قيمه" از قيام كردن به امر خيرى، و حفظ و مراعات مصلحت آن، و ضمانت سعادت آن است، هم چنان كه در قرآن كريم در مورد دين استعمال شده، آنجا كه فرموده:" أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ" «6»، يعنى دينى كه خدا آن را حفظ مى‏ كند، و بقايش را ضمانت كرده است، و معلوم است كه صحف آسمانى قيم‏ه اند، چون امر مجتمع انسانى را بپا مى‏ دارند، و با دستورات و احكام و قضايايى كه متعلق به عقايد و اعمال است مصالح بشر را حفظ مى‏ كنند.

پس معناى آيه مورد بحث اين مى ‏شود كه آن حجت و بينه روشنى كه از ناحيه خداى تعالى براى آنان آمده، عبارت است از رسولى از ناحيه خدا، كه براى مردم صحف آسمانى پاك را مى‏خواند، پاك از پليدى باطل، صحفى كه در آن احكام و قضايايى است قائم به امر مجتمع انسانى، و اداره كننده آن به بهترين وجه، و حافظ مصالح آن.



1) روح المعانى، ج 30، ص 202 به نقل از واحدى.
(2) در الواح پر ارزشى ثبت است. الواحى و الا قدر و پاكيزه. به دست سفيرانى است و الا مقام و فرمانبردار و نيكوكار. سوره عبس، آيات 13- 16.
(3) جز پاكان كسى با آن تماس ندارد. سوره واقعه، آيه 79.
4) روزه بر شما نوشته شده، يعنى حكمش صادر شده. سوره بقره، آيه 183.
(5) جهاد در راه خدا بر شما مقرر شد. سوره بقره، آيه 216.
(6) دستور فرموده تا بجز او را نپرستيد، دين قيم هم همين است. سوره يوسف، آيه 40.


المیزان

گل مريم
2014_09_10, 11:35 AM
تفسیر نور

«بيّنة» به معناى دليل روشن است كه به واسطه آن حق از باطل آشكار گردد.

«قيّمة» به معناى مستقيم، محكم، ارزشمند و گرانبهاست. «قيّم» به كسى گويند كه دلسوز است و به مصالح ديگران قيام مى‏كند. حرف تاء در كلمه «قيمة» براى مبالغه است نظير علاّمة، نه تأنيث.

اين آيه را دو گونه تفسير كرده ‏اند: طبق يك تفسير سخن از بى ‏وفائى و عدم صداقت اهل كتاب و مشركان است و در تفسير ديگر سخن از اتمام حجت براى آنان است.
ادعاى كفار اين بود كه تا دليل روشنى به ما نرسد، در راه خود باقى هستيم، ولى بعد از آن كه دليل روشنى رسيد، باز هم در راه خود باقى ماندند و جز عده‏ اى ايمان نياوردند. شبيه اين مضمون، در آيه 89 سوره بقره آمده است كه قبل از ظهور اسلام در انتظار آمدن پيامبر
ديدى بودند و به خود نويد مى‏ دادند ولى <<فلما جائهم ما عرفوا كفروا>> همين كه آمد براى آنان چيزى را كه مى‏ شناختند نپذيرفتند.

«صُحُف» جمع «صحيفة» است. گويا هر بخش از كتاب آسمانى به تنهايى صحيفه ‏اى است. تورات يك كتاب است ولى قرآن در باره آن مى‏فرمايد: <<صحف ابراهيم و موسى>>

1- بدون دليل روشن انتظار نداشته باشيد كه مردم دست از عقيده و راه خود بردارند. <<لم يكن... منفكّين حتى تأتيهم البيّنة>>
2- در اتمام حجّت، كفّار و مشركين از يكديگر جدا نيستند. خداوند براى همه مردم، چه كفّار و چه مشركين، با فرستادن بيّنه، اتمام حجّت مى‏ كند. <<تأتيهم البيّنة>>
3- از اهل كتاب توقع بيشترى است. (با اينكه در آيه اول سخن از اهل كتاب و مشركين بود ولى در آيات بعد انتقاد تنها از اهل كتاب است.) <<و ما تفرّق الّذين اوتوا الكتاب>>
4- اتمام حجت خداوند از طريق پيامبرى آسمانى و كتاب پاك است. <<رسول... يتلوا صُحُفًا مطهّرة>>
5 - قرآن از هر خطا و انحراف و لغو و باطل وتحريف دور است. <<صحفاً مطهّرة>>
6- در قرآن، دستورات قوام بخش است. <<فيها كتب قيمة>>
7- قرآن هم خود كتابى معتدل و دور از اعوجاج است‏ و هم سبب اعتدال و قوام جامعه است. <<قيّمة>>
8 - با وجود هواى نفس، علم و دانش مشكل‏ گشا نيست. اهل كتاب حق را به روشنى فهميدند ولى به خاطر هواهاى نفسانى، دست‏خوش تفرقه شدند. <<و ما تفرّق الّذين اوتوا الكتاب...>>

گل مريم
2014_09_10, 11:36 AM
تفسیر اطيب البيان

(1) (لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين منفكين حتي تاتيهم البينه ):(به هيچ وجه كفار و مشركين و اهل كتاب رها نخواهند شد، تا وقتي كه حجت نبوت خاتم الانبياء و حقيقت دعوتش بر آنان تمام شود)

گل مريم
2014_09_10, 11:37 AM
تفسیر کشاف

كان الكفار من الفريقين أهل الكتاب وعبدة الأصنام يقولون قبل مبعث النبي صلي الله عليه وسلم :

لا ننفك مما نحن عليه من ديننا ولا نتركه حتي يبعث النبي الموعود الذي هو مكتوب في التوراة والإنجيل ، وهو محمد صلي الله عليه وسلم ، فحكي الله تعالي ما كانوا يقولونه ثم قال (وما تفرق الذين أوتوا الكتاب )

يعني أنهم كانوا يعدون اجتماع الكلمة والاتفاق علي الحق : إذا جاءهم الرسول ، ثم ما فرقهم عن الحق ولا أقرهم علي الكفر إلا مجي ء الرسول صلي الله عليه وسلم ، ونظيره في الكلام أن يقول الفقير الفاسق لمن يعظه : لست بمنفك مما أنا فيه حتي يرزقني الله الغني ، فيرزقه الله الغني فيزداد فسقا ، فيقول واعظه : لم تكن منفكا عن الفسق حتي توسر ، وما غمست رأسك في الفسق إلا بعد اليسار : يذكره ما كان يقوله توبيخا وإلزاما . وانفكاك الشي ء من الشي ء . أن يزايله بعد التحامه به ، كالعظم إذا انفك من مفصله ، والمعني : أنهم متشبثون بدينهم لا يتركونه إلا عند مجي ء البينة . و ( البينة ) الحجة الواضحة .

گل مريم
2014_09_10, 11:41 AM
تفسیر نمونه

در آغاز سوره به وضع اهل كتاب (يهود و نصارى ) و مشركان عرب قبل از ظهور اسلام پرداخته مى گويد: آنها مدعى بودند ما دست از آئين خود بر نمى داريم تا دليل روشنى و پيامبر مسلمى براى ما بيايد (لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين منفكين حتى تاتيهم البينة ).
پيامبرى كه از سوى خدا باشد، و صحيفه هاى پاك و پاكيزهاى را بر ما بخواند (رسول من الله يتلوا صحفا مطهرة ).
صحيفه هائى كه در آن نوشته هاى درست و موزون و ثابت و پر ارزش ‍ باشد
(فيها كتب قيمة ).

آرى آنها قبل از ظهور پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين ادعائى را داشتند، ولى بعد از ظهور او و نزول كتاب آسمانيش صحنه عوض شد، و آنها در دين خدا اختلاف كردند و اهل كتاب اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه دليل روشن و پيامبر راستين و آشكار براى آنها آمد، (و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءتهم البينة ).

به اين ترتيب آيات فوق ادعاى اهل كتاب و مشركان را بازگو مى كند كه در آغاز اصرار داشتند كه اگر پيامبرى با دلائل روشن براى دعوت ما بيايد پذيرا مى شويم .

ولى بعد از آمدنش از اين قول خود سرباز زدند، و با او به مقابله و ستيز برخاستند، جز گروهى كه طريق ايمان را پيش گرفتند.

بنابراين آيه فوق شبيه چيزى است كه در سوره بقره آيه 89 آمده است : و لما جائهم كتاب من عند الله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جائهم ما عرفوا كفروا به فلعنة الله على الكافرين : هنگامى كه از طرف خداوند كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه هائى بود كه با خود داشتند، و پيش از آن به خود نويد فتح مى دادند، هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافران باد.

مى دانيم اهل كتاب انتظار چنين ظهورى را داشتند، و قاعدة مشركان عرب كه اهل كتاب را از خود عالم تر و آگاه تر مى دانستند نيز در اين برنامه با آنها همصدا بودند، ولى بعد از تحقق آرزوهايشان مسير خود را تغيير دادند و به صف مخالفان پيوستند.

گل مريم
2014_09_10, 11:46 AM
جمعى از مفسران اعتقاد ديگرى در تفسير اين آيات دارند، و آن اينكه : منظور اين است كه آنها واقعا نه بر حسب ادعا از آئين خود دست بر نمى داشتند و منفك و جدا نمى شدند، تا دليل روشنى به سراغشان آيد.

ولى مفهوم اين سخن آن است كه بعد از آمدن چنين دليل روشنى ايمان آوردند، در حالى كه آيات بعد نشان مى دهد اين مطلب چنين نبود، مگر اينكه گفته شود منظور ايمان آوردن گروهى از آنها است هر چند در اقليت باشند، و به اصطلاح از قبيل موجبه جزئيه است

ولى به هر حال اين تفسير بعيد به نظر مى رسد، و شايد به همين دليل فخر رازى در تفسير خود آيه نخست را از پيچيده ترين آيات قرآن مى شمرد كه در تضاد با آيات بعد است ، و بعد براى حل مشكل طرقى ذكر مى كند كه بهترين آن همان است كه ما در بالا آورديم .

در اينجا تفسير سومى نيز وجود دارد و آن اينكه : منظور اين است كه خداوند مشركان و اهل كتاب را به حال خود رها نمى كند، تا زمانى كه به آنان اتمام حجت نمايد، و بينه اى بفرستد، و راه را به آنان نشان دهد و لذا پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را براى هدايت آنها فرستاد.

در حقيقت اين آيه اشاره به قاعده لطف است كه در علم كلام مطرح مى باشد كه خداوند براى هر قوم و ملتى دلائل روشن را براى اتمام حجت خواهد فرستاد.

به هر حال منظور از ((بينه )) در اينجا دليل روشن است كه مصداق آن طبق آيه دوم شخص ((رسول الله )) است ، در حالى كه قرآن مجيد را بر زبان داشت .

((صحف )) جمع ((صحيفه )) به معنى اوراقى است كه چيزى بر آن مى نويسند، و منظور از آن در اينجا محتواى اوراق است ، زيرا مى دانيم پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هرگز چيزى را از روى اوراق نمى خواند.

و منظور از ((مطهره )) پاك بودن آن از هر گونه شرك و كذب و دروغ و باطل است ، و مطهر از اينكه شياطين جن و انس در آن دخالت كنند.

همانگونه كه در آيه 42 فصلت آمده است : لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه : هيچگونه باطلى نه از پيش رو، و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آيد.

جمله ((فيها كتب قيمة )) اشاره به اين است كه در اين صحف آسمانى مطالبى نوشته شده كه از هر گونه انحراف و اعوجاج و كجى بركنار است . بنابراين ((كتب )) به معنى مكتوبات است و يا به معنى احكام و مقرراتى كه از ناحيه خداوند تعيين شده است ، زيرا كتابت به معنى تعيين حكم نيز آمده ، چنانكه مى فرمايد: كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم روزه بر شما مقرر شد همانگونه كه بر پيشينيان مقرر گرديد (بقره 183).

و به اين ترتيب ((قيمة )) به معنى صاف و مستقيم ، يا محكم و پابرجا، يا ارزشمند و پربها، و يا همه اين مفاهيم در آن جمع است .

اين احتمال نيز داده شده كه چون قرآن تمام محتواى كتب پيشين را با اضافات فراوانى در بر دارد و لذا گفته شده كه در آن كتب قيمه گذشته است . قابل توجه اينكه در آيه اول اهل كتاب مقدم بر مشركان ذكر شده اند، و در آيه چهارم تنها سخن از اهل كتاب است و از مشركان سخنى به ميان نيامده ، در حالى كه آيه ناظر به هر دو است .

اين تعبيرات ظاهرا به خاطر آن است كه اهل كتاب در اين برنامه ها اصل و اساس بودند، و مشركان تابع آنها، و يا به خاطر آن است كه اهل كتاب در خور مذمت بيشترى بودند، چرا كه آنها علما و دانشمندان فراوانى داشتند، و از اين نظر در سطحى بالاتر از مشركان قرار گرفته بودند، بنابراين مخالفت آنها زشت تر و ناپسندتر بود و در خور سرزنش ‍ فراوان .


منبع 6 تفسیر تبیان

گل مريم
2014_09_11, 08:59 AM
سلام دوستان

اگر از تفاسیر دیگر در مورد این آیه مطلبی دارید
و یا برداشت شخصی خودتون از این آیه

لطف کنید در این تاپیک بگذارید تا تحقیقی کامل از این آیه داشته باشیم.

ممنونم عاقبت بخیر باشید إن شاءالله

عزیزانی
2014_09_11, 11:12 PM
-4-9-
وما امروا الا لیعبد وا الله...:آنها موظف به پرستش خالصانه خدا و پرهیز از شرک واقامه نماز ودادن زکات بودند خصوصا که اهل کتاب با این امور آشنا بوده
ودر دین خود به آن مامور شده بودند با این حال از قبول آن سر باز زدند.


ان الذین کفروا.... در این آیات درجه مومن وکافر با صفت تفضیلی بیان شده است. در این صورت صحبت از کفار ی است که پس از اتمام حجت کفر ورزیدند ونیز مومنانی که به تبلیغات سوء برضد پیامبر(ص) اعتنا نکردند وحقانیت بیّنه را تصدیق نمودند وحق را نپذیرفتند واز هیچ خطری نهراسید ند از این رو این دو دسته بدترین وبهترین خلق روی زمین محسوب شده اند.



تفسیر استاد بهرام پور