PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لقمان حكيم بود، نه پيامبر



گل مريم
2014_09_08, 11:26 PM
besm3



لقمان حكيم بود، نه پيامبر
برخى از روايات حاكى است كه لقمان با آن همه كمالات، به مقام پيامبرى نرسيده بود.

از پيامبر اسلام نقل شده كه آن حضرت فرمود: لقمان، پيامبر نبود، بنده ‏اى بود فكور و خوش عقيده، او خدا را دوست مى‏ داشت، خدا نيز او را دوست داشت و بر او منت نهاد و حكمت به او آموخت.( لم يكن نبياً ولكن كان عبداً كشير التفكر، حسن اليقين، احب الله فاحبه و من عليه بالحكمه. (مجمع البيان، ج 4، ص 15). )


حماد بن عيسى از حضرت صادق (عليه السلام) نقل مى‏ كند كه آن حضرت چنين فرمود:

لقمان در سايه حسب و نست، ثروت و مال، نيرومندى و زيبايى به آن مقام بلند نرسيد، لكن او مردى بود كه در اطاعت خدا استقامت داشت، گرد محرمات نمى‏گشت، آرام و با وقار و تيزبين بود، در هر موضوعى عميقانه فكر مى‏كرد، از هر حادثه‏اى درس عبرت مى‏گرفت، كمتر خنده و مزاح مى‏كرد، از اقبال دنيا خوشحال نمى‏شد، و از پشت كردن آن اندوهناك نمى‏گشت، فرزندان زيادى داشت و در مرگ آنها زمام بردبارى را از دست نداد.


يكى از صفات جميله او اين بود كه هرگاه دو نفر با يكديگر اختلاف پيدا مى‏كردند، تا صلح و صفايى ميان آنها بر قرار نمى‏ساخت، از پاى نمى‏ نشست. مجالست دانشمندان و بزرگان را مغتنم مى‏شمرد. براى داد رسان و داوران و زمامداران، تاسف مى‏خورد كه چگونه فريب مقام و منصب چند روزه دنيا را مى‏خورند.(همان، ص 317. )


منبع: سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر

گل مريم
2014_09_08, 11:28 PM
و در حديث ديگر مى‏خوانيم:

روزى يكى از بزرگان بنى اسرائيل از محلى عبور مى‏كرد، ديد گروهى مانند تشنگانى كه اطراف آب گوارا گرد مى‏آيند، دور لقمان جمع شده‏اند و به سخنان حكيمانه او گوش مى‏دهند و حل مشكلات خو را از او مى‏خواهند. آن رهگذر از طريق تعجب رو به لقمان كرد و گفت: تو آن نيستى كه مدتها با ما گله دارى مى‏كردى؟

گفت: آرى. گفت: در سايه چه چيز به اين مقام بلند رسيدى؟


فرمود: سه خصلت مرا به اين مقام رسانيده است:

صدق الحديث، واداء الامانه، و ترك مالايعنى؛(لم يكن نبياً ولكن كان عبداً كشير التفكر، حسن اليقين، احب الله فاحبه و من عليه بالحكمه. (مجمع البيان، ج 4، ص 315). )

راستگويى، پس دادن امانت، اعراض از كارهاى بيهوده.


از نظر يك مرد الهى، اين مطلب جاى گفتگو نيست كه بندگى و پيروى از اصول انسانى و اخلاقى، و دورى از گناهان و پرهيز از معاصى و خلافكارى، روح و روان انسانى را جلا و روشنى مى‏بخشد، و ذهن او را براى درك حقايق و واقعيات آماده سازد.


به طور مسلم يك مرد مادى كه با اين اصول سروكارى ندارد و در اين راه، تجربه و آزمايشى نيز ندارد، اين مطلب را صد در صد انكار خواهد كرد. او قدرت فكرى و جهش ذهنى را در گرو نبوغ ذاتى و هوش طبيعى و پس از آن در دايره تعليم و تعلم مى‏داند و بس، ولى شخص خداشناس كه به جهان ديگر و عوالم غيبى، ايمان راسخ دارد و معتقد است كه اين جهان با تمام محتويات خود زير نظر عالم ديگرى مى‏گردد، و تمام نعمتها و كمالها از جانب خداوند است، به خدا و مخالفت با شهوات و دورى از گناهان، مى‏تواند روح را براى درك حقايق و فهم مسائل پيچيده كمك كرده و راهنمايى كند.

گل مريم
2014_09_08, 11:29 PM
قرآن مجيد، كتاب بزرگ آسمانى ما نيز به اين حقيقت اشاره كرده و مى‏گويد:
الذين جاهدوافينا لنهدينهم سبلنا؛(عنكبوت (29) آيه 69. )

و كسانى كه براى ما (با هوسها و ساير مشكلات) بجنگند، ما آنها را به راههاى خود هدايت مى‏كنيم.

پيامبر اسلام فرموده است:

من اخلص لله عزوجل اربعين صباحاً جرت ينابيع الحكمه من فمه ولسانه.

مرحوم مجلسى حديث را اين طور نقل كرده است:

ما اخلص عبدلله عزوجل اربعين صباحاً الا جرت ينابيع الحكمه من قلبه على لسانه؛(بحارالانوار، چاپ ايران، ج 70، ص 249. )


هر كس چهل روز، خود را براى خدا پاك و خالص گرداند، چشمه‏هاى علم و دانش از قلب او به سوى زبان او جارى خواهد شد.


بنابراين هرگاه از روايات ياد شده استفاده شود كه لقمان مراتب علمى و اخلاقى را از طريق بندگى حقيقى و ترك گناهان و فرمانبردارى به دست آورده، نبايد تعجب كرد.

به علاوه، وى از مجارى طبيعى نيز براى بالا بردن مراتب علمى خود بهره بردارى مى‏كرد، چنان كه پيامبر اكرم فرمود: وى مرد فكورى بوده و در هر موضوعى بيش از همه چيز فكر مى‏كرده است.
فكر، چراغى است روشن كه تاريكيها را از بين مى‏برد. علاوه بر اين، امام صادق (عليه السلام) در حديث گذشته فرمود كه پيوسته با دانشمندان نشست و برخاست داشت.

عزیزانی
2014_09_09, 11:35 AM
-4-9-
در سوره لقمان خداوند باری تعالی میفرماید:ما به لقمان حکمت دادیم وبه او گفتیم خدا را شکر گزاری کن
وهر که شکر نعمت خدا کند به نفع خود شکر گزاری کرده وهر کس کفران کند به خدا زیانی نمی رساند
چرا که او بی نیاز وستوده است .
حکمت ودانش استوار وشناخت درست حقایق است به همان صورت واقعی که هست.
این معرفت در انسان، اخلاق پاک وتقوا می آفریند . زیرا او باطن زشت وکریه جرم وگناه
وسیمای زیبای نیکی ها وفضائل اخلاقی را درک می کند لذا در قرآن فرمود :
خداوند حکمت را به افراد خاصی از بندگان خود میدهد وبه هر که حکمت داده شود .
به او همه جیز داده شده است
یوتی الحکمه من یشاء بقره 69 2
وحکمت همان عقل وغلم وعمل وشناخت حقایق آن گونه که هست میباشد.

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه مورد بحث فرمود :مراد از حکمت فهم وعقل است.

منبع تفسیر استاد بهرام پور

عزیزانی
2014_09_09, 11:43 AM
لقمان حکیم، غلام سیاهی بود که در سرزمین سودان چشم به جهان گشود. گرچه او چهره ای سیاه و نازیبا داشت،
ولی از دلی روشن، فکری باز و ایمانی استوار برخوردار بود. او که در آغاز جوانی برده ای مملوک بود، به دلیل نبوغ عجیب و حکمت وسیعش آزاد شد و هر روز مقامش اوج گرفت تا شهره ی آفاق شد.
او مردی امین بود، چشم از حرام فرو می بست، از ادای حرف ناسزا و بی مورد پرهیز می کرد
و هیچگاه دامن خود را به گناه نیالود و همواره در امور زندگی شرط عفت و اخلاص را رعایت می کرد.
اوقات فراغت خود را به سکوت و تفکر در امور جهان و معرفت حق تعالی می گذراند
و برای گذراندن امور زندگی به حرفه خیاطی و یا درودگری مشغول بود.
(بعضی گویند لقمان بنده ای بود حبشی که از راه شبانی معیشت خود را می گذراند.)
لقمان از خنده بی مورد و استهزاء دیگران پرهیز می کرد و هیچگاه اراده خود را تسلیم خشم و هوای نفس نمی کرد
. از کامیابی در دنیا مغرور و از ناکامی اندوهگین نمی شد و صبر و شکیبایی او به حدی بود که با از دست دادن چند فرزند،
از سر زبونی دیدگان خود را به سرشک غم نیالود. در اصلاح امور مردم و حل نزاع و مرافعه آنها سعی وافر داشت
و هرگز به دو کس که با یکدیگر مخاصمه و منازعه یا مقاتله داشتند نگذشت،
مگر آن که در میان ایشان اصلاح کرد. بیشتر وقت خود را در همنشینی با فقها
و دانشمندان و پادشاهان می گذراند و مسئولیت خطیر آنها را گوشزد می کرد
و آنها را از کبر و غرور برحذر می داشت و خود نیز از احوال ایشان عبرت می گرفت.
در این شرایط بود که لقمان شایسته پوشیدن جامه حکمت شد
و سپس در نیمروزی گرم که مردم در خواب قیلوله بودند جمعی از فرشتگان که لقمان قادر به رؤیت آنها نبود،
نظر لقمان را در مورد خلافت و پیغمبری خدا جویا شدند.

یا علی ابن الحسین
2014_09_09, 11:48 AM
او مردی امین بود، چشم از حرام فرو می بست، از ادای حرف ناسزا و بی مورد پرهیز می کرد*
و هیچگاه دامن خود را به گناه نیالود و همواره در امور زندگی شرط عفت و اخلاص را رعایت می کرد.

عزیزانی
2014_09_11, 11:39 PM
لقمان در پاسخ فرشتگان گفت: اگر خدای متعال مرا به قبول این امر خطیر امر کند، فرمان او را با دیده منت خواهم پذیرفت و امید و یقین دارم که در آن صورت او مرا در این کار یاری خواهد کرد و علم و حکمتی که لازمه این وظیفه باشد به من عطا خواهد کرد و مرا از خطا و اشتباه حفظ می کند، ولی اگر اختیار رد یا قبول این امر با من باشد، از پذیرش این مسئولیت بزرگ عذر خواهم خواست و عافیت را اختیار می کنم. چون فرشتگان علت امتناع لقمان از پذیرش این مسئولیت را جویا شدند، لقمان گفت: حکومت بر مردم اگر چه منزلتی عظیم دارد، ولی کاری بس دشوار است و در جوانب آن فتنه ها و بلاها و لغزشها و تاریکی های بیکرانی وجود دارد که هر کس را خدا به خود واگذارد گرفتار آن شود و از صراط مستقیم و راه رستگاری منحرف گردد و هر کس از آنها برهد به فلاح و رستگاری نائل خواهد شد. خواری و گمنامی دنیا در برابر عزت و بزرگواری آخرت گوارا است ولی اگر هدف کسی جاه و جلال دنیوی باشد، دنیا و آخرت هر دو را از کف خواهد داد، زیرا عزت و نعمت دنیا موقت و عاریه است و چنین کسی به نعمت و عزت جاودان اخروی نیز دست نخواهد یافت. فرشتگان که به عقل سرشار لقمان پی بردند او را تحسین کردند و خدای تعالی او را مورد لطف و عنایت قرار داد و سرچشمه حکمت خود را بر لقمان روان ساخت تا سیل حکمت و نور معرفت بر زبان و بیان لقمان جاری گردد و تشنگان حقیقت را در خور استعدادشان از زلال معرفت و حکمت خود سیراب سازد و در این میان فرزند برومند لقمان که نظر پدر را به خود معطوف داشته بود، بیشتر مورد خطاب او قرار می گرفت گرچه نصایح لقمان بیشتر جنبه عمومی داشت.

عزیزانی
2014_09_12, 11:45 AM
نصایح لقمان به فرزندش





سعی لقمان بر این بود که در مناسبت های مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد.
لقمان فرزندش ناتان را خطاب قرار داد
و گفت: فرزندم همیشه شکر خدا را به جای آور،
برای خدا شریک قائل مشو، زیرا مخلوقی ضعیف و محتاج را با خالقی عظیم و بی نیاز برابر نهادن، ظلمی بزرگ است.
فرزندم: اگر عمل تو از خردی چون ذره ای از خردل در صخره های بلند کوه یا آسمانها و یا در قعر زمین مخفی باشد از نظر خدا پنهان نخواهد بود
و در روز رستاخیز در حساب اعمال تو منظور خواهد شد و به پاداش و کیفر آن خواهی رسید.
فرزندم: نماز را به پای دار! تا ارتباط تو با خدا محکم گردد و از ارتکاب فحشا و منکر مصون باشی
و چون به حد کمال رسیدی، دیگران را به معروف و تهذیب نفس و تزکیه روح دعوت و رهبری کن و در این راه در مقابل سختی ها، صبور و شکیبا باش. فرزندم: نسبت به مردم تکبر مکن و به دیگران فخر مفروش که خدا مردم خودخواه و متکبر را دوست ندارد.
خود را در برابر ایشان زبون مساز که در تحقیرت خواهند کوشید،
نه آنقدر شیرین باش که ترا بخورند و نه چندان تلخ باش که به دورت افکنند.
فرزندم: در راه رفتن نه به شیوه ستمگران گام بردار و نه مانند مردم خوار و ذلیل،
و به هنگام سخن گفتن آهسته و ملایم سخن بگو زیرا صدای بلند،
بیرون از حد ادب و تشبه به ستوران - ستوران- است.
فرزندم: از دنیا پند بگیر و آن را ترک نکن که جیره خوار مردم شوی و به فقر مبتلا گردی و تا آنجا خود را در بند و گرفتار دنیا نکن
و در اندیشه سود و زیان آن فرو مرو که زیانی به آخرت تو برسد و از سعادت جاودان بازمانی!
فرزندم: دنیا دریای ژرف و عمیقی است که دانشمندان فراوانی را در خود غرق کرده است
پس برای عبور از این دریا، کشتی از ایمان و بادبانی از توکل فراهم کن و برای این سفر توشه ای از تقوی بیندوز،
و بدان و آگاه باش که اگر از این راه پر خطر برهی، مشمول رحمت شده ای و اگر در آن دچار هلاک شوی به غرقاب گناهانت گرفتار گشته ای.
فرزندم: در زندان شب و روز زمانی را برای کسب علم و دانش منظور کن
و در این راه با دانشمندان همدم و همراه شو و در معاشرت با آنها شرط ادب را رعایت کن
و از مجادله و لجاج بپرهیز تا تو را از فروغ دانش خود محروم نسازند.
فرزندم: هزار دوست اختیار کن و بدان که هزار رفیق کم است
و یک دشمن میندوز و بدان که یک دشمن هم زیاد است.
فرزندم: دین مانند درخت است. ایمان به خدا آبی است که آن را می رویاند.
نماز ریشه آن، زکات ساقه آن، دوستی در راه خدا شاخه های آن، اخلاق خوب برگ های آن و دوری از محرمات، میوه آن است.
همانطور که درخت با میوه ی خوب کامل می گردد، دین هم با دوری از اعمال حرام تکمیل می شود.

عزیزانی
2014_09_13, 09:58 AM
لقمان از دیدگاه امام صادق علیه السلاماز امام صادق علیه السلام سؤال کردند خدا چه حکمتی به لقمان داد که از او در قرآن یاد شده است؟
حضرت فرمود: به خدا سوگند حکمتی که به لقمان داده شده بود نه مال بود و نه مقام و طایفه و نه هیکل و زیبایی،
بلکه او مردی بود در کار خدا نیرومند، در راه او پرهیزکار، ساکت، با وقار، دقیق، آینده نگر، تیزبین و پند آموز.
او روزها نمی خوابید و همیشه بر اعمال خود کنترل و نظارت دقیق داشت.
از ترس گناه هیچگاه نمی خندید، غضب و شوخی نمی نمود، خداوند به او اولاد زیادی بخشید
و در حالی که همه آنها قبل از وی جان سپردند با صبر و شکیبایی مصائب را تحمل کرد
و به رضای خدا راضی بود و برای هیچ یک اشک بر دیدگان جاری نکرد.
هر گاه به دو نفر که اختلاف و یا نزاع داشتند برخورد می کرد میان آنان صلح و صفا برقرار می ساخت
و آتش کینه و عداوت را در آنها خاموش می ساخت.

عزیزانی
2014_09_15, 09:45 AM
لقمان از دیدگاه مفسرین دسته ای از مفسرین معتقدند او پیامبر بوده ولی اغلب او را حکیمی فرزانه دانسته اند. در سیاهی چهره او تردیدی نیست

ولی حکمت بی نظیرش، سیرت او را بسیار منور کرده بود. کسی از او پرسید مگر تو همدوش ما گوسفند چرانی نمی کردی

چه شد که به این مقام و منزلت رسیدی؟

لقمان پاسخ داد: خدا را شناختم، امانت را حفظ کردم، راست گفتم و از حرف بی فایده و بی مورد پرهیز کردم.

بعضی گفته اند او پسر خواهر ایوب بوده و بعضی دیگر او را پسر خاله ایوب معرفی کرده اند

و عده ای دیگر او را از عمو زادگان ابراهیم علیه السلام دانسته اند.

عزیزانی
2014_09_18, 03:35 PM
نمونه هایی از حکمت لقمان لقمان در آغاز، برده خواجه ای توانگر و خوش قلب بود. ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت دچار شخصیتی ضعیف و در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود و با اندک سختی زبان به ناله و گلایه می گشود، این امر لقمان را می آزرد اما راه چاره ای به نظر او نمی رسید، زیرا بیم آن داشت که با اظهار این معنی، غرور خواجه جریحه دار شود و با او راه عناد پیش گیرد. روزگاری دراز وضع بدین منوال گذشت تا روزی یکی از دوستان خواجه خربزه ای به رسم هدیه و نوبر برای او فرستاد. خواجه تحت تأثیر خصائل ویژه لقمان، خربزه را قطعه قطعه نمود به لقمان تعارف کرد و لقمان با روی گشاده و اظهار تشکر آنها را تناول کرد تا به قطعه آخر رسید، در این هنگام خواجه قطعه آخر را خود به دهان برد و متوجه شد که خربزه به شدت تلخ است. سپس با تعجب زیاد رو به لقمان کرد و گفت: چگونه چنین خربزه تلخی را خوردی و لب به اعتراض نگشودی؟ لقمان که دریافت زمان تهذیب و تأدیب خواجه فرا رسیده است، به آرامی و با احتیاط گفت: واضح است که من تلخی و ناگواری این میوه را به خوبی احساس کردم اما سالهای متمادی من از دست پر برکت شما، لقمه های شیرین و گوارا را گرفته ام، سزاوار نبود که با دریافت اولین لقمه ناگوار، شکوه و شکایت آغاز کنم. خواجه از این برخورد، درس عبرت گرفت و به ضعف و زبونی خود در برابر ناملایمات پی برد و در اصلاح نفس و تهذیب و تقویت روح خود همت گماشت و خود را به صبر و شکیبایی بیاراست.

عزیزانی
2014_09_19, 05:12 PM
لقمان نیک و بد هر کاری را مشروط به رضای وجدان و خشنودی خداوند می دانست و تمجید و تحسین خلق را هدف خود قرار نمی داد
و از خرده گیری و عیبجویی آنها نیز هراسی نداشت و این موضوع را نیز همواره به فرزند خود گوشزد می نمود،

تا روزی به جهت اطمینان خاطر، تصمیم گرفت این حقیقت را نزد پسر خود مصور سازد.
لقمان به فرزند خود گفت: مرکب را آماده ساز و مهیای سفر شو.
چون مرکب آماده شد، لقمان خود سوار شد و پسرش را پیاده دنبال خود روان کرد.
در این حال گروهی که در مزارع خود مشغول کار بودند آنها را نظاره کردند
و به زبان اعتراض گفتند: عجب مرد سنگدلی، خود سواره است و کودک معصوم را پیاده به دنبال می کشد.
سپس لقمان خود از مرکب پیاده شد و پسر را سوار بر مرکب کرد تا به گروهی دیگر از مردم رسید،
این بار مردم با نظاره آنها گفتند: عجب پسر بی ادب و بی تربیتی، پدر پیر و ضعیف خود را پیاده گذاشته
و خود با نیروی جوانی و تنومندی بر مرکب سوار است. حقا که در تربیت او غفلت شده است.
در این حال لقمان نیز همراه فرزند خود سوار مرکب شد و هر دو سواره راه را ادامه دادند تا به گروه سوم رسیدند،
مردم این قوم چون آنها را دیدند گفتند: عجب مردم بی رحمی، هر دو چنین بار سنگینی را بر حیوان ناتوان تحمیل کرده اند
و هیچ یک زحمت پیاده روی را به خود نمی دهند.

در این هنگام لقمان و پسر هر دو از مرکب پیاده شدند و راه را پیاده ادامه دادند تا به دهکده ی دیگری رسیدند،
مردم با مشاهده آنها، زبان به نکوهش گشودند
و گفتند: آن دو را بنگرید، پیر سالخورده و جوان خردسال هر دو پیاده در پی مرکب می روند و جان حیوان را از سلامت خود بیشتر دوست دارند.

چون این مرحله از سفر نیز تمام شد لقمان با تبسمی معنی دار به فرزند خود گفت: حقیقت را در عمل دیدی،

اکنون بدان که هیچگاه خشنودی تمام مردم و بستن زبان آنها امکان پذیر نیست؛

پس خشنودی خداوند و رضای وجدان را مد نظر قرار ده و به تحسین و تمجید یا توبیخ و نکوهش دیگران توجهی نکن.

لقمان همواره رعایت اعتدال و میانه روی را از شروط کامیابی و موفقیت در امور زندگی می دانست
و رعایت این اصل را در کلیه شئون زندگی لازم و ضروری می شمرد
و معتقد بود افراط و تندروی می تواند لذت ها را به آلام و عادت ها را به آلودگی تبدیل کند.

عزیزانی
2014_09_20, 10:36 AM
-4-9-
لقمان برای درک صحیح این موضوع، با بیانی جالب و منطقی، فرزند خود را چنین نصیحت کرد:

فرزندم این نصیحت پدر را همواره آویزه گوش خود کن و در زندگی همواره لذیذترین غذاها را میل کن
و فاخرترین جامه ها را بپوش و در بهترین بستر بیارام و از زیباترین زنان ، انتخاب کن .
فرزند لقمان از نصایح پدر سخت متعجب شد، زیرا پدر که همواره او را به اعتدال و اقتصاد در امور زندگی تشویق می کرد،
این بار او را به افراط و تن پروری ترغیب می نمود. لذا علت را از پدر خویش جویا شد.

لقمان گفت: منظور من از این سخن آن بود که اگر زمانی برای برآوردن حاجت خود اقدام کنی که ضرورت و شدت آن به اوج خود رسیده باشد،
از ساده ترین آنها عالی ترین مراتب لذت را خواهی برد.
اگر هنگامی برای خواب و استراحت اقدام کنی که بی خوابی حواس و قوای تو را تحت تأثیر و تسخیر خود قرار داده باش
د، در این حال پاره خشتی بهتر از بالش پَر و بستری زبر و خشن خوش آیند تر از ملایمترین آنها خواهد بود.

فرزندم اگر زمانی بر سر سفره بنشینی که گرسنگی، صبر و طاقت از تو بریده باشد،
ساده ترین غذاها برای تو لذیذتر از طعام پادشاهان خواهد بود.
اگر نیاز تو به جامه تازه مبرم باشد و لباس پیشین قابل استفاده نباشد، جامه کرباس از خلعت شاهانه برای تو برازنده تر خواهد بود...

مریدی خلاصه معرفت و روح حکمت لقمان را جویا شد
وی گفت: خلاصه معرفت و روح حکمت من آن است

که از امور زندگی آنچه به عهده خالق است، تکلف و زحمتی بر خود روا نمی دارم

و آنچه به عهده من است در آن سستی و کوتاهی نمی کنم .