PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دفتر دروس تکمیلی لاله مرداب



لاله مرداب
2014_08_04, 04:04 PM
besmellah


درس اول

سوره حمد

جارومجرور ممکن است متعلق به خبر محذوف باشد مانند بسم در بالا که متعلق به خبر محذوف است که در ان مبتدا نیز محذوف است(ابدا)
در لله لام اختصاص است یعنی مخصوص خداوند
در فعلهای دو مفعولی با توجه به معنی یکی از مفعولها با را و دیگری به صورت متتمم معنی می شود مثال: هدایت کن ما را به راه راست
ال بر سر اسم فاعل و مفعول ال موصولی است و مترادف الذی است

درس دوم

ایات اول تا چهارم بقره
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾
نکات قواعدی این ایه شامل 1-ذالک برای اشاره به دور کاربرد دارد ولی اینجا ال در الکتاب عهد حضوری است بنابراین :این: معنی میشود.
لا در اینجا لای نفی جنس است و کلمه منصوب بعد از خود را بطور مطلق نفی می کند:هیچ: و خبرش هم میتواند "شبه جمله" فیه باشد.
للمتقین جارومجرور است و متعلق به هدیً
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿٣﴾
اینجا موصول "الذین" صله یومنون وعاید "واو" می باشد.
موصول بعدی ما می باشد صله ی ان رزقناهم و عایدش "ه" محذوف است یعنی از انچه روزی دادیمش ایشان را

وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿٤﴾

در این ایه یاد گرفتیم بعضی وقتها متعلق بعد از جارو مجرور می اید.مثل اخر این ایه.
أُولَـٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥﴾
اینجا با ضمیر فصل و عماد آشنا شدیم ولی توضیح بیشتر داده نشد ه فعلا...
اخر ایه دو جور معنی میشود 1- و انان ،خود رستگارانند. 2- و انان ،ایشان که رستگارانند.


در اين جمله( ذا )ا سم اشاره در محل رفع مبتدا هست، لام براي دور و كاف ب راي خطاب **.( كتاب )بدل از (ذا) يا عطف بيان ميتونه باشه كه جمله ( ل ا ريب فيه ...) در محل رفع خبر براي مبتدا( ذا) ميشود؛ يا ميتونه (كتاب )خبر براي (ذا) باشه كه جمله ( لا ريب فيه ...) حال مي شود. ***** خبر محذوف لاي نفي جنس. ميگويند (موجودًٌ ) هست، يعني نيست هيچ شكي موجود در ان. بيشتر اوقات خبر لاي نفي جنس محذوف هست كه بعضي از بزرگواران علم صرف و نحو شبه جمله يعني جارومجرور را خبر ميگيرند.
درس سوم تکمیلی

إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿٦﴾
ان مشبه بالفعل- الذین موصول و نقش اسم ان- کفروا صله و نقش نمی پذیری"محلی از اعراب ندارد"
سواءٌ خبر انَّ مصدر و در ضمن متعلق برای علیهم- اَ همزه استفهام و ام عطف به همزه استفهام

خَتَمَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿٧﴾

واژگان ایه ))ختم=طبع مهر نهادن **** قلب=بخشی از انسان که مدام با دریافتهای گوناگون منقلب میشود


(علی ابصارهم غشاوة)
این یک جمله اسمیه است که در ان خبر قبل از مبتدا امده. و هردو مرفوع می باشند البته جارو ومجرور اعراب محلی دارد.

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ ﴿٨﴾

واژه ها)) ناس جمع انسان

نکات قواعدی))من بعضیه و واو حالیه و ما شبیه لیس که هم ا سم ما "رافع اسمند"و بمومنین خبر (ناصب خبر)ما است. با در اینجا زاید است و معنی نمی شود.

یُخَادِعُونَ اللَّـهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿٩ ﴾

در اینجا واو در وما حالیه است و الا در یبشتر موارد سمت راستش منفی و سمت چپش مثبت است.

فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّـهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُوا یَكْذِبُونَ ﴿١٠﴾

نکات ایه) 1 -زاد دو مفعولی است2- - با در ب ما سببه است 3-- اگر قبل از مضارع فعل کان باشد ماضی است مراری میشود :4-به سبب انچه تکذیب می کردند.


درس چهارم تکمیلی
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿١١﴾

اینجا "اذا" از ادات شرط است و قیل فعل شرط و قالوا جواب شرط
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـٰكِن لَّا یَشْعُرُونَ ﴿١٢﴾

در این ایه انهم هم المفسدون دو نوع ترکیب دارد که در یکی خبر ان جمله اسمیه هم المفسدون و در دیگری هم دوم به عنوان ض میر فصل و عماد در نظر گرفته می شود.
ذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَـٰكِن لَّا یَعْلَمُونَ ﴿١٣﴾

در کما "مای" مصدری ذاریم که معنی میشود مانند ایمان آوردن

وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾

در اینجا الی بهتر است به جای اینکه بسوی معنی شود شیاطن را مفعولی معنی کنیم.البته متمم هم میتوان معنی کرد.

اللَّـهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾
در اینجا باء در بهم برای متعدی کردن یستهزی آمده است.و معنی نمیشود.(ایشان را)

درس پنجم تکمیلی

مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارً‌ا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّـهُ بِنُورِ‌هِمْ وَتَرَ‌كَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُ‌ونَ ﴿١٧﴾

اضاء به دو مفهوم لازم و متعدی صحیح است و اینجا معنی روشن کرد ، دارد.
فلما ظرف شرط و اضاءت فعل شرط و ذهب جواب ش رط که بوسیله باء متعدی شده است.


صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْ‌جِعُونَ ﴿١٨﴾

اینجا سه خبر داریم که مبتدای انها(هم) حذف شده است. و د ر این صورت میتوان بین خبر ها واو گذاشت.

أَوْ كَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَ‌عْدٌ وَبَرْ‌قٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ‌ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّـهُ مُحِیطٌ بِالْكَافِرِ‌ینَ ﴿١٩﴾

کلمه سماء در این آیه آسمان و هرچه بالا ست و سایه می افکند(مجمع البیان)

نکته بعدی)) اگر بعد از اسم نکره ای جمله یا شبه جمله ای بیاید نقش صفت پیدا می کند و با "که" ترجمه می شود.

ولی اگر جمله وشبه جمله(جارو مجرور و ظرف) بعد از اسم معرفه ای بیاید با در حالیکه معنی می شود.السماء فیه در اینجا ظرف بعد از معرفه امده که حالت را نشان میدهد.
در مثال دوم السماء حذر الموت این کلمه مفعول له یا مفعول لاجله است و دلیل را نشان میدهد.


یَكَادُ الْبَرْ‌قُ یَخْطَفُ أَبْصَارَ‌هُمْ ۖ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُوا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِ‌هِمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ‌ ﴿٢٠﴾

در این آیهکلما ظرف و شرط واذا اسم شرط و لو حرف شرط است. و چون جوابش به صورت لذهب یعنی همراه لام در جمله مثبت امده، بنابراین فعلها ماضی استمراری معنی می شوند.

هندیانی
2014_08_08, 06:35 PM
سلام لاله مرداب عزيز، ممنونم از انجام تكاليف خيلي خوب بود، افرين بر شما، كاش هر درس رو در پستي جداگانه مينوشتيد.

لاله مرداب
2014_08_08, 10:13 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
درس ششم تکمیلی


یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَ‌بَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿٢١﴾

یا منادا و ایُ نکره مقصوده منادایی که هنگام ندا او را نمی شناسیم ولی حضور دارد و متوجه او هستیم. و می بینیم.
انواع مندا امل مرفوع(منادای مفرد-منادای نکره مقصوده) منصوب شامل منادای مضاف - نکره غیر مقصوده-شبه مضاف که بعدا میخوانیم.

(الذی خلقکم) (الذی) اسم موصول و (خلقکم) صله و عاید نیز (هو) مستتر هست.
(الَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ) (الذین) اسم موصول و صله محذوف هست. و (من قبلکم) جارومجرور متعلِّق به صله محذوفه




وَإِن كُنتُمْ فِی رَ‌یْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَ‌ةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿٢٣﴾ و
(کنتم صادقین) نیز (کنتم) از افعال ناقصه و (تم) اسمش و مرفوع و (صادقین) خبر آن و منصوب هست و علامت نصب نیز یاء میباشد.

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ‌ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَ‌ةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِ‌ینَ ﴿٢٤﴾

در رابطه با (مِن قَبْلُ) در اینجا حتما می پرسید چرا (قبلُ) اعرابش ضمه هست؟ مگر مجرور به حرف جر نیست. درسته که مجرور هست ولی در اصل بوده (من قبلِ هذا). و چون مضاف الیه که (هذا) هست حذف شده از نظر لفظ. ولی در معنا نیت آن وجود دارد می گوییم اعرابش مبنی بر ضم هست. یعنی در این مواقع اعراب (قبل) ضمه میشود.
که این قاعده فقط در مورد دو کلمه (بعد) و (قبل) صدق میکند. و در ترجمه حتما باید کلمه این و یا آن را بیاوریم.
نقش جمله (أُعدت) چون قبل آن معرفه (الحجارة) آمده پس حال میشود و معنای در حالیکه می دهد.
وَ بَشِّرِ‌ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ ۖ كُلَّمَا رُ‌زِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَ‌ةٍ رِّ‌زْقًا ۙ قَالُوا هَـٰذَا الَّذِی رُ‌زِقْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَ‌ةٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥﴾

(الذی رُزِقنا) اینجا (الذی) اسم موصول و (رزقنا) صله و عاید آن (ه) محذوف هست. یعنی بوده (رزقناه) آنچه روزه داده شدیم آن را.
در رابطه با (مِن قَبْلُ) در اینجا حتما می پرسید چرا (قبلُ) اعرابش ضمه هست؟ مگر مجرور به حرف جر نیست. درسته که مجرور هست ولی در اصل بوده (من قبلِ هذا). و چون مضاف الیه که (هذا) هست حذف شده از نظر لفظ. ولی در معنا نیت آن وجود دارد می گوییم اعرابش مبنی بر ضم هست. یعنی در این مواقع اعراب (قبل) ضمه میشود.
که این قاعده فقط در مورد دو کلمه (بعد) و (قبل) صدق میکند. و در ترجمه حتما باید کلمه این و یا آن را بیاوریم.
درس هفتم تکمیلی

إِنَّ اللَّـهَ لَا یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِ‌بَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّ‌بِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِینَ كَفَرُ‌وا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَ‌ادَ اللَّـهُ بِهَـٰذَا مَثَلًا ۘ یُضِلُّ بِهِ كَثِیرً‌ا وَیَهْدِی بِهِ كَثِیرً‌ا ۚ وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ ﴿٢٦﴾

نکته اینجاست که هر گاه اسم نکره ای بعدش مای زاید بیاید. برای تأکید هست و اسم، معنای شدت و قلت پیدا میکند. مثل: مثلاً ما: مثال خیلی کوچک
الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ‌ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْ‌ضِ ۚ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُ‌ونَ ﴿٢٧﴾

اسمهای موصول دو جور هستند: مشترک مثل: من، ما، ای و ..و خاص مثل: الذین التی و ...
که این اسامی معرفه هستند و خودشون به تنهایی معنای کاملی ندارند و جمله ای که بعد از آنها می آید و معناشونو کامل میکنه. که به اون جمله صله میگویند.
و در صله ضمیری وجود داره که به اسم موصول بر میگرده و بیشتر اوقات ضمیر غایب هست. و به اون ضمیر عاید می گویند.
اگر عاید به اسم موصول بر نگرده صله رو اشتباه انتخاب کردید.

فعل مجهول فعلیه که در آن فاعل ذکر نشده باشد وفعل به مفعول نسبت داده شود که به ان مفعول (نایب فاعل )می گویند زیرا به جای فاعل قرار گرفته است
روش مجهول کردن فعل ماضی :
ماضی مجهول از ماضی معلوم گرفته می شود وباید حرف ماقبل آخر (عین الفعل) را مکسور وتمام حروف متحرک قبل آن را مضموم کنیم مانند:نَصَرَ:نُصِرَ

روش مجهول کردن فعل مضارع:
برای مجهول کردن فعل مضارع حرف ما قبل آخر(عین الفعل)را مفتوح وفقط حرف مضارعه را مضموم می کنیم
مانند: یَنصُرُ:یُنصَرُدروس

لاله مرداب
2014_08_08, 10:16 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
درس نهم تکمیلی

كَیْفَ تَكْفُرُ‌ونَ بِاللَّـهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاكُمْ ۖ ثُمَّ یُمِیتُكُمْ ثُمَّ یُحْیِیكُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْ‌جَعُونَ ﴿٢٨﴾
کنتم

از ریشه ک و ن ساخته شده و ماضیه و حرف عله رد ان خذف شده چون در اجوف ابتدا قلب صورت می گیره در ماضی مثال: کان کانا کانوا کانت کانتا ولی در بقیه حذف کنن کنت کنتما کنتم کنت کنتما کنتن کنت کننا
امواتا اسم جمع مکسر که اینجا تنوین داره که احتمالا خبر کان


اما کلمه ی استوی
نکته ای که در این کلمه وجود داره اینه که معنای این فعل با حرف جری که بر سرش میاد تغییر میکنه.

اگر سوی با حرف جر إلی بیاد به معنای رو کردن، پرداختن
و اگر سوی با حرف جر علی بیاد به معنای استقرار یافتن، مستقر شدن و استیلا یافتن هست.
درس دهم تکمیلی

وَإِذْ قَالَ رَ‌بُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْ‌ضِ خَلِیفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾
فرق فاعل و اسم فاعل


1-فاعل کننده کار است اما کنندگی کار را نشان نمی دهد اسم فاعل انجام دهندگی فعل را میرساند
2-اسم فاعل در تجزیه استفاده می شود اما فاعل در ترکیب
3-اسم فاعل حتما ریشه فعلی دارد اما فاعل ریشه فعلی میتواند نداشته باشد

لاله مرداب
2014_08_08, 10:23 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
درس سیزدهم

فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّ‌بِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّ‌حِیمُ ﴿٣٧﴾
انه در اینجا ضمیر شان نیست

ببینید ضمیر همیشه یه جانشینی دارد که جای اون می نشیند و ضمیر غایب باید به اسم قبل از ضمیر که مرجع نامیده میشه، برگردد.
مرجع ضمیر سه جور هست لفظا، معنا و حکماً
مورد سوم آن مورد بحثمونه که در مورد آن توضیح میدم


موارد استفاده ضمیر شأن:

1) در مورد خدای متعال
2) در مورد احکام الهی
3) امر مهم و قطعی

البته ممکن است ضمیر شأن بعضی ها گرفته باشند ولی تا اونجایی که اطلاع دارم در این آیه از ضمیر شأن استفاده نشده است.
در آیه قل هو الله احد هم بین علماء در ضمیر شأن اختلاف وجود دارد بعضی ها ضمیر شأن نگرفته اند.


کلماتٍ جمع مؤنث سالم هست و (ات) جمع مؤنث هیچگاه فتح نمیگیرد و در مواقع جرّی مکسور میشود.

(ت و ب) + إلی = رو کرد، توجه کرد؛ فعل عبد هست یعنی بنده رو به سوی خدا کرد و طلب پشیمانی و توبه
(ت و ب) + علی = پذیرفتف قبول کرد؛ فعل رب هست. یعنی خدا توبه بنده اش را پذیرفت و پشیمانی او را قبول کرد.
و

إنَّ: از حروف مشبهه بالفعل
ه : اسم إنَّ
هو التواب الرحیم: خبر إنَّ و جمله اسمیه
هو: مبتدا و ضمیر فصل
التواب: خبر اول
الرحیم: خبر دوم


و در ترجمه بین دو خبر از حرف واو استفاده میکنیم.
عنی بسیار توبه پذیر و مهربان
إمّا از دو کلمه إنْ و ما تشکیل شده که إنْ حرف شرط جازم و ما زاید است.

یأتیَنَّ هم فعل مضارع مبنی بر فتح در محل جزم فعل شرط هست. چرا مبنی بر فتحه؟ چون + نون تأکید ثقیله شده.

نون تأکید ثقیله نون تشدید داریست که بر سرفعل های مضارع و مشتقات آن میاید و برای تأکید بیشتر فعل هست. که در کلاس های مترجمی البته البته معنا میشود و یا محققا قطعا و حتما ...

و صرف آن به این شکل هست:


هُدًى
نقش فاعله و مرفوع و علامت رفع آن هم ضمه مقدره بر الف هست.
روش ساخت ان به این شکل هست:

هُدًى هُدَیُنْ1..5 (ضمه بر یاء ثقیله و حذف میشود)1..5 هُدَیْنْ (دو حرف ساکن حرف عله حذف میشه)1..5هُدًى (پایه تنوین روی ی اومده به علت این که نشون بده ریشه (ه د ی) هست)

هُدَایَ
هُدا اسم هست و منصوب ؛ مفعول به
ی ضمیر متصل جری و مضاف الیه

طریقه ساختش هم به این صورت هست
هُدی(الف مقصوره) + ی متکلم چون دو یا کنار هم هست هُدا(الف ممدوده) هُدایَ

و اما لا در اینجا لای مهمله هست و البته بعضی ها هم لای شبیه به لیس گرفته اند و خوفٌ هم اسمش و علیهم خبر آن

تقاوت بین لام مهمله و لام زاید

لام مهمله با لای زایده متفاوت است.
تفاوت در این است که لاء مهمله عمل ندارد یعنی روی کلمه ی بعد خود عمل نمیکند. و لاء زایده نه عمل میکند و نه معنا دارد و فایده اش تأکید نفی است.

لاله مرداب
2014_08_08, 10:24 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
درس چهاردهم



وَآمِنُوا بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ‌ بِهِ ۖ وَلَا تَشْتَرُ‌وا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ ﴿٤١﴾




ایای مفعول هست برای فعل محذوف که در تقدیره ارهبوا

و اوفِ فعل مضارع مجزوم هست که در جواب طلب (فعل امر) اومده برای ترجمه هم قبل از فعل مضارع از تا استفاده میشود. بعضی ها میگویند جمله شرطی بوده یعنی إن شرط در تقدیرش بوده.:

إنْ تُوفِ بعهدی أوفِ بعدکم یعنی اگر وفا کنی به عد من وفا میکنم به عهد شما.



وَالَّذِینَ كَفَرُ‌وا وَكَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ‌ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٣٩﴾




كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا

این جمله دو جور معنا می شود.
تکذیب کردند آیات ما را
نسبت دروغ دادند به نشانه های ما

میدونید فرقشون در چی هست؟

در حالت اول(تکذیب کردند) فعل به صورت متعدی معنا شده یعنی باء برای متعدی کردن فعل کذَّبَ در نظر گرفته شده
در ترجمه دوم (نسبت دروغ دادند) فعل به صورت لازم معنا شده


جمله هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ را ترکیب کنید.

هُمْ فِیهَا: خَالِدُونَ جمله اسمیه هست و هم مبتدا و مرفوع و خالدون هم خبر و مرفوع.
و فیها: فی حرف جر و ها اسم مجرور به حرف جر و فیها متعلِّق به خالدون(شبه فعل و اسم فاعله)
قبل از جمله اسمیه (هم...)اسم معرفه النَّارِ‌ اومده و جمله نقش حال می گیره و معنا میشه در حالی که ایشان در انجا جاودانند.
یَا بَنِی إِسْرَ‌ائِیلَ اذْكُرُ‌وا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِیَّایَ فَارْ‌هَبُونِ ﴿٤٠﴾

لطفا ترکیب یَا بَنِی إِسْرَ‌ائِیلَ؟
و ترکیب أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ؟
و تجزیه و ترکیب إِیَّایَ فَارْ‌هَبُونِ؟

یَا حرف ندا
بَنِی منادی مضاف و منصوب بنین+ اسرائیل = بنی اسرائیل (چون اضافه شده بر اسرائیل، نون جمع می افتد.)

إِسْرَ‌ائِیلَ : مضاف الیه و مجرور


بِعَهْدِی (ب) حرف جر، (عهد) اسم مجرور ؛ (ی) ضمیر متکلم وحده متصل جری ، مضاف الیه


وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ‌ بِهِ

و: عاطفه
لاتکونوا: فعل نهی (مضارع مجزوم به لای ناهیه) واو ضمیر متصل فاعلی اسمش
اول: خبر و مرفوع .
کافر: مضاف الیه
به: جار ومجرور متعلِّق به کافر

لاله مرداب
2014_08_08, 10:26 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
درس پانزدهم


وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٤٢﴾
و : واو استیناف
لاتَلْبِسُوا: جمله فعلیه
لاتَلْبِسُوا: فعل و فاعل(و) (ل ب س) فعل نهی ص9 مجرد
الحق: مفعول
بالباطل : ج و مجرور متعلق به لاتلبسوا
و : واوعاطفهواو عاطفه بگیریم یا معیت؟ کدوم بهتره؟
تكْتُمُوا : جمله فعلیه
تكْتُمُوا : فعل و فاعل(و) (ک ت م) فعل نهی ص9 مجردبا توجه به واو عاطفه نهی درسته؟
الحق: مفعول
و : واوحالیه
انتُمْ تَعْلَمُونَ: جمله اسمیه
انتُمْ : مبتدا
تَعْلَمُونَ :خبر جمله فعلیه (ع ل م)مضارع ص9 مجرد

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٤٢﴾

جملات این آیه را بنویسید؟

لَا تَلْبِسُوا: جمله فعلیه، فاعل: واو مفعول: الحق و منصوب

تَكْتُمُوا: جمله فعلیه، فاعل: واو مفعول: الحق و منصوب

أَنتُمْ تَعْلَمُونَ: جمله اسمیه ؛ انتم مبتدا و مرفوع تعلمون خبر و مرفوع

واو در عبارت وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ واو عاطفه یا واو معیت هست(میتوان واو را معیت گرفت و تکتموا را فعل مضارع منصوب به أن مقدره که فعل رو تأویل به مصدر میکنه) که در هر دو حالت معنای آن عوض میشود.

حالت اول: و در نیامیزید حق را با باطل و کتمان نکنید حق را...

حالت دوم: و در نیامیزید حق را همراه با کتمان حق ...
أَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْ‌كَعُوا مَعَ الرَّ‌اكِعِینَ ﴿٤٣﴾

سه جمله

أَقِیمُوا: جمله فعلیه فاعل: واو ، مفعول: الصلوة

آتُوا:جمله فعلیه فاعل: واو ، مفعول: الزکاة

ارْ‌كَعُوا: جمله فعلیه فاعل: واو ، مفعول: نداره چون لازم هست.

جمله فعلیه جمله ایست که با فعل شروع میشود و رکن اصلی آن فعل و فاعل هست. و مفعول را بعضی ها داخل جمله فعلیه نمینوسند چون همه ی فعل ها مفعول ندارند. مثل:أَقِیمُوا ولی در ترکیب جمله فعلیه باید اگر مفعول داشت مفعول را مشخص نمود. و البته گروهی هم مفعول را چزء جمیله فعلیه می نویسند. مثل: أقِیمُوا الصَّلَاةَ

جمله اسمیه جمله ایست که با اسم شروع میشود که دارای ارکان مبتدا و خبر است. مثل: أَنتُمْ تَعْلَمُونَ

و نکته ی مهم اینست که بقیه مواردی که در جمله میبینیم متعلقات جمله هستند و هر کدام نقش مخصوص به خود را دارند.

الرَّ‌اكِعِینَ جمله نیست. چون نه با فعل شروع شده و نه با اسم. حتی با وجود ال موصول که در ابتدایش آمده و ال موصوله

لاله مرداب
2014_08_08, 10:29 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
درس شانزدهم
یَا بَنِی إِسْرَ‌ائِیلَ اذْكُرُ‌وا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿٤٧﴾

الَّتِی چه کلمه ایست؟ و توضیح دهید
التی موصول اسمی است. اسم موصول در لغت كلمه اﻯ است كه دو كلمه يا دو جمله را به يكديگر وصل مـﯽ كند .

الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو رَ‌بِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَ‌اجِعُونَ ﴿٤٦﴾


الَّذِینَ: اسم موصول در محل جرّ صفت برای خاشعین
یَظُنُّونَ: فعل مضارع مرفوع فاعل: واو
أَنَّ: از حروف مشبهة بالفعل
هُم: ضمیر متصل نصبی، اسم إنَّ
مُّلَاقُو: خبر إنَّ مرفوع علامت رفع: واو و حذف نون به علت اضافه
رَ‌بِّ: مضاف الیه و مجرور
هِمْ: ضمیر متصل جری مضاف الیه
وَ: واو عاطفه
أَنَّ: از حروف مشبهة بالفعل
هُمْ: ضمیر متصل نصبی، اسم أنَّ
إِلَیْ: حرف جر
هِ: مجرور به حرف جر
إِلَیْهِ: جارو مجرور متعلِّق به راجعون
رَ‌اجِعُونَ: خبر أنَّ

تجزیه مُّلَاقُو
ملاقو جمع ملاقی هست و در اصل ملاقِیُونَ بوده. طبق قاعده یاء آن حذف شده ملاقُونَ و چون اضافه به ربّ شده میشود ملاقو


وَاتَّقُوا يَوْمًا لَّا تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ
لَّا تَجْزِي : فعل نفی ( مضارع معلوم و مرفوع )؛ فاعل نفس و مرفوع

لَا یُقْبَلُ: فعل نفی(مضارع مجهول و مرفوع)؛ نایب فاعل آن شفاعةٌ و مرفوع

لَا یُؤْخَذُ: فعل نفی (مضارع مجهول و مرفوع)؛ نایب فاعل آن: عدلٌ و مرفوع

لاله مرداب
2014_08_08, 10:31 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
درس هفدهم


وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْ‌عَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ ۚ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَاءٌ مِّن رَّ‌بِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿٤٩﴾


یاد آور(فعل اذکروا محذوفه)
زمانی را(إذ مفعوله برای فعل محذوف)
در حالی که(جمله نقش حال داره برای فرعون که علم هست.)
بدترین شکنجه(بدترین اسم تفضیله)
سر میبریدند(حالی معنا نشد چون بدل هست برای یسومونکم و ماضی استمراری بخاطر إذ + فعل مضارع)

مروری بر درسهای گذشته



اسمیه:الحمد لله رب العالمین/ الحمد:مبتدا/لله: جارومجروروخبر الحمد/رب: صفت یا بدل از الله/العالمین:مضاف الیه
ذلک الکتاب /ذلک:مبتدا/الکتاب: خبر ذلک/
الله یستهزی /الله :مبتدا/یستهزی:خبر جمله فعلیه
فعلیه :یقیمون الصلوة/یقیمون:فعل وفاعل آن ضمیر بارز واو/الصلوة:مفعول به
فتلقی ءادم/تلقی:فعل/آدم:فاعل
وعلّم آدم الاسماء/علّم:فعل وفاعل آن ضمیر مستترهو/آدم :مفعول به اول/الاسماء: مفعول به دوم
شبه جمله:ومن الناس/جارومجرو
فی قلوبهم/جارومجرور
هردو جارومجرور متعلق به عامل مقدر می باشد وخبر مقدم هستند

تشخیص ظرف زمان از ادات شرط

إذ هم مانند إذا هست. البته موارد تشخیص دیگری هم هست. که راحترینشان همان است که برای إذا نوشتم.

برای اذای شرط هر زمان و برای تشخیص آن زمان

برای اذا ظرف زمانی که و تشخیص آن در زمانی که یا نزد زمانی که

لاله مرداب
2014_08_08, 10:35 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
درس نوزدهم




ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُ‌ونَ ﴿٥٢﴾
وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْ‌قَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿٥٣﴾
وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِ‌ئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ‌ لَّكُمْ عِندَ بَارِ‌ئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّ‌حِيمُ ﴿٥٤﴾


این حروف را به این جهات، مشبّهة بالفعل نامیدند، چون:
1- همانند فعل دارای سه حرف یا بیشتر می باشند. إنَّ= إنْنَ؛ لَعَلَّ = لَعَلْلَ

2- مثلِ فعلِ ماضی، حرف آخرشان مفتوح است. أکرمَ = کأنَّ

3- معنای فعل را دارند: چون:

إِنَّ و أَنَّ به معنای حَقَّقْتُ
کَأنَّ به معنای شَبَّهْتُ
لکنَّ به معنای استدرکتُ
لَیْتَ به معنای «تمنّیتُ:
و لعلّ به معنای «ترجّیتُ

میباشد.

4- چنانچه فعل در مابعدِ خود عمل رفع و نصب انجام می دهد، این حروف نیز بر مبتدا و خبر داخل می شوند و مبتدا را منصوب، و خبر را مرفوع می نمایند؛ مثل:

« إِنَّ زیداً قائِمٌ» و : « إِنَّ اللهَ عَزیزٌ غَفُورٌ».


دراینجا عن را میتوانیم زاید بگیریم و اسم مجرور را مفعول. یعنی شما را
البته با توجه به معنی فعلمون این کار را انجام می دهیم.

لاله مرداب
2014_08_08, 10:35 PM
درس هجدهم

فرقنا: جمله ی فعلیه
فاعل: نا متصل رفعی
مفعول: کم متصل نصبی و البحر منصوب

أَنجَيْنَا
جمله فعلیه
فاعل: نا متصل رفعی
مفعول: کم در محل نصب

أَنتُمْ تَنظُرُ‌ونَ
جمله اسمیه
انتم مبتدا
تنظرون خبر

تنظرون جمله فعلیه
واو فاعل

ب در بکم باء سببیه هست. یعنی به سبب
وَإِذْ فَرَ‌قْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ‌ فَأَنجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَ‌قْنَا آلَ فِرْ‌عَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُ‌ونَ ﴿٥٠﴾


نکته ی سوم هم همین سوء العذاب هست.

دوستان درست فرمودند. سوءَ مفعول به و منصوب است و العذاب هم مضاف الیه و مجرور

در تجزیه سوء، اسم تفضیل است. بر وزن افعل یعنی افعل التفضیل بوده. اًسْوَء و مثل خیر (أخْیر) و شر(أشْرر) که استثنا شده اند به علت کثرت.

این کلمه و چند کلمه دیگر هم این خاصیتو دارند.

و در ترجمه بدترین شکنجه معنا می شود.

هندیانی
2014_08_26, 02:02 PM
http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%285%29.gif

سلام بر شما لاله ی مرداب مهربان

ممنون بابت تکالیفتانhttp://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%281%29.png

امیدوارم برای آزمون روز شنبه آماده ی آماده باشید.

qurani9