PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درس ششم تکمیلی ترجمه زبان قرآن( سوره بقره آیه 21تا 26)



هندیانی
2014_07_13, 03:11 AM
besm4

سلام قرآن دوستان عزیز
میلاد اما حسن مجتبی علیه السلام بر شما مبارک باشه
رسیدیم به سحر پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان و میلاد با سعادت امام حسن علیه السلام

بریم سراغ آیات امروز


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَ‌بَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿٢١﴾ ای مردم عبادت کنید پروردگارتان را، آن چنانه ای که آفـرید شما را و کسانی را که از قبل شمایند ، امید است شما پرهیزکار شوید.

«خلق» به‏ معناى انجام ‏دادن كارى است كه سراسر آن با حكمت و مصلحت و اندازه ‏گيرى و نظم شگرف و دقيق منطبق باشد. از همين مادّه و ريشه، واژه ‏هاى «خلق» به ‏معناى «سرشت و طبيعت» و «خلاق» به ‏مفهوم «بهره و سهم» برگرفته شده است.1

اولین نکته در این آیه: حرف ندا (یا) و منادا (ایُّ) هست. منادا ار نوع نکره ی مقصوده هست که همین الان براتون توضیح میدم یعنی چی...

ببینید حتما میدونید که منادا دو نوع هست یا مرفوعه یا منصوب

منادای مرفوع یا مفرد هست یا نکره مقصوده که شما فقط مفردشو توی کتابهاتون یاد گرفتید. نکره مقصوده به منادایی میگویند که متکلم هنگام ندا او را نمیشناسد ولیکن می بیند و به او التفات دارد.

و منادی منصوب یا مضاف هست و یا شبه مضاف و یا نکره غیر مقصوده
که نکره غیر مقصوده مخاطبی هست که متکلم هنگام ندا او را نه میشناسد و نه می بیند. مثل: انسان نابینا

در این آیه ای منادی نکره مقصوده هست. یعنی متکلم مردم رو نمیشناسد ولی می بیند و بهشون توجه دارد.

پس یبار دیگه تکرار میکنم.

حرف ندا (یا) و منادا (ایُّ) حرف تنبیه(ها) و (الناس) یا بدل هست و یا عطف بیان. که توضیح بیشتر رو بعدا در آیاتی مشابه براتون میگویم.

(الذی خلقکم) (الذی) اسم موصول و (خلقکم) صله و عاید نیز (هو) مستتر هست. که فکرکنم قبلا در این مورد توضیح دادم.

(الَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ) (الذین) اسم موصول و صله محذوف هست. و (من قبلکم) جارومجرور متعلِّق به صله محذوفه و
(لعلکم تتقون) نیز مشخصه شما بگید ترکیبش چی میشه؟؟؟


1) مجمع البیان

هندیانی
2014_07_13, 03:38 AM
الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْ‌ضَ فِرَ‌اشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَ‌جَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَ‌اتِ رِ‌زْقًا لَّكُمْ ۖ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّـهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٢٢﴾ آن چنانه ای که قرار داد برای شما زمین را در حالی که بستریست و آسمان را در حالی که سرپناهیست و فرود آورد از آسمان آبی را ، پس بیرون آورد بوسیله ی آن آب از محصولات، روزی را برای شما. پس قرار ندهید برای خدا شریکانی را و حال آن که شما می دانید.

«ارض» به‏ معناى «كره زمين» و نيز «دست و پاى حيوانات [قوائم‏]» و «لرزش» است.
«جَعَلَ» از «جَعْلْ» به ‏معناى «بوجودآوردن»، «آفريدن» و «پديدارساختن» آمده است.
«فراشاً»: فراش جمع «فرش» است. «بساط» و «مهاد» نيز به همين معنا آمده ‏اند. امّا فراشاً در اينجا، به‏ مفهوم زمين است.
«السّماء»: آسمان نيلگون را بدان جهت كه از زمين بالاتر است، آسمان گفته ‏اند. در فرهنگ عرب، هر چيزى را نسبت به چيز ديگرى كه بالاتر و بلندتر از آن است، «سماء» مى‏ گويند.
«ماء» به ‏معناى آب است. اصل آن «موه»، جمع آن «امواه» و تصغير آن «مويه» است.
«من‏ السّماء»: از آسمان.
«انداداً» جمع «ندّ» به ‏معناى «همتا و همانند» است و گاه به‏ معناى «همطراز» و «ضد» نيز آمده است.2

در این آیه (جعل) از فعل های متعدی هست و مفعول به آن: (الأرض) و (فراشاً) حال میباشد.
(و) عطف و (السماء) معطوف به (الأرض) و (بناءٌ) حال برای (السماء) می باشد.
(و) (و انتم تعلمون) نیز واو حالیه هست و معنای و حال آن که را می دهد. یعنی حالت فاعل را هنگام انجام فعل نشون میدهد.


وَإِن كُنتُمْ فِی رَ‌یْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَ‌ةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿٢٣﴾ و اگر باشید در شــک از آن چه فرو فرستادیم بر بنده ی مان، پس بیاورید سوره ای را از مثل آن و بخوانید گواهـانتان را از غیر خدا، اگر هستید راســـتگویان.


«اِن» در همه جا براى بيان ترديد نيست؛ بلكه در فرهنگ عرب در بيان علم و يقين نيز بكار مى‏ رود؛ براى نمونه، گفته مى ‏شود: «اِن كنت انساناً فافعل.» (اگر براستى انسانى، اين كار را انجام بده).
در اين آيه شريفه، با اينكه خدا به شكّ و دودلى كافران اطمينان دارد، سخن را با «اِن» كه معادل «اگر» است، آغاز مى‏ كند.
«ريب» به‏ معناى «ترديد همراه با پندار دروغ و نادرست‏گويى» است.
«عبد» به فردى اطلاق مى‏ شود كه برده و بنده ديگرى است؛ درست نقطه مقابل آزاد. واژه «تعبيد» به ‏معناى «به‏ ذلّت كشيدن» نيز از همين ريشه گرفته شده است؛ و بدان دليل كه برده، ذليل و تسليم صاحب خويش است، به او «عبد» مى‏ گويند.
«بسورة»: واژه «سوره» بدون همزه، به ‏معناى «دژ» و «حصار» و نيز «مقام والا» و «منزلت بلند» است. شاعر مى ‏سرايد: «الم تر اِنّ‏اللَّه اعطاك سورةً ...؟!» (آيا نديدى كه خدا مقام و منزلتى به تو ارزانى داشت كه آرزوى هر پادشاهى است؟!)
با اين بيان، هر سوره از قرآن شريف بسان درجه و پلّكانى است كه تلاوتگر خويش را به بالاترين مقام معنوى و انسانى ارتقا مى ‏بخشد و فرد بتدريج با تلاوت سوره ‏ها و رسيدن به آخرين سوره، به اوج كمال پر مى‏ كشد.
برخى نيز واژه «سوره» را از «سؤر» به ‏مفهوم «بخش و قطعه‏ اى از يك چيز» گرفته‏ اند؛ كه با اين بيان، به هر بخش از قرآن شريف كه تحت عنوان سوره‏ اى از سوره ‏ها، از ديگر بخشها جدا شده است، سوره گفته مى‏ شود.3

در این آیه (إن) حرف شرط جازم و (کنتم) جمله شرط و (فأتوا) جواب شرط هست. و چون ماضی هست (کنتم). بنابراین مضارع معنا میشود.
(کنتم صادقین) نیز (کنتم) از افعال ناقصه و (تم) اسمش و مرفوع و (صادقین) خبر آن و منصوب هست و علامت نصب نیز یاء میباشد.

2) مجمع البیان
3) همان

هندیانی
2014_07_13, 04:04 AM
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ‌ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَ‌ةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِ‌ینَ ﴿٢٤﴾
پس اگر انجام ندهید و هرگز انجام نخواهید داد، پس بترسید آتشی را که هیزمش مردم و سنگ هاست، در حالی که آماده شده برای کافران.

(ف) حرف عاطفه هست در اینجا و در این آیه دوباره (إن) حرف شرط جازم و (لم تفعلوا) جمله شرط و ( فاتقوا) جواب شرط هست. یادتونه برای فعل جحد گفتیم معنای ماضی ساده منفی میدهد. یعنی انجام ندادید. در اینجا چون ابتدا شرط آمده پس در ترجمه این إن شرط هست که غالب میشود و معنای ماضی را مضارع میکند. یعنی اگر انجام ندهید
نکته بعدی نقش جمله (أُعدت) هست چون قبل آن معرفه (الحجارة) آمده پس حال میشود و معنای در حالیکه می دهد.


وَ بَشِّرِ‌ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ ۖ كُلَّمَا رُ‌زِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَ‌ةٍ رِّ‌زْقًا ۙ قَالُوا هَـٰذَا الَّذِی رُ‌زِقْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَ‌ةٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢٥﴾ و بشارت ده کسانی را که ایمان آوردند و انجام دادند نیـکی ها را، اینکه برایشان باغ های پردرختیست، که جاری می شــود از زیر(درختان) آن نهرها، هر زمان روزی داده شوند در آن باغ (بهشت) از مــــیوه ای روزیی را می گویند: این است آن چه که روزی داده شدیم از قـبل آن و داده می شوند آن میوه ها(نعمتها) را در حالی که شبیه یکدیگرند. و برای ایشان در آن (بهشت) همــسران پاکیزه ای است و ایشان در آن جا جاودانند.

«بشّر» از بشارت گرفته شده و معناى آن عبارت است از: «خبردادن به چيزى كه باعث شادمانى است». و گاه در خبرهاى غم ‏انگيز و وحشت ‏آفرين نيز بكار مى‏ رود؛ مانند: «...فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَليمٍ»
واژه بشارت نيز از «بشره» به ‏مفهوم «ظاهر پوست» برگرفته شده؛ و اين بدان دليل است كه با دريافت خبر شادى ‏آفرين، چهره و سيما شادمان مى ‏شود.
«جنّات» جمع «جنّت» به‏ معناى «باغ» است و منظور از آن، درختان و ميوه ‏هاى باغ است، نه زمين آن؛ همانگونه كه قرآن مى‏ فرمايد: از زير درختان آن، نهرها جارى است؛ در اينجا نيز مقصود اين است كه آب در زير درختان جريان دارد، نه زير زمين.
واژه «جنّت» از «جن» به‏ معناى «نهان و مخفى شد» گرفته شده است؛ و «جن» را هم بدان جهت «جن» مى‏ گويند كه از ديدگان نهان است. واژه‏ هاى «جنون» و «جنين» نيز كه به ‏معناى «ديوانگى» و «كودك داخلِ رحم» آمده، از همين مادّه گرفته شده است و بدان دليل آنها را به اين نام خوانده ‏اند كه هر دو از نظرها پنهانند؛ نه ديوانگى ظاهر است و نه جنين كه در داخل رحم قرار دارد.
باغ را هم بدان جهت «جنّت» گفته ‏اند كه انبوه درختان آن زمين را مى‏ پوشاند.
برخى گفته ‏اند باغ انگور را «فردوس» مى ‏نامند؛ و «جنّت» تنها به باغى گفته مى ‏شود كه پوشيده از درختان خرما باشد.
«ازواج» جمع زوج است كه درمورد زن و مرد، هر دو، بكار مى‏ رود؛ گرچه زن را بيشتر «زوجه» مى‏ گويند. و همچنين به هم‏ شكل و هم ‏تيپ هر چيزى، زوج گفته مى ‏شود.
«خالدون» از «خلود» به ‏معناى «ماندگارى» و «جاودانگى» گرفته شده است.4


نکته ی این آیه قبل از جمله (تجری) اسم نکره قرار دارد پس نقشش صفت میشود که با حرف که مشخص میکنیم. برای ایشان باغهاییست که روان می شود...

(کلما) اسم شرط غیر جازم هست. و (رزقوا) جمله ی شرط و از نظر صرف نیز فعل ماضی مجهول هست که نایب فاعل آن (واو) هست. و (قالوا) نیز جواب شرط هست.

(الذی رُزِقنا) اینجا (الذی) اسم موصول و (رزقنا) صله و عاید آن (ه) محذوف هست. یعنی بوده (رزقناه) آنچه روزه داده شدیم آن را. در ضمن (رزقنا) فعل ماضی مجهول و نایب فاعل آن (نا) هست.

در رابطه با (مِن قَبْلُ) در اینجا حتما می پرسید چرا (قبلُ) اعرابش ضمه هست؟ مگر مجرور به حرف جر نیست. درسته که مجرور هست ولی در اصل بوده (من قبلِ هذا). و چون مضاف الیه که (هذا) هست حذف شده از نظر لفظ. ولی در معنا نیت آن وجود دارد می گوییم اعرابش مبنی بر ضم هست. یعنی در این مواقع اعراب (قبل) ضمه میشود.
که این قاعده فقط در مورد دو کلمه (بعد) و (قبل) صدق میکند. و در ترجمه حتما باید کلمه این و یا آن را بیاوریم.

(أُتُوا) فعل ماضی مجهول و نایب فاعلش (واو) هست و (متشابها) نیر حال می باشد.



4) مجمع البیان

هندیانی
2014_07_13, 04:08 AM
خب اینم از امروز و آیات 21 تا 25 سوره بقره.

باز هم تبریک میگم حضورتون میلاد با سعادت حضرت حسن بن علی علیه السلام را.

در این روز عزیز با هم میخوانیم دعای زیبای فرج را:



بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

salavat2