PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ريشه هاى گريز از دين در قرآن



گل مريم
2013_05_15, 08:07 AM
بسم الله الرحمن الرحیم

نام كتاب : ريشه هاى گريز از دين در قرآن
نگارنده : قاسم سبحانى

مقدمه

نوشته حاضر، فشرده اى ، درباره روشن بودن راه دين است .
آن كس كه در جستجوى حقيقت است به آسانى به مقصد مى رسد. كسانى كه دين را انكار مى كنند و يا از عمل به برنامه هاى آن مى گريزند از منطق به دورند. از اين رو طرح براهين فلسفى بر اثبات وجود خدا، نبوت و هدفدارى جهان و...، براى بسيارى بى فايده است زيرا آنها با فلسفه دين را رها نكرده اند تا با فلسفه به دين برگردند.
از نظر قرآن كريم ، ريشه دين گريزى به خلق و خوى انسان مربوط است . راه دين روشن و هموار است ولى چشمى كه بيمار است آن را تيره و ناهموار مى بيند. در اين نوشته ، ما برخى عوامل و ريشه هاى دين گريزى را از نظر قرآن كريم آورده ايم .
اميد است گامى براى فحص و جستجوى بيشتر، در اين زمينه باشد.


قم شهرك مهديه
جمعه 8/12/1376 شمسى
قاسم سبحانى

گل مريم
2013_05_15, 08:10 AM
انديشه در آفاق

1 - دسته اى از آيات ، دلالت دارند بر اينكه انسان ، با انديشه در هستى به هستى بخش و هدف دارى آفريننده آن و در نهايت به حقانيت دعوت انبيا پى مى برد.
پيام اصلى اين آيات ، تفكر، تعقل و تذكر در نشانه هاى آفاقى و انفسى خدا است .
صدها آيه در اين باره وجود دارد كه در برخى از آنها از برخورد و عمل كرد انسان در برابر نشانه هاى توحيد انتقاد شده است ؛ آيات زير از اين قبيل است :

الف- أَ وَ لَمْ يَنظرُوا فى مَلَكُوتِ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شىْءٍ وَ أَنْ عَسى أَن يَكُونَ قَدِ اقْترَب أَجَلُهُمْ فَبِأَى حَدِيثِ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ( اعراف / 185. )

آيا به ملكوت آسمان ها و زمين و آنچه خدا آفريده نظر نكردند و آيا نظر نكردند به اينكه مرگشان نزديك شده پس به كدام سخن بعد از قرآن ايمان مى آورند.

آيه كريمه ، انسان را توبيخ مى كند كه چرا به وابستگى آسمان و زمين و ساير موجودات اين جهان توجه نمى كند و چرا از مرگ خود كه روز به روز نزديك مى شود غافل است و چرا به صادق ترين سخن ، يعنى قرآن ، ايمان نمى آورد. انديشه در آفرينش جهان و وابستگى آن و فقر انسان ، او را به خالق حكيم مدبر رهنمون مى سازد و او را به جستجوى راه فرا مى خواند.


ب- قُلِ انظرُوا مَا ذَا فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا تُغْنى الاَيَت وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ (يونس / 101.)
بگو: بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست ، البته نشانه ها و بيم دهندگان براى قومى كه ايمان نمى آورند بى نيازكننده نيست .

گل مريم
2013_05_15, 08:15 AM
ج- أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ *
وَ مَا ذَلِك عَلى اللَّهِ بِعَزِيزٍ ( ابراهيم / 20 19.)
آيا نديدى كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريد اگر بخواهد شما را مى برد و آفريده اى نو مى آورد و اين كار بر خدا سخت نيست .

آيه كريمه ، عظمت جهان و خالق آن را و فقر و ضعف انسان را به او ياد آورى مى كند تا از اين راه به هدف دارى جهان برسد. اگر انسان به اين اندازه هم توجه كند، به دنبال راهنما مى گردد و با ديدن نشانه هاى نبوت ، آن را با جان و دل مى پذيرد.

د - وَ كَأَيِّن مِّنْ ءَايَةٍ فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيهَا وَ هُمْ عَنهَا مُعْرِضونَ(يوسف / 105.)

چه بسيار نشانه ها در آسمانها و زمين كه بر آن مى گذرند و از آن ، رو مى گردانند.


ى- سنرِيهِمْ ءَايَتِنَا فى الاَفَاقِ وَ فى أَنفُسِهِمْ حَتى يَتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَْقُّ ...(فصلت / 53.)

به زودى نشانه هاى خود را در آفاق و در وجودشان به آنها نشان مى دهيم تا برايشان روشن شود كه او حق است .

مقصود اين است كه دلائل و براهين بر توحيد و لوازم آن در آفاق عالم و در خود انسان است ؛ آسمان ، زمين ، خورشيد، ماه ، ستارگان ، كوهها، درياها، درختان و حيوانات همه ، آيات آفاقى هستند كه آدمى با انديشه در آنها به توحيد و هدف دارى جهان پى مى برد. وجود انسان با ويژيگي هايش آيات انفسى است كه تفكر در آن ، انسان را به توحيد و صفات خدا كه محور دعوت انبيا است ، مى رساند.

اين معنى ، موافق با ظاهر آيه شريفه است و با آيات قبل و بعدش ‍ ناهماهنگى ندارد و در تفسير صافى هم اين معنى ذكر شده كه دور از ذهن است ،( تفسير صافى ج 2 ص 505 دو جلدى . ) اما در تفسير الميزان آيه شريفه ، به گونه اى ديگر تفسير شده كه دور از ذهن است .(الميزان ج 17 ص 430.)

گل مريم
2013_05_15, 08:18 AM
انديشه در راهنما

2- يك سلسله از آيات ، ويژگيهاى انبيا و راه و برنامه آنان را ذكر مى كند.

در اين آيات ، نورانيت ، شفابخش بودن و حقانيت برنامه انبيا و رشد يافتن انسان به واسطه آن بيان شده است .

در واقع ، اين آيات ، انسان را به تدبر در انتخاب راه و برنامه زندگى فرا مى خواند و كسانى را كه در جستجوى حقيقتنتد به آسانى به مقصد مى رساند. ما در اينجا به بيان اندكى از آيات بسيار در اين زمينه ، اكتفا مى كنيم .

قرآن كريم درباره ابراهيم خليل عليه السلام مى فرمايد:

وَ كَذَلِك نُرِى إِبْرَهِيمَ مَلَكُوت السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ( انعام / 75.)
ما اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم و تا اينكه ابراهيم در زمره يقين كنندگان باشد.

و نيز مى فرمايد:

وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا إِبْرَهِيمَ رُشدَهُ مِن قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عَلِمِينَ ( انبيا/ 51.)
ما از پيش به ابراهيم رشدى در خور او عطا كرديم و به او دانا بوديم .

ابراهيم عليه السلام با مشاهده ملكوت به آنجا رسيد كه پى برد هيچ موجودى از خود استقلال ندارد و حتى حالات انسان مثل شادى و اندوه ، خنده و گريه ، بيمارى و شفا و خوف و رجا، بدون اراده خدا نيست و جهان با همه تنوعش از راه مشيت او اداره مى شود و در يك جمله مى توان گفت ، ابراهيم به راز هستى پى برد. كسى كه به چنين مقامى برسد شايسته رهبرى است و برنامه اش خردمندانه خواهد بود.

گل مريم
2013_05_15, 08:20 AM
عمل به آئين چنين شخصيتى ، در نظر عقل ، نشانه رشد و گريز از آن ، نشانه بى خردى است به همين جهت ، قرآن كريم درباره رهاكنندگان آئين ابراهيم مى فرمايد:

وَ مَن يَرْغَب عَن مِّلَّةِ إِبْرَهِيمَ إِلا مَن سفِهَ نَفْسهُ وَ لَقَدِ اصطفَيْنَهُ فى الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فى الاَخِرَةِ لَمِنَ الصلِحِينَ (بقره / 130.)
چه كسى جز آن كس كه سفيه است از آئين ابراهيم رو مى گرداند. به راستى او را در دنيا برگزيديم و او را در آخرت از صالحان است .

در آيه كريمه ، بر حق بودن دين ابراهيم عليه السلام به اندازه اى روشن فرض شده كه رهاكردن آن ، حماقت و بى عقلى به حساب آمده است .

همچنين قرآن كريم ، در وصف كتاب موسى عليه السلام مى فرمايد:

وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسى وَ هَرُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِيَاءً وَ ذِكْراً لِّلْمُتَّقِينَ ( انبيا/ 48.)
ما به موسى و هارون فرقان داديم و آن را چراغ و ذكرى براى تقوا پيشگان ، قرار داديم .

فرقان به معنى جداكننده است و مقصود جداكننده حق از باطل است . كتاب موسى عليه السلام حق از باطل را در زمينه هاى اعتقادى و عملى جدا مى كند و ابهامى ندارد و اهل تقوا از روشنى آن بهره مى گيرند.

و نيز در اين باره مى فرمايد:

وَ كتَبْنَا لَهُ فى الاَلْوَاح مِن كلِّ شىْءٍ مَّوْعِظةً وَ تَفْصِيلاً لِّكلِّ شىْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَك يَأْخُذُوا بِأَحْسنهَا سأُورِيكمْ دَارَ الْفَسِقِينَ ( اعراف / 145.)
براى موسى در تورات موعظه اى از هر چيز و تفصيلى براى هر چيز نوشتيم و به موسى گفتيم با جديت تمام ، آن را بگير و قومت را وادار كن تا بهترينش را بگيرند. به زودى منزلگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد.

آيه شريفه اشاره اى به برنامه موسى عليه السلام دارد و اينكه هرچه آن قوم براى هدايت و به سعادت رسيدن لازم داشتند در تورات آمده است .

در برخى آيات مثل آيه 91 از سوره انعام ، از تورات به نور تعبير شده كه روشنى دستورات و برنامه آن را گوشزد مى كند.

نيز در قرآن كريم ويژگي هائى براى عيسى عليه السلام و رسالت او بيان شده كه هر انسان عاقل را به حقانيت دين و تسليم در برابر آن وا مى دارد؛ تولد اعجاب آورش ، سخن گفتنش در گهواره درباره رسالت آينده خود، معجزات بزرگش مثل خبر دادن از زندگى مردم ، شفا دادن بيماران و زنده كردن مردگان ، گفتار حكيمانه اش در دعوت به حق و رفتار خردمندانه اش ‍ همه ، نشانه هاى رشد آئين خدائى است .

آن كس كه در جستجوى حقيقت است اگر به بخشى از ويژگي هاى اين پيام آور خدا و رسالت او آشنا شود، به دور افتادگى مسيحيت از آئين عيسى (عليه السلام ) پى مى برد.