PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روح در قرآن



گل مريم
2014_06_30, 06:28 PM
besmellah17
نام كتاب : سيرى در قرآن
نوشته : علامه سيد محمد حسين طباطبائى
گرد آورى و تنظيم : سيد مهدى آيت اللهى

روح در قرآن

در قرآن كريم كلمه " روح "- كه متبادر از آن مبدأ حيات است - مكرر آمده ، و آن را منحصر در انسان و يا انسان و حيوان به تنهايى ندانسته ، بلكه در مورد غير اين دو طايفه نيز اثبات كرده ، مثلا در آيه " فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا" ، و در آيه " وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا" ، و در آياتى ديگر در غير مورد انسان و حيوان استعمال كرده پس معلوم مى شود روح يك مصداق در انسان دارد، و مصداقى ديگر در غير انسان .

و در قرآن چيزى كه صلاحيت دارد معرف روح باشد نكته اى است كه در آيه " يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي " است ، كه مى بينيم آن را به طور مطلق و بدون هيچ قيدى آورده ،
و در معرفيش فرموده : روح از امر خداست ، آن گاه امر خدا را در جاى ديگر معرفى كرده كه " إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ" ، و فرموده كه امر او همان كلمه و فرمان ايجاد است ، كه عبارت است از هستى اما نه از اين جهت كه (هستى فلان چيز و) مستند به فلان علل ظاهرى است ، بلكه از اين جهت كه منتسب به خداى تعالى است و قيامش به اوست.

و به اين عنايت است كه مسيح (ع) را به خاطر اينكه از غير طرق عادى و بدون داشتن پدر به مريم داده شده كلمه او و روحى از او معرفى نموده ، فرموده :" وَ كَلِمَتُهُ أَلْقياها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ" و قريب به همين عنايت است آيه زير كه مى فرمايد:
" إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ(سوره آل عمران ، آيه 59)"چون در اين آيه داستان عيسى را تشبيه كرده به داستان پيدايش آدم .

و خداى تعالى هر چند اين كلمه را در اغلب موارد كلامش با اضافه و قيد ذكر كرده ، مثلا فرموده :" وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (و در او از روح خود دميدم . سوره حجر، آيه 29)" ، و يا فرمود:" وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ(و در او از روحش دميد. سوره سجده ، آيه 9)" ، و يا فرموده :" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا(سوره مريم ، آيه 17)"
، و يا فرموده :" وَ رُوحٌ مِنْهُ(سوره نساء، آيه 171)" ، و يا فرموده :" وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ(و او را به وسيله روح القدس تاييد نموديم . سوره بقره ، آيه 87.)" ، و آياتى ديگر (كه در آنها تعبير كرده به " روحم "،" روح خود"،" روحمان "،"روحى از او"،" روح القدس " و غيره ).

گل مريم
2014_06_30, 06:36 PM
ليكن در بعضى از موارد هم بدون قيد ذكر كرده ، مثلا فرموده :" تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ(ملائكه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان و از هر امرى نازل مى شوند. سوره قدر، آيه 4)" ، كه از ظاهر آن بر مى آيد روح موجودى مستقل و مخلوقى آسمانى و غير ملائكه است . و نظير اين آيه به وجهى آيه زير است كه مى فرمايد:" تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ(ملائكه و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او عروج مى كنند. سوره معارج ، آيه 4)" .

و اما روحى كه متعلق به انسان مى شود از آن تعبير كرده به " من روحى - از روح خودم " و يا" من روحه - از روح خودش "، و در اين تعبير كلمه " من " را آورده كه بر مبدئيت دلالت دارد، و نيز از تعلق آن به بدن انسان تعبير به نفخ كرده ، و از روحى كه مخصوص به مؤمنينش كرده به مثل آيه " وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ(و آنها را با روحى از جانب خود تاييد كرد. سوره مجادله ، آيه 22.)

و يا تعبير نموده و در آن حرف " باء" را بكار برده كه بر سببيت دلالت دارد، و روح را تاييد و تقويت خوانده ، و از روحى كه خاص انبيايش ‍ كرده به مثل جمله " وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ"(سوره بقره ، آيه 87.) ، تعبير نموده ، روح را به كلمه " قدس " اضافه نموده كه به معناى نزاهت و طهارت است ، و اين را هم تاييد انبياء خوانده .

و اگر آيه سوره قدر را ضميمه اين آيات كنيم معلوم مى شود نسبتى كه روح مضاف در اين آيات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است كه افاضه به مفيض و سايه به چيزى كه به اذن خدا صاحب سايه شده است دارد. و همچنين روحى كه متعلق به ملائكه است ، از افاضه روح به اذن خداست ، و اگر در مورد روح ملك تعبير به تاييد و نفخ نفرموده ، و در مورد انسان اين دو تعبير را آورده ، در مورد ملائكه فرموده :" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا"

و يا فرموده :" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ" "، و يا فرموده :" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ"، براى اين بود كه ملائكه با همه اختلافى كه در مراتب قرب و بعد از خداى تعالى دارند، روح محضند، و اگر احيانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مى آيند تمثلى است كه به خود مى گيرند، نه اينكه به راستى جسم و سر و پايى داشته باشند،

هم چنان كه مى بينيم در داستان مريم (ع) مى فرمايد:" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا" ، و ما در سابق يعنى در ذيل همين آيه بحثى در باره تمثيل داشتيم .

به خلاف انسان كه روح محض نيست بلكه موجودى است مركب از جسمى مرده ، و روحى زنده ، پس در مورد او مناسب همان است كه تعبير به نفخ (دميدن ) بكند، هم چنان كه در مورد آدم فرمود:" فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي ".

گل مريم
2014_06_30, 06:37 PM
و همانطور كه اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعث شد تعبير مختلف شود، و در مورد فرشته به نفخ تعبير نياورد، همچنين اختلافى كه در اثر روح يعنى حيات هست كه از نظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعث شده كه تعبير از تعلق آن مختلف شود، يك جا تعبير به نفخ كند، و جاى ديگر تعبير به تاييد نمايد، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظر اختلاف اثرش بداند.

آرى يك روح است كه در آدميان نفخ مى شود، و در باره اش مى فرمايد:" وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي "، و روحى ديگر به نام روح تاييد كننده است ، كه خاص مؤمن است ، و در باره اش فرموده :" أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ" ، كه از نظر شرافت در ماهيت و از نظر مرتبت و قوت اثرش ‍ شريف تر و قوى تر از روحى است كه در همه انسانهاى زنده است ، به شهادت اينكه در آيه زير كه در معناى آيه سوره مجادله است مى فرمايد:" أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها".

ملاحظه مى كنيد كه در اين آيه مؤمن را زنده به حياتى داراى نور دانسته ، و كافر را با اينكه جان دارد مرده و فاقد آن نور مى داند، پس معلوم مى شود مؤمن روحى دارد كه كافر آن را ندارد، و روح مؤمن اثرى دارد كه در روح كافر نيست .
از اينجا معلوم مى شود روح مراتب مختلفى دارد، يك مرحله از روح آن مرحله اى است كه در گياهان سبز هست ، و اثرش اين است كه گياه و درخت را رشد مى دهد، و آيات داله بر اينكه زمين مرده بود، و ما آن را زنده كرديم در باره اين روح سخن مى گويد.

گل مريم
2014_06_30, 06:39 PM
مرحله اى ديگر از روح آن روحى است كه به وسيله آن انبيا تاييد مى شوند، و جمله " وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ" از آن خبر مى دهد، و سياق آيات دلالت دارد بر اينكه اين روح شريف تر است و مرتبه اى عالى تر از روح انسان دارد.

و اما آيه " يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ" ، و آيه " وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا" ، هم مى تواند با روح ايمان تطبيق شود، و هم با روح القدس . و خدا داناتر است .
اين را هم يادآورى كنيم كه ما در تفسير هر يك از اين آيات كريمه مطالبى در باره روح گذرانديم كه به درد اينجا مى خورد.

" ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ" كلمه " ذلك " اشاره است به " يوم الفصل " كه در اين سوره ذكر شد، و در ضمن آياتى توصيف گرديد، و اين جمله در حقيقت خاتمه كلام و معطوف به ابتداى سوره و مطالب بعد از آن است و آيه بعدى كه مى فرمايد:"فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَآباً ..." تفريع بيشترى از بيان سابق است .

و اگر اشاره را با لفظ" ذلك " آورد كه مخصوص اشاره به دور است ، براى اين بوده كه به عظمت مساله دلالت كند، و مراد از" حق بودن آن روز" ثبوت حتمى و رانده شدن قضاى آن ، و تخلف ناپذيرى وقوع آن است .

" فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَآباً" يعنى هر كس بخواهد مى تواند به سوى پروردگار خود مرجعى بگيرد، كه به وسيله آن به ثواب متقين برسد، و از عذاب طاغيان نجات يابد، و اين جمله همانطور كه اشاره كرديم تفريعى است بر اخبارى كه در سابق از يوم الفصل داده و بر آن احتجاج نموده و آن را توصيف كرده بود، و معنايش اين است كه حال كه وضع بدين منوال است پس هر كس بخواهد مى تواند به سوى پروردگارش برگردد.

"اِنّا أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَرِيباً ..."
مراد از اين " عذاب " عذاب آخرت است ، و نزديك بودن آن به اعتبار حق بودن ، و بدون شك ، حق بودن ، وقوع آن است چون هر چه آمدنى باشد نزديك است .

علاوه بر اين ، وقتى قيامت عبارت باشد از تجسم اعمال آدمى ، و جزا ديدن انسان در برابر اعمال ، اين اعمال همواره با آدمى هست ، و از هر چيز ديگرى به انسان نزديك تر است .
"يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ"
- يعنى روزى كه انسان منتظر ديدن جزاى اعمالى است كه در زندگى دنيا انجام داده ، و از پيش فرستاده است . بعضى گفته اند. معنايش اين است كه در آن روز انسان به اعمال خود نظر مى كند، چون همه اعمال خود را نزد خود حاضر مى بيند هم چنان كه در جاى ديگر همين مطلب را خاطر نشان نموده ، فرموده است :" يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ" .

"وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً"
- يعنى كافر در آن روز از شدت آن روز آرزو مى كند اى كاش خاكى بود فاقد شعور و اراده ، و در نتيجه آنچه كرده نكرده بود، و جزا داده نمى شد.