PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چند پرسش از حضرت آدم عليه‏ السلام و پاسخ‏هاى او



گل مريم
2014_06_26, 04:05 PM
besm4

قصه هاي قرآن به قلم روان
محمد محمدي اشتهاردي


چند پرسش از حضرت آدم عليه ‏السلام و پاسخ‏هاى او


روزى حضرت آدم عليه‏ السلام در محلى نشسته بود، ناگاه شش نفر را كه سه نفر از آن‏ها سفيد روى و نورانى و سه نفر از آن‏ها سياه روى و بد منظر بودند مشاهده كرد.
اتفاقاً آن شش نفر نزد آدم آمدند، سفيدرويان در سمت راست آدم و سياه‏رويان در سمت چپ او نشستند.


براى آدم چنين منظره ‏اى شگفت آور و غير عادى بود، بى درنگ از آن‏ها خواست خود را معرفى كنند و بعد به سمت راست خود توجه كرد و از يكى از سفيدرويان پرسيد: تو كيستى؟

من عقل و خرد هستم.
آدم عليه ‏السلام: جاى تو در كجاست؟

جاى من در مغز و دستگاه انديشه انسان است.

آدم عليه‏ السلام از سفيدروى ديگر پرسيد: تو كيستى؟

من مهر و عطوفت هستم.
آدم عليه ‏السلام: جاى تو در كجاست؟

جاى من در دل انسان است.

آدم عليه ‏السلام از سومين نفر از سفيد رويان پرسيد: تو كيستى؟

من حيا هستم.
آدم عليه ‏السلام جاى تو در كجاست؟

جاى من در چشم انسان است.
به اين ترتيب، آدم عليه ‏السلام فهميد كه مركز و مظهر عقل مغز است، مركز و مظهر مهر و عاطفه قلب است و مظهر و مركز حيا، چشم مى‏باشد.

گل مريم
2014_06_26, 04:08 PM
آن گاه حضرت آدم عليه ‏السلام به سمت چپ نگريست و از سياه‏رويان خواست تا خود را معرفى كنند. از يكى از آن‏ها پرسيد:


تو كيستى؟

من خودخواهى و كبر هستم.
آدم عليه‏ السلام جاى تو در كجاست؟

جاى من در مغز و دستگاه انديشه انسان است.
آدم عليه ‏السلام: مگر عقل در آن جا قرار نگرفته است؟

چرا، ولى هنگامى كه من در آن جا مستقر مى ‏شوم، عقل فرار مى ‏كند.


آدم از دومين نفر از سياه‏رويان پرسيد: تو كيستى؟

من رشك و حسد هستم.
آدم عليه‏السلام: جاى تو در كجاست؟

جاى من در دل است.
آدم عليه‏السلام: مگر مهر و عاطفه در آن جا قرار نگرفته است؟
چرا، ولى وقتى كه من در آن جا جاى مى‏ گيرم مهر و عاطفه بيرون مى ‏رود.


آدم عليه ‏السلام از سومين نفر از سياه رويان پرسيد: تو كيستى؟

من طمع و آز هستم.
آدم عليه ‏السلام: جاى تو در كجاست؟

جاى من در چشم است.

آدم عليه ‏السلام: مگر حيا در آن جا جاى نگرفته است‏

چرا، ولى زمانى كه من در آن جا جاى بگيرم، حيا مى ‏رود.( المواعظ العددية،ص 189)


به اين ترتيب حضرت آدم عليه ‏السلام درك كرد كه خودخواهى و كبر دشمن عقل است، رشك بردن مخالف عاطفه مى ‏باشد و طمع و حيا ضد همديگرند.