PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : توقيع امام زمان (عج) به على بن محمد سمرى‏



یا علی ابن الحسین
2014_05_17, 05:08 PM
شش روز قبل از رحلت سمرى، توقیعى از سوى امام دوازدهم (ع) صادر شد که در آن توقیع، صاحب الامر (ع) مرگ نایب چهارم را پیشگویى و زمان مرگ او را نیز تعیین کرده بود. متن توقیع نمایانگر پایان غیبت صغرى و انقطاع نیابت خاصه و آغاز غیبت کبرى و نیابت عامه مى‏باشد.
این توقیع در بسیارى از کتابهاى حدیثى با اختلاف اندکى آمده است، ولى ما این توقیع شریف را از کتاب احتجاج مرحوم طبرسى که مشتمل بر مقدمه‏اى هم هست، نقل مى‏کنیم و موارد اختلاف را متذکر خواهیم شد.
مرحوم طبرسى مى‏نویسد: «دربانان و سفرایى (یعنى: نواب) که در غیبت صغرى مدح بسیارى از آن شده و مورد رضایت امام زمان (ع) بودند، نخستین آنها شیخ موثق ابوعمر و عثمان بن سعید عمرى است که ابتداء امام هادى او را به این سمت منصوب و سپس فرزندش امام حسن عسکرى (ع) او را ابقاء نمود، و آن مرد بزرگ هم، کارهاى آن دو امام را در زمان حیات آنها به عهده گرفت و بعد از آن دو بزرگوار، قیام به انجام کارهاى امام زمان (ع) نمود؛ توقیعات و جواب مسائل شیعیان هم، به دست او صادر مى‏گشت. زمانى که عثمان بن سعید به جوار حق پیوست، فرزندش محمد بن عثمان به جاى وى نشست، و رسیدگى به همه کارهاى او را به عهده گرفت. وقتى او هم وفات یافت، ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى جانشین وى گردید، و بعد از درگذشت وى ابوالحسن على بن محمد سمرى به جاى او نشست. هیچ یک از اینان، بدین منصب بزرگ نرسیدند؛ مگر این که قبلاً از طرف صاحب الامر (ع) فرمان انتصاب آنها صادر مى‏گشت و شخص قبل از او، جانشین خود را تعیین مى‏نمود؛ شیعیان هم تا معجزه حضرت صاحب الامر (ع) را که دلیل بر راستگویى و صحت نیابت آنها بود، از آنان آشکار نمى‏شد، گفتارشان را نمى‏پذیرفتند.
هنگامى که زمان رحلت ابوالحسن سمرى فرا رسید و مرگ وى نزدیک گردید، به وى گفتند: چه کسى را جانشین خودتان قرار مى‏دهید؟ او در جواب، توقیعى درآورد و به مردم نشان داد، که متن آن بدین گونه است: ۱
بسم الله الرحمن الرحیم
«یا على بن محمد السمرى اعظم الله اجرا خوانک فیک، فانک میت ما بینک و بین ستة ایام، فاجمع امرک و لاتوص الى احد فیقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبة التامة ۲ فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالى ذکره، و ذلک بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض جوراً.
و سیأتى الى شیعتى ۳ من یدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفیانى و الصیحة فهو کذاب مفتر، ولاحول و لاقول الا بالله العلى العلى العظیم. فنسخوا هذا التوقیع و خرجوا، فلما کان الیوم السادس عادوا الیه و هو یجود بنفسه فقال له بعض الناس: من وصیک من بعدک؟
فقال: لله امر هو بالعه، و قضى فهذا آخر کلام سمع منه (ره). »۴
«اى على بن محمد سمرى خداوند پاداش برادران دینى تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد، تو از اکنون تا شش روز دیگر خواهى مرد، پس امر (حساب و کتاب) خود را جمع و جور کن، و درباره نیابت و وکالت به هیچ کس وصیت مکن تا به جاى تو بنشیند؛ زیرا غیبت کامل فرا رسیده است، دیگر تا آن روزى که خداى تبارک و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود که دلها را سختى و قساوت فرا گیرد و زمین از ستم و بیداد پر گردد. به زودى از شیعیان من ادعاى مشاهده خواهند کرد، بدان هر کس که پیش از خروج سفیانى و بر آمدن صیحه و بانگى از آسمان، ادعاى دیدن من را نماید، دروغگو و تهمت زننده است. قدرت و توانایى از آن خداوند بلند پایه بزرگ است و بس .
(حضار) از توقیع شریف نسخه برداشته و از نزد او بیرون رفتند و چون روز ششم شد، به سوى او بازگشتند، و دیدند نزدیک است جان به جان آفرین تسلیم کند، به وى گفتند: جانشین شما کیست؟ فرمود: خدا را مشیتى است که خود انجام خواهد داد. این مطلب را گفت و درگذشت، و آخرین سخنى که از او شنیده شد، همین بود. خداوند متعال او را رحمت کند.»
پی نوشت :
۱- مرحوم شیخ صدوق در «کمال الدین» سند این توقیع را چنین بیان مى‏کند: «حدثنا ابومحمد الحسن بن احمد المکتب قال: کنت بمدینة السلام فى السنةالتى توفى فیها الشیخ على بن محمد السمرى قدس الله روحه فحضرته قبل و فاته بایامم فاخرج الى الناس توقیعاً نسخته…»: شیخ صدوق روایت مى‏کند که احمد بن حسن مکتب مى‏گفت: «در همان سالى که شیخ ابوالحسن على بن محمد سمرى قدس سره وفات یافت، من در بغداد بودم، چند روز پیش از رحلتش به خدمت وى رسیدم، آن بزرگوار توقیعى که از ناحیه مقدسه صادر شده بود، به این عبارت براى مردم خواند…(کمال الدین ، ج ۲، ص ۵۱۶، حدیث ۴۴)
۲- در کمال الدین، «الغیبة الثانیه» آمده است. (کمال الدین ، ج ۲، ص ۵۱۶، حدیث ۴۴)
۳- در الغیبة و کمال الدین «و سیأتى شیعتى» آمده است (الغیبة، ص ۳۹۵، کمال الدین، ص ۵۱۶)
۴- الاحتجاج، ج ۲، ص .۴۷۸ کمال الدین، ح ۲، ص ۵۱۶، حدیث .۴۴ الغیبة، ص ۳۹۵، حدیث .۳۶۵ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۰، حدیث ۷ و ج ۲، ص ۱۵۱، حدیث ۱، و ج ۵۳، ص .۳۱۸ اعلام الورى، ص .۴۱۷ الخرایج، ص .۱۱۲۹ عقیدة الشیعه، ص .۴۸ و…