PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : وقايع و اعمال ماه مبارك رجب



گل مريم
2014_05_10, 08:44 AM
besmellah7


شب : 1

شب شريفى است و در آن چند عمل سنت است :
1 - غسل .
2 - چون هلال اين ماه را به بيند بگويد: (( اللهم اهله علينا بالامن و الايمان والسلامة و الاسلام ربى و ربك الله عزوجل )) .
3 - زيارت كند امام حسين عليه السلام را.
4 - احياء كند اين شب را بدعا و تلاوت قرآن و نماز.
5 - بعد از نماز مغرب بسيت ركعت نماز بجا آورد، هر دو ركعت بيك سلام و در هر ركعت ((حمد)) و ((توحيد)) يكمرتبه بخواند تا محفوظ بماند خود او واهل و مال و اولاد او و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط مانند برق خاطف بگذرد.
6 - بعد از نماز عشاء اين دعا منقول از حضرت جواد عليه السلام را بخواند:
(( اللهم انى اسئلك بابك مليك ،الخ ‌)) .
7 - بعد از هشت ركعت نمازهاى شب در سجده بخواند دعاى موسوى (( لك الحمدة ان اطعمتك ،الخ ‌)) .
8 - بعد از نماز ((وتر)) اين شب ، چنانچه نشسته است اين دعا بخواند: الحمدالله الذى لا ينفذخزائنه ، الخ ‌)) . و بخواند نيز دعائى كه حضرت هادى عليه السلام ميخوانده : ((يا نور النور))، الخ .
بدانكه علماء در كتب دعوات از براى هر شب اين ماه نماز مخصوصى ذكر كرده و من نيز متابعت ايشان نموده در اين مختصر ذكر مينمايم تا رجبيون از فيض آن بى بهره نمانند، پس از نماز امشب ، سى ركعت است به ((حمد)) و سه مرتبه ((جحد)) و سه مرتبه توحيد و نمازهاى ديگر از براى اين شب نيز وارد شده كه ((سيد)) در ((اقبال )) ذكر فرموده : هر كه طالب است بآنجا رجوع كند.

گل مريم
2014_05_10, 08:46 AM
روز : 1
روز شريفى است و در آن چند عمل سنت است :
1 - روزه گرفتن . از حضرت باقر و صادق عليهماالسلام مرويستكه در روز اول رجب حضرت نوح كشتى سوار شد و امر كرد جميع كسانى را كه با او بودند روزه بدارند و فرمود: هر كه اين روز را روزه بدارد آتش جهنم يكسال راه او او دور شود.
2 - غسل .
3 - زيارت امام حسين عليه السلام . از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه هر كه زيارت كند امام حسين را در روز اول ماه رجب البته حق تعالى بيامرزد و او را و زيارت مخصوصه آنحضرترا در ((هدية الزائرين )) ذكر كرده ام .
4 - بخواند: (( اللهم انى اسئلك ياالله ياالله ياالله ، الخ ‌)) . و اين دعاى بسيار طويلى است كه ((سيد)) در ((اقبال )) از كتاب مختصر نقل كرده .
5 - شروع كند بنماز ((سليمان )) بدينطريق كه ده ركعت نماز بجا آورد، هر دو ركعت بيك سلام و در هر ركعت يكمرتبه ((حمد)) و سه مرتبه ((قل هوالله )) و سه مرتبه ((قل يا ايهاالكافرون )) بخواند و بعد از هر سلام دستها بسوى آسمان بلند كند و بگويد:
(( لااله الاالله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شئى قدير اللهم لامانع لما اعطيت و لا معطى لما منعت و لا ينفع ذا الجد منك الجد)) .
پس دستها را بر روى خود كشد و از براى اين نماز فضيلت بسيار روايت شده و از فوائد آن نبايد غفلت نمود و در روز نيمه آخر ماه نيز بايد بجا آورد بنحويكه خواهد آمد و ((سيد)) و در ((اقبال )) از براى اين روز، چهار ركعت نمازى بكيفيتى مخصوص نقل كرده هر كه طالب است بآنجا رجوع كند.
بدانكه ((محقق داماد)) - عطرالله مرقده - در ساله اربعه ايام خود گفته در اعمال روز ((دحوالارض )) كه 25 ذى العقده باشد فرموده كه زيارت حضرت امام رضا عليه السلام در اين روز افضل اعمال مستحبه واكد آداب منسونه است و همچنين زيارت آنحضرت در روز اول ماه رجب الفرد نيز بغايت موكد و محثوث عليه است .
و در اين روز، سنه 57: بروايت ((شيخ )) و ((ابن شهر آشوب ولادت )) با سعادت حضرت باقر عليه السلام واقع شده و موجب زيادتى شرف اينروز گرديده و حقير ولادت آنجانبرا در سوم صفرا ايراد كردم .
و در مثل اين روز، سنه 110، ((حسن بصرى )) وفات كرد و صوفيه و اهل سنت را اعتقاد تمامى است و باو و اكثر شيعه او را منحرف ميدانند. از اميرالمؤ منين و ائمه طاهرين عليهم السلام و از براى او مطاعن بسيار نقل كرده اند و گفته اند كه اميرالمومنين او را الفتى ( لفتى بزبان نبطه يعنى شيطان و اين لقبى است كه مادر حسين در زمان طفوليت او، او را بآن ميناميد و كسى بر آن مطلع نبود (منه )) گفت و سامرى امت لقب داد و هم دعا كرد در حق او كه هميشه محزون و غمين باشد لاجرم پيوسته وغمنده و حزين بود تا زنده بود و (( كان كمن رجع عن دفن حميم او كخر بند ج ضل حماره )) .

مكالمه ((حسن )) با آنحضرت هنگام مراجعت آنحضرت از جنگ اهل ((بصره )) معروفست .
((ابن ابى الحديد)) گفته كه گفته اند ((حسن بصرى ))، على عليه السلام را مبغض بوده و مذمت ميكرده و بعد، چند چيزى از او در اين باب نقل ميكند، آنگاه ميگويد كه اصحاب ما منكرند اين مطلب را و ميگويند او از محبين على عليه السلام بوده و او را تعظيم نموده ، الخ .
و بالجمله ، مان بين ((حسن )) و ((ابن سرين )) منافرت تامى بوده بطوريكه مثل گشته ((جالس الحسن او ابن سرين )) و لهذا بفاصله كمى بعد از او ((ابن سرين )) نيز وفات كرد، چنانچه ((فرزدق )) و ((جرير)) شاعر نيز با هم ضد و معاند بودند و چون خبر وفات ((فرزدق )) به ((جرير)) رسيد بگريست و گفت : (( اوالله انى لاعلى انى قليل البقاء بعده و لقد كان نجمنا و احد او كان واحد منا مشغول بصاحبه و قل مامات ضد او صديق الاوتبعه صاحبه )) و اتفاقا در همان سال و بقولى بعد از چهل روز ((جرير)) وفات يافت .(گويند يكى مژده پيش انوشيروان آورد كه شنيدم فلان دشمن ترا، خداى برداشت گفت هيچ شنيدى كه مرا خواهد گذاشت .


اگر بمرد عدو جاى شادمانى نيست




كه زندگانى ما نيز جاودانى نيست (منه )



)
و بالجمله در شب وفات ((حسن )) و ((ابوعبيده معمر بن مشتى )) نحوى بصرى صاحب تصنيفات مفيده ، متولد شد و صد سال عمر كرد و در سنه 211، وفات كرد و گفته اند كه او چون راءى خوارج ميداشت و متهم بود بميل غلمان كسى بر جنازه او حاضر كرد و گفته اند كه او چون براى حمل جنازه اش حمال كرايه كردند و ((ابوعبيده )) را در مسجد ((بصره )) در پاى يكى از ستونها مقامى بود كه در پاى آن هميشه مى نشسته وقتى ((ابونواس )) شاعر كه با ((ابوعبيده )) خيلى مزاح ميداشت بر آن ستون نوشت :


(( صلى الاله على لوط و شيعته




ابا عبيدة قل بالله امينا




فانت عندى بلاشك بقيتهم




منذا حتلمت و قد جاوزت سبعينا))


((ابوعبيده )) چون داخل مسجد شد و آن شعر بديد گفت : اين كار ((ماجن لواط ابونواس )) است او را محو كنيد اگر چه در آن صلوات بر پيغمبر است و نوادر او بسيار است و او است اول كسيكه غريب الحديث تصنيف كرد و او غير از ((ابوعبيده قاسم بن سلام )) است .

گل مريم
2014_05_10, 08:47 AM
شب : 2

نمازش ده ركعت است به ((حمد)) و ((جحد)).

روز : 2
در اين روز، سنه 212 يا سنه 214، بروايت ((ابن عياش )) ولادت حضرت هادى عليه السلام واقع شد و در روز ولادت آنحضرت كه يا نيمه ذيحجه يا 27 آن يا در ايام اين ماه است اختلاف است و از دعاى (( اللهم انى اسئلك بالمولودين فى رجب )) چنين ظاهر شود كه ولادت در اين ماه بوده و مكان ولادت موضعى است در حوالى ((مدينه )) كه آنرا ((صريا)) گويند و اسم آنجناب ((على )) و كنيتش ((ابوالحسن )) است و چون امام موسى و امام رضا را نيز ابوالحسن ميگفتند از جهت تعيين ، آنجناب را ((ابوالحسن الثالث )) ميگويند و امام رضا را ((ابوالحسن ثانى )) و گاهى هم مكان ثالث ماضى يا هادى يا عسكرى ذكر ميكنند.

مشهورترين القاب آنجناب نقى و هادى است و گاهى هم نجيب و مرتضى عالم و فقيه و ناصح و امين و موتمن و طيب و متوكل ميگفتند ولكن لقب اخير را آنحضرت مخفى ميكرد و اصحاب خود را فرموده بود كه از اين لقب اعراض كنيد، بجهت آنكه لقب خليفه ((متوكل على الله )) بود در آنزمان و چون آنجناب و فرزندش امام حسن در ((سامره )) سكنى فرمودند و در محله اى كه ((عسكر)) نام داشت از اين جهت اين دو امام را نسبت بآن مكان داده و عسكرى ميگفتند و آنجناب گندم گون بوده و نقش نگينش :

(( الله ربى و هو عصمتى من خلقه )) و بقولى (( حفظ العهود من اخلاق المعبود))

و در اين روز، سنه 368، ((حسن بن عبدالله )) معروف به ((سيرافى نحوى )) در ((بغداد)) وفات يافت و ((شيرافى )) همانستكه ((سيد رضى )) در زمان طفوليت بر او تملذ كرده و سؤ ال ((سيرافى )) از او، از علامت نصب ((عمر))، معروف است .

گل مريم
2014_05_10, 08:47 AM
شب : 3
نماز ده ركعت است به ((حمد)) و پنج مرتبه ((نصر)).

روز : 3
در اين روز، سنه 254، بقول ((ابن عياش )) و ((على بن ابراهيم قمى ))، وفات حضرت هادى واقع شده و من وفات آنحضرترا در روز 27 جمادى الاخرة نگاشتم .

گل مريم
2014_05_10, 08:48 AM
شب : 4
نمازش صد ركعت است در ركعت اول ((حمد)) و ((فلق )) و در دوم ((حمد)) و ((ناس )).

شب : 5
نماز شش ركعت است به ((حمد)) و بيست و پنجمرتبه ((توحيد)).

روز : 5
در اين روز، سنه 244، ((يعقوب بن اسحق )) معروف به ((ابن السكيت نحوى )) وفات كرد و او مؤدب اولاد ((متوكل )) بود. روزى متوكل از او پرسيد كه دو پسر من ((معتز)) و ((مؤ يد)) نزد تو بهتر است يا ((حسن )) و ((حسين )) و ((ابن السكيت )) جواب داد: كه قنبر خادم على بهتر است از تو و پسران تو. متوكل امر كرد زبانش را از قفايش بيرون كشيدند و او را ((ابن السكيت )) ميگفتند بجهت كثرت سكوت او.

گل مريم
2014_05_10, 08:49 AM
شب : 6
نماز دو ركعت است به ((حمد)) و ((آية الكرسى )) هفتمرتبه .

روز : 6
در اين روز بقول ((شيخ كلينى )) وفات حضرت موسى بن جعفر واقع شده و مشهور 25 اين ماه است .
و در اين روز، سنه 516، ((قاسم بن على بصرى )) معروف به ((حريرى )) صاحب مقامات معروف و درة الغواص ‍ وفات كرد و كسيكه احاطه داشتند باشد بمقامات ميداند كه ((حريرى )) در چه مقامى از فضل و كمال و كثرت اطلاع بوده و پيوسته اهل فضل بآن كتاب عناياتى داشته اند و شروحى بر آن نگاشته اند و ((زمخشرى )) در مدح آن گفته :


(( اقسم بالله و آياته




ومشعر الخيف و ميقانه




ان الحريرى حرى بان




تكتب بالتبر مقاماته ))



و اين كتاب مشتمل بر پنجاه مقامه است كه براى ((عميدالدوله شرف الدين )) شيعى وزير ((مسترشد)) نوشته .

گل مريم
2014_05_10, 08:50 AM
شب : 7
نماز چهار ركعت است به ((حمد)) و ((توحيد)) و ((معوذتين )) سه مرتبه و بعد از نماز ده مرتبه صلوات و ده مرتبه تسبيحات اربع .

شب : 8
نماز بيست ركعت است به ((حمد)) و هر يك از ((چهارقل )) را سه مرتبه .

روز : 8
در اين روز، سنه 218، بقولى وفات ((ماءمون )) واقع شده .

و در اين روز، سنه 1033، متولد شد شيخنا الاجال المحدث المتبحر ((شيخ محمد بن الحسن العاملى )) معروف به ((شيخ حر)) يكى از محمدين ثلثه ، اواخر جامع كتاب وسائل الشيعه احوال خود را در ((امل الامل )) نوشته وفاتش در خراسان واقع شده و قبر شريفش در صحن حضرت رضا عليه السلام در يكى از ايوانها واقع است و بيت ((بنى الحر)) بيتى بزرگ از علما ميباشند.

و در اين روز، سنه 1191، وفات يافت : سيد اجل ((سيد حسين بن سيد جعفر خونسارى )) استاد ((بحرالعلوم )) و ((ميرزاى قمى )) شارح دعاء ابى حمزه ثمالى و زيارت عاشوراء و غيره .

گل مريم
2014_05_10, 08:51 AM
شب : 9
نمازش دو ركعت است به ((حمد)) و پنج مرتبه ((الهيكم )).

روز : 9
در اين روز، در حدود سنه 930، براريكه سلطنت قرار گرفت ((شاه طهماسب صفوى )).

بدانكه سلاطين صفويه نه نفر بودند و قريب دويست و بيست سال سلطنت كردند و ترويج بسيار از دين شيعه و مذهب جعفرى نمودند.
اول ايشان ، شاه اسمعيل اول ، بود.
2 - پسر او، شاه طهماسب معاصر ((شيخ بهائى )) و والدش ((شيخ حسين )) و دارالسطنة او ((قزوين )) بوده و مدت سلطنتش پنجاه و چهار سال .
3 - پس شاه شاه اسمعيل ثانى سنى مذهب .
4 - برادرش شاه خدابنده ثانى .
5 - فرزندش شاه عباس اول معروف بماضى مدت چهل و چهار سال سلطنت كرد.
6 - حفيد او، شاه صفى اول چهارده سال سلطنت كرد و در ((قم )) وفات نمود.
7 - پسرش شاه عباس ثانى صاحبقران .
8 - فرزندش شاه صفى دوم معروف بشاه سليمان .
9 - فرزندش شاه سلطان حسين و متصل شد دولت ايشان بفتنه افاغنه كه شايد در هشتم شعبان بآن اشاره شود و نسب ايشان منتهى ميشود به ((شيخ صفى الدين ابى الفتح اسحق اردبيلى موسوى )) كه منتهى ميشود نسب او بحمزه بن موسى الكاظم عليه السلام .

گل مريم
2014_05_10, 08:52 AM
شب : 10
نماز دوازده ركعت است بعد از مغرب به ((حمد)) و سه مرتبه ((توحيد)).

روز : 10
در اين روز، سنه 195، بنابر روايت ((ابن عياش )) ولادت حضرت امام محمد تقى واقع شده ، والده آن حضرت ام ولدى بوده نوبيه از اهل بيت ماريه قبطيه مادر ابراهيم فرزند رسولخدا و افضل زنهاى زمان خود بوده و رسولخدا اشاره باين مخدره و پسرش نموده در آنجا كه فرموده :

(( بايى ابن خيرة الاماء النوبية الطبية يكون من والده الطريد الشريد الموتور بابيه وجده صاحب الغيبة فيقال مات اوهلك اواى وادسلك )) .

و اما كيفيت ولادت آنحضرت چنانستكه ((ابن شهر آشوب )) از ((حكميه خاتون )) دختر امام موسى روايت كرده است كه روزى امام رضا عليه السلام مرا طلبيد و فرمود: اى ((حكيمه ))! امشب فرزند مبارك ((خيزران )) متولد ميشود بايد كه در وقت ولادت او حاضر شوى .

من در خدمت آنحضرت ماندم ، چون در شب در آمد مرا با ((خيزران )) و زنان قابله در حجره در آورد و از حجره بيرون رفت چراغى نزد ما افروخت و در را بر روى ما بست ، چون او را درد زائيدن گرفت و او را بالاى طشت نشانيديم چراغ ما خاموش شد و ما بخاموشى چراغ مغموم شديم كه ناگاه ديديم كه آن خورشيد فلك امامت طالع گرديد و در طشت نزول فرمود بر آنحضرت پرده نازكى مانند جامه احاطه شده بود و نورى از آنجناب ساطع بود كه تمام آن حجره منور شد و ما از چراغ مستغنى شديم ، پس آن نور مبين را بر گرفتم و در دامن خود گذاشتم و آن پرده را از خورشيد جمالش دور كرده .

ناگاه امام رضا(ع ) بحجره در آمد بعد از آنكه ابوجعفر را در جامه هاى پاكيزه پوشانده بوديم ، پس آن گوشواره عرش امامت را از گرفت و در گهواره عزت و كرامت گذاشت و آن مهد شرف و عزت را بمن سپرد و فرمود كه از اين گهواره جدا مشو.

چون روز سوم ولادت آنجناب شد، ديده حق بين خود را بسوى آسمان گشود و بجانب راست و چپ نظر كرد و بزبان فصيح گفت : (( اشهدان لااله الااله و اشهدا ان محمد رسول الله )) .
چون اينحالت غريبه را از آن نور ديده مشاهده كردم ، بخدمت پدر شتافتم و آنچه ديده و شنيده بودم عرضكردم . حضرت فرمود كه آنچه بعد از اين از عجائب احوال او مشاهده خواهى كرد زياده است از آنچه اكنون مشاهده كرده اى .

از ((كلثم بن عمران )) روايت شده كه بخدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه دعا كن حق تعالى فرزندى بتوكرامت فرمايد، فرمود: كه حق تعالى بمن يك پسر كرامت خواهد كرد و او وارث امامت من خواهد بود، چون امام محمد تقى متولد شد حضرت فرمود كه حق تعالى بمن فرزندى عطا كرده كه شبيه است به موسى بن عمران كه درياها را ميشكافت و نظير عيسى بن مريم است كه حق تعالى مقدس گردانيده بود ما در او را و طاهره مطهر آفريده شده بود، پس حضرت فرمود كه اين فرزند من بجور و ستم كشته خواهد شد و بر او خواهند گريست اهل آسمانها و حق تعالى غضب خواهد كرد بر دشمن او و كشنده او و ستم كننده بر او بعد از قتل او از زندگانى بهره خواهد ديد و بزودى بعذاب الهى واصل خواهند گرديد و در شب ولادت آنحضرت تا صبح در گهواره با او سخن ميگفت و اسرار الهى را باو ميفرمود.

بالجمله ولادت حضرت جواد(ع ) باعث شرافت اين روز شده و ((علامه مجلسى )) فرموده كه بعضى از روايات در فضيلت خصوص روز دهم واقع شده است ، انتهى .

((وسيد)) فرموده كه روايتى يافتم كه از براى حق تعالى در دهم هر يك از ماههاى حرام ، امرى است ، پس دهم ذيحجه روز نحر است و دهم محرم عاشورا است و دهم رجب يمحوالله ما يشاء و يثبت ، الخ .

گل مريم
2014_05_10, 08:52 AM
http://www.shahrequran.ir/member2-albums33-442.jpg

گل مريم
2014_05_12, 10:32 AM
شب : 11
نماز دوازده ركعت است به ((حمد)) و دوازده مرتبه ((آية الكرسى )).

روز : 11
در اين روز، سنه 271، ولادت ((ابن انبارى )) واقع شده و كثر حفظ او در 10 ذيحجه گذشت .


شب : 12
نمازش دو ركعت است به ((حمد)) و ده مرتبه ((آمن الرسول )).

روز : 12
در اين روز، سنه 32، ((عباس بن عبدالمطلب )) عموى رسولخدا - صلى الله عليه وآله - وفات كرد. ((عبدالله ))، پسرش او را بخاك سپرد قبرش با قبور ائمه بقيع عليهم السلام در يك بقعه است .

گل مريم
2014_05_12, 10:34 AM
شب : 13
نمازش ده ركعت است در هر ركعت اول ((حمد)) و ((العاديات )) و در دوم ((حمد)) و ((تكاثر)) و بدانكه مستحب است در هر يك از ماه رجب و شعبان و رمضان آنكه در شب سيزدهم هر يك از اين سه ماه دو ركعت نماز بگذارند، در هر ركعت ((حمد)) و ((يس )) و ((تبارك الملك )) و ((توحيد)) بخوانند و در شب چهاردهم چهار ركعت بدو سلام بهمين كيفيت و در شب پانزدهم شش ركعت بسه سلام بهمين كيفيت . از حضرت صادق (ع ) روايت شده كه هر كه چنين كند جميع فضيلت اين سه ماه را بيابد و جمعى گناهانش آمرزيده شود، بغير از شرك .

روز : 13
اين روز، اول ((ايام البيض )) است و ثواب بسيار براى روزه اينروز و دو روز بعد وارد شده و اگر كسى خواهد عمل ((ام داود)) بجاى آورد بايد از امروز، روزه بگيرد.

و در اين روز، بنابر مشهور، بعد از سى سال از ((عام الفيل )) ولادت حضرت اميرالمؤ منين در ميان كعبه معظمه واقع شده است .

روايت شده كه روزى ((عباس بن عبدالمطلب )) با ((يزيد بن قعنب )) با گروهى از بنى هاشم و جماعتى از قبيله بنى عبدالعزى در برابر كعبه نشسته بودند، ناگاه ((فاطمه بنت اسد)) بمسجد در آمد در حاليكه حامله بود باميرالمؤ منين و نه ما از حملش گذشته بود، او را در زائيده گرفت و آنمخدره در برابر خانه كعبه ايستاده و نظر بجانب آسمان افكند و گفت پرودگارا! من ايمان آورده ام بتو و بهر پيغمبرى و رسولى كه فرستاده اى و بهر كتابى كه نازل گردانيده اى و تصديق كرده ام گفته هاى جدم ابراهيم خليل كه خانه كعبه را بنا كرده است ، پس سؤ ال ميكنم از تو بحق اين خانه و بحق آنكسى كه اين خانه را بنا كرده است و بحق فرزندى كه در شكم من است و با من سخن ميگويد و بسخن گفتن خود مويس من گرديده است و يقين دارم كه او يكى از آيات جلال و عظمت تو است كه آسانى كنى بر من ولادت را.

((عباس )) و ((يزيد بن قعنب )) گفتند كه چون ((فاطمه )) از اين دعا فارغ شد ديديم كه ديوار عقب خانه كعبه شكافته شد، ((فاطمه )) از آن موضع داخل خانه شد و از ديده هاى ما پنهان گرديد و شكاف ديوار بهم پيوست باذن خدا، پس خواستيم در خانه را بگشائيم چندانكه سعى كرديم در گشوده نشد، دانستيم كه اين امريست از جانب خدا واقع شده و ((فاطمه )) سه روز در اندرون كعبه ماند و اهل ((مكه )) در كوچه و بازار و زنها در خانه اينواقعه را نقل ميكردند و تعجب مى نمودند تا روز چهار رسيد، ديگر باره همان موضع از ديوار خانه شكافته شد، ((فاطمه )) بيرون آمد در حاليكه اميرالمؤ منين را در دست خود داشت و ميگفت ايگروه مردم بدرستى كه حق تعالى بر گزيده مرا از ميان خلق خود و فضيلت داد مرا بر زنان برگزيده كه پيش از من بوده اند، زيرا كه حق تعالى برگزيد ((آسيه )) دختر ((مزاحم )) راو او عبادت كرد خدا را پنهان در موضعيكه عبادت خدا در آنجا سزاوار نبود، مگر در حال ضرورت يعنى خانه ((فرعون )) و برگزيد ((مريم )) دختر ((عمران )) را و ولادت عيسى را بر او آسان گردانيد و در بيابان درخت خشك را جنبانيد و رطب تازه از براى او از آن درخت فرو ريخت و حق تعالى مرا بر آن هر دو، زيادتى داد و همچنين بر جمعى زنان عالميان كه پيش از من گذشته اند، زيرا كه من فرزندى آورده ام در ميان خانه برگزيده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از ميوه ها طعامهاى بهشت تناول كردم ، الخ .

گل مريم
2014_05_12, 10:41 AM
و در بعضى از رواياتست كه چون حضرت اميرالمؤ منين (ع ) متولد شد، ((ابوطالب )) او را بر سينه خود گرفت و دست ((فاطمه )) را گرفته بسوى ((ابطح )) آمد و ندا كرد باين اشعار:



(( يارب ياذا الغسق الدجى




والقمر المبتلج المضئى




بين لنامن حكمك المقضى





ماذاترى فى اسم ذا الصبى ))





يعنى اى پروردگاريكه شب تا و ماه روشنى دهنده را آفريده ، بيان كن از براى ما كه اين كودك را چه نام گذاريم . ناگاه مانند ابر، چيزى از روى زمين پيدا شد نزديك ((ابوطالب ))، ((ابوطالب )) او را گرفت و با ((على )) بسينه خود چسبانيد و بخانه برگشت ، چون صبح شد ديد كه لوح سبزى در آن نوشته شده است :



(( خصصتما بالولد الزكى




والطاهر المنتخب الرضى




فاسمه من شامخ على




على اشق من العلى ))


حاصل آنكه مخصوص گرديديد شما اى ((ابوطالب )) و اى ((فاطمه )) بفرزند ظاهر و پاكيزه پسنديده ، پس نام برزگوار او ((على )) است كه از نام خداوند على اعلى گرفته شده است .

گل مريم
2014_05_12, 10:53 AM
((ابوطالب )) آنحضرترا ((على )) نام كرد و آن لوح را در زاويه راست كعبه آويخت و چنان آويخته بود تا زمان ((هشام بن عبدالملك )) كه آنرا از آنجا فرود آورد و بعد از آن ناپيدا شد.

وبالجمله ولادت باين كيفيت و فضيلت از خصايص آن حضرت است چه اشرف بقاع ، حرم مكه است و اشرف مواضع حرم ، مسجد است و اشرف مواضع مسجد، خانه كعبه است واحدى غير از اميرالمؤ منين (ع ) در چنين مكانى متولد نشده و متولد نشد مولودى در روز جمعه ، سيد ايام ، در ماه رجب ، شهر الله الحرام در خانه كعبه ، بيت الله الحرام ، سواى اميرالمؤ منين ابوالائمه الكرام عيه و على اولاده افضل التحية و الاف السلام .



(( هذه من علاه احدى المعالى





و على هذه فقس ما سواها))




اى سنائى بقوت ايمان




مدح حيدر بگو پس از عثمان




با مديحش مدائح مطلق




زهق الباطل است و جاء الحق




در پس پرده آنچه بود آمد




اسدالله در وجود آمد




(( مالف خرق القوابل مثله




الا ابن امنته النبى محمد))


ياابا الحسن يا اميرالمؤ منين ! ميخواستيم در آن مقام بذكر چند حديثى از فضايل تو تبرك جويم ، لكن كلام ((خليل بن احمد)) را بخاطر آوردم و با خود گفتم چه منقبتى بنويسم از كسيكه دشمنانش پيوسته سعى ميكردند در خاموش ‍ كردن نور در فضائل او و دوستانش را ياراى ذكر مناقب او نبود و از ترس اعداء و تقيه از دشمنان كتمان فضائل او مى نمودند، با اين حال اينقدر از مناقب و فضائل آن نور عالم تاب بر مردم ظاهر شد كه شرق و غرب عالم را فرا گرفت و دوست و دشمن بذكر مدائحش رطب اللسان و عذب البيان گشتند.



(( شهد الانام بفضله حتى العدى
والفضل ماشهدت به الاعداء )) (1)








نقل است كه يكى از سلاطين آل عثمان كه نامش سلطان مراد يا سلطان سليمان بوده وقتى توجه نمود بزيارت نجف اشرف چون دور قبه منوره اميرالمؤ منين (ع ) پيدا شد يكى از وزراء كه در باطن شيعه مذهب بود پياده شد، سلطان سبب پياده شدن او را پرسيد گفت بجهت احترام صاحب قبر كه او يكى از خلفاء راشدين است .
سلطان گفت من هم پياده ميشوم بجهت تعظيم و احترام . يكى از ناصبى ها كه در خدمت سلطان بود گفت اگر على (ع ) خليفه بوده تو نيز خليفه و والى مسلمانان ميباشى و احترام زنده بالاتر و بيشتر است از احترام ميت . سلطان مردد شد و در عزم خود گفت تفال ميزنيم بكتاب خدايتعالى ، چون قرآن را گشودند اول صفحه اين آيه در آمد (( فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى )) سلطان چون اين آيه را ديد كه حاصل معنيش اينستكه بكن نعلين خود را از پاى خود بدرستيكه تو بوادى مقدس طوى ميباشى و قدم در وادى پاك و پاكيزه نهادى . سلطان پياده شد و امر كرد آن ناصبى را گردن زدند، آنوقت اين دو شعر را قرائت كرد:


(( تزاحم يتجان الموك ببابه




ويكثر عندالاستلام اذدحامها




اذاماراته من بعيد ترجلت




وان هى لم تفعل ترجل هامها))


و اين دو شعر را جماعتى تخميس نموده اند از جمله علامه طباطبائى سيد بحرالعلوم (ره ) فرموده :


(( تطوف ملوك الارض حول جنابه




و تسعى لكى تخطى بلثم ترابه




فكا كبيت الله بيت علابه




تزاحم يتجان ، الخ




اتاه ملوك الارض طوعا و املت




مليكا سحاب الفضل منه عهللت




و مهمادنت زادت خضوعا به علت




اذا ماراته ، الخ


و مادح اهل البيت بالقلب و اللسان المؤ يد بروح القدس العظيم الشاءن جناب ((مولى كاظم ارزى )) عليه الرحمة در تخميس آن گفته :


(( وزر مرقدالشمس العلى كقبابه




وجبهة دارالملك دون عتابه




الم تره مع عظم وسع رحابه




تزاحم يتجان ، الخ




بباطنه ايات وحى تنزلت




ورسل و املاك به قد توسلت




لذاك سلاطين لديه تذللت




اذا ماراته ، الخ

گل مريم
2014_05_12, 10:53 AM
((ابن شهر آشوب )) نقل كرده كه اعرابيه را در مسجد كوفه ديدند كه ميگفت اى آنكسيكه مشهورى در آسمانها و مشهورى در زمينها و مشهورى در آخرت ، سلاطين جور و جبابره زمان همت بر آن گماشتند كه نور ترا خاموش كنند خدا نخواست و روشنى آنرا زيادتر گردانيد.

گفتند: از اين كلمات چه كس را قصد كرده اى گفت : اميرالمومنين عليه السلام را. اين بگفت و از ديده ها غائب گشت .

بروايات مستفيضه از ((شعبى )) روايت شده كه مى گفت پيوسته ميشنيدم كه خطباى بنى اميه بر منابر سب اميرالمؤ منين ميكردند و از براى آنحضرت بد ميگفتند با اين حال گويا كسى بازوى آن جناب را گرفته و بآسمان ميبرد و رفعت و مرتبت او را ظاهر مينمود و نيز ميشنيدم كه پيوسته مدائح و مناقب اسلاف و گذشتگان خويش را مى نمودند و چنان مينمود كه مردارى را بر مردم مينمودند و جيفه را ظاهر ميكردند كه بدى و عفونت آنها بشتر ظاهر ميشد.

يا اباالحسن يا اميرالمؤ منين ! بابى انت وامى ، فضائل ترا هيچ بيان و زبان بر نسنجد و در هيچ باب و كتاب در نگنجد و چگونه توان كلمات الله و نعمة الله را احصاء كرد (( و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها)) و فى الحقيقه فضائل ترا احصاء نمودن آب دريا را بغرفه پيمودن است .



كتاب فضل ترا آب بحر كافى نيست




كه تر كنى سرانگشت و صفحه بشمارى




(( تعاليت عن مدح فابلغ خاطب




بمدحك بين الناس اقصر قاصر




اذا طاف قوم فى المشاعر والصفا




فقبرك ركنى طائف و مشاعرى




و ان ذخر الاقوام نسك عبادة





فحبك اوفى عدتى و ذخائرى ))

گل مريم
2014_05_12, 10:54 AM
و اين احقر كه بمورى دقيق نيارزم چگونه خود را در اين بحر عميق اندازم قلم بر دست گيرم و در اين باب چيزى نويسم و لنعم ماقيل :



(( قيل لى قل فى على مدحة




ذكرها يخمد نارا مؤ صده




قلت لااقدم فى مدح امرء




حارذوا للب الى ان عنده




والنبى المصطفى قال لنا




ليلة المعراج لما صعده




وضع الله على كتفى يدا




فاحسن القلب ان قد برده




و على واضع اقدامه




فى محل وضع الله يده ))





و در اين روز: سنه 378، وفات كرد ((امير نوح سامانى )) و بعد از او پسرش ((منصور)) بجاى وى نشست و در سنه 389، وفات كرد و دولت سامانيان منقرض شد.

گل مريم
2014_05_12, 10:56 AM
http://www.shahrequran.ir/member2-albums33-442.jpg

گل مريم
2014_05_12, 11:02 AM
g10104artifice_018artifice_019artifice_041

میلاد خجسته

...1.bad....مولود کعبهartifice_049
امیر المؤمنین .s.حضرت علی .s.علیه السلام

بر شما بزرگواران

شهر نورانی قرآن

artifice_050artifice_052مبارک بادartifice_053artifice_052...1.bad....

تسلیمی
2014_05_13, 12:42 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/11898806516929560433.gif






آمدی و کعبه، لحظه های رسیدنت را در آغوش معطرش تجربه کرد.
آمدی و آفتاب در تلألو چشمانت قد کشید.
تو نخستین بشارت خداوندی پس از پیامبر؛ ادامه دهنده جاده ای
که او در طول سال هایی پر مشقت، به سمت یگانه پرستی گشوده بود. ...


artifice_026artifice_023artifice_026

تسلیمی
2014_05_13, 12:44 PM
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_12627149963356764964.jpg

artifice_003artifice_038artifice_038

گل مريم
2014_05_16, 05:06 PM
شب : 14
نمازش سى ركعت است به ((حمد)) و ((توحيد)) و آيه (( قل انما انا بشر)) .



شب : 15
شب بسيار شريفى است و در آن چند عمل است :

1 - غسل .
2 - احياء آن .
3 - زيارت امام حسين عليه السلام .

4 - شش ركعت نماز بنحويكه در شب سيزدهم ذكر شد.

5 - سى ركعت نماز در هر ركعت ((حمد)) و ده مرتبه ((توحيد)) و اين نماز را ((سيد)) از رسولخدا نقل كرده بافضيلت بسيار.

6 - دوازده ركعت نماز هر دو ركعت بيك سلام و در هر ركعت هر يك از سوره ((حمد)) و ((توحيد)) و ((فلق )) و ((ناس )) و ((آية الكرسى )) و ((قدر)) را چهار مرتبه بخواند و بعد از سلام چهار مرتبه بگويد: (( الله الله ربى لا اشرك به شيئا و لا اتخذ من دونه وليا)) و هر چه ميخواهد، بخواند و اين نماز را بدينطريق ((سيد)) از حضرت صادق روايت كرده و ((شيخ )) بطريق ديگر از آنجناب نقل كرده و احتمال كلى ميرود كه دو عمل باشد و آنچنان است كه دوازده ركعت را به ((حمد)) و هر سوره كه خواهد بخواند و چون از نماز فارغ شود هر يك از سوره ((حمد)) و ((معوذتين )) و ((توحيد)) و ((آية الكرسى )) را چهار مرتبه بخواند، پس تسبيح اربع را چهار مرتبه بگويد، آنگاه بخواند: (( الله الله ربى لااشرك به شيئا و ما شاءالله لاقوة الا بالله العلى العظيم )) .
و در شب بيست و هفتم مثل اين را نيز بجا آورد و شيخ از ((ابن ابى عمير)) بطريق ديگر نيز نقل كرده و نماز امشب و شب شانزدهم و هفدهم ، سى ركعت است به ((حمد)) و يازده مرتبه ((توحيد)).

گل مريم
2014_05_16, 05:06 PM
روز : 15
روز مباركى است و در آن چند عمل وارد است :

1 - غسل .
2 - زيارت امام حسين .

3 - ده ركعت نماز سلمان بكيفيتى كه در روز اول ماه گذشت ، لكن در اين روز بعد از هر سلام دستها را بسوى آسمان بلند كند و بگويد:
(( لا اله الاالله وحده لاشريك له له الملك و له الحمد يحى و يميت و هو حى لايموت بيده الخير و هو على كل شيئى قدير الها احدا فردا صمدا لم يتخذ صاحبة ولا و لدا))
پس دستها را بر روى خود كشد.

4 - چهار ركعت نماز بخواند و بعد از سلام دستها را پهن كند و بگويد:
(( اللهم يا مذل كل جبار، الخ )) و اين دعا را هر كه بخواند براى رفع شدت و غمش ، انشاء الله رفع ميشود.

5 - عمل ((ام داود)) كه عمده اعمال اين روز است و براى بر آمدن حاجات و كشف كربات و رفع ظلم ظالمان ، مجرب است و ((سيد)) براى اين روز پنجاه ركعت نمازى از حضرت رسول روايت كرده است در هر ركعت ((حمد)) و ((توحيد)) و ((فلق )) و ((ناس )) هر كدام يكمرتبه و در روز 27 دوازده ركعت نمازى ذكر شود كه در اينروز نيز خوانده مى شود.
بدانكه شيخ فرموده كه در مثل اين روز پيغمبر خدا از شعب بيرون آمد و در چنين روز در ماه پنجم از هجرت عقد بست رسولخدا، فاطمه را براى امير المؤ منين عليه السلام .
و در اين روز، تحويل قبله شد از بيت المقدس بسوى ((كعبه معظمه )) و مردم در بين نماز، بودند كه تحويل كردند، پس بعض نماز ايشان بجانب ((بيت المقدس )) بوده و بعضى بجانب ((مكه )).
فقير گويد: كه رسولخدا صلى الله عليه وآله در ((مكه )) سيزده سال رو به ((بيت المقدس )) نماز ميكرد لكن ((كعبه )) را مابين خود و ((بيت المقدس )) قرار ميداد و چون به ((مدينه )) هجرت فرمود، هفده ماه رو به ((بيت المقدس )) نمازگذارد: يهوديان سرزنش كردند آنحضرت را و گفتند: تو تابع قبله مائى .
آنجناب از اين جهت مغموم بود و بآفاق آسمان نظر مى نمود و منتظر امر پروردگار بود در اين باب .

روز نيمه رجب در مسجد ((بنى سالم )) نماز ظهر ميگذاشت و دو ركعت نماز گذاشته بود كه جبرئيل نازل شد و بازوى مباركش را گرفت و آنحضرت را بجانب كعبه گردانيد و اين آيه آورد: (( قدترى تقلب و جهك فى السماء الاية )) ، و مردم كه در جماعت حاضر بودند نيز تحويل كردند، پس دو ركعت از نمازشان بجانب ((بيت المقدس )) واقع شد و دو ركعت ديگر بجانب ((كعبه )) و بهمين جهت اين مسجد را ((ذى القبلتين )) ناميدند.

گل مريم
2014_05_16, 05:07 PM
و در اين روز، سنه 60، ((معاويه ابن ابى سفيان )) وفات كرد و او را در شهر ((دمشق )) در باب صفير دفن كردند سنين عمرش به هشتاد رسيده بود و قريب به چهل سال مدت امارت او بوده كه نوزده سال و هشت ماه بال استقلال خلافت كرده ، پدرش ((ابوسفيان صخربن حرب بن اميه )) است كه حال او در نفاق و معادات بارسولخدا اظهر من الشمس است ، تابود در عداوت خدا و رسول و در اجلاب حروب و سوق جنود بر آن حضرت كوشش داشت و هيچ فتنه در قريش بر پا نشد مگر آنكه ويرا، در او قدمى راسخ وسعى بالغ بود، اينكه در عام الفتح قهرا اسلام آورد و با نفاق بزيست تا سنه 30، با چشم كور و قلب اعمى از دنيا گذشت ، انكار او حشر و آخرت را در چهارم محرم ذكر كرديم و بالجمله كفر و نفاق وى واضحتر از آنست كه انكار تواند شد و نص كتاب كريم در آيه رؤ يا، شاهد لعن او است چه او فى الحقيقه اصل شجره ملعونه است و مادر ((معاويه ))، ((هند بنت عتبه )) و از زوانى معروفه بوده است و در زمان ((عمر)) با ((ابوقحافه )) در يكروز وفات كردند و از آنروز كه جگر عموى پيغمبر ((حمزه )) را مكيد، ((آكلة الاكباد)) لقب گرفت و اين طعن تا دامنه قيامت دامن گير فرزندانش شد و عار و آلايشى شد كه بهيچ آبى شسته نگرديد،

چنانچه عقليه خدر رسالت و هدايت ، در ضيعه ثدى نبوت و ولايت عليا مكرمه زينب بنت على عليه السلام در آن خطبه شريفه كه در شام در محضر يزيد خواند باين مطلب اشاره فرمود در اين فقره :
(( و كيف يرتجى مراقبة من لفظ فوه اكباد الازكياء و نبت لحمه من دماء الشهدا ء و لقد اجاد الحكيم النسائى :



داستان پسر هند مگر نشنيدى




كه از ووسه كس او به پيغمبر چه رسيد




پدر او در دندان پيمبر بشكست




مادر او جگر عم پيمبر بمكيد




او بناحق حق داماد پيمبر بستاد




پسر او سر فرزند پيمبر ببريد




بر چنين قوم تو لعنت نكنى شرمت باد




لعن الله يزيدا و على آل يزيد.


و آثار و اخبار وارده بر ذم ((معاويه )) بسيار است و او است صاحب سلسله و بروايات مستفيضه وارد شده كه رسولخدا (ص ) فرمود: (( اذا رايتم معويه على منبرى افقتلوه )) و هم در حق او فرموده :
(( اللعين بن اللعين الطليق بن الطليق )) .

و از بعض فضلاى ((هند)) حكايت شده كه دويست خبر از طريق معتمده اهل سنت در مذمت او نقل كرده و ((ابن خلكان )) در ترجمه ((نسائى )) آورده كه از او پرسيدند كه در رفضايل معاويه چه روايت دارى ؟ گفت : )) لا اعرف له فضيلة الا لا اشبع الله بطنك )) و در فرمان ((معتضد عباسى )) فهرستى از مطاعن و مثالب او ذكر شده اين مقام گنجايش اين مطالب ندارد طالبين رجوع كنند بهشتم ((بحار الانوار)).

گل مريم
2014_05_16, 05:08 PM
و در اين روز، سنه 148، بقول بعضى شهادت حضرت صادق (ع ) واقع شده و اكثر علماء عمر شريف آنجناب را شصت و پنج گفته اند، چنانچه از ابو بصير نيز روايت شده و بعضى شصت و هشت و در ((كشف الغمه )) هفتاد و يك نيز روايت شده .
((شيخ صدوق )) وديگران گفته اند كه بامر ((منصور)) آنحضرت را بزهر شهيد كردند و گويند كه انگور زهر آولدى بآنحضرت خورانيدند و باتفاق آن امام رفيع ، در قبرستان بقيع در جنب والدبزرگوار مدفون گرديد.
((مسعودى )) در ((مروج الذهب )) فرموده كه در سنه 148، شهادت آنحضرت واقع شد و در بقيع در نزد قبر پدر وجد خويش مدفون گشت و بر قبور مباركه ايشان سنگى است كه اين كلمات بر آن نقش است :
(( بسم الله الرحمن الرحيم الحمد الله مبيدالامم و محيى الرمم هذا قبر فاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم سيدة نساء العالمين و قبر الحسن بن على بن ابيطالب و على بن الحسين بن على بن ابيطالب و محمد بن على و جعفر بن محمد رضى الله عنهم بل صوالت الله عليهم )) .
و مشايخ حديث روايت كرده اند كه چون هنگام وفات حضرت صادق (ع ) شديده هاى خود گشود و فرمود كه خويشان مرا جمع كنيد، چون همه جمع شدند بسوى ايشان نظر كرد و فرمود كه شفاعت ما نميرسد بكسيكه نماز را سبك شمار دو اعتناء بشاءن آن ننمايد، پس فرمود كه هفتاد دينار به ((حسن افطس )) بدهيد و براى هر يك از اقارب خود وصيتى كرد، ((سامله )) آزاد كرده آنحضرت گفت كه براى افطس وصيت ميكنى و او كارد بر تو كشيد واراده قتل تو كرد، حضرت فرمود كه تو ميخواهى كه من قطع رحم كنم و از آنها نباشم كه خدا مدح كرده است ايشانرا بصله رحم و در شاءن ايشان گفته است :
(( والذين يصلون ماامرالله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب )) .
پس گفت : اى ((سالمه ))! براى او وصيت ميكنم ، زيرا كه حق تعالى بهشت را آفريد و آنرا خوشبو گردانيد و بوى آن تا دو هزارسال راه ميرسد و نميشنود بوى آنرا عاق پدر و مادر و قطع كننده رحم .
((شيخ كلينى )) از امام موسى روايت كرده است كه گفت پدر خود راكفن كردم در دو جامه سفيد مصرى كه در آنها احرام مى بست و در پيراهنى كه ميپوشيد و در عمامه اى كه از امام زين العابدين باو رسيده بود و در برديمنى كه بچهل دينار طلا خريده بود و اگر امروز ميبود بچهارصد دينار مى ارزيد.
ايضا روايت كرده است كه بعد از وفات حضرت صادق امام موسى ميفرمود كه هر شب چراغ برافروزند در حجره اى كه آنحضرت ، در آن حجره وفات يافته بود.
و در اين روز، سنه 276، ((عبدالله مسلم )) معروف به ((ابن قتيبه )) نحوى لغوى بمرگ فجاءه وفات كرد و او از معاريف و صاحبان تصنيف است و مدتى در ((دينور)) كه از بلاد ((جبل )) و نزديك ((كرمانشاهان )) بود، قضاوت كرده .

گل مريم
2014_05_16, 05:12 PM
روز : 16
در اين روز، ((مهتدى بالله )) خليفه 14 عباسى بقتل رسيد و او در ميان بنى عباس مانند ((عمر بن عبدالعزيز)) بوده است.


و استراحت معتکفان گرامی

گل مريم
2014_05_16, 05:14 PM
....pa....عاکفان گرامی و بزرگوار ....pa....

...4gol....



معطر شدنتان به عطر ناب الهی مبارک



...1gol....


متولد شدن دوباره اتان مبارک باد



Mohabbat




معتکفان اعمالتون قبول حق إن شاءالله





...3gol....

گل مريم
2014_05_17, 06:25 PM
روز : 17

در اين روز، و بقولى سيزدهم ، سنه 218، ((عبدالله ابن هرون )) ملقب به ((ماءمون )) وفات كرد و در ((طوس )) بخاك رفت و برادرش ((معتصم )) بجاى او نشست و سبب فوت او آن شد كه در سال آخر عمر خود بجنگ اهل ((روم )) رفت و فتوحات بسيار نمود و در ((عين بديدون )) كه برومى ((رقه )) ميگفتند و موضعى بود در نهايت خوبى و لافت و زمينش در كمال خرمى و خضرت و آب بسيار سرد و صاف داشت قصد اقامه نمود و از براى او كنيسه اى بر روى آن نهر بنا كردند.

روزى ((ماءمون )) نگاه در آب ميكرد، يك ماهى ديد قريب بيك ذراع مانند سبيكه نقره ، ملازمان را امر كرد كه آن ماهى را بگيرند مردى در ميان آب جست و آن ماهى را بگرفت چون بيرون آورد، ماهى قوت كرده خود را در آب افكند و مقدارى آب بر سينه و نحر و ترقوه ((ماءمون )) پاشيد ((ماءمون )) را در همان وقت لرزه و رعده فرا گرفت آنمرد فراش ثانيا در آب رفته آن ماهى را بگرفت و در نزد ((ماءمون )) نهاد ((ماءمون )) امر كرد كه او را طبخ كنند: لكن لرزه او را سخت بگرفت چنانچه هر چه لحاف و جامه بر روى او افكندند او فرياد ميكشيد كه البرد البرد، در اطراف او آتشها افروختند و جامه هاى زمستانى هر چه براى او آوردند باز مثل برگ ميلرزيد و از سرما فرياد ميكشيد تا گاهى كه حالت مرگ بر او ظاهر شد.

((معتصم )) برادر ((ماءمون )) ((بختيشوع )) را ((ابن ماسويه )) طبيب را حاضر كرد تا معالجه ((ماءمون )) كنند، چون نبض او را گرفتند، گفتند: ما براى مرض او شفائى ندانيم و از بشره و تن ((ماءمون )) عرقى ظاهر ميشد كه مانند روغن ميشد كه مانند روغن زيت و لعاب افعى مى نمود، پس ((ماءمون )) بهوش آمد و گفت مرا بيكجائى بريد كه يكدفعه نگاهى به حشم و خدم و رعيت و لشكر خويش نمايم پس او را بموضع بلندى بردند و نگاهى بر جنود خويش ‍ و خيام ايشان نمود و كثرت ايشان را ملاحظه كرد، آنگاه گفت : (( يا من لايزول ملكه ارحم من قدر زال ملكه )) چنانچه پدرش ((رشيد)) در وقت مرگ خويش گفت : (( ما اغنى عنى ماليه هلك عنى سلطانيه )) .

چون ((ماءمون )) را بخوابگاه خويش برگردانيد، وفات كرد و رهين اعمال خود گرديد.

و در اين روز، سنه 1121، ((شيخ سليمان ماحوزى بحرانى )) صاحب كتاب ((معراج )) و غيره وفات كرد.

گل مريم
2014_05_17, 06:25 PM
شب : 18
نمازش دو ركعت است به ((حمد)) و ((توحيد)) يكمرتبه و ((فلق )) ده مرتبه و ((ناس )) ده مرتبه


روز : 18
در اين روز، وفات ((ابراهيم )) پسر رسولخدا (ص ) واقع شده ، بدانكه حضرت رسول را سه پسر و چهار دختر بوده و تمام ايشان از ((خديجه )) بودند بغير از ابراهيم كه از ((ماريه قبطيه )) بود و اسامى ايشان را ((ابونصرفراهى )) در اين قطعه ذكر كرده :



فرزند نبى ، قاسم و ابراهيم است




پس طيب و طاهر از سر تعظيم است




با فاطمه و رقيه ، ام كلثوم





زينب شمار ترا سر تعليم است




طيب و طاهر لقب ((عبدالله )) است و تمامى اولاد رسول بغير از ((فاطمه )) در حيات آنحضرت وفات كردند و مدت عمر ((ابراهيم )) يكسال و ده ماه و هشت روز و بروايتى يكسال و شش ماه و چند روز بوده و در فوت او سه امر غريب بظهور آمد كه در جاى خود ذكر شده .

گل مريم
2014_05_17, 06:28 PM
از ((ابن عباس )) روايت است كه روزى حضرت رسول نشسته بود و ((ابراهيم )) و ((حسين )) را بر روى زانوهاى خود نشانيده بود يكمرتبه اين را ميبوسيد و يكمرتبه او را كه ناگاه حالت وحى بر آنحضرت عارض شد و چون آنحالت از او زائل شد، فرمود: كه جبرئيل از جانب پروردگار من آمد و گفت اي محمد! پروردگارت ترا سلام ميرساند و ميفرمايد كه اين هر دو را براى تو جمع نخواهم كرد يكى را فداى ديگرى گردان پس حضرت نظر كرد بدو نورديده خويش و گريست پس فرمود كه ((ابراهيم )) مادرش ((ماريه )) است چون بميرد بغير از من كسى بر او محزون نخواهد شد و مادر ((حسين ))، فاطمه است و پدرش ((على )) است كه پسر عم من و بمنزله جان من و گوشت و خون من است و چون او بميرد و دخترم و پسر عمم هر دو اندوهناك ميشوند و من نيز بر او محزون ميگردم و من اختيار ميكنم حزن خود را بر حزن ايشان ايجبرئيل ! ((ابراهيم )) را فداى ((حسين )) كردم پس بعد از سه روز ((ابراهيم )) وفات فرمود و بعد از آن رسولخدا چون امام حسين را ميديد او را بسينه خود ميچسبانيد و لبهاى او را ميمكيد و ميگفت فداى تو شوم اى آنكسيكه ((ابراهيم )) را فداى تو كردم .

از حضرت صادق (ع ) روايت شده كه چون ((ابراهيم )) از دنيا رحلت كرد، آب از ديده هاى مبارك رسولخدا(ص ) فرو ريخت و فرمود كه ديده ميگريد و دل اندوهناك ميشود و نمى گويم چيزى كه باعث غضب پروردگار گردد، پس روى كلام با ((ابراهيم )) كرد و فرمود كه ما بر تو اندوهناكيم اى ((ابراهيم ))، پس در قبر ((ابراهيم )) رخنه اى مشاهده كرد بدست خود آن رخنه را اصلاح كرد و فرمود كه هرگاه احدى از شما عملى كند بايد محكم بكند پس فرمود كه ملحق شو بسلف شايسته خود ((عثمان بن مظعون )).

و در اين روز، سنه 279:
((معتمد بالله )) خليفه 15 عباسى وفات كرد و ((معتضدبالله )) بجاى او نشست و ((معتمد)) بيست و سه سال سلطنت كرد لكن در ايام او وقايع بسيار و حوادث و فتن بيشمار رخ داد و پيوسته او در تعب و عنا بود از جمله ابتلاى او بود به ((صاحب زنج )) و گرفتارى او به ((يعقوب بن ليث صفار)) و غيره و امير المؤ منين (ع ) اشاره باو فرموده : (( فى قوله و خامس عشر هم كثير العنا قليل العناء))
خود ((معتمد)) از مقهوريت و مغلوبيت خويش خبر داده در اين بيت :


(( اليس من العجائب ان مثلى




يرى ماقل ممتنعا عليه




و توخذ باسمه الدنيا جميعا




و مامن ذلك شئى فى يديه ))



سر گرفتارى و ابتلاى او آن شد كه چون در ايام او حضرت عسكرى (ع ) شهيد شد، ((معتمد)) در تفحص و تفتيش از امام زمان بر آمد حتى زنان و كنيزان خانه امام حسن را حبس و اعتقال كرد چنانچه در هشتم ربيع الاول بان اشاره شد لاجرم مشغول شد به محاربه با((صاحب زنج ))) و مبتلا شد بطايفه ((صفاريه )) و فرصتى براى او نشد بشرحى كه در تواريخ مسطور است .

بعد از، او چون ((معتضد)) باآل ابوطالب احسان ميكرد لهذا در زمان او فتنه ها تسكين يافت و مملكت بر اوصافى شد و او را ((سفاح ثانى )) و مجدد سلطنت و مملكت بنى العباس گفتند، چنانچه در 23 ربيع الثانى بآن اشاره شد.

گل مريم
2014_05_21, 10:48 AM
شب : 19
نمازش چهار ركعت است به ((حمد)) و پانزده مرتبه ((آية الكرسى )) و يازده مرتبه ((توحيد)).

روز : 19
در اين روز: سنه 930، بقول ((شيخ بهائى )) وفات كرد سلطان اعظم حامى حوزه ايمان ، مروج مذهب جعفرى ((شاه اسماعيل موسوى صفوى )) تاريخ وفاتش ((طاب مضجمعه )) است و ولادتش در 25 اين ماه ، سنه 892 بوده و ابتداء سلطنت او، سنه 906، است و تاريخ آن بعربى ((مذهبنا حق )) و بفارسى ((شمشيرائمه ))است .

فقير گويد كه در روز نهم دانستى كه سلاطين صفويه ده نفر بودند و اول ايشان همين ((شاه اسماعيل )) بوده و قريب دويست و بيست سال سلطنت كردند و ترويج دين شيعه و مذهب جعفرى نمودند و معروف است كه يكى از مخالفين بشيخ اجل ((محقق كركى )) گفت : دليل بر بطلان مذهب شما آنستكه ابتداء ترويج آن ، سنه 906، بوده و آن مطابقست با عدد: مذهب ناحق ، ((شيخ )) فرمود: زبان ما عربى است چرا تاريخ را به فارسى ميگوئى ، بعربى بگو تا ((مذهبنا حق )) شود.

گل مريم
2014_05_21, 10:49 AM
شب : 20
نمازش دو ركعت است به ((حمد)) و پنج مرتبه ((قدر)).

روز : 20
در اين روز، سنه 501 بقولى ((سيف الدوله صدقة بن منصور اسدى )) بقتل رسيد در حربى كه مابين او و ((سلطان محمدبن ملكشاه سلجوقى )) واقع شده است ، و ((سيف الدوله )) بانى شهر حله است ، چنانچه در سلخ جمادى الاخره مذكورشد.


شب : 21
نمازش شش ركعت است به ((حمد)) و ((كوثر)) ده مرتبه و ((توحيد))ده مرتبه .

روز : 21
در اين روز بقول ((ابن عياش )) حضرت فاطمه (ع ) وفات كرده و اين اگر چه خلاف مشهور است اما لعن بر دشمنان و ظالمان آن جگر گوشه حضرت رسالت پناه ، مناسب است .
و در اين روز، سنه 571، ((الحافظ ابوالقاسم على بن الحسن )) المعروف بابن عساكر، صاحب ((تاريخ كبير دمشق )) وفات يافت .

گل مريم
2014_05_21, 10:50 AM
شب : 22
نمازش هشت ركعت است به ((حمد)) و هفتمرتبه ((جهد)) و بعد از سلام ده مرتبه صلوات و ده مرتبه استغفار.

روز : 22
((شيخ مفيد)) فرموده كه در اين روز ((معاويه )) وفات كرده و مستحب است روزه اش بجهت شكرالهى بر هلاكت او.


شب : 23
نمازش دو ركعت است به ((حمد)) و پنج مرتبه ((والضحى )).

روز : 23
در اين روز، ((جراح بن سنان اسدى )) در تاريكيهاى ((ساباط مدائن )) مغولى ( مغول آن تبغى را گوين كه در ميان عصاء جا دارد (منه ).) و بقولى خنجرى مسموم بر ران مبارك امام حسن زد كه تا استخوان بشكافت ، پس حضرت از شدت درد دست بگردن او افكند و هر دو بر زمين افتادند پس مواليان آنحضرت آن ملعون را بكشتند و امام حسن را در سريرى گذاشتند به ((مدائن )) بخانه والى ((مدائن )) ((سعد بن مسعود)) عموى ((مختار)) بردند ((سعد)) جراحى آورد و جراحت آنحضرت را باصلاح آورد زيارت امام حسن ولعن بر قاتلان و ظالمان آنحضرت در اين روز مناسب است .

گل مريم
2014_05_23, 11:10 AM
شب : 24
نمازش چهار ركعت است به ((حمد)) و ((اخلاص )).

روز : 24
رد اين روز، سنه 7، فتح خيبر و قتل ((مرحب يهودى )) بردست معجز نماى حضرت اسدالله الغالب على بن ابيطالب (ع ) واقع شد.

بدانكه چون رسولخدا با اصحاب بجنگ خيبريان رفت و قلعه قموص را محاصره كرد هر روز يكتن از اصحاب علمى برگفت و به مبارزت شتافت و شبانگاه فتح ناكرده باز شد از جمله ، يك روز ((ابوبكر)) راءيت بگرفت و برفت و هزيمت شده برگشت و روز ديگر ((عمر)) علم برداشت و بى نيل مقصود بازشتافت ، چنانچه ((ابن ابى الحديد)) كه از بزرگان علماء سنت و جماعت است در قصيده خود در فتح خيبر باين مطلب اشاره كرده و گفته :



(( و ان انس الاانس اللذين تقدما





و فرهما و الفر قد علما حوب




وللراية العظمى و قد ذهبابها




ملابسل ذل فوقها و جلابيب




عذر تكما ان الحمام لمبغض




وان بقاء النفس النفس محبوب )) .


((شيخ ازرى )) بنحو ديگر عذر خواسته و فرموده :


(( ان يكن فيهما شجاتة قرم




فلماذا فى الدين ما بذلاها




ذخراها لمنكر و نكير





ام الخبار مالك ذخراها))

گل مريم
2014_05_23, 11:11 AM
و بالجمله شباهنگاه كه ((عمر)) باز آمد رسولخداى فرمود فردا اين علم را بمردى دهم كه ستيزنده ناگريزنده است دوست ميدارد خدا و رسول را و خدا و رسول او را دوست ميدارند و خداى تعالى خيبر را بدست او فتح كند، همه اصحاب آرزومند اين دولت شدند و نداشتند كه بهره كه شود،
روز ديگر فرمود: او را حاضر كنيد ((سلمة بن الاكوع )) برفت و دست آنحضرت را گرفته بنزديك پيغمبر آورد رسولخدا آنجناب را پيش خواست و سر او را در كنار گرفت و آب دهان بچشم هاى او بچكاند يا بماليد و گفت خدايا زحمت گرما و سرما از او بردار، از آن پس على مرتضى را درد چشم عارض نشد و از هيچ گرما و سرما آزرده نگشت ، پس رسولخدا زره خويشتن را بر او پوشانيد و ذوالفقارش بر كمر بست و علم بدو سپرد (( واركبه بغلته ثم قال امض يا على )) جبرئيل بر يمين و ميكائيل بريسار و عزرائيل از پيش ‍ روى و اسرافيل از پشت سر و نصرت خدا بر فوق و دعاى من نيز از پشت سر تست و هم آن حضرت را فرمود كه در قتال تعجيل منماى و روان شو تا در عرصه ايشان فرود شوى ، آنگاه مسلمانى برايشان عرض كن .
)) فوالله يهدى الله بك رجلا واحدا خير لك من ان يكون لك حمرالنعم )) .

پس اميرالمؤ منين علم بگرفت و تا پاى حصار قموص برفت و علم را برتلى بنشاند و اشعارى در باب شجاعت خود فرمود يكتن يهودى از بالاى حصار ندا در داد كه تو كيستى فرمود:



(( انا على و ابن عبدالمطلب




متهذب ذوسطوه و ذو حسب )) .


يهودى گفت : (( غلبتم و ما انزل على موسى )) پس ((حارث جهود)) برادر ((مرحب )) با چند تن از قلعه بيرون شد و آغاز مبارزت نهاد و دو تن از مسلمين را شهيد ساخت .
اميرالمؤ منين چون اين بديد بر او تاخت و بيتوانى كارش بساخت .

((مرحب )) چون برادر را كشته بديد مانند ديو ديوانه از قلعه بيرون شتافت و هيچكس از جهودان به جلادت و شجاعت او نبودند دو زره در برداشت دو عمامه بسر بسته خودى بر زبر نهاده و با آنهمه سنگى مانند دست آسى از سوراخ كرده بر بالاى آن نهاده و دو شمشير حمايل كرده و نيزه بردست گرفته كه سنان آن سه من ميزان ميرفت پس ‍ مانند اژدهاى دمنده بميدان آمد و رجز خواند:


(( قد علمت خيبر اين مرحب




ساكى السلاح بطل مجرب ))



از مسلمانان هيچكس نبود كه با او هم ترازو، تواند شد لاجرم على مرتضى چون شير غضبان بر وى در آمد و رجز خواند:


(( انا الذى سمتنى امى حيدره




ضرغام احام وليث قورة ))

گل مريم
2014_05_23, 11:12 AM
((مرحب )) چون رجز امير المؤ منين را شنيد بياد آورد آن خوابى را كه همى ديد شيرش ميكشيد سخت بترسيد و هم دايه كاهنه او وقتى او را گفته بود كه بر همه كسى غلبه توانى كرد الا آنكس كه نام او ((حيدره )) باشد كه اگر با او جنگ كنى كشته شوى و چون از رجز آن حضرت اين نام بشنيد فرار كرد شيطان بصورت حبرى ممثل شده به ((مرحب )) گفت حيدره بسيار است از بهرچه ميگريزى ؟ تورزم ميكن تامن جهودان را بمدد تو دعوت كنم و چون او را بكشى سيدقوم شوى ، پس ((مرحب )) دل قوى كرده باز شتافت و خواست كه پيش دستى كند كه امير المؤ منين او را مجال نگذاشت و ذوالفقار بر سرش فرود آورده چنانكه دستاس و خود آهنين و دستارها را چاك زد و تيغ از حلقش بگذشت و او را دو پاره ساخت و بخاك در انداخت .

پس از قتل ((مرحب )) مسلمانان حمله بردند و از جهودان بسى كشتند و امير - المؤ منين نيز جمعى از صناديد جهود انرا بكشت ، پس ((داود بن قابوس )) و ((ربيع بن ابى الحقيق )) و ((عنتر)) و ((مره )) و ((ياسر)) و (( ضجيج )) كه تمام از صناديد و شجعان و ابطال يهود بودند يكيك بميدان على در آمدند و هريك رجز خواندند و طمع در كشتن امير المؤ منين نمودند آنجناب يكيك رجزها را جواب داد و ايشان را با تيغ بگذارنيد.

پس از آن ، آن شير يزدان و امير مردان تيغ در جهودان گذاشت و از چش و راست ايشانرا بخاك هلاك انداخت چندانكه جهودان هزيمت شده راه قلعه پيش داشتند و آنحضرت از قفاى ايشان مى تاخت كه ناگاه در گرمكاه حرب جهودى از ميان انبوه جلادتى كرد و ضرتب بر دست آن حضرت فرود آورد چنانكه سپر بزى افتاد جهودى ديگر نيز دليرى نمود آن سپر را بر بود و بحصار در گريخت .
على را از كردار او آتش خشم زبانه زدن گرفت ، گويند آنگاه كه خشم كردى موى بدن مباركش سر از چشمه هاى زره بر آوردى .

بالجمله مانند هزبر غضبان از پس پشت جهودان حمله ور بگشت و ايشان بقلعه قموص گريختند، على چون بكنار خندق رسيد بد آنسوى جستن فرمود جهودان همدست شده بچالاكى دروازه قموص را به بستند، آنجناب با شمشير كشيده به پاى دروازه آمد و بيتوانى چنگ زد و آن در آهنين را كه هشتصدمن ياسى و سه هزار من بميزان ميرفت ، بگرفت و چنان جنبشى داد كه تمامت آن قلعه را لرزشى سخت افتاد بحدى كه ((صفيه )) دختر ((حى بن اخطب )) از فراز تخت بزير افتاد و در چهره او جراحتى پديد آمد.

بالجمله آن رد آهنين را بيك جنبش از جاى بكند و برفراز سربرده بگونه سپر منقلب هميداشت و لختى رزم بداد جهودان كه چنين ديدند به بيغوله گريختند، پس على آن در را بر سر خندق قنطره كرد و خود در ميان خندق بايستاد و چون آن خندق پهناور بود، اندر از گران تاگرانرا رسائى نداشت امير المؤ منين آن در را بيكسوى خندق ميچسبانيده و لشكريان را فرمان ميداد تا برفراز در انبوه ميشدند، آنگاه در را بدانجانب ميچسبانيد تا بيرون شده در پاى ديوار قلعه جمع ميگشتند. بدينگونه ،جماعت را از خندق در گذرايند و در انجام اين كار پاهاى مباركش بر زمين نبود و سه روز بر آن حضرت گذشته بوده كه گرسنه بود پس آن در را بچند ذراع دور افكند و اين منقبتى است كه عامه و خاصه نقل كرده اند و خود آن حضرت در روز شوراى بان احتجاج كرد و كسى انكار ننمود و حسان (85) و ديگر شعراء آنرا بنظم در آوردند و يكى از شعراء گفته :



(( ان امر حمل ارماح بخيبر




يوم اليهود بقدرة لمؤ يد




حمل الرماح رماح باب قموصها




و المسلمون و اهل خيبر حشد




فرمى به ولقد تكلف رده




سبعون شخصا كلهم متشدد




ردود بعد تكلف و مشقة





و مقال بعضهم لبعض اددوا))






2 - ابن ابى الديد در يكى از قصائد سبعه خود گفته :


(( يامن له ردت ذكاء و لم يفز




بنظريها من قبل الا يوشع




ياهازم الاحزاب لايثنيه عن




خوض الحمام مدجج و مدرع




ياقلاع الباب التى عن هزها




عجزت اكف اربعون و اربع




لولا حدوثك قلت انك جاعل




الارواح فى الاشباح و المستنزع




لولا مماتك قلت انك باسط




الارزاق تقدرفى المعطاء و توسع




ما العالم العلوى الا تربة




منها لجثتك الشريفة مضجع




ما الدهر الاعبدك القن الذى




بنفوذ امرك فى البرية مولع




والله لولاحيدر ماكانت الدنيا




ولا جمع البرية مجمع




واليه فى يوم المعاد حسابنا




و هو الملاذ لنا غداووالمفزع


و اين همان قصيدهايست كه بر ضريح مطهر امير المؤ منين عليه السلام نوشته اند و تمام آن هشتاد بيت است و چند شعر از آن در مصيبت امام حسين عليه السلام (منه عفى عفه )

گل مريم
2014_05_23, 11:14 AM
و در اين روز:

سنه 101، ((عمر بن عبدالعزيزبن مروان )) در دير ((سمعان )) از اعمال ((حمص )) وفات كرد و او نجيب بنى اميه و اعدل بنى مروان در رعيت بوده مادرش دختر ((عاصم بن عمر بن الخطاب )) بود و او را ((عمر صغير)) و ((عمرثانى )) و ((اشج بنى اميه )) ميگفتند و از محاسن كارهاى اورد كردن فدك و برداشتن سب امير المؤ منين است و بنى عباس گاهيكه اموات بنى اميه را از گور در ميآوردند و آتش ميزدند و متعرض گور او نگشتند و ((فرزدق )) و ((كثير عزه )) و ((سيد رضى )) او را مرثيه گفته اند و مطلع قصيده ((سيد رضى )) اين بيت است :



(( يابن عبدالعزيز لو بكت العين





فتى من امية لبكيتك ))

گل مريم
2014_05_23, 11:15 AM
شب : 25
نمازش بيست ركعت است بين مغرب و عشاء به ((حمد)) و ((آية آمن الرسول )) تا آخر سوره .

روز : 25
در اين روز، سنه 183، و بقولى 186: شهادت حضرت موسى بن جعفر واقع شد. بدانكه هارون در سنه 179، بقصد حج بجانب مكه رفت و چون به مدينه رسيد فضل بن ربيع را فرستاد كه حضرت امام موسى را گرفته نزد او حاضر كند پس در وقتى كه آنحضرت نزد جد خود رسولخدا(ص ) نماز ميگذاشت ، در اثناى نماز او را گرفتند و كشيدند كه از مسجد ببرند، آنجناب متوجه قبر جد خودشد و گفت

يا رسول الله ! بتو شكايت ميكنم از آنچه از امت بدكار تو باهل بيت تو ميرسد و مردم از هر طرف صدا بگريه و ناله بلند كردند پس آن امام مظلوم را نزد هارون بردند، هارون ناسزاى بسيار بانجناب گفت و امر كرد كه آنجناب رامقيد گردانيدند و دو محمل ترتيب دادند براى آنكه ندانند كه آنجناب را بكدام ناحى ميبرند يكى را بسوى بصره فرستاد و ديگرى را بجانب بغداد و حضرت در آن محمل بود كه بجانب بصره فرستاد.

در روز هفتم ذيحجه آنجناب را در بصره به عيسى بن جعفر بن منصور تسليم نمودند بنحويكه در ذيحجه بيان شد و مدت يكسال آنحضرت در حبس عيسى بود و مكرر هارون نوشت باو كه آنحضرت را شهيد كند و او اقدام نكرد، لاجرم هارون آنحضرترا از ((بصره )) به بغداد خواست و در نزد فضل بن ربيع آنجناب را محبوس گردانيد .

و در اين مدتى كه در حبس بود پيوسته مشغول عبادت بود و اكثر روزها صائم و شبها را بنماز و قرائت قرآن و دعا احياء ميداشت و بيشتر اوقات در سجده مشغول دعا و تضرع بود و بسا ميشد كه ((هارون )) بر بام خانه ميرفت و نظر ميكرد در آن حجره كه محبس آنحضرت بود جامه اى ميديد كه بر زمين افتاده است و كسى را نميديد.

روزى به ((ربيع )) گفت اين جامه چيست در اينخانه ؟

ربيع گفت كه اين جامه نيست ، بلكه موسى بن جعفر است كه هر روز بعد از طلوع آفتاب بسجده ميرود و تا وقت زوال در سجده ميباشد.
هارون گفت همانا اين مرد از رهبانان و عباد بنى هاشم است .
ربيع گفت هر گاه ميدانى كه او چنين است چرا او را در اين زندان تنگ جا داده اى .
هارون گفت براى دولت من بهتر است كه او چنين باشد.

گل مريم
2014_05_23, 11:15 AM
و بالجمله در ايامى كه در حبس ((فضل بن ربيع )) بود، ((فضل )) گفت مكرر بنزد من فرستادند كه او را شهيد كنم من قبول نكرد و و اعلام كردم كه اين كار از من نميآيد و چون ((هارون )) دانست كه ((فضل بن ربيع )) اقدام بر قتل آنحضرت نميكند، آنجناب را از خانه او بيرون آمد و در نزد ((فضل بن يحيى برمكى )) محبوس گردانيد ((فضل )) هر شب خوان طعامى براى آنجناب ميفرستاد و نميگذاشت كه از جاى ديگر عام براى آنجناب آورند و در شب چهارم كه خوان را حاضر كردند،
آن حضرت سربجانب آسمان بلند كرد و گفت خداوند! تو ميدانى كه اگر پيش از اين روز چنين طعامى ميخوردم هر آينه اعانت بر هلاك خود كرده بودم و امشب در خوردن اين طعام مجبور و معذورم و چون از آن طعام تناول كرد، اثر زهر در بدن شريفش ظاهر شد و رنجور گرديد، چون رزو شد طبيبى براى آنحضرت آوردند، چون طبيب احوال آنجناب پرسيد جواب او نفرمود، چون بسيار مبالغه كرد آنحضرت دست مبارك خود بيرون آورد و باو نمود و فرمود كه علت من اين است ، چون طبيب نظر كرد ديد كه كف دست مباركش سبز شده و آن زهرى كه بآن حضرت داده اند در آن موضع مجتمع گرديده است ، پس طبيب برخاست و نزد آن بدبختان رفت و گفت بخدا قسم كه او بهتر از شما ميداند، آنچه شما با او كرده ايد و از آن مرض بجوار رحمت الهى انتقال نمود.

بروايت ديگر چنانكه ((فضل بن يحيى )) را تكليف قتل آنجناب كردند و او نيز اقدام نكرد بلكه اكرام و تعظيم آنجناب مى نمود و ((هارون )) در آن وقت به ((رقه )) سفر كرده بود، چون مطلع شد كه امام موسى نزد ((فضل بن يحيى )) مكرم است ، ((مسرور)) خادم را فرستاد بسوى ((بغداد)) با دو نامه يكى براى ((عباس بن محمد)) و ديگرى براى ((سندى بن شاهك ))، ((عباس بن محمد)) چون نامه ((هارون )) را قرائت كرد، ((فضل بن - يحيى )) را طلبيد و او را در عقابين كشيد و صد تازيانه بزد پس امام موسى را به ((سندى بن شاهك )) تسليم كردند و ((هارون ))، ((يحيى بن خالد برمكى )) را فرستاد براى قتل آنحضرت .

((يحيى )) چون به ((بغداد)) رسيد،((سندى بن شاهك )) را طلبيد و امر كرد كه آن امام معصوم را مسموم كند،((سندى )) زهرى در طعام آنجناب كرد يا چند دانه رطب را بزهر آلوده كرد و بخورد آنجناب داد و آنحضرت سه روز بحالت رنج و تعب بود تا از دنيا رحلت كرد و چون آنحضرت وفات فرمود،((ابن شاهك ))، فقهاء و اعيان و بغداد را حاضر كرد براى آنكه نظر كنند كه اثر جراحتى در بدن آنجناب نيست و بر مردم تسويل كنند كه ((هارون )) را در فوت آنحضرت تقصيرى نيست .

پس آنجناب را بر سر جسر((بغداد)) گذاشتند و روى مباركش را گشودند و مردم را ندا كردند كه اين موسى بن جعفر كه از دنيا رحلت كرده است ، بيائيد او را مشاهده كنيد. مردم ميآمدند و بر روى آنحضرت نظر ميكردند.
و بروايت ديگر محضرى ساختتند و همه بر آن محضر گواهى نوشتند كه آنجناب بمرگ خود از دنيا رفته و صاحب ((عمدة الطالب )) گفته كه سه روز آنجناب را در ميان راه مردم نهادند كه هر كه از آنجا بگذرد آن حضرت را ملاحظه كند و شهادت خود را بر آن محضر بنويسد.

((شيخ صدوق )) روايت كرده كه چون ((سندى )) جنازه آن حضرت را برداشت كه بمقابر قريش نقل كسى را و اداشته بود كه در پيش جنازه ندا ميكرد كه :
(( هذا امام الرافضة فاعر فوه فلما اتى به عليه السلام مجلس الشرطة قام اربعة نفر فنادوا الا من اراد ان يرى )) ، الخ .

گل مريم
2014_05_23, 11:16 AM
((سليمان بن ابى جعفر)) عموى ((هارون )) قصرى داشت در كنار شط چون صداى غوغاى مردم را شنيد و اين ندا بگوشش رسيد از قصر بزير آمد و غلامان خود را امر كرد كه آن خبيثان را دور كردند و خود عمامه از سر انداخت و گربيان چاك زد، با پاى برهنه در جنازه آن حضرت روانه شد و حكم كرد كه در پيش جنازه ندا كند كه هر كه خواهد نظر كند به طيب ، پسر طيب ، بيايد نظر كند، بسوى جنازه موسى بن جعفر.( سيد بن طاوس در مصابح الزائر در يكى از زيارات حضرت موسى بن جعفر(ع ) اين صلوات را بر آنحضرت كه محتوس است بر شمه اى از فضائل و مناقب و عبادات و مصائب آنجناب نقل كرده شايسته است در اينجا نقلكنم :(( اللهم صل على محمد و اهل بيته الطاهرين و صلى على موسى بن جعفر وصى الابرار و امام الاخيار و عيبة الانوار و وارث السكينة و الوقار و الحكم و الاثار الذى كان يحيى الليل بالسهرالى السحر بمواصلة الاستغفار حليف السجدة الطويلة و الدموع الغزيرة و المناجات الكثيرة و الضراعات المتصلة و مقرالنهى و العدل و الخير و الفضل و الندى و البدل و مالف البلوى و الصبر و و المضطهد بالظلم و المقبور بالجور و المعذب فى قعر السجون و ظلم المطاميرذى الساق المرضوض بحلق القيود و الجنازة المنادى عليها بذل الاستخفاف و الوارد على جده المصطفى و ابيه المرتضى وامه سيدة النساء بارث مغضوب و ولاء مسلوب و امر مغلوب و دم مطلوب و سم مشروب اللهم و كما صبر على غليظ المحن و تجرع غصص الكرب و استسلم لرضاك و اخلص الطاعة لك و محض الخشوع و استشعرالخضوع و عادى البدعة و اهلها و لم يلحقه فى شئى من اوامرك و نواهيك لومة لائم صل عليه صلوة نامية منيفة زاكية توجب له بها شفاعة امم من خلقك و قرون من براياك و بلغه عنا تحية و سلاما و اتنا من لدنك فى موالانه فضلا و احسانا و مغفرة و رضوانا انك ذوالفضل العميم و التجاوز العظيم برحمتك ياارحم الراحمين (منه ))))
پس مردم ((بغداد)) جمع شدند و صداى شيون از مردم بلند شد و چون نعش آن حضرت را بمقابر قريش آوردند بحسب ظاهر خود ايستاد متوجه غسل و حنوط و كفن آن جناب شد و كفنى كه براى خود ترتيب داده بود كه بدو هزار و پانصد دينار تمام كرده بود و تمام قرآن را بر آن نوشته بود، بر آن جناب پوشانيدند باعزار و اكرام تمام آن حضرت را در مقابر قريش دفن نمودند، چون اين خبر به ((هارون )) رسيد بحسب ظاهر براى رفع تشنج مردم ، نامه باو نوشت و او را تحسين كرد و نوشت كه ((سندى بن شاهك ))آن اعمال را بى رضاى من كرده از تو خوشنودم شدم كه نگذاشتى با تمام رساند.

فقير گويد كه شيخ اجل اقدم ((حسن بن موسى نوبختى )) در كتاب ((فرق ))نوشته كه روايتى وارد شده كه آن حضرت را باقيدهائيكه با او بود دفن كردند، بجهت آنكه آن حضرت وصيت بآن كرده بود.
و بدانكه روزه اينروز، بسيار فضيلت دارد و از حضرت اميرالمومنين منقولست كه كفاره دويست سال گناه است و هم وارد شده كه معبث پيغمبر در اين روز بوده ، لكن مخالف مشهور است و معروف روز 27 اين ماه است و((سيد)) روايت در روز 25 را تاءويل كرده و بآنكه شايد بشارت بعثت كه در 27 ميباشد، در اين روز بآن حضرت رسيده باشد.

و در اين روز، سنه 261،((مسلم بن حجاج قشيرى نيشابورى )) صاحب ((صحيح )) معروف وفات كرد و در حق كتاب او علماء سنت گفته اند:
(( ما تحت اديم السماء اصح من كتاب مسلم فى علم الحديث قال صاحب نواقض الروافض قال اكثر علماء العرب اصح الكتب بعد كتاب الله صحيح مسلم بن الحجاج القشيرى و قال الا كثرون من غير هم صحيح محمد بن اسمعيل البخارى هو الاصح و هو الاصح الى ان قال وقد صارا فى الاسلام رفيقى مصحف الكريم و القران العظيم .

اقول و اللعلماء و المحدثين هيهنا كلام لا يناسب المقام ذكره و من اراد الاصلاع فليراجع كتاب عبقات الانوار.)) ))
ودر اين روز، سنه 479: ((سلطان سنجر)) و سنه 892، ((شاه اسمعيل صوفى )) متولد شدند.

گل مريم
2014_05_24, 09:57 AM
شب : 26
نمازش دوازده ركعت است به ((حمد )) و چهل مرتبه توحيد.

روز : 26
بقول ((ابن عياش )) وفات سيد بطحاء حضرت ابوطالب واقع شده و جلالت شاءن ابوطالب و خدمات او برسولخدا(ص ) اكثر از آنستكه ذكر شود و روز وفات او روز حزن و اندوه رسولخدا و اميرالمؤ منين بوده است .

و امير المؤ منين در مرثيه او فرموده :


(( اباطالب عصمة المستجير




و غيث المحول و نرو الظلم




لقد هد فقدك اهل الحفاظ




لقد كنت للمصطفى خير عم ))


و در اين روز، سنه 681: وفات كرد در((دمشق ))((احمد بن محمد بن اربلى )) معروف به ((ابن خلكان )) اشعرى شافعى صاحب تاريخ معورف واو از متعصبين عامه واز احفاد((يحيى برمكى )) است و وجه تسميه جدا او بخلكان بفتح خاو تشديد لام مكسوره آنستكه روزى بر اقرآن خود مفاخره كرد بمفاخر آل برامكه باوى گفتند:(( خل كان جدى كذا و نسبى كذا و هكذا)) يعنى بگذار كنار مفاخرت بجد و نسب خود، بلكه مفاخر خود بگوى .


چون شير بخود سپه شكن باش




فرزند خصال خويشتن باش




(( ان الفتى من يقول ها اناذا




ليس الفتى من يقول كان ابى ))

گل مريم
2014_05_26, 11:51 AM
شب : 27

شب مبعث است واز ليالى متبر كه است و روايت شده كه آن شبى است كه بهتر است از براى مردم از آنچه آفتاب بر او ميتابد عبادت در آن اجر شصت سال عبادت دارد واز براى اين شب مبارك چند عمل است :

1 - غسل ، چنانكه ((شيخ )) فرموده

2 - زيارت حضرت اميرالمؤ منين ، كه افضل اعمال اين شب است چنانكه ((سيد)) فرموده و زيارت حضرت نيز در اين شب است ، چنانچه ((علامه مجلسى )) فرموده .

3 - خواندن اين دعا چنانچه شيخ كفعمى فرموده :(( اللهم انى اسئلك بالتجل الاعظم )) ،الخ .

4 - دوازده ركعت نماز كند هر وفت از شب كه باشد و بخواند در هر ركعت ((حمد)) و((معوذتين )) و((قل هوالله احد)) را چهار مرتبه و چون فارغشود از همه ، در همان مكان چهارمرتبه بگويد:
(( لا اله الا الله و الله اكبر والحمد الله و سبحان الله و لا حول و لا قوة الا بالله (العلى العظيم خل ). ))
پس هر حاججت كه خواهد بطلبد و اين نماز بطريق ديگر نيز روايت شده .

5 - دوازده ركعت نماز كند بطريقى كه در شب نيمه گذشته و نماز امشب و شب 28 و شب 29 دوازده ركعت است به حمد و ده مرتبه ((اعلى )) و ده مرتبه ((قدر)) و بعد از سلام صد مرتبه صلوات و صدمرتبه استغفار.

و در اين شب ، سنه 60 يا در شب 28((وليد بن عتبه )) حاكم ((مدينه )) جناب سيد الشهدا را بخانه خود طلبيد و خبر مرگ ((معاويه )) و خلافت ((يزيد)) را با آنحضرت عرض كرد و خواس از آنجناب بيعت بگيرد، حضرت آن شب را مهلت خواست و شب يكشنبه 29، با اهلبيت خود بجانب ((مكه )) حركت كرد، پس از آنكه سر قر جد و مادر و برادر خود رفت ووداع كرد و از راه اعظم حركت فرمود و آيه شريفه (( فخرج منها خائف يترقب )) را كه مشعر است بر خوف اهل بيت ، قرائت فرمود.

گل مريم
2014_05_26, 11:52 AM
روز : 27
از جمله اعياد عظميمه است و روزى است كه حضرت رسول (ص ) در آنروز برسالت برامت مبعوث گرديد و جبرئيل به پيغمبرى بر انجناب ناز لشد و از براى آن چند عمل است

1 - غسل

2 - روزه گرفتن و آن يكى از چهار روز است كه در تمام سال امتياز دارد بروزه گرفتن و برابر است با روزه هفتاد سال .

3 - بسيار صلوات فرستادن بر محمد و ال محمد عليهم السلام .

4 - زيارت رسولخدا(ص ) و امير المؤ منين عليه السلام و ما چند زيارت مخصوصه براى اين روز و شبش در باب زيارت حضرت امير المومنين در ((هدية الزائرين )) نگاشتيم .

5 - دوازده ركعت نماز كند به ((حمد)) و هر سوره كه خواهد و چون از همه فارغ شود((حمد)) و((توحيد)) و((معوذتين )) هر يك را چهار مرتبه بخواند پس چهار مرتبه بگويد:
(( لا اله الا لله و الله اكبر و سبحان و الله والحمد الله ولاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ))
پس چهار مرتبه بگويد: (( الله الله ربى الا اشرك به شئيبا ))
و چهار مرتبه بگويد: لا اشرك بربى احدا و((سيد)) در((اقبال )) اين دوازده ركعت نماز را بچهار طريق ديگر نقل فرموده و ظاهرش آنستكه هر يك عملى بالاستقلال باشند هر كه طالب است رجوع بآنجا كند.

6 - اين دعا را بخواند:(( يا من امر بالعفو التجاوز،)) الخ و اين دعا را حضرت موسى بن جعفر خواند در آنروز يكه آنجناب را بجانب بغداد حركت دادند و آن روز، روز 27 رجب بوده و اين دعا از مذخور ادعيه رجب است .

7 - اين دعا را بخواند، چنانچه (( سيد)) فرموده :(( اللهم انى اسئلك بالتجلى الاعظم )) ، الخ .

و در اين روز، سنه 255،((معتزبالله )) از خلافت خلع شد و مقتل او در 2 شعبان خواهد آمد.

گل مريم
2014_05_29, 02:43 PM
روز : 28
حضرت امام رضاعليه السلام فرموده هر كه اين روز را روزه بگيرد، روزه او كفاره نود سال باشد.

شب : 29
در اين شب ، سنه 60، جناب سيد الشهداء از بيم مخالفان از مدينه حركت كرد بجانب ((مكه )) معظمه و روايت شده كه چون امام حسين اراده ((خروج )) از مدينه فرمود: مخدرات و زنهاى بنى عبدالمطلب از عزميت آنحضرت آگهى يافتند پس بخدمت آنحضرت شتافتند و صدا را بنوحه وزارى بلند كردند تا آنكه آنحضرت در ميان ايشان عبور فرمود وايشان را قسم داد كه صداهاى خود را از گريه و نوحه ساكت كنيد و صبر پيش آوريد.

آن محنت زدگان چگر سوخته ، گفتند كه پس نوحه و زارى را براى چه روز بگذاريم ، بخدا سوگند كه اين زمان نزد ما مانند روز يستكه حضرت رسول از دنيا رفت و مثل روز يستكه اميرالمؤ منين و فاطمه و رقيه و زينب و ام كلثوم دختران پيغمبر از دنيا رفتند، خدا جان ما را فداى تو گرداند، اى محبوب قلوب مؤ منان ! واى يادگار بزرگواران

پس يكى از عمه هاى آنحضرت آمد در حاليكه ميگريست و گفت گواهى ميدهم اى حسين كه در اين وقت شنيدم كه جنيان بر تو نوحه ميگردند و ميگفتند:


(( و ان قتيل الطف من آل هاشم




اذل رقابا من قريش فذلت ،)) الخ



و موافق روايت ((راوندى )) دو ديگران ،((ام سلمه )) زوجه طاهر حضرت رسالت در وقت خروج آنحضرت بنزد آنجناب آمد و عرضكرد اى فرزند گرامى مرا اندوهناك مگردان به بيرون رفتن بسوى ((عراق ))، زيرا كه من شنيدم از جد بزرگوار تو كه ميفرمود كه فرزند دلنبد من حسين در زمين عراق كشته خواهد شد در زمينى كه آنرا((كربلا)) گويند

حضرت فرمود كه اى مادر بخدا سوگند كه من نيز اين مطلب را ميدانم و من لامحاله بايد كشته شوم و مرا از رفتن چاره نيست و بفرموده خدا عمل مى نمايم بخدا قسم كه من ميدانم درچه روزى كشته خواهم شد و مى شناسم كشنده خود را و مى دانم آن بقعه را كه درآن مدفون خواهم شد و مى شناسم آنانرا كه با من كشته ميشودند از اهل بيت و خويشان و شيعيان خودم و اگر خواهى ايمادر بتو بنمايم جائى را كه در آن كشته و مدفون خواهم گرديد،

پس آنحضرت بجانت ((كربلا)) بدست مبارك اشاره فرمود و باعجاز آنحضرت زمينها پست شد و زمين ((كربلا)) نمودار گشت و((ام سلمه )) محل شهادت آنحضرترا و مضجع و مدفن او را و لشكرگاه او را بديد و هاى هاى بگريست ، پس ‍ حضرت فرمود كه اي مادر خداوند مقدر فرموده و خواسته مرا به بيند كه من بجور روستم شهيد گردم و اهل بيت و زنان مرا و جماعت مرا متفرق و پراكنده ديدار كند و اطفال مرا مذبوح و مظلوم و اسير و در غل و زنجير نظاره فرمايد در حالتى كه ايشان استغاثه كنند وهيچ ناصرى و معينى نيابند،

پس فرمود اي مادر قسم بخدا كه من چنين كشته خواهم شد اگر چه بسوى ((عراق )) نيز نروم مرا خواهند كشت ، آنگاه ((ام سمله )) گفت كه در نزد من تربتى است كه رسولخدا(ص ) مرا داده است واينك در شيشه اى آنرا ضبط كرده ام ، پس امام حسين دست فراز كرد و كفى از خلاك ((كربلا)) برگفت و به ((ام سلمه )) داد و فرمود اي مادر اين خاك را تربتى كه جدم بتو داده ضبط كن در هنگاميكه اين هر دو خاك خون شوند، بدانكه مرا در((كربلا)) شهيد كرده اند.

گل مريم
2014_05_29, 02:44 PM
روز : 29
روزه گرفتن آن كفاره صد سال است ، چنانچه از حضرت رضا مروى است . ودر اين روز، سنه 607،((ارسلانشاه )) معروف به ((اتابك )) صاحب ((موصل )) وفات كرد و از بناهاى او است مردسه ((شافعيه )) در ((موصل )).

شب : 30
نمازش ده ركعت به حمد و توحيد يازده مرتبه

گل مريم
2014_05_29, 02:46 PM
روز : 30

در آن چند عمل است :

1 - غسل .
2 - روزه و در فضيلت آن از حضرت رضا مرويستكه حق تعالى گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد.

3 - نماز((سلمان )) و آن ده ركعت است به همان كيفيت كه در روز اول اين ماه گذشت و بعد از هر سلام دستها بآسمان بلند كند و بگويد:
(( لا اله الا الله وحده لاشريك له له الملك و له الحمد يحى و يميت و هو حى لايموت بيده الخير و هوعلى كل شئى قدير وصلى الله على محمد واله الطاهرين ولا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم .))
پس دستها را بر روى خود بمالد و حاجت خود را بطلبد.

و در اين روز، سنه 204((محمد بن ادريس شافعى مطلبى )) در((مصر)) وفات كرد و شافعى يكى از ائمه اربعه اهل سنت است و ولادتش در سنه 150 روز و فات ((ابوحنيفه )) واقع شده و نسبش به ((مطلب بن عبد مناف )) منتهى ميشود
و منسوب است بجدش ((شافع بن سائب )) كه او رسولخدا را ملاقات كرده (( وللشافعى اشعار الطيفة و مما ينسب اليه :



لوان المرتضى ابدى محله




لظار الخلق طرا سجدالله .




و مات الشافعى ليس يدرى




عل ربه ام ربه الله .


(وله ايضا)


ياراكبا بالحمصب من منى




و اهتف بساكن خيفها و الناهض




سحرا اذا فاض الحجيج الى منى




فيضا كلمتطم الفرات الفائض




قف ثم و اشهد اننى بمحمد




و وصيه و بنيه لست بباغض




ان كان رفضاحب آل محمد




فليشهد الثقلان انى رافضى


(وله ايضا)


يا اهلبيت رسول الله حبكم




فرض من الله فى القران انزله




كفاكم من عظيم القدر انكم




من لايصلى عليكم لا صلوة له




الى غير ذلك مما لا يناسب المقام ذكره .))





منبع: سایت غدیر