PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ويژگيهاى زندگى امام جواد (علیه السلام )



گل مريم
2014_05_09, 12:05 PM
besmellah5



گذرى بر زندگى امام نهم حضرت محمّد تقى (ع )
(اثر فقيه بزرگ علامه حلي )


ويژگيهاى زندگى امام جواد (ع )


امـام جـواد (عـليـه السلام ) پس از پدر، به مقام امامت رسيد، امام جواد (عليه السلام ) در ماه رمـضان (هفدهم ماه رمضان يا شب نيمه ماه رمضان و بعضى تولّد آن حضرت را در روز جمعه پانزدهم رجب دانسته اند. (اعلام الورى ، ص ‍ 329).) سال 195 هجرى در مدينه ، چشم به جهان گشود و در ماه ذيقعده (آخر ماه ) سال 220 هجرى در سن 25 سالگى از دنيا رفت .
مـدّت خـلافـت آن بـزرگـوار بـه جـاى پـدرش و مـدّت امـامـتـش بـعـد از پـدرش ، هـفـده سال بود.

مادرش اُمّ ولد بود و ((سبيكه )) نام داشت و از اهالى ((نوبه )) بود.

گل مريم
2014_05_09, 12:06 PM
نمونه هايى از دلايل امامت امام جواد (ع )

روايـات بسيارى بيانگر تصريح يا اشاره امام رضا (عليه السلام ) بر امامت فرزندش امـام جـواد (عـليـه السـلام ) اسـت از جـمـله راويـان بـزرگـى كـه بـه نقل اينگونه روايات پرداخته اند عبارتند از:

1 ـ على بن جعفر (فرزند امام صادق (عليه السلام ) و) عموى حضرت رضا( عليه السلام ) .
2 ـ صفوان بن يحيى .
3 ـ معمّر بن خلاّد.
4 ـ حسن بن جهم .

و جماعت ديگرى كه به خاطر رعايت اختصار، از ذكر آنان خوددارى شد، اينك به چند نمونه از اين روايات توجّه كنيد:

1 ـ ((على بن جعفر)) در ضمن گفتارى به حسن بن حسين بن على بن حسين فرمود:
((خـداونـد حـضرت رضا (عليه السلام ) را در آن هنگام كه برادرها و عموهايش به او ستم كـردنـد، يـارى فـرمـود)) و پس از ذكر مطالبى ، على بن جعفر مى گويد: من برخاستم و دست ابوجعفر محمد بن على (يعنى امام جواد (عليه السلام ) ) را گرفتم و گفتم :
((گـواهـى مـى دهـم كـه تـو در پيشگاه خدا، امام هستى )). امام رضا (عليه السلام ) گريه كـرد و سـپـس (بـه مـن ) فـرمـود: اى عـمـو! آيـا از پـدرم نـشـنـيـدى كـه مـى فـرمـود: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:

((بـِاءَبـِى ابـْنُ خـِيـَرَةِ الاِْمـاءِ النَّوْبـِيَّة ...؛ پـدرم بـه فـداى پـسـر بـهـتـرين كنيزان از اهـل نـوبـه . (منظور از اين فرزند، امام جواد ( عليه السلام ) است .) پـاك سـرشـتى از فرزندان او (حضرت قائم ) است ؛ آواره (بـيـابـانـهـا) و طـالب خـون پـدر و جـدّش ، پـنـهـان شده از نظرها (كه مدّت غيبتش آن قدر طـولانـى اسـت ) كـه در مـورد او گـفـتـه مى شود از دنيا رفته ، يا هلاك شده ؟ يا به كدام بيابان و درّه اى رفته و ناپديد شده است )).
گفتم : فدايت گردم ! راست مى گويى .

گل مريم
2014_05_09, 12:07 PM
2 ـ ((صـفـوان بـن يـحـيـى )) مـى گويد: به حضرت رضا (عليه السلام ) عرض ‍ كردم : قـبـل از آنـكـه خـداونـد ابـوجعفر (امام جواد (عليه السلام ) ) را به شما ببخشد، از تو مى پـرسـيـدم (كـه امـام بـعـد از شـما كيست ؟)؛ در پاسخ مى فرمودى :(((اگر) خداوند به من پـسـرى عـطـا كـنـد (او امـام شـمـاسـت )))، ايـنك خداوند آن پسر را به شما عنايت فرموده و چشمهاى ما را به وجود او روشن فرموده است ، خدا آن روز را نياورد كه ما با جاى خالى تو مـواجـه شـويـم و اگـر چنين روزى (يعنى درگذشت شما) پيش ‍ آمد، ما به چه كسى مراجعه كنيم ؟ (و او را امام خود قرار دهيم ؟).
حضرت رضا (عليه السلام ) با دست اشاره به ابوجعفر (امام جواد (عليه السلام ) ) كرد كه در آن هنگام پيش رويش ايستاده بود.
عـرض كـردم :((فـدايـت شـوم ! ايـن پـسـر، كـودكـى اسـت كـه سـه سال دارد؟!)).
فـرمـود:((سـنّ كـم او بـه امـامـت او آسيب نمى رساند، عيسى (عليه السلام ) قيام به حجّت (پيامبرى ) كرد با اينكه كمتر از سه سال داشت )). (چنانكه در آيه 30 از سوره مريم آمده است كه : عيسى (عليه السلام ) در گـهـواره گـفـت : ((اِنِّى عـَبـْدُاللّهِ آتانِىَ الْكِتابَ وَجَعَلَنِى نَبِيّاً؛ من بنده خدايم ، به من كتاب (آسمانى ) داده و مرا پيامبر نموده است )).)

3 ـ ((مـعمّر بن خلاّد)) مى گويد: در محضر حضرت رضا (عليه السلام ) بودم ، سخنى از آن حضرت (در راستاى امامت ) شنيدم ، آنگاه فرمود:((شما چه نيازى (به امام ) داريد (و چه كـمـبـودى احـسـاس ‍ مـى كنيد؟) اين ابوجعفر (اشاره به امام جواد) است كه او را جانشين خودم كردم و مقام خود را به او سپردم ، ما از خاندانى هستيم كه كودكانمان (خصايص امامت ) را از بـزرگـانـمـان ، ارث مـى بـرنـد، هـمـچـون يكديگر (يعنى همانگونه كه بزرگسالانمان خصايص امامت را ارث مى بردند) بدون هيچ گونه تفاوت )).

4 ـ ((حسن بن جهم )) مى گويد: در محضر امام رضا (عليه السلام ) نشسته بودم ، پسرش ابوجعفر (امام جواد (عليه السلام ) ) را خواست او كودك بود آمد، امام رضا (عليه السلام ) او را در كـنـار من نشانيد و به من فرمود:((پيراهن او را بيرون بياور))، من پيراهن (حضرت جـواد را) از تـنش بيرون آوردم ، امام رضا (عليه السلام ) فرمود: با دقت بين دو شانه او (جواد (عليه السلام ) ) را ببين ، من نگاه كردم ، ناگهان چشمم به چيزى شبيه مهر در يكى از شـانه هايش افتاد كه آن در گوشت فرو رفته بود. آنگاه حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود:((اين مهر را مى بينى ؟ نظير همين ، در شانه پدرم وجود داشت )).

گل مريم
2014_05_09, 12:09 PM
يك نمونه ديگر

(قـبـلاً بـايـد تـوجـّه داشـت كـه مـاءمـون عـبـّاسـى ، شـيـفـتـه جـمـال و كـمـال امـام جـواد (عـليـه السـلام ) شـد و دخـتـرش اُمـّ الفـضـل را بـه هـمـسـرى او درآورد و بـعـد، آن حـضـرت را بـا احـتـرام ، هـمـراه اُمـّالفـضـل ، از بـغـداد بـه سـوى مـديـنـه روانـه كـرد) بـسـيـارى از مـورّخـيـن نقل كرده اند:

وقـتى كه امام جواد (عليه السلام ) همراه اُمّالفضل دختر ماءمون (كه همسرش بود) از بغداد به سوى مدينه حركت كردند، در مسير خود به خيابان ((باب الكوفه )) رسيدند و همراه آن حـضـرت ، جـمـعـيـّتـى بـودنـد كـه او را بـدرقـه مـى كـردنـد، هـنگام غروب آفتاب به ((دارالمسيّب )) رسيد، در آنجا فرود آمد و براى نماز به مسجد رفت ، در صحن مسجد، درخت سـدرى بود كه هنوز ميوه نداده بود، ظرف آب طلبيد و در كنار آن درخت وضو گرفت (كه آب وضويش به پاى درخت مى ريخت ) و بعد برخاست و نماز مغرب را با مردم خواند و در ركعت اوّل بعد از حمد، سوره ((نصر)) را خواند و در ركعت دوّم بعد از حمد، سوره ((توحيد)) را خواند، سپس قنوت بجا آورد و نماز را به آخر رساند، بعد از نماز اندكى نشست و ذكر خدا گفت و سپس بى آنكه تعقيب نماز را بخواند برخاست و چهار ركعت نماز نافله مغرب را خـوانـد و سـپـس دو سـجـده شكر بجا آورد، سپس از مسجد بيرون آمد، وقتى كه به آن درخت سـدر رسـيد (در مـتـن كـتـاب از ايـن درخـت به عنوان ((نبقه )) ياد شده است كه ميوه اش شـبـيـه عـنـاب اسـت قبل از آنكه كاملاً قرمز گردد. (در كتاب المنجد آمده :((نبقه )) ميوه درخت سدر است ).) ، مردم ديدند آن درخت داراى ميوه هاى زيبا شده و از اين كرامت تعجّب كردند و از آن ميوه ها خوردند و ديدند شيرين و بدون هسته است .

آنگاه با امام جواد (عليه السلام ) خداحافظى كردند، آن حضرت همان وقت به سوى مدينه رفـت و هـمـچـنان در مدينه ماند تا آن هنگام كه معتصم (هشتمين خليفه عبّاسى ) پس از ماءمون روى كـار آمـد و آن حـضـرت را در آغـاز سـال 220 هـجـرى بـه سوى بغداد فراخواند و آن بـزرگـوار نـاگـزيـر بـه بـغـداد آمـد و در آنـجـا بـود تـا در آخـر مـاه ذيـقـعـده هـمـان سـال 220 از دنـيـا رفـت و بـدن مـطـهـّرش را در پشت سر جدّش امام موسى بن جعفر( عليه السلام ) (در قبرستان قريش واقع در كاظمين نزديك بغداد) به خاك سپردند.

گل مريم
2014_05_09, 12:10 PM
پايان عمر امام جواد (ع )

چنانكه گفتيم امام جواد (عليه السلام ) در مدينه متولّد شد و در بغداد از دنيا رفت و معتصم عـبـّاسـى او را از مـديـنـه بـه بـغـداد جـلب كـرد، آن حـضـرت دو شـب مـانـده بـه آخـر محرّم سـال 220 هـجـرى ، وارد بـغـداد شـد و در مـاه ذيـقـعـده هـمـان سال در بغداد (پس از ده ماه تحت نظر حكومت عبّاسيان ) جان به جان آفرين تسليم كرد.

بـعـضـى گـفـتـه انـد: آن حـضـرت را مـسـمـوم كـردنـد، ولى ايـن قـول نـزد مـصـنـّف كـتـاب الارشـاد (شـيـخ مفيد) ثابت نشده است ؛ زيرا روايتى كه بر آن گواهى دهد، به نظر ايشان نرسيده است . ( لازم بـه تـذكـّر اسـت كـه طـبق بعضى از روايات ، حضرت جواد (عليه السـلام ) تـوسّط همسرش اُمّالفضل به دستور معتصم (هشتمين خليفه عبّاسى ) مسموم شد و بـه شـهـادت رسـيـد و مـسـعودى در كتاب ((اثبات الوصيّه )) مى گويد: معتصم و جعفر بن مـاءمـون ، اُمـّالفضل را براى مسموم نمودن امام جواد (عليه السلام ) تحريك كردند. (شرح اين مطلب در منتهى الا مال ، ج 2، ص 233 تا 234 آمده است ).)

جـسـد مـطـهـّر آن حـضـرت را در قـبـرسـتـان قريش ، پشت سر مرقد جدّش ‍ امام كاظم ( عليه السلام ) به خاك سپردند.

او هنگام شهادت 25 سال و چهار ماه داشت و با القاب ((منتجب و مرتضى )) ياد مى شد.

گل مريم
2014_05_09, 12:10 PM
فرزندان امام جواد (ع )

امام جواد (عليه السلام ) داراى چهار فرزند پسر و دختر بود:
1 ـ امام محمّد بن على (عليه السلام ) .
2 ـ موسى .
3 ـ فاطمه .
4 ـ امامه .
و امام جواد (عليه السلام ) اولاد ذكورى غير از نامبردگان نداشت .