PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : برگه های سبز برات آزادی از آتش جهنم !!!



مشعشع
2013_05_09, 03:57 PM
زیارت امام رضا(ع) برات آزادی از آتش جهنم است. این را یکی از خادمان قدیم بارگاه امام رضا(ع) می گفت.
می گفت: در مدت بیست وهفت سالی که در اینجا خدمت می کنم چیزهای فراوانی از کرامات حضرت رضا(ع) دیدم. می‌گفت من بسیار دیدم که چگونه زائری به عشق و ارادت امام رضا(ع) ساعتها به انتظار میایستد تا بسته ای از گلبرگهای گلهایی تزئینی بالای ظریح مطهر را برای تبرک و یادگاری ازاین آستان به شهر و دیار خودش ببرد. خادم بارگاه امام رضا (ع) میگفت : توی این سالهای خدمت خاطرات بسیار خوبی از زائران امام رضا(ع) دارم. از شوقی که وقتی که وارد می شوند. و از اینکه هرکدام از شهر و دیار خوشان که آمده اند معتقدند که امام رضا(ع) آنهارا طلبیده اند صبح های حرم قبل از آفتاب که به هوای نقاره خانه به انتظار می ایستن خاطرات زیاد است اما یه خاطره جالبی هست که هیچ وقت از یادم نمی رود شبی از شبها ساعت یک ونیم شب می خواستم برم سر کشیکم که دیدم یک عالم بزرگواری روبروی حضرت نشسته و با صدای بلند گریه می کنند، تا من این صحنه را دیدم برگشتم و از آسایشگاه یک لیوان چای برداشتم و آوردم کنار این عالم گذاشتم خواستم بروم که به من اشاره کردند که کنارشون بنشینم من نشستم و ایشان برایم تعریف کردند: الان در منزل در عالم رویا دیدم که مشرف شدم به حرم مطهر امام رضا(ع) در ابتدای ورود به حرم دیدم حضرت رضا(ع) ایستاده اند و زائرانشان را اکرام و خوشامد می کنند و من داخل شدم و زیارت کردم وبرگشتم درموقع خروج دیدم باز حضرت رضا(ع) ایستاده اند و زائران را خوشامد می گویند وهمراه حضرت چند نفر هستند یک نفر اسامی را یاداشت می کنند و یک نفر دیگر برگه های سبزی به زائران می دهند آن عالم گفت من از یک نفر پرسیدم که این اسامی را چرا یاداشت می کنید واین برگه ها چیست گفت آقا دستور دادند که اسامی زائرانشان را یاداشت کنیم که بازدیدشون را پس بدهند و این برگه های سبز هم برات آزادی از آتش جهنم است.
با او خداحافظی می کنم و نگاه می کنم به سمت ضریح به سوی امام مهربانی ها عرض ادب می کنم و با خودم زمزمه می کنم کجا می توان یافت بارگاهی را که صاحب آن این همه کرامت و رحمت داشته باشه جز مشهد الرضا(ع) قطعه ای از بهشت.

مهاجر
2013_05_09, 10:12 PM
از کرامت و لطف این بزرگواران هر چه بگوییم کم است

با خواندن این مطلب یاد خاطره ای از خدام حرم حضرت معصومه افتادم که از زبان خودشان شتیدم

ایشان نقل می کردند یک روز طبق روال همیشه دور ظریح گشت میزدم که پایم به چیزی خورد نگاه کردم

و دیدم لنگه ی کفش یک عروسک روی زمین افتاده ان را برداشتم و در جیبم گذاشتم

وقتی برای استراحت رفتم .کفش را به همکارانم نشان دادم و همگی خندیدند.و بعد در جیبم گذاشتم و دوباره سر شیفت رفتم

همینطور که قدم میزدم دیدم مادری به همراه دختر کوچکش در حال خارج شدن از حرم هست ولی دخترک با گریه ی فراوان

چادر مادرش را گرفته بود و مانع رفتن او میشد وقتی صدای گریه اش را شنیدم با مهربانی پرسیدم چرا گریه میکنی جوابم را نداد

و باز گریه می کرد

مادرش جواب داد :کفش عروسکش را در حرم گم کرده و میگوید تا کفش عروسکم پیدا نشه من نمیایم .ایشان گفت :

با خوشحالی کفش را از جیبم در آوردم و نشانش دادم گفتم دنبال این میگردی

دیدم دخترک با خوشحالی آن را گرفت و از شادی زیاد او خوشحال شدم .مادر ش با تعجب به من نگاه میکرد و اشک در چشمانش حلقه زد .رو به دخترش کرد و گفت حالا از خانم تشکر کن

دختر از من تشکر کرد و من به او گفتم دخترم باید از حضرت معصومه تشکر کنی که اینقد هوای زائر هاش رو داره .

مادر به همراه دخترش دوباره به قصد تشکر به زیارت خانم رفتن

بله لطف و عنایت این بزرگواران و مهربانان تا این حد شامل ما می شود.ای کاش در آخرت شرمنده آنها نباشیم