PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حفظ موضوعی آیات قرآن



سراج منیر
2014_02_15, 12:04 AM
besmellah2




با سلام خدمت همگی قرآن آموزان عزیز

با امید خدا در این تاپیک به صورت هفتگی به حفظ موضوعی آیات قرآن میپردازیم.

دوستانی که علاقه مند به این روش از حفظ هستند میتونند به صورت هفتگی این تاپیک رو دنبال کنند.


همراه با ما باشید.




g10113


پ .ن 1: جهت حفظ پیوستگی موضوعات ، از ارسال مطلب در لابه لای پست ها خودداری نمایید.
پ.ن 2: این مجموعه توسط سازمان اوقاف و امور خیریه تنظیم شده که شما میتونید کل موضوعات رو از اینجا (http://www.awqaf.ir/_webdatafiles/_Public/hefz.pdf) دریافت کنید.


با تشکر.

سراج منیر
2014_02_15, 12:12 AM
فضایل و کمالات اخلاقی




1. شکر نعمت های الهی




-4-10-



وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديدٌ (7)
وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَميدٌ (8)



و ( همچنین به خاطر بیاورید ) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید ، ( نعمت خود را ) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید ، مجازاتم شدید است! (7)
و موسی ( به بنی اسرائیل ) گفت: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید ، ( به خدا زیانی نمی رسد چرا که ) خداوند ، بی نیاز و شایسته ستایش است! (8)


سوره ی مبارکه ابراهیم
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa

جهت استفاده از نکات و پیام آیات به نمایش متن مراجعه نمایید:




نکات:


این آیه، مهم‏ترین و صریح‏ترین آیه قرآن در مورد شكر نعمت و یا كفران آن است، كه بعد از آیه‏ ى مربوط به نعمت آزادى و تشكیل حكومت الهى، به رهبرى حضرت موسى مطرح شده است و این، رمز آن است كه حكومت الهى و رهبر آسمانى مهم‏ترین نعمت‏هاست، و اگر شكرگزارى نشود خداوند مردم ناسپاس را به عذاب شدیدى گرفتار مى‏ كند.
شكر نعمت مراحلى دارد:

الف: شكر قلبى كه انسان همه ‏ى نعمت‏ها را از خداوند بداند.
ب: شكر زبانى، نظیر گفتن «الحمدللَّه».
ج: شكر عملى كه با انجام عبادات و صرف كردن عمر و اموال در مسیر رضاى خدا و خدمت به مردم به دست مى ‏آید.

امام صادق ‏علیه السلام فرمود: شكر نعمت، دورى از گناه است و نیز فرمود: شكر آن است كه انسان نعمت را از خدا بداند (نه از زیركى و علم و عقل و تلاش خود یا دیگران) و به آنچه خدا به او داده راضى باشد و نعمت‏هاى الهى را وسیله ‏ى گناه قرار ندهد، شكر واقعى آن است كه انسان نعمت خدا را در مسیر خدا قرار دهد.(7)

شكر در برابر نعمت‏هاى الهى بسیار ناچیز و غیرقابل ذكر است، به قول سعدى:

بنده همان به كه زتقصیر خویش‏
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش‏
كس نتواند كه بجا آورد

در حدیث مى‏ خوانیم كه خداوند به موسى وحى كرد: حقّ شكر مرا بجا آور. موسى گفت: این كار امكان ندارد، زیرا هر كلمه ‏ى شكر نیز شكر دیگرى لازم دارد. وحى آمد: همین اقرار تو و این كه مى‏ دانى هر چه هست از من است، بهترین شكر من است.(8)

به گفته‏ ى روایات، كسى كه از مردم تشكر نكند از خدا نیز تشكر نكرده است. «من لم یشكر المنعم من المخلوقین لم یشكر اللَّه».(9)
اگر نعمت خدا را در مسیر غیر حقّ مصرف كنیم، كفران نعمت و زمینه كفر است. «لئن كفرتم»، «بدّلوا نعمة اللَّه كفراً»(10) كسانى‏ كه نعمت خدا را به كفر تبدیل كردند.



7) تفسیر نمونه.
8) تفسیرنمونه.
9) بحار، ج 71، ص 44.
10) ابراهیم ،28.













پیام های آیه 7:


1- سنّت خداوند بر آن است كه شكر را وسیله‏ ى ازدیاد نعمت قرار داده و این سنّت را قاطعانه اعلام كرده است. «تأذن ربّكم»
شكر نعمت نعمتت افزون كند ...........كفر نعمت از كفت بیرون كند.
2- خدا براى تربیت ما، شكر را لازم كرد نه آنكه خود محتاج شكر باشد. «ربّكم»
3- با شكر نه تنها نعمت‏هاى خداوند بر ما زیاد مى ‏شود، بلكه خود ما نیز رشد پیدا مى‏ كنیم، زیاد مى‏ شویم و بالا مى ‏رویم.«لازیدنّكم»
4- كیفر كفران نعمت، تنها گرفتن نعمت نیست، بلكه حتى گاهى نعمت سلب نمى‏شود ولى به صورت نقمت و استدراج در مى‏ آید تا شخص، كم ‏كم سقوط كند. «لان كفرتم انّ عذابى لشدید»

پبام های آیه 8:

1- در شیوه دعوت وتبلیغ، نباید كار به‏ خواهش از مردم برسد. «ان تكفروا... فان اللَّه الغنى»
2- ایمان و كفر، یا شكر و كفرانِ ما در ذات او اثرى ندارد. «لغنّى حمید»
گر جمله‏ ى كائنات كافر گردند.................. بر دامن كبریائیش ننشیند گرد

3- با ایمان و عمل خود، بر خداوند هیچ منّتى نگذاریم كه او نیازى به اعمال ما ندارد. «لغنّى حمید»







تفسیر نور

سراج منیر
2014_02_21, 08:36 PM
2. اخلاص


http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ‌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ ۖ
فَمَن كَانَ يَرْ‌جُو لِقَاءَ رَ‌بِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِ‌كْ بِعِبَادَةِ رَ‌بِّهِ أَحَدًا ﴿١١٠﴾


بگو : جز این نیست که من هم بشری همانند شما هستم که به من وحی میشود : بر اینکه معبود شما فقط خدای یکتاست ؛
پس کسی که لقای پروردگارش را امید دارد ، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچکس را در پرستش پروردگارش شریک نکند.


سوره مبارکه کهف
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa







نکات:

در این آیه هم توحید، «الهٌ واحد» هم نبوّت، «یُوحى الىّ» و هم معاد، «لقاء ربّه» هم امید به رحمت الهى، «یرجوا» هم تلاش در رسیدن به آن، «فلیَعمل» و هم اخلاص در عمل «لایُشرك» آمده است. از این جهت پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: اگر تنها آیه‏ى آخر سوره‏ ى كهف بر امّت من نازل مى ‏شد، براى آنان كافى بود.(120)
در روایات بسیارى در ذیل این آیه، از اهمیّت اخلاص و خطر ریا و شرك خفىّ، سخن به میان آمده است.
امام رضا علیه السلام مأمون را در حال وضو گرفتن دید كه غلامش روى دست او آب مى‏ ریزد، امام با تلاوت جمله ‏ى «ولا یشرك بعبادة ربّه احداً» به او فهماند كه در وضو و كارهاى عبادى، كمك گرفتن شرك، و موجب بطلان عمل است.(121)
در حدیث آمده است: هر كس هنگام خوابیدن این آیه را بخواند، هر ساعتى كه بخواهد از خواب بیدار مى ‏شود.(122)



120) تفسیر درّالمنثور.
121) تفسیر مجمع‏ البیان؛ البتّه در كتاب اصول كافى (ج‏3، ص‏69) مسئله ‏ى كمك در وضو درباره خود حضرت رضاعلیه السلام مطرح شده كه امام اجازه نداد كسى آب روى دست مباركشان بریزد.
122) تفسیر نورالثقلین.









پیام ها:
1- نباید خود را بیش از آنچه هستیم معرّفى كنیم، پیامبران خود را بشر مى‏دانستند. «أنا بشر مثلكم»
2- شرط نبوّت، انسان بودن است تا پیامبر در عمل نیز الگوى دیگر انسان‏ها باشد. «أنا بشر مثلكم»
3- رهبران الهى باید جلو غُلوّ و مبالغه ‏ها را بگیرند. «أنا بشر مثلكم»
4- براى كار خدایى كردن، حتّى امید به پاداش الهى كافى است گرچه یقین نباشد. «فمن كان یرجوا... فلیعمل»
5 - امید در انسان باید به صورت یك حالت دائمى و پیوسته باشد، نه لحظه‏ اى. «فمن كان یرجوا»
6- امید بدون عمل، كارساز نیست. «یرجوا، فلیعمل»
7- مرگ براى همه حتمى است، امّا ارزشمندتر آن است كه انسان آرزوى ملاقات با خدا را داشته باشد. «یرجوا لقاء ربّه»
8 - شرك، به هر نحوى باشد ممنوع است. «لایشرك بعبادة ربّه احداً»
9- ارزش كارها در سه جهت است: اصل كار، انجام دهنده‏ ى كار ونیّت و هدف آن. در این آیه هر سه جهت آمده است. «عملاً صالحاً، من كان یرجوا، و لایشرك بعبادة ربّه»
10- این آیه، هم توحید در الوهیّت را بیان مى ‏كند، «الهكم اله واحد» هم توحید در ربوبیّت و عبادت را. «لا یشرك بعبادة ربّه احداً»

سراج منیر
2014_02_28, 05:49 PM
3. صبر



http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif


يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ (153)


ای افرادی که ایمان آورده اید! از صبر ( و استقامت ) و نماز ، کمک بگیرید! ( زیرا ) خداوند با صابران است.





سوره مبارکه بقره
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa






نکته ها:

مشابه این كلام الهى را در همین سوره [1] خواندیم كه خداوند به بنى‏ اسرائیل مى ‏فرمود: در برابر ناملایمات و سختى‏ ها، از صبر و نماز كمك بگیرید. در این آیه نیز به مسلمانان دستور داده مى ‏شود تا در برابر حوادث سخت زندگى، از صبر و نماز یارى بجویند. آرى، دردهاى یكسان، داروى یكسان لازم دارد.
اصولاً انسانِ محدود، در میان مشكلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متصل به قدرت نامحدود الهى نباشد، متلاشى ومنكوب مى‏ شود. و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث و سختى‏ ها، خود را نمى‏ بازد و براى او حوادث، بزرگ نمى ‏نماید. كسى كه نماز را با حضور قلب و با توجّه مى‏ خواند، به معراج مى‏ رود. هرچه پرواز معنوى او بیشتر باشد و بالاتر رود، دنیا و مشكلات آن و حتّى خوشى ‏هاى آن كوچكتر مى ‏شود.
انسان، یا در نعمت بسر مى ‏برد كه باید به آیه قبل عمل كند؛ «اذكرونى، اشكروا لى» و یا در سختى بسر مى ‏برد كه باید به این آیه عمل كند؛ «استعینوا بالصبر»
خداوند مى‏ فرماید: خدا با صابران است و نمى ‏فرماید: با نمازگزاران است. زیرا نماز نیز نیاز به صبر و پایدارى دارد. [2]
در روایات مى ‏خوانیم : هرگاه كار سختى براى حضرت على علیه السلام پیش مى‏ آمد حضرت دو ركعت نماز مى‏خواند. [3] این سیره را بوعلى سینا نیز عمل مى‏ كرد.
صبر، مادر همه كمالات است. صبر در جنگ، مایه شجاعت است. صبر در برابر گناه، وسیله تقواست. صبر از دنیا، نشانه زهد است. صبر در شهوت، سبب عفّت است. صبر در عبادت، موجب طاعت، و صبر در شبهات، مایه ‏ى وَرع است. [4]




1) بقره، 45.
2) تفسیر روح‏المعانى.
3) تفسیر صافى، ج‏1، ص 111.
4) تفسیر اطیب ‏البیان، ج‏2، ص 258.









پیام ها:

1- ایمان اگر همراه با عمل و توكّل وصبر و عبادت باشد، كاربرد بیشترى خواهد داشت. [1] «الّذین آمنوا استعینوا بالصبرو...»
2- نماز اهرم است، بار نیست. «استعینوا بالصبر والصلوة»
3- صبر ونماز، وسیله‏ ى جلب حمایت‏هاى الهى هستند. «استعینوا بالصبر والصلوة انّ اللّه مع الصابرین»
4- اگرچه خداوند با هركس و در هر جایى حضور دارد؛ «هو معكم اینما كنتم» [2] ولكن همراهى خدا با صابران، معناى خاصّى دارد و آن لطف، محبّت و یارى رسانى خداوند به صابران است. «انّ اللّه مع الصابرین»

1) تفسیر راهنما.
2) حدید، 4.

سراج منیر
2014_03_07, 09:48 PM
4. توکل

http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif


..... وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِ ‏ّشَىْ‏ءٍ قَدْراً

.....و هر كس بر خدا توكل كند، او برایش كافى است.
همانا خداوند كار خود را محقق مى‏ سازد. همانا خداوند براى هر چیز اندازه ‏اى قرار داده است.


سوره مبارکه طلاق/3
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa










پیامها:

1. بدون لطف خداوند، هیچ عامل دیگرى كارآمد و كافى نیست. «فهو حسبه»
2. در اراده و خواست تمام افراد و حكومت‏ها، احتمال شكست و ناكارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى كه شكست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است. «انّ اللّه بالغ امره»
3. دلیل توكل ما، قدرت بى نهایت الهى است. «و من یتوكل ... انّ اللّه بالغ امره»
4. معناى توكل ما و قدرت خداوند آن نیست كه انسان به همه خواسته‏ هاى خود مى‏ رسد، زیرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و كتاب دارد. «و من یتوكل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره قد جعل اللّه لكل شى‏ءٍ قدراً»

سراج منیر
2014_03_14, 09:42 PM
5. علم آموزی




http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif





أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ ءَانَآءَ الَّيْلِ سَاجِداً وَقَآئِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُواْ رَحْمَةَ رَبِّهِ
قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ‏


آیا (چنین كسى بهتر است یا) آن كس كه در طول شب در حال سجده و قیام به اطاعت مشغول است (و) از آخرت مى‏ترسد و به رحمت پروردگارش امید دارد؟
بگو: «آیا كسانى كه مى‏دانند و كسانى كه نمى‏دانند یكسانند؟» تنها خردمندان متذكّر مى‏شوند (و پند مى‏پذیرند).






نکته ها:

در كنار آیه قبل كه سیماى اصحاب آتش را بیان كرد، در این آیه سیمایى از صفات مؤمنان را بیان مى‏فرماید. در آیه قبل فرمود: گروهى تنها به هنگام مصیبت به خداوند توجّه دارند و هنگام رفاه او را فراموش مى‏كنند ولى در این آیه مى‏فرماید: مؤمنان همواره یاد خدا هستند، چه در رفاه و چه در سختى.
امام باقرعلیه السلام فرمود: مراد از قنوت در شب «قانت آناء اللیل»، قیام براى نمازشب است.(10)


10) كافى، ج 3، ص 444.






پیام ها:

1- شب بهترین بستر عبادت است. «قانتٌ آناءَ اللَّیل»
2- نشانه‏ ى علم، عبودیّت است. «ساجداً و قائماً... الّذین یعلمون» (علم و عبادت باید با هم باشند. آرى شب زنده داران عابد و آخرت جویان امیدوار به رحمت الهى عالمان واقعى هستند. «قانتٌ آناءَ اللَّیل یحذر الآخرة... یعلمون»
3- عبادتى ارزش دارد كه تداوم داشته باشد. («ساجداً و قائماً» به صورت اسم فاعل آمده كه نشانه استمرار است).
4- مردان خدا، هم از آخرت بیم دارند و هم به رحمت الهى امیدوارند. «یحذر، یرجوا»
5 - ترس ما به خاطر عمل خود ماست «یحذر الآخرة» ولى امید ما به فضل و رحمت اوست. «یرجوا رحمة ربّه»
6- یكى از روش‏هاى تربیت، مقایسه خوبى‏ها و بدى‏ها و خوبان و بدان است. «أمن هو قانت»، «هل یستوى الّذین یعلمون و الّذین لا یعلمون»
7- پند پذیرى نشانه عقل سلیم است. «انما یتذكّر اولوا الالباب»






سوره مبارکه زمر/9
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa

سراج منیر
2014_03_31, 06:49 PM
6. هجرت برای کسب دین


http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif




وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً
فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِى الدِّينِ
وَلِيُنْذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ

سزاوار نیست كه همه ‏ى مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ایشان دسته ‏اى كوچ نمى ‏كنند تا در دین فقیه شوند
و هنگامى كه به سوى قوم خویش باز گشتند، آنان را بیم دهند تا شاید آنان (از گناه و طغیان) حذر كنند.




سوره مبارکه توبه /122
http://www.shahrequran.ir/images/smilies/farfarossa.pnghttp://www.shahrequran.ir/images/smilies/farfarossa.pnghttp://www.shahrequran.ir/images/smilies/farfarossa.pnghttp://www.shahrequran.ir/images/smilies/farfarossa.pnghttp://www.shahrequran.ir/images/smilies/farfarossa.png






نکته ها:


بدنبال نزول آیاتى كه به شدّت از متخلّفان جنگ انتقاد مى‏ كرد و سختگیرى پیامبر در مورد آنان، از آن به بعد و در جنگ‏هاى بعدى، همه ‏ى مسلمانان براى جهاد آماده مى‏ شدند و پیامبر را در مدینه تنها مى‏ گذاشتند. این آیه كنترلى براى كوچ آنان به جبهه بود. [183]
همه‏ ى مسلمانان بادیه‏ نشین براى آموختن دین، به شهر مى ‏آمدند و این موجب كوچ به شهر و تبعات بد آن مى‏ شد. آیه نازل شد كه بعضى براى آشنایى بادین به شهر بیایند، آنگاه به وطن خود برگشته و دیگران را ارشاد كنند.
«دین»، مجموعه‏ ى قوانین الهى و مقررّات ظاهرى و باطنى اسلام است. اسلام كه تنها دین پذیرفته‏ ى الهى است، «انّ الدین عنداللَّه الاسلام» [184] به معناى تسلیم خدا بودن است.
تفقّه در دین، به معناى تلاش براى كسب شناخت عمیق در دین و عقاید واحكام اسلامى است. تفقّه در دین، گاهى ممكن است براى دنیا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمى و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهى براى دین، خدا، بهشت و نجات امّت باشد. آیه، دوّمى را ارزشمند مى‏داند كه بیم‏ دهى مردم و دعوت آنان به راه خداست. «لینذروا قومهم»
فقه، آنچنان مهّم است كه رسول خداصلى الله علیه وآله در بدرقه‏ ى على‏ علیه السلام به یمن، به او فرمان آموزش فقه مردم را داد، «فقّههم فى الدین» [185] و او را چنین دعا كرد: «الّلهم فقّهه فى الدین» [186] با آنكه وى فقیه ‏ترین مردم بود.
چنانكه حضرت امیرعلیه السلام به فرزندش سفارش مى‏كند: «تَفقَّه فى‏ الدّین فان الفقهاء ورثة الانبیاء» [187] امام حسین‏ علیه السلام نیز شب عاشورا در جملاتى خداوند را چنین ستود: حمد خدایى كه ما را فقیه در دین قرار داد. [188]
از امام صادق ‏علیه السلام پرسیدند: اگر براى امام حادثه ‏اى اتفاق افتاد، تكلیف مردم چیست؟ امام این آیه را تلاوت فرمود كه از هر شهر و طایفه‏ اى باید براى شناخت امام حركت كنند. [189]




183) تفسیر مجمع‏ البیان.
184) آل‏ عمران، 19.
185) مستدرك الوسائل، حدیث 36369.
186) بحار، ج‏66، ص 92.
187) بحار، ج‏1، ص‏216.
188) موسوعةكلمات‏ الامام.
189) تفسیر نورالثقلین.







پیامها:

1- در برنامه ‏ریزى و مدیریت‏ها، جامع‏نگر باشیم تا توجّه به مسئله‏ اى سبب اخلال در مسائل دیگر نباشد. «ما كان المؤمنون لینفروا كافّة»
2- هجرت، ملازم ایمان است. یا براى دفاع از دین، هجرت كنید، یا براى شناختِ دین.«فلولا نفر من كلّ فرقة»
3- باید از هر منطقه، افرادى براى شناخت اسلام به مراكز علمى بروند تا در همه مناطق، روحانى دینى به مقدار لازم حضور داشته باشد.«من كل‏ فرقة طائفة»
4- دانشمندى كه كوچ نكند، فقیه كامل نیست. «نَفَر» امام درباره‏ ى كسى كه در خانه ‏اش نشسته بود، فرمود: «كیف یتفّقه فى الدین؟». [190]
5 - تفقّه در دین وآموزش دین به مردم، واجب كفائى است. «فلولا نفر منهم طائفة» (جهاد و اجتهاد، هر دو واجب كفایى است. [191] پس برنامه‏ ریزى چنان باید باشد كه نظام علمى محصلین علوم دینى، به هم نخورد)
6- هدف از فراگیرى فقه، هشدار مردم و هوشیار ساختن آنان و نجات از غفلت و بى‏ تفاوتى نسبت به مشكلات است. «لینذروا»
7- در زمان جنگ هم نباید مسائل فكرى، اعتقادى و اخلاقى، مورد غفلت قرار گیرد و دشمن خارجى ما را از دشمن داخلى (جهل و غفلت) غافل سازد.«ما كان المؤمنون لینفروا ... فلو لانفر...لیتفقّهوا»
8 - فقه، تنها فراگیرى احكام دین نیست، بلكه همه‏ ى معارف دینى قابل تحقیق، دقّت و ژرف‏نگرى است. «لیتفقّهوا فى الدّین»
9- شناخت‏هاى دینى باید عمیق و ژرف باشد. «لیتفقّهوا فى الدین»
10- شرط تبلیغ دینى آگاهى عمیق از آن است. «لیتفقّهوا... لینذروا»
11- به سخنان یك اسلام‏ شناس فقیه، مى‏ توان اعتماد كرد. «لیتفقّهوا... لینذروا» (ممكن است یك نفر در منطقه باشد، پس خبر واحد حجّیت دارد)
12- فقه در دین، آنگاه ارزش دارد كه فقیه، عالم به زمان و آگاه از شیطنت‏ها و راههاى نفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بیم دهد.«لیتفقهوا ...لینذروا»
13- براى طلاب حوزه‏ ها، دو هجرت لازم است: یكى به سوى حوزه‏ ها ودیگرى از حوزه‏ ها بسوى شهرها. لذا ماندن در حوزه‏ ها جایز نیست. «فلو لانفر... لیتفقّهوا، لینذروا... اذا رجعوا»
14- براى تبلیغ وكار فرهنگى، زادگاه انسان در اولویت است. «لینذروا قومهم»
15- علما باید سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند. «رجعوا الیهم»
16- محور تبلیغ، باید ایجاد تقوا ویاد معاد باشد. «لینذروا... لعلّهم یحذرون»
17- فقها نباید انتظار اطاعتِ مطلق همه‏ ى مردم را داشته باشند، چون گروهى هرگز به راه دین و خدا نمى‏ آیند. «لعلّهم یحذرون»

190) تفسیر كنزالدقائق.
191) حضرت على‏ علیه السلام فرمود: اگر پیش ‏آمدى رخ داد و نیاز به حضور همه در جبهه شد، بر همه لازم مى‏شود. بحار، ج‏97، ص 48

سراج منیر
2014_05_19, 05:09 PM
7. همت و تلاش


http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif




وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏ (39)
وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى‏ (40)
ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَآءَ الْأَوْفَى‏ (41)


و این‏كه براى انسان جز آنچه تلاش كرده، (بهره دیگرى) نیست.* و این‏كه تلاش و سعى او را به زودى به وى بنمایند.*
سپس جزاى كامل آن را به او بدهند.*





سوره مبارکه نجم
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa






نکته ها:

سؤال:

آیه «و أن لیس للانسان الاّ ما سعى» مى‏گوید: براى انسان بهره‏ اى نیست مگر آنچه تلاش كرده باشد، در صورتى كه در آیات و روایات دیگر مى‏خوانیم كه انسان گاهى از طریق شفاعت، به بهشت وارد مى ‏شود!

پاسخ:

اولاّ این آیه در ردّ تفكّر جاهلى است كه به یكدیگر مى‏گفتند: اگر فلان مبلغ را به من بدهى، من بار گناه تو را به عهده مى‏گیرم. قرآن كریم فرمود: هیچ كس بار گناه كسى را به عهده نمى‏گیرد و براى هر كس كار و تلاش خودش ثبت مى‏شود.

ثانیاً آیه، نظر به عدل الهى دارد نه فضل الهى، یعنى طبق عدل، باید كیفر و پاداش هر كس به مقدار تلاش او باشد، ولى خداوند از فضل خود مى‏تواند لطف كند و پاداش را بیشتر دهد و یا كیفر را كم كند. «و یزیدهم من فضله»(83)

ثالثاً: اگر در روایات مى‏خوانیم كه هركس سنت خوب یا بدى را در جامعه پایه‏ گذارى كند، در پاداش و كیفر تمام كسانى كه آن راه را رفته ‏اند، شریك است، این معنا با آیه «لیس للانسان الا ما سعى» منافاتى ندارد، زیرا ایجاد كننده خط حق و باطل نیز با واسطه‏ ى دلالت و راهنمایى یا ایجاد مقدّمات و امكانات یا تبلیغات و تشویقات و یا حمایت‏هاى دیگر مادى و معنوى، به طور غیر مستقیم نوعى تلاش كرده است و بهره گرفتن از آن پاداش بى‏ جهت نیست، چنانكه اگر شخصى در خط صحیح نبود، مشمول شفاعت نمى‏شد.
در روایات مى‏خوانیم كه انسان پس از مرگ از كارهاى نیك فرزند صالح خود یا كتاب و موقوفاتى كه از او به یادگار مانده، كامیاب مى‏شود.(84) و یا در بهشت، نسل صالح انسان به او ملحق مى‏شود.(85) یا از كار خیرى كه سفارش و وصیت كرده، بهره‏ مند مى‏شود.(86)
در تمام این موارد گرچه انسان مستقیماً سعى و تلاشى نكرده، ولى غیر مستقیم از طریق تربیت فرزند صالح، وقف، وصیت یا كتاب خوبى كه به یادگار گذاشته، نقش داشته است.




83) نساء، 173.

84) خصال، ص 151.
85) طور، 21.
86) كافى، ج 4، ص 315.








پیامها:


1- هستى، میدان تلاش و كار و نتیجه‏ گیرى است. «و أن لیس للانسان الاّ ما سعى»
2 - ما مكلّف به انجام وظیفه‏ ایم، نه حصول نتیجه. سعى و تلاش وظیفه ماست. «الاّ ما سعى»
3- ایمان به بقاى عمل و نظام عادلانه كیفر و پاداش، انسان را در برابر رفتار خود، هم دلگرم و تشویق و هم محتاط و مسئول مى‏كند. «و انّ سعیه سوف یرى»
4- هیچ عملى در هستى محو نمى‏شود. «سعیه سوف یرى»
5 - نیكوكاران در دریافت پاداش كار خود، عجله نكنند. «سوف یرى»
6- دنیا، ظرفیّت جزاى كامل را ندارد و باید قیامتى باشد تا حق مطلب ادا شود. «ثم یجزاه الجزاء الاوفى»
7- اقدام انسان، با پاداش‏هاى بهترى پاسخ داده مى‏شود. «وَفّى... أوفى»
8- گرچه در دنیا نیز مجازات‏هایى هست، امّا مجازات كامل در قیامت است. «الجزاء الاوفى»
9- قیامت داراى مراحل و مواقف متعدّدى است. (از كلمه «سوف» و «ثمّ» استفاده مى‏شود كه مرحله شهود عمل با مرحله جزاى عمل متفاوت است.)

سراج منیر
2014_05_25, 11:05 PM
8. تعظیم شعائر الله




http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif

ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَئِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ‏(32)

این است (دستورات خداوند درباره ‏ى حج) و هر كس شعائر خدا را گرامى بدارد، پس این از تقواى دل‏هاست.





سوره مبارکه حج
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa








نکته ها:


قرآن كریم در آیات دیگر، با صراحت دو مورد از مراسم و برنامه‏ هاى حج را جزء شعائر الهى شمرده است: یكى «صفا و مروه» و دیگر «شتران قربانى»، ولى شعائر الهى در این دو خلاصه نمى‏ شود و تمام عبادت‏هاى دسته جمعى از شعائر خداوند است، مانند نماز جمعه وجماعت وهمه ‏ى مراسم حج.

تقوا، از حالت‏هاى روحى است كه از آثار و نشانه‏ ها به وجود آن پى‏ برده مى‏ شود، زیرا در كارهاى ظاهرى، بین گناه و ثواب فرق چندانى نیست، مثلاً: نماز خالصانه با نماز ریاكارانه در ظاهر یكى است وآنچه یكى را ارزشمند ودیگرى را ضدارزش مى‏كند، همان روح وباطن كار است كه مربوط به قلب‏هاست. «تقوى القلوب»









پیامها:

1- تقواى درونى باید آثار بیرونى هم داشته باشد، هر كس به شعائر بى ‏اعتنا باشد، در حقیقت تقواى قلبى او كم است. «مَن یُعظِّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب»
2- بزرگداشت‏ ها باید بر اساس تقوا باشد، نه رقابت. «مَن یُعظِّم... تقوى القلوب»

سراج منیر
2014_06_05, 10:39 PM
9. توبه از گناهان




http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif


يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحاً
عَسَى‏ رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ
يَوْمَ لَا يُخْزِى اللَّهُ النَّبِىَّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى‏ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ
يَقُولُونَ رَبَّنَآ أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَآ إِنَّكَ عَلَى‏ كُلِ‏ّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ

اى كسانى كه ایمان آوردید! به درگاه خدا توبه كنید، توبه‏ اى خالصانه.
امید است كه پروردگارتان بدى‏ هاى شما را بپوشاند و شما را به بهشت‏هایى كه نهرها از زیر آنها جارى است وارد كند.
روزى كه خداوند، پیامبر و كسانى را كه به او ایمان آورده ‏اند خوار نكند، نورشان پیشاپیش آنها واز سوى راستشان مى‏ شتابد،
مى‏گویند: پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را بیامرز، همانا تو بر هر چیز توانایى.




سوره مبارکه تحریم/8
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa





نکته ها:

«نَصوح» از «نُصح» به معناى خلوص و صدق است و گاهى به معناى محكمى نیز آمده است. در تفاسیر براى توبه نصوح مواردى آمده است، از قبیل: پشیمانى، استغفار، ترك گناه و تصمیم بر ترك در آینده، ترس از پذیرفته نشدن، گناه را در برابر خود دیدن و شرمنده شدن، گریه، كم سخن گفتن و كم خوردن و كم خوابیدن، پرداخت حقوق مردم و... بهتر است به سراغ روایات برویم.
اگر مغرور شویم و بگوییم كه توبه ما صد در صد پذیرفته مى‏شود، راه را براى انجام یا تكرار خلاف هموار كرده‏ ایم و لذا ضمن امیدوار بودن، نباید صد در صد مطمئن باشیم. چنانكه در این آیه مى‏ فرماید: «عَسى‏ ربّكم ان یكفّر عنكم سیّئاتكم» و در آیه 31 سوره نور مى‏فرماید: «توبوا الى اللّه جمعیا ایّها المؤمنون لعلكم تفلحون» توبه كنید، شاید رستگار شوید. كلمه «لَعلَّ» نشانه امیدوار بودن است.
در آیات قبل، سخن از نار بود، در این آیه سخن از نور است. در آیات قبل سخن از پیشگیرى بود، «قوا انفسكم و اهلیكم نارا» در این آیه، سخن از درمان است كه اگر نتوانستید خود را حفظ كنید و گرفتار گناه شدید، راه توبه باز است و نباید امید شما به یأس تبدیل شود. «توبوا الى اللّه... عَسى‏ ربّكم»
در دنیا و آخرت، پیامبر و مؤمنان عزیزند:
در دنیا: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»(32) عزّت مخصوص خدا و رسول و مؤمنان است.
در آخرت: «یوم لا یخزى اللّه النّبىّ و الّذین آمنوا معه» روزى كه خداوند، پیامبر و یارانش را ذلیل نمى‏كند. (بلكه خذلان و رسوایى، مخصوص كافران است.)
همراهان پیامبر در قیامت، «آمنوا معه» همان كسانى هستند كه در دنیا با مال و جان خود جهاد مى‏كردند و نسبت به كفّار شدید و نسبت به مؤمنان رحیم بودند. «و الّذین آمنوا معه جاهدوا باموالهم و انفسهم»(33)، «و الّذین معه اشداء على الكفّار رحماء بینهم»(34)
دعا و درخواست از خداوند، همیشه نقش دارد: چه در دنیا: «اهدنا الصراط المستقیم» و چه در قیامت: «اتمم لنا نورنا»
طلب مغفرت، هم در دنیاست: «ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا»(35) هم در آخرت: «ربّنا... واغفرلنا»


32) منافقون، 8.
33) توبه، 88.
34) فتح، 29.
35) آل عمران، 193.







پیامها:

1- در آیات قبل فرمان داد كه خود را از آتش دوزخ حفظ كنید، «قوا انفسكم...» در این آیه، یك از راههاى آن را توبه واقعى مى‏داند. «توبوا الى اللّه»
2- گاهى از مؤمن، گناه سر مى‏زند كه باید توبه كند. «یا ایّها الّذین آمنوا توبوا...»
3- توبه باید به درگاه خدا باشد، نه افشاى گناه نزد بندگان. «توبوا الى اللّه»
4- یكى از تكالیف مؤمن، توبه از گناه است. «یا ایّها الّذین آمنوا توبوا...»
5 - توبه باید خالصانه و صادقانه باشد نه لقلقه زبان. «توبةً نصوحا»
6- توبه، زمان و مكان خاصّى ندارد. «توبوا الى اللّه توبةً نصوحا»
7- براى تشویق به توبه، باید مردم را به رحمت الهى امیدوار كرد. «عسى‏ ربّكم»
8 - پذیرش توبه، از شئون ربوبیّت است. «عسى‏ ربّكم ان یكفّر عنكم سیئاتكم»
9- ناپاكى و پلیدى در بهشت جاى ندارد؛ اول پاك شدن، سپس وارد بهشت شدن. «یكفّر... یدخلكم»
10- نتیجه توبه دو چیز است: محو گذشته «یكفّر عنكم سیئاتكم» و تأمین آینده. «یدخلكم جنّات»
11- ایمان به پیامبر كافى نیست، همراهى و تبعیّت از آن حضرت لازم است. «و الّذین آمنوا معه»
12- عمل صالحِ دنیا، در قیامت به صورت نور ظاهر مى‏شود. «نورهم یسعى بین ایدیهم»
13- كسانى‏كه در دنیا دنبال نورند، «و اتبعوا النّور الّذى انزل معه»(36) در آخرت غرق نورند. «نورهم یسعى بین ایدیهم و من ایمانهم»
14- در قیامت نیز تكامل هست. مؤمنان در آن روز به فكر تكمیل نور خود هستند. «ربّنا اتمم لنا نورنا»
15- مؤمنان واقعى در فكر ریزش و كاهش بدى‏ها، «و اغفر لنا» و رویش و جهش خوبى‏ها هستند. «اتمم لنا نورنا»
16- امید به استجابت دعا، «اتمم لنا نورنا و اغفر لنا» برخاسته از قدرت مطلقه اوست. «انك على كلّ شى‏ء قدیر»
36) اعراف، 157.

سراج منیر
2014_06_15, 11:14 AM
10. عدالت محوری



http://www.shahrequran.ir/images/smilies/m1%20%284%29.gif


إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَنِ وَإِيتَآىِ ذِى الْقُرْبَى‏ وَيَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْىِ
يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ‏

همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق) خویشاوندان، فرمان مى‏ دهد و از كارهاى زشت و ناپسند و تجاوز، نهى مى‏ فرماید
او شما را موعظه مى‏ كند باشد كه متذكر شوید.



سوره مبارکه نحل/90
farfarossafarfarossafarfarossafarfarossafarfarossa





نکته ها:

این آیه منشور جهانى اسلام است كه امام باقرعلیه السلام آنرا در خطبه‏ هاى نماز جمعه مى ‏خواندند. و به گفته فیض كاشانى در تفسیر صافى؛ اگر در قرآن همین یك آیه بود، كافى بود كه بگوییم: قرآن، «تبیان كلّ شى» است، اوامر و نواهى این آیه در همه ادیان بوده و هرگز نسخ نشده است.
ولید بن‏ مغیره، چنان جذب این آیه شد كه گفت: شیرینى، زیبایى، محتواى آن، چنان است كه نمى‏تواند كلام بشر باشد.(68) و عثمان بن مظعون مى‏گوید با شنیدن این آیه، اسلام به عمق جانم نفوذ كرد و به دلم نشست.
«عَدل» درباره چیزى است كه تساوى آن با بصیرت درك شود و «عِدل» در مورد چیزى است كه تساوى آن با حسّ درك شود. «عَدل» مساوات در جزاء است ولى «احسان» زیاد كردن پاداش است.(69)
«عَدل» دورى از افراط و تفریط است كه هم در عقاید مطرح است و هم در رفتار شخصى و جامعه و سفارش این آیه هم به فرد است و هم به حكومت‏ها.
«عَدل» در نظام آفرینش، رمز پایدارى آن است. «بالعدل قامت السموات والارض» و در نظام تشریع سرلوحه ‏ى دعوت همه انبیاست.
«احسان» كلمه‏ ى مباركى است كه شامل خدمات مالى، فكرى، فرهنگى، عاطفى، مى‏شود. و«فحشا» به گناهى گفته مى‏شود كه بزرگ و رسوا باشد و «منكر» به كارى گویند كه عقل و فطرت و شرع آن را انكار كند.
به گفته تفسیر فى ظلال، هرگاه طاغوت‏ها با تبلیغات فاسد، زشتى گناه را در دیده‏ ى مردم اندك و حسّاسیّت مردم را نسبت به گناه كم كنند، ملاك معروف و منكر، شرع خواهد بود.





68) تفسیر كبیر.
69) مفردات راغب.










پیامها

1- آیا خداوندى كه انسان‏ها را به عدل و احسان دعوت مى‏كند، مى‏شود كه خود عادل نباشد! «ان اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان»
2- عدل واحسان در كنار هم جاذبه دارد، وگرنه مقرّرات خشك، دلها را التیام نمى‏دهد. «یأمر بالعدل و الاحسان» (عدل، مقدار واجب واحسان، مقدار مستحبّ است)
3- اوّلین آمر به معروف وناهى از منكر، خود خداوندست. «انّ اللَّه یأمر ... و ینهى»
4- در احسان، رسیدگى به بستگان و صله ‏رحم اولویّت دارد. «الاحسان و ایتاء ذى‏ القربى»
5 - امر به معروف، بر نهى از منكر مقدّم است و عدل، بر احسان. «یأمر بالعدل و الاحسان ... و ینهى»
6- امر به معروف و نهى از منكر باید در فضاى صفا و محبّت و در قالب موعظه و خیرخواهى باشد. «یأمر ... ینهى ...یعظكم»
7- آمرین به معروف نباید از مردم انتظار پذیرش صددرصد داشته باشند. «لعلّكم تذكّرون»
8 - مردم فطرتاً به عدل واحسان گرایش دارند واز فحشا ومنكر متنفرّند، لیكن وسوسه ‏ها و غرایز موجب غفلت او مى‏ باشند كه باید با تذكّر آنان را متذكّر نمود. «لعلّكم تذكّرون»
9- در نهى از منكر باید ابتدا گناهان رسوا را جلوگیرى كرد، همان گونه كه در امر به معروف باید ابتدا به واجبات سفارش كرد. «یأمر بالعدل ... ینهى عن‏الفحشاء»
10- سفارش به عدل و نهى از فحشا، سنّت ابدى خداوند است. «یأمر ... ینهى ... یعظكم» (فعل مضارع نشانه استمرار است)