توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سه گروه مدعى مهدويت
گل مريم
2014_02_06, 11:17 AM
besm16
سه گروه مدعى مهدويت
الف : گروه اول
برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني
كسانى كه در تاريخ بدين عنوان شهرت يافته اند به اعتبارى بر سه گروه قابل تقسيم اند:
1- كسانى كه ديگران روى انگيزه هاى خاصى ، آنان را ((مهدى )) نجات بخش خواندند.
2- كسانى كه به انگيزه جاه طلبى و قدرت خواهى چنين ادعاى دروغينى نمودند.
3- كسانى كه طبق نقشه استعمار و به اشاره بيدادگران ، به چنين دجالگرى و فريب دست يازيدند و بيشرمانه خود را مهدى نجات بخش ، معرفى كردند.
از تاريخ اين واقعيت دريافت مى گردد كه برخى از كسانى كه مهدويت بدانان نسبت داده شده است ، نه از سوى خود آنان سرچشمه گرفته و نه خود بدان ادعا راضى بودند، بلكه ياران و پيروان آنان چنين عنوانى را به آنها داده و اين انديشه را در آن روزگاران در ميان گروههايى و در مراكزى گسترش دادند. البته بجا بود كه خود آنان چنين ادعاهاى دروغين و نسبتهاى نادرست را بشدت نفى كنند.
اما روشن نيست كه چرا خود آنان در برابر اين عنوان ساختگى ، فرياد اعتراض بلند نكردند و پيروان آنان كوشيدند تا برخى علائم و نشانه هاى حضرت مهدى عليه السلام را كه در انبوه روايات آمده است به چهره ها تطبيق و تفسير نمايند.
گل مريم
2014_02_06, 11:18 AM
براى نمونه از اين گروه مى توان بدين چهره ها اشاره كرد:
1- محمد حنفيه
در رواياتى كه از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در مورد امام عصر عليه السلام رسيده است از جمله اين روايت است كه مى فرمايد:
((ان المهدى اسمه اسمى ....))
يعنى :
مهدى نجات بخش ، همنام من است .
ياران و پيروان ((مختار)) با چنگ انداختن به اين روايت پيامبر، ((محمد حنفيه )) را مهدى نجات بخش عنوان دادند و روايت را بدو منطبق ساختند.
با اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله در دهها روايت ، نشانه هاى ديگرى را براى آن حضرت برشمرده است كه جز خود آن گرامى ، همه فاقد آن نشانه ها و علائمند.
به قول شاعر عرب بايد به آنان گفت :
((قل للذى يدعى فى العلم فلسفة
حفظت شيئا و غابت عنك اشياء))
به آن عنصر گزافه گو كه در قلمرو دانش ، ادعاى ژرف نگرى مى كند و مى پندارد همه چيز را مى فهمد، بگو! تو چيزى را حفظ كرده اى اما چيزهايى از نظرت غايب شده است و آنها را نمى دانى .
گل مريم
2014_02_06, 11:21 AM
2- زيد، فرزند امام سجاد
در روايت ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است كه :
((ان المهدى من ولد الحسين و انه يخرج بالسيف و انه ابن سبية .))(1)
يعنى :
مهدى عليه السلام از فرزندان حسين عليه السلام است و او با شمشير بپا مى خيزد و مادرش بهترين كنيزان خواهد بود.
هنگامى كه ((زيد)) فرزند امام سجاد بر ضد دستگاه پليد امويان قيام كرد، پيروان او ادعا كردند كه او همان مهدى نجات بخش است ، چرا كه اولا از نسل حسين عليه السلام است و ثانيا شهامت مندانه قيام كرده و ثالثا از سوى مادر، فرزند اسير است .
اما آنان از ياد بردند كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در انبوه روايات در نويد از مهدى عليه السلام و ترسيم نشانه هاى او از جمله فرمود:
((الائمة بعدى اثنا عشر، تسعة من صلب الحسين ، تاسعهم قائمهم .))(2)
يعنى :
امامان پس از من دوازده نفرند، نه نفر آنان از نسل فرزندم حسين خواهند بود و نهمين آنان قائم آل محمد است .
و جناب زيد، نهمين امام از نسل پاك حسين عليه السلام نبود تا مهدى نجات بخش باشد.
اما پيروان انقلابى زيد، بخاطر جلب توجه توده ها و تسخير عواطف و احساسات مذهبى و به انگيزه هاى نفسانى خويش ، به اين ادعاى دروغين دست يازيدند.
و هنگامى كه زيد به شهادت رسيد و به دار آويخته شد يكى از شعراى اموى تبار ضمن اشعارى ، آنان و ادعايشان را به باد تمسخر گرفت كه :
((صلبنا لكم زيدا على جذع نخلة
ولم نر مهديا على الجذع يصلب ))
يعنى :
قهرمان شما زيد را بر شاخه نخل به دار آويختيم و هرگز نديده بوديم كه مهدى نجات بخش خود به چوبه دار آويخته شود.
و بدينوسيله اين عنصر كينه توز و بد زبان ناسزاگويى و شماتت ، به زيد شهيد، به اصل انديشه و عقيده به مهدى عليه السلام كه ريشه قرآن و روايى دارد، اهانت روا داشت و اصل مهدويت را به باد تمسخر گرفت .
و سرانجام مذهب ((زيديه )) بوجود آمد و از آن روزگار تاكنون به حيات خويش ادامه داد كه پيروان آن بيشتر در ((يمن )) هستند و متاءسفانه از مذهب شيعه و راه و رسم اهل بيت عليهم السلام جدا شده و در فقه و اصول و فروع و از مذاهب ديگرى پيروى مى كنند.
زيديها، متاءسفانه در برابر امامان معصوم عليهم السلام مواضع ناستوده و ناپسندى دارند كه بسيار شايسته است به اصل و نسب و اصالت خويش باز گردند و در مذهبشان به راه و رسم و مذهب پاك پيامبر صلى الله عليه و آله تمسك جويند، به راه و رسم آسمانى و افتخار آفرين كسانى كه خدا و پيامبرش به همگان ، فرمان پيروى از آنان را داده اند؛ به همان مذهبى كه در آغاز راه بر آن بودند، به مذهب شيعه و امامان معصوم عليهم السلام .
1- رجـوع شود به : غيبت نعمانى ، ص 228، باب ((كونه عليه السلام ابن سبية ، اى خيرة الاماء)).
در غـيـبـت نـعـمـانـى از ابـوالصباح نقل نموده كه خدمت امام صادق (عليه السلام ) رسيدم و حضرت فرمود: ((ماوراءك ؟))
يعنى :
چه خبر؟
فقلت : ((عمك زيد خرج ، يزعم انه ابن سبية و هو قائم هذه الامة و انه ابن خيرة الاماء.))
عـرض كـردم : ((خـبـر خوشحالى قيام عمويت زيد است كه مى پندارد فرزند كنيز اسير و قائم امت و از نسل بهترين كنيزان است .))
فقال : ((كذب ليس هو كما قال ، ان خرج ، قتل .))
فرمود: ((اين دروغ است ! آنگونه كه آن تصور مى كند، نيست . اگر قيام كند، كشته خواهد شد.))
غيبت نعمانى ، ص 229، باب 13 و بحارالانوار، ج 51، ص 42.
2- بحارالانوار، ج 36، ص 292.
گل مريم
2014_02_06, 11:22 AM
3- محمد بن عبدالله محض
پس از گذشت سالها زيد، فرزند امام سجاد عليه السلام ، محمد، فرزند عبدالله كه به ((محمد بن عبدالله محض )) معروف گرديد، ديده به جهان گشود. او را نواده هاى حضرت مجتبى عليه السلام بود به همين جهت فرصت طلبان و عناصر زورپرست با استفاده از فرصت ، او را مهدى نجات بخش لقب دادند و يك روايت ساختگى را كه مى گويد:
((المهدى .... و اسم ابيه اسم ابى ....))
يعنى :
مهدى از فرزندان من است ، نام او نام من و نام پدرش نام پدر من است ...
آرى ! آنان اين روايت ساختگى را بر او تطبيق كردند، با اينكه مى ديدند اين روايت با صدها روايت مسلم و قطعى مخالفت است كه حضرت مهدى عليه السلام را، فرزند حضرت عسكرى و دوازدهمين جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و نهمين امام از نسل حسين عليه السلام معرفى مى كند. (3)
اما فرصت طلبان با وانهادن همه روايات پيامبر صلى الله عليه و آله به اين روايت ساختگى چنگ انداختند و آن را به ((محمد بن عبدالله محض )) تطبيق دادند و آنگاه او را ((نفس زكيه )) ناميدند و برخى از مردم نيز با او دست بيعت فشردند.
خنده دار اينكه پدر او نيز با پسرش به عنوان بيعت با مهدى نجات بخش دست بيعت داد. و نيز كسانى كه با او دست بيعت فشرد ((منصور دوانيقى )) بود كه پس از تشكيل حكومت عباسى ، بيعت خويش را نقض كرد و پايه هاى مهدويت محمد بن عبدالله نيز فرو ريخت .
3- جـهـت اطـلاع بيشتر رجوع شود به : معجم احاديث الامام المهدى (عليه السلام )، ج 1، ص 168.
vBulletin® v4.2.2, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.