PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اسلام و حکومت بر قلبها



مشعشع
2013_05_06, 03:47 PM
http://shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=67&d=1366746195 (http://shahrequran.ir/album.php?albumid=6&attachmentid=66)

اسلام در لغت به معنای تسلیم و گردن نهادن است و در اصطلاح قرآن، مسلمان به معنای تسلیم مطلق در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دو گانه پرستی است و به همین جهت است که قرآن کریم حضرت ابراهیم (ع) را مسلمان معرفی می کند. و از آنجا که دین واقعی در پیشگاه خدای متعال، اسلام است، همه کسانی که دین خدا را در زمان خودشان پذیرفته باشند و مطیع دستورات الاهی باشند مسلمان اند. اما امروزه مسلمان به پیروان دین خاتم اطلاق می شود، چرا که آنان با پذیرفتن دین اسلام و اعتقاد به تمام پیامبران و شرایع آسمانی، تسلیم بودن خود را در برابر پروردگار اعلام کرده اند. و بر این اساس اکنون به پیروان ادیان دیگر مسلمان گفته نمی شود؛ زیرا که با نپذیرفتن دین خاتم، از تسلیم در برابر خدا سرپیچی کردند و وصف مسلمانی و تسلیم بودن را از خودشان دور کردند.

البته؛ مسلمان واقعی کسی است که هم به زبان و هم در عمل تسلیم احکام و دستورات الاهی باشد؛ یعنی هم به زبان اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیامبران و پیامبر خاتم داشته باشد و هم در عمل به احکام و دستورات دینی اعم از قوانین اجتماعی نظیر مراعات حقوق دیگران، احترام به حقوق شهروندی و ... و احکام فردی مانند نماز، روزه و... پایبند باشد. در قرآن از مسلمان واقعی به مومن تعبیر می شود.

این نوشتار مقدمه ای بود برای معرفی چهره هایی معروف که اسلام بر قلبهایشان نورافشانی می کند


http://shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=73&d=1366746299 (http://shahrequran.ir/album.php?albumid=6&attachmentid=72)

مشعشع
2013_05_06, 03:49 PM
http://s1.picofile.com/file/7645030000/images.jpg



حامد الگار در سال 1940 در یکی از روستاهای کوچک انگلستان در خانواده مسیحی به دنیا آمد. وی دبیرستان را در لندن تمام کرد و سپس در دانشگاه کمبریج به مدت سه سال در رشته زبان شناسی فارسی و عربی تحصیل کرد و با ادبیات اسلامی و قرآن کریم آشنا شد.


اندکی در مورد مسلمان شدن وی:

حامد الگار در سال سوم تحصیل در دانشگاه کمبریج، مسلمان شد و در سال 1959 برای اولین بار به خاورمیانه و جهان اسلام سفر کرد. وی پس از آنکه از دانشگاه کمبریج فارغ التحصیل شد در سال 1961 برای تحصیل در مقطع دکترای دانشگاه تهران ثبت نام کرد که با وقایع انقلاب در آن سالها همزمان شد و بنابراین در سال 1962 از ایران به انگلستان بازگشت.

حامد الگار استاد مطالعات اسلامی و زبان فارسی دپارتمان خاورمیانه دانشگاه کالیفرنیای آمریکا در بخش «مجموعه آثار» منتشره در زمینه انقلاب اسلامی به عنوان یکی از برگزیدگان بخش بین الملل دومین جشنواره بین المللی فارابی، موفق به کسب رتبه برتر گردید. الگار که به بیش از ده زبان زنده دنیا از جمله زبان فارسی، تسلط کامل دارد. در سال ۱۹۶۲ از دانشگاه تهران در رشته زبان فارسی فارغ التحصیل شده است و دکترای مطالعات اسلامی خود را از دانشگاه کمبریج در سال ۱۹۶۵ دریافت کرده است.
http://shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=73&d=1366746299

مشعشع
2013_05_06, 03:51 PM
روزی مرحوم آیت‌الله موسوی لاری در جمع در خصوص چگونگی شیعه شدن پرفسور الگار می‌گوید: «مجموعه چهار جلدی اعتقادات از توحید، عدل، نبوت و امامت و معاد تألیف کرده‌ام که این کتاب در آمریکا به انگلیسی چاپ و منتشر شده است که این کتاب را «دکترحامد الگار» ترجمه کرده است؛ ترجمه الگار نیز خود داستان جالبی دارد، من این کتاب را به صورت سلسله مقالات در مجله سروش چاپ و منتشر کرده بودم»

تاثیرات مقالات و نوشته‌های آیت‌الله موسوی لاری بر روی پرفسور حامد الگار به گونه‌ای بود که وی در نامه‌ای به آیت‌الله می‌نویسد: «مژده دهم من چند بار ترجمه خود را خواندم و هر بار که آن را خواندم، به مذهب شیعه نزدیک‌تر شدم و از ماه رمضان تغییر مذهب داده و شیعه شده‌ام».

تاثیرات شیعه شدن حامد الگار بگونه‌ای بود که عده‌ای از دانشجویان و استادان دانشگاه نیز شیعه شدند و این شیعه شدن تا این حدی بود پرفسور الگار سپس در نامه ای به آیت‌الله موسوی لاری نوشت : «هفته‌ای نمی‌گذرد جز این که از ایالات متحده آمریکا به من خبر می‌دهند عده‌ای از روشنفکران با مطالعه کتاب به مذهب تشیع علاقه‌مند شده و بدان ‌گرویده اند».


تشرف حامد الگار را به دین مبین اسلام و مذهب شیعه تبریک و تهنیت عرض می کنیم و برای ایشان از درگاه الهی توفیقات روزافزون در راه خدمت به اسلام مسئلت می نماییم.




تازه مسلمانان

http://shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=73&d=1366746299

مشعشع
2013_05_08, 04:59 PM
من با امام حسین(ع) شيعه شدم!








يک بانوي تحصيلکرده آلماني که پس از مطالعه کتابي درباره سيدالشهداء(ع)، شيفته مذهب تشيع شده بود،روز ـ یکشنبه 25 فروردین ـ با حضور در محضر مؤلف کتاب که از مراجع تقليد است، به دين اسلام گرويد.

این بانوی آلمانی ابتدا توضیحاتی درباره مطالعاتش در حوزه دین اسلام سخن گفت و سپس آیت الله العظمی سيد محمدصادق روحانی، کلیاتی در مورد اسلام این دین برتر و خاتم برای این بانو ارائه داده و او را به وظیفه خطیری که بعنوان یک زن محقق اگاه ساختند. او سپس شهادتین را بر زبان جاری ساخت و به دین اسلام علوی پیوست.

وی نام زیبای حسنی (Hosna) را برای خود برگزید و البته از کمبود تبلیغات شیعی در آلمان و انگلیس گله مند بود و معتقد بود جوانان زیادی تمایل به آشنایی با دین اسلام دارند اما بیشتر منابع از طریق اهل سنت و ترک های اهل سنت میباشد و منابع شیعی بسیار بسیار کم و کمتر از آن مبلغ آشنا به موضوعات دینی و متناسب با دنیای کنونی.

این بانوی تازه مسلمان یکی از دلایل تمایل به اسلام علوی را مطالعه کتاب قیام امام حسین(ع) نوشته آیت الله روحانی که به انگلیسی ترجمه شده است، اعلام کرد.



سپس آیت الله روحانی یک جلد قرآن با ترجمه انگلیسی را به وي اهدا کرده و به وی سفارش کردند که در مورد اصول دین و بعد فروع دین، تحقیقاتش را ادامه دهد و چنانچه به سؤالات و شبهاتی برخورد از طریق علمای صاحب صلاحیت پیگیر پاسخ باشد تا با دلایل قرآنی ـ روایی و البته عقلانی و استدلالی به آنها پاسخ دهد.


آل البیت

مریم
2013_06_12, 01:36 PM
«دیانا ترانکو» در خانواده ای مسیحی در ایالت تگزاس به دنیا آمد به کار تبلیغ دین مسیحیت در کلیسا مشغول بوده است که ناگهان با دین اسلام آشنا می شود و پس از مطالعه و تحقیق در سن بیست سالگی اسلام را به عنوان دین خود بر می گزیند. او در امریکا فوق لیسانس ارتباطات می خوانده که با اوج گیری انقلاب اسلامی در ایران، امریکا را به قصد اروپا ترک می کند و پس از آن برای ادامه مطالعاتش درباره اسلام راهی ایران می شود و در شهر قم زندگی خود را آغاز می کند و سپس برای ادامه تحصیلات و تحقیقات راهی تهران می شود. امروز نام او «هاجرحسینی» است. مسیحی مسلمان شده ای که می گوید : " در مسیر تحقیقات خود، با شخصیت امام حسین(ع) آشنا می شود و به گفته خود این نقطه اوج تحولات فکری و روحی او بوده است.

وی درباره خودش می گوید: " من در یک خانواده کاتولیک به دنیا آمدم. خانواده ای که برای اصول دینی اهمیت فراوانی قائل بود. همیشه دغدغه آشنایی با ادیان مختلف را در سر داشتم و به دنبال حقیقت معنویت بودم. در سن هجده سالگی تصمیم گرفتم از امریکا به اروپا سفر کنم تا در اروپا خواسته هایم را دنبال نمایم. اما در آن سفر متوجه شدم که تفاوتی بین امریکا و اروپا وجود ندارد و همه غرق در مادیات هستند. زمان حضورم در اروپا مصادف با انقلاب اسلامی در ایران بود.آن زمان تازه با اسلام آشنا شده بودم اما زمینه تحقیقات جدی تر و عمیق تری را پیدا نمی کردم. "

خانم حسینی می افزاید: " همان زمان انقلاب ایران باعث شده بود تا پیروان مسیحیان و بخصوص پاپ در گفت وگو با مسلمانان و بخصوص آیت الله خمینی باشند. در اروپا پاپ چند جلسه توجیهی را با چند تن از شیعیان ایرانی ترتیب داد. به لطف خدا من هم در آن جلسات شرکت کردم. از پیامبر اسلام و راه او و راه پیامبران گذشته و اصول دینی به شکل مقایسه ای در اسلام و مسیحیت بحث ها را ادامه دادیم و حتی بحث ما به موضوع انقلاب ایران هم رسید. یادم هست آنجا مطرح شد که امام خمینی در ایران یک انقلاب مسلحانه نکرده بلکه این انقلاب از درون آدم ها و مردم شروع شده و ادامه پیدا کرده است. "

او در پاسخ به مسیر تحقیقش و رویاروی با موضوع امام حسین می گیوید: " من در ایران سعی کردم در خیلی از مراسم مذهبی شرکت کنم و به طور جدی خودم را با هر مراسمی که برای امام حسین بود آشنا کردم. در کنار این مراسم آنچه برای من خیلی مهم بود، شناخت شخصیتی از امام حسین بود که نقش جهانی دارد. حرکت و اراده امام حسین برای احیا حقیقت بود. او همه چیز را فدا کرد تا اصل دین و حقیقت انسانیت بماند. در این موضوع ابعاد فکری و عقلی عجیبی نهفته است. مهم ترین دلیل مسلمان شدن من هم همین بود. الگوها و راه هایی که در اسلام وجود دارد در مسیحیت نیست. مسیحیان معتقدند که مسیح، پسر خدا، آمد و برای بخشوده شدن گناهان آنها کشته شد. موضوعاتی که در مسیحیت حل نشده است اسلام آنها را حل کرده است. "

دیانای دیروز و هاجر امروز به عنوان یک مسیحی ای که شیعه امام حسین(ع) شده است درباره احساسش از سید الشهداء می گوید: " راستش نمی توانم به این سؤال پاسخ بدهم. آیا شما می توانید اوج حقیقت را تعریف کنید؟ امام حسین(علیه السلام) اوج حقیقت است."


yjc.ir

مشعشع
2013_07_04, 10:28 AM
سالانه 5000 انگلیسی مسلمان می شوند

موسسه تحقیقاتی «faith matters» در انگلیس از رشد ۸۰ درصدی تشرف شهروندان بریتانیایی به اسلام در ۱۰ سال اخیر خبر داد...

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی «thenational»،بر اساس آخرین گزارش منتشر شده از سوی گروه تحقیقاتی «faith matters» در انگلیس،در طول یک دهه اخیر بیش از 40 هزار شهروند بریتانیایی به دین مبین اسلام مشرف شده اند.
این گزارش تاکید دارد که نرخ گرایش انگلیسیها به دین اسلام در 10 سال اخیر رشد 80 درصدی داشته است.
بر اساس این گزارش هر ساله به طور متوسط حدود پنج هزار و 200 انگلیسی در این کشور مسلمان می شوند.
در این گزارش آمده است که بیش از نیمی از تازه مسلمانان در بریتانیا را سفید پوستان و جوانان انگلیسی تشکیل می دهند.
جوانان انگلیسی که به دین اسلام گرایش پبدا می کنند در رده سنی 27 تا 30 سال قرار دارند.
همچنین حدود دو سوم از افرادی که به دین اسلام مشرف می شوند زنان هستند.
در گزارش گروه تحقیقاتی «faith matters» آمده است:تبلیغات منفی علیه اسلام و مسلمانان در انگلیس از سوی رسانه ها می تواند یکی از دلایل گرایش غیر مسلمانان به دین اسلام و مطالعه این دین باشد.
این افراد پس از مطالعه اسلام به این دین علاقه مند شده و در نهایت به آن تشرف پیدا کرده اند.

عنبران نت

مشعشع
2013_07_20, 12:37 AM
هر روز که می‌گذرد، پرتو اسلام بیشتر و بیشتر در سراسر این کره خاکی نورافشانی می‌کند. اسلام، دین حق، صلح و رحمت، به شیوه خود در قلب و جان مردم نفوذ کرده و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار می‌کند.
ورژشکاران، سوپراستارها، خوانندگان، نوازندگان و مدل‌ها هم از این قاعده مستثنی نیستند و آن‌هایی که فطرت حقیقت‌جوی خود را حفظ کرده‌اند، با قرار گرفتن در معرض اولین رایحه اسلام، شیفته آن شده و مسلمان می‌شوند. بعضی اذان را عامل علاقمندی خود به اسلام می‌دانند و برخی دیگر به‌وسیله قرآن با این دین الهی آشنا شده‌اند. عده‌ای را نهج‌البلاغه مسلمان کرده و دیگری را دوستان و اطرافیانِ مسلمان. گاهی یک سفر باعث آشنایی با اسلام حقیقی شده و زمانی تنها یک سوال.




ستاره‌های مسلمان
اریک شرودی، معروف به اورلست، خواننده رپ ایرلندی- آمریکایی است که در سال ۱۹۹۶، شهادتین گفت و به اسلام گروید. شرودی دلیل مسلمان شدنش را آشنایی با استادی مسلمان به نام بشیر می‌داند. همراهی با بشیر باعث شده بود که نزدیک‌ترین دوست شرودی اسلام آورد و تحت تاثیر وی، اورلست نیز به مرور با اسلام آشنا و به آن علاقمند شد. به گفته شرودی، او تا پیش از اسلام آوردن فکر می‌کرد اسلام تنها متعلق به سیاهپوستان است. او پس از مسلمان شدن به عنوان یک آمریکایی سفیدپوست، اعلام کرد از این مسئله هیچگونه ناراحتی ندارد و عقیده دارد خدا متعلق به تمام جهانیان است. این خواننده تازه مسلمان، علاوه بر به جا آوردن نمازهای خود، روزه می‌گیرد و پرداخت زکات را آسان می‌داند.‌ وی در انتظار رفتن به حج و دیدار خانه خداست.

مشعشع
2013_07_20, 12:39 AM
دیو چاپل، کمدین، بازیگر و نویسنده امریکایی، در سال ۱۹۹۸ اسلام آورد. چاپل درباره دین خود زیاد صحبت نمی‌کند چون دوست ندارد شایعات و حرف‌های دیگران لذتش از دین را خراب کند. او می‌گوید اسلام زیباست به شرطی که حقیقت آن را درست دریابید. این کمدین معروف، پس از اعلام مسلمان شدنش از بیشتر پروژه‌های بزرگ کنار گذاشته شد و بعدها تنها توانست در یکی دو فیلم نقش کوچکی ایفا کند. با این حال وی هرگز از مذهبش دست برنداشت.

فرانک ریبری، ستاره فرانسوی تیم بایرن مونیخ آلمان، یکی از دیگر از افرادی است که پس از آشنایی با اسلام، این دین آسمانی را برای خود انتخاب کرد. ریبری به گفته خودش، دوران کودکی‌اش را با مسلمانان گذراند و سال‌ها بعد، پس از آشنایی با همسر آینده‌اش و با تشویق وی، به اسلام گروید. این فوتبالیست باتجربه، پیش از هر بازی دستان خود را به آسمان بلند کرده و دعا می‌کند. وی ترجیح می‌دهد درباره علت مسلمان شدنش صحبت نکند، اما می گوید در برهه ای که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کرد و به دنبال آرامش می گشت؛ اسلام را بهترین دین برای آرامش خود دید.

پوجا لاما، هنرپیشه و مدل نپالی، با اعلام خبر مسلمان شدن خود، هوادارانش را شوکه کرد. پوجا در خانواده‌ای بودایی بزرگ شده بود. وی پس از سفری کوتاه به دوبی اسلام آورد. وی چند سال پیش تصمیم گرفت در مورد سایر ادیان از جمله هندو، مسیحیت و اسلام تحقیق و مطالعه کند و به این ترتیب با اسلام آشنا شد. لاما پس از اسلام آوردن حجاب را ترک نکرد.

مشعشع
2013_07_20, 12:44 AM
مایکل وولف، شاعر و نویسنده آمریکایی، پس از تحقیقات و مطالعات فراوان درباره اسلام، مسلمان شد. وولف بزرگ‌ترین آرزوی خود را رفتن به حج عنوان می‌کند. این نویسنده، کتاب‌ها و مقالات بسیاری در رابطه با اسلام و مسلمانان نوشته و سفرهای متعددی به کشورهای مسلمان چون مراکش داشته است.

نیکلا آنلکا، بازیکن فرانسوی تیم یوونتوس ایتالیا، در سال ۲۰۰۴ اسلام آورد. او در زمان بازی در تیم اماراتی، پس از بحث و گفتگو با دوستان دوران کودکی خود درباره اسلام، مسلمان شد. آنلکا می‌گوید در سال ۲۰۰۴، گاهی با دوستانم تا ۴ صبح درباره اسلام صحبت می‌کردیم و این گفتگوها ذهن مرا باز کرد. وی زندگی در کشورهای مسلمان را بر اقامت در کشورهایی چون انگلیس و فرانسه ترجیح می‌دهد.

ماشا آلالیکینا، خواننده و مدل روس، با وجود موفقیت بسیار در کار خود و محبوبیت زیاد در بین هواداران، به ناگهان اسلام را برگزید و محجبه شد. طبق گفته ماشا، روزی یکی از دوستانش به کما رفت و او نمی‌دانست چطور به دوستش کمک کند، بنابراین برای اولین بار دست به دعا بلند کرد و به خدا پناه برد. روز بعد همان دوستش با وی تماس گرفت و گفت وقتی بیهوش بوده او را در حال عبادت دیده است. ماشا بسیار گریست چون این اولین باری بود که از خدا چیزی می‌خواست. همین ماجرا مقدمه‌ای شد بر اسلام آوردن آلالیکینا. او حالا به پنج زبان زنده دنیا مسلط است و ترانه‌های اسلامی می‌سراید.

شان استون، فرزند اولیور استون کارگردان معروف آمریکایی، در سفرش به ایران شهادتین را به جا آورده و در نماز جماعت شرکت کرد. استون اسلام را دین حق و مکمل ادیان گذشته نامید.

هنرمندانی که تحت تاثیر اسلام قرار گرفتند
ویل اسمیت، ستاره معروف هالیوودی، در سال ۲۰۰۱، پس از بازی در فیلم محمدعلی کلی، به اسلام علاقمند شد و تحت تاثیر شیوه زندگی “کلی” از آن روز به بعد در خانه‌اش قرآن و سجاده نگهداری می‌کند.

لیام نیسون، بازیگر ایرلندی هالیوود، هنگام سفر به ترکیه برای بازی در فیلم taken ۲، با شنیدن صدای اذان، تحت تاثیر اسلام قرار گرفت. وی بعدها در مصاحبه‌های خود اعلام کرد اذان زیباترین نوایی است که تا به حال شنیده و آرزو دارد مذهب کاتولیک خود را رها کرده و مسلمان شود.


جوان مسلمان

مشعشع
2013_08_01, 09:46 PM
مریم فاضلی، همان ورونیکا ی سابق متولد 1963 میلادی در برلین می باشد. اگرچه در پاسپورتش مذهب مسیحی برای او قید شده بود امّا به گفته وی تحت تاثیر افکار عمومی و شرایط اجتماعی برلین شرقی در آن ایام عملا کمونیست بوده و به هیچ بحث ماوراء الطبیعی و معنوی اعتقاد نداشته است.

اندکی در مورد مسلمان شدن او :

ورونیکا در دوران جوانی اش گرفتار افسردگی و بیماریهای روحی و روانی بسیاری شده به گونه ای که شرایط نابسامانش روز به روز وضعیت او را نگران کننده تر می کرد. کم کم وضعیت نامطلوب اعصاب و روان وی بر قلبش نیز سرایت کرد و پزشکان وضعیت او را بحرانی و خطرناک اعلام کردند و به نزدیکانش هشدار داده که در صورت ادامه این روند عمر کوتاهی خواهد داشت.
روزی از روزها که برای درمان به بیمارستان کلیسا رفته بود یکی از پزشکان مسیحی جرقه دینداری و خداشناسی را در وجود او می زند و او را با دنیای دیگری آشنا میکند. او به ورونیکا می گوید: تو نیاز به فردی داری که تو را از بالا و همه جوره حمایت کند نه هم ردیفی مثل همسر و دوست و...
این صحبت های پزشک معتقد مسیحی برای ورونیکا بسیار تکان دهنده و البته سنگین بود لذا مدتی فکر و ذهنش را مشغول کرد تا با رفت و آمد با کلیسا و کمک برخی کشیشان این موضوع را بیشتر درک نمود.
روزی از روزها پای یکی از برنامه های تلویزیونی آلمان نشسته بود که یک خانم محجبه مسلمان را بعنوان میهمان برنامه شان آورده بودند اگرچه دست اندرکاران آن برنامه آن خانم مسلمان را برای به چالش کشیدن و در نهایت انزوای اسلام دعوت کرده بودند امّا انگار او ماموری از جانب خدا بود تا دستگیربنده سرگردانی به نام "ورونیکا" باشد.
صحبت های معنوی و منطقی آن بانوی مسلمان بسیار در خانم ورونیکا تاثیر گذاشت و او بلافاصله با آن شبکه تلویزیونی تماس گرفت و هر طور که شده شماره تلفن آن خانم مسلمان را از آنها گرفت و بعد از ارتباط و آشنایی با او از وی تقاضای کتب اسلامی و راهنمایی درباره دین مقدس اسلام کرد.
ورونیکا بعد از مشاوره های آن بانوی مسلمان و مطالعه قرآن و برخی کتب اسلامی عشق و علاقه اش به اسلام بیشتر شد و البته در این میان از الطاف و کمک های خداوند متعال نباید گذشت که به گفته خود وی هر مرحله که جلوتر می رفت حضرت حق راه جدیدی برایش باز کرده و مرشدی را در مسیرش قرار می داد تا دست وی را بگیرد و او را از منجلاب زندگی غیرالهی نجات دهد.
وی نهایتا با یک ایرانی الاصل مقیم آلمان آشنا می شود و تصمیم به ازدواج با او می گیرد و سپس در سال 2000 سخت ترین تصمیم زندگی اش یعنی پوشیدن حجاب آنهم در شرایط سخت آن ایام آلمان را می گیرد که آن هم ماجراهای خاص خود را دارد. امّا این کار وی منجر به مخالفتها و واکنش دوستان و نزدیکانش می گردد و همگی او را از خود طرد کرده و او را غیر قابل تحمل دانستند.
به هر حال این بانوی تازه مسلمان هر قدم که به خدا نزدیکتر می شود یاس و نا امیدی و مشکلات جسمی و روحی و روانیش جای خود را به نشاط و امید و شادابی می دهد.
او بعد از مدتی برای حفظ سلامت دینی و اخلاقی فرزندانش به ایران سفر می کند و همسرش نیز که بخاطر کار و فعالیت های حقوقی اش در آلمان مانده بود، بعد از دو سال به آنها ملحق می شود.
او در حال حاضر بعنوان مبلغ دینی در ایران و آلمان فعالیت دارد و هر ساله برای سخنرانی در کلیسا و سایر مراکز فرهنگی و دینی آلمان و همچنین به منظور ارشاد هموطنانش به این کشور سفر می کند. وی همچنین در ترجمه برخی از مقالات و کتب اسلامی فارسی به آلمانی نیز مشارکت داشته است.


به مریم عزیز از صمیم قلب تبریک گفته، و از اینکه عزیزانی همچون او را داریم به خود می بالیم، و برای او از خداوند متعال طلب سعادت و رستگاری می کنیم.


تازه مسلمان

مشعشع
2013_08_10, 04:57 PM
سومين يهودي که در يک ماه اخير مسلمان شد

http://shia-online.ir/upload/article/29921/29921_8DJ7EK7L_pic.jpgبه گزارش شيعه آنلاين، روزنامه صهيونيستي "معاريو" به مسلمان شدن يک جوان يهودي ساکن هلند که از اعضاي يک مؤسسه يهودي افراطي است، اعتراف کرد.

اين روزنامه در ادامه افزود: يک جوان 20 ساله يهودي به نام "يائير درور" طي چند روز اخير مسلمان شده است. اين در حاليست که خانواده و اطرافيان وي از مسلمان شدنش به شدت ناراحت و خشمگين شده اند.

"معاريو" همچنين نوشت: اين جوان يهودي بعد از مسلمان شدن حتي اسم خود را تغيير داد و اکنون خود را "عادل" معرفي مي کند. او حتي بعد از مسلمان شدنش به اداره ثبت احوال هلند مراجعه کرده و دين خود را در مدارک شخصي اش مانند کارت شناسايي و گذرنامه از يهوديت به اسلام تغيير داده است.

در همين حال رسانه هاي اسلامي اروپا نيز ضمن انتشار اين خبر، افزودند:‌ اين جوان يهودي با حضور در يکي از مساجد اسلامي در مرکز شهر آمستردام پايتخت هلند، شهادتين را بر زبان آورد و مسلمان شد.

به نوشته اين رسانه هاي اسلامي، "عادل" بعد از مسلمان شدنش از دين يهود اعلام برائت کرد و گفت: به نظر بنده دين صحيح اسلام است. اکنون دين من اسلام و پيامبرم محمد عبدالله است.

وي در ادامه گفت: بنده از کودکي به اعتقادات يهود علاقه داشتم و همواره در اين باره مطالعه مي کردم. من حتي عضو موسسه "بني عقيبا" بودم. اين موسسه افراطي در زمينه دفاع از حقوق يهوديان سراسر جهان فعاليت مي کند. من تحت تأثير دوستان و هم کلاسي هاي مسلمانم قرار گرفتم و بخصوص هنگامي که نماز مي خواندند و بر همين اساس در نهايت مسلمان شدم.

"عادل" همچنين افزود: بعد از مسلمان شدنم، پدر و ديگر اعضاي خانواده ام مرا تحت فشار قرار دادند از همين رو آنان را رها کرده و اکنون چند روزي است که تنها زندگي مي کنم.



گفتني است "عادل" اولين يهودي نيست که در يک ماه اخير در جهان مسلمان مي شود. چندي پيش دو يهودي ايراني به طور جداگانه و با فاصله زماني چند روز با حضور در دفاتر حضرت آيت الله شيخ "مسلم ملکوتي" و حضرت آيت الله سيد "صادق شيرازي"، به دين مبين اسلام گرويدند.


شیعه آنلاین

مشعشع
2013_08_22, 09:08 AM
پروفسور محمد لگنهاوزن چگونه مسلمان و شیعه شد
http://www.shia-news.com/files/fa/news/1391/6/3/19066_118.gif






* لطفا در اول بحث کمی در خصوص زادگاه خود و محیط رشد و منطقه زندگیتان صحبت کنید.

بنده در سال 1953 میلادی مصادف با 1332 شمسی در خانواده‌ای مسیحی کاتولیک در آمریکا به دنیا آمدم، تحصیلاتم را از مدرسه کاتولیک‌ها شروع کردم، ولی همیشه سؤالات و شبهاتی درباره مسیحیت داشتم، یادم هست در دوره دبیرستان به این نتیجه رسیدم که حضرت مسیح خدا نیست و همچنین تثلیث را نمی‌توانستم آن‌طور که تعلیم می‌دادند قبول کنم، ولی هنوز خودم را مسیحی می‌دانستم تا اینکه در دانشگاه ایالت نیویورک در آوبنه (مرکز اداری و دانشگاهی ایالت نیویورک) مشغول تحصیل شدم و در آنجا علاقه خود را نسبت به آیین مسیحیت از دست دادم و بی دین شدم.
در این شرایط بودم تا اینکه برای فوق لیسانس از دانشگاه لاس در تگزاس پذیرفته شدم، بعد از فارغ‌التحصیلی در دانشگاه تگزاس جنوبی تدریس را شروع کردم و در آنجا با تعدادی از دانشجویان مسلمان آشنا شدم در میان آنها دانشجویانی از کشورهای مختلف اسلامی از جمله ایران، لبنان، پاکستان، فلسطین، عربستان، اردن و نیجریه بودند. دیدگاهی که آنها در مورد مسائل مختلف داشتند برایم جالب بود. فکر می‌کردم آنها جور دیگری به دین نگاه می‌کنند که من اصلا آن را تجربه نکرده بودم این مسئله باعث شد بیشتر تحقیق کنم، مسئولین دانشگاه به من این اختیار را داده بودند که درسی را که می‌خواهم تدریس کنم خودم انتخاب کنم و من فلسفه دین را انتخاب کردم و دو ترم آن را تدریس کردم و همزمان با آن ادیان بزرگ را با دانشجویان مرور کردم و سر این کلاس‌ها به تدریج، به اسلام نزدیک‌تر می‌شدم، تا اینکه اسلام را پذیرفتم.

* لطفا در مورد نحوه مسلمان شدنتان بیشتر توضیح دهید از جمله اینکه چطور شد دین اسلام را پذیرفتید و در آن هنگام در چه شرایط روحی و روانی به سر می‌بردید؟

مسلمان شدن بنده برای کسانی که تبلیغ دینی انجام می‌دهند، داستان پیچیده‌ای است، زیرا مسائل علمی، عاطفی و مسائل مختلف دیگر در آن دخیل بود. من در دوران تدریس در دانشگاه تگزاس جنوبی با یک دانشجوی ایرانی به نام اکبر نوجه دهی آشنا شدم. او درس «مقدمه‌ای بر فلسفه» را با من می‌خواند. اکبر دو هفته‌ای به کلاس من نیامد تا اینکه ایشان را در دفتر دانشگاه دیدم؛ پرسیدم چرا به کلاس نمی‌آیید؟، گفت: مردم ما در ایران انقلاب کردند و من فکر می‌کنم خیلی مهم است که دانشجویان اینجا اطلاعات درستی در مورد آن داشته باشند، بنابراین لازم دانستم برای معرفی این انقلاب به دانشجویان تلاش کنم به خاطر این نمی‌توانم سر کلاس حاضر شوم. من حرف او را تایید کردم و گفتم خوب این درست است و لی شما تکلیف دارید درس هم بخوانید، بعد من با ایشان قرار گذاشتم که من، تبلیغات و اطلاع‌رسانی انقلاب ایران را در جمع دانشجویان بر عهده بگیرم ایشان هم قبول کردند درسشان را بخوانند و بعد از این جریان با همدیگر دوست شدیم و کارهای مختلفی با هم انجام می‌دادیم، تا اینکه ایشان لیسانس گرفتند و به ایران برگشتند، بعد شنیدم به جبهه رفته و در آنجا به فیض شهادت نایل شدند.

با اکبر درباره اعتقاداتش بحث می‌کردیم، دانشجوی خوبی بود و خیلی صادقانه حرف می‌زد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شکی درباره اعتقاداتش نداشت. از زمان آشنا شدن با اکبر تقریبا سه سال طول کشید تا مسلمان شدم، البته در آن زمان به مساجد می‌رفتم و با مسلمانان صحبت می‌کردم و به تدریج جذابیت‌های اسلام را بیشتر درک می‌کردم هدف من فقط کار علمی درباره اسلام بود و کنجکاو بودم که مسلمانان چطور فکر می‌کنند، ولی به طور ناخواسته هر چه بیشتر تحقیق می‌کردم بیشتر به اسلام علاقه‌مند می‌شدم، نماز خواندن را یاد گرفته بودم و بعضی وقت‌ها نماز می‌خواندم مخصوصا نماز جماعت را زیاد دوست داشتم، ولی هنوز شهادتین را نگفته بودم تا یک روزی بعد از نماز جمعه در پارکینگ مسجد چند مسلمانان سیاهپوست آمریکایی پیش من آمدند و گفتند؛ می‌خواهند با من آشنا شوند و از نحوه آشنایی من با اسلام پرسیدند و... من پیش آنها شهادتین گفتم و به‌طور رسمی مسلمان شدم و گریه کردم. آنها خیلی خوشحال شدند و همان روز اول به من پیشنهاد دادند که پیش‌نماز آنها شوم و قرار شد با همدیگر بیشتر همکاری داشته باشیم، بعد از آن با همکاری آنها انجمن مسلمانان در دانشگاه تگزاس جنوبی تأسیس کردیم. البته گروهی که در آنجا داشتیم اکثرا سنی بودند، ولی من از اول هیچ شکی نداشتم که شیعه شوم یا سنی؟ چرا که نهج‌البلاغه را خوانده بودم و می‌خواستم یا اسلام تشیع را قبول کنم یا بی دین بمانم.

* چطور شد که همانجا پس از ملاقات با مسلمانان سیاهپوست آمریکایی شهادتین را گفتید و رسما مسلمان شدید؟ آیا آنجا اتفاق خاصی برایتان پیش آمد؟

نه، این کار یک باره اتفاق نیفتاد و قبل از آن خیلی درباره اسلام فکر کرده بودم، ولی ملاقات با این مسلمانان آمریکایی، موجب تحریک من برای پذیرش اسلام شد، یعنی من قبل از دیدن آنها در مرز مسلمانی بودم و به دین اسلام خیلی نزدیک شده بودم، ولی ملاقات با آنها برایم جالب بود و اخلاص آنها برایم خوشایند بود و مرا به پذیرفتن اسلام تشویق می‌کرد و مرا به طرف اسلام کشاند.
* بعد از اینکه رسما اسلام را پذیرفتید؛ چه تغییراتی در کارهای روزمره‌تان صورت گرفت؟ و چطور شد تصمیم گرفتید به ایران بیایید؟
دانشجویان مسلمان بیشتر شده بودند و به خاطر این، اختلافاتی با مسئولین دانشگاه داشتم آنها می‌خواستند من در مدیریت دانشگاه کار کنم و مرا مشغول کاغذ بازی کنند، ولی من فقط می‌خواستم تدریس کنم لذا تصمیم گرفتم که به ایران بیایم.
یکی از دانشجویان ایرانی مرا به دکتر خرازی که آن زمان سفیر ایران در سازمان ملل بودند معرفی کرد و من پس از آن از دانشگاه استعفا دادم و به صورت جدی تصمیم گرفتم به ایران بیایم و هدفم این بود که دو سال در ایران باشم و چیزی درباره فلسفه اسلامی یاد بگیرم و چیزهای زیادی از اسلام بدانم و بعد از آن دوباره به آمریکا برگردم.
با کمک دکتر خرازی دعوت‌نامه‌ای از انجمن حکمت و فلسفه تهران فراهم شد و قرار شد به ایران بیایم. در دفتر دکتر خرازی به طور اتفاقی آیت‌الله مصباح را دیدم. ایشان آن زمان سفری به آمریکا داشتند و من در آنجا با ایشان آشنا شدم و دکتر خرازی هم مرا به ایشان معرفی کرد و با هم گفتگو کردیم و در پایان آیت‌الله مصباح از من خواست به قم بیایم و در مؤسسه امام خمینی (ره) که آن موقع با نام بنیاد باقرالعلوم (ع) فعالیت می کرد مشغول شوم.
من به ایشان گفتم، اگر دعوت ‌نامه رسمی بفرستند می توانم بیایم. ولی من نتوانستم منتظر دعوت‌نامه ایشان باشم و به انجمن حکمت و فلسفه در تهران رفتم و با دکتر اعوانی،‌ تحصیل فلسفه اسلامی را شروع کردم و ایشان در این مورد خیلی زحمت کشیدند.
من قبل از آمدن به ایران، مقداری ادبیات فارسی خوانده بودم، ولی وقتی کسی با من احوال‌پرسی می کرد نمی‌توانستم جواب دهم و فارسی صحبت کردن برایم سخت بود. دکتر اعوانی پیشنهاد دادند برای این که زبان فارسی‌ام تقویت شود، فلسفه اسلامی را از کتب فارسی شروع کنیم؛ بنابراین آموزش فلسفه اسلامی را با رساله‌های فلسفی سهروردی استفاده می کردم تا جایی که موجب خنده دوستان می شد.
بعد از مدتی دکتر اعوانی گفتند،اگر میخواهی فلسفه را خوب یاد بگیری، باید همان رساله های سهرودی را به زبان عربی هم بخوانیم. بنابراین دوباره همان سه رساله فلسفی سهرودی را که می گویند خودشان به دو زبان عربی و فارسی نگاشته اند خواندیم که خیلی عالی بود.

همکاری شما با مصباح و فعالیتتان در مؤسسه امام خمینی (ره) چگونه شروع شد؟

فعالیت بنده در مؤسسه امام خمینی (ره) اتفاقی بود، دوستی داشتم اهل تگزاس بود اصالتاً عراقی بود، ولی در آمریکا بزرگ شده بود، یک روز خبر داد می خواهد به قم بیاید و از یک دختر عراقی مقیم ایران خواستگاری کند و از من خواست من هم همراهش بروم. در قم به صورت اتفاقی یکی از معاونین آیت‌الله مصباح که از قبل مرا می شناخت در خیابان دیدم.
ایشان از من خواست پیش آیت‌الله مصباح برویم. خدمت آیت‌الله مصباح رسیدیم، ایشان از حضور من در ایران ابراز خوشی می کردند و پرسیدند چرا به قم نیامدم من هم به ایشان گفتم؛ منتظر دعوت‌نامه رسمی بودم و ایشان بلافاصله گفتند: خوب من الان به شما دعوت‌نامه رسمی می دهم. این دیدار باعث شد هر هفته یک روز از تهران به قم بیایم و در بنیاد باقرالعلوم که امروز مؤسسه امام خمینی نام گرفته تدریس کنم و سال بعد، به دو روز در هفته افزایش یافت. چون می خواستم زبان فارسی را بیشتر یاد بگیرم، تصمیم گرفتم یک سال دیگر هم در ایران بمانم وآمدم درقم ساکن شدم و سال بعد از آن هم همین طور پیش رفت، در آن سال یکی از دانشجویانم کسی را برای ازدواج به من معرفی کرد.
ازدواج ما هم خیلی عجیب بود. چند جلسه بیشتر نبود که تصمیم گرفتم ازدواج کنم. آشنایی چندانی با دختر و خانواده‌شان نداشتم و فقط با اعتمادی که به آن دانشجو داشتم پذیرفتم با آن خانم ازدواج کنم. قبل از مراسم پیش حضرت معصومه (س) رفتم و خیلی دعا کردم که ازدواج موفقی داشته باشم و درست تصمیم بگیرم.
بعد از ازدواج، تمام وقت در بنیاد باقرالعلوم مشغول شدم، بعد هدفم کلاً عوض شد و فکرکردم که اگر اینجا بمانم و برای طلبه ‌ها تدریس کنم، بیشتر می توانم خدمت کنم.


* از اینکه به عنوان یک آمریکایی در کشوری مثل ایران به عنوان چهره ماندگار انتخاب شدید چه احساسی دارید؟
این برای من افتخار بزرگی است، احساس سپاسگزاری می‌کنم، اول خدا را سپاسگزارم که توانستم در این کشور خدمتی انجام دهم و از اینکه مسئولین در ایران از من قدردانی کردند تشکر می‌کنم، مردم ایران نسبت به بنده دیدگاه خوبی دارند به خاطر همین احساس وظیفه بیشتری می‌کنم و امیدوارم بیشتر خدمت بکنم.
* مهمترین عامل موفقیت خود را در چه چیزی می‌دانید؟
لطف خدا (مدتی مکث می‌کند) آنچه من از گذشته زندگی خودم می‌بینم اعمال نادرست و خرابکاری است، ولی لطف خداست که راه‌ را برای بنده باز کرد.
حدود 12 سال پیش وقتی که در سفر حج بودم، همه کارهایم به هم ریخت، گذرنامه‌ام گم شد، بعد کاروان من را در شهر جده جا گذاشتند و از کاروان دور افتادم و.... هر قدمی که برمی‌داشتم مصیبت دیگری برایم پیش می‌آمد، ولی همه‌اش حل می‌شد و یک جوری حل می‌شد که احساس می‌کردم همانطور که دریا برای حضرت موسی‌(ع) شکافته شد، مشکلات هم از مقابل من برداشته می‌شد، من خود نمی‌توانستم مقابل آن مشکلات بایستم و قادر به حل آنها نبودم، ولی آنها حل می‌شدند این جریان را به این دلیل گفتم که بدانید موفقیت بنده از لطف خداست و کار من نیست، همیشه دیدم که نمی‌توانم خودم جلو بروم، ولی خدا راه را برای بنده بازکرده است در همان سفر حجة‌الاسلام‌والمسلمین وقتی از مکه می‌خواستم برگردم ایران، بلیط من در جیب رییس کاروان که زوتر از ما به ایران برگشته بود، مانده بود.
وقتی به مسئولین فرودگاه گفتم بلیط ندارم، گفتند که پس چطوری می‌خواهی سوار هواپیما شوی؟! وقتی اسم رییس کاروان را گفتم با اشتیاق گفت؛ او دوست من است و فورا به او زنگ زد وقتی مطمئن شد بلیط من پیش اوست گفت؛ اشکال ندارد و من بدون بلیط سوار هواپیما شدم و این خیلی چیز عجیبی است. حج من از اول تا آخر این طوری بود و من فکر می‌کنم، همه زندگی من همین‌طوری است و این حج نشانه‌ای از طرف خدا برای من بود؛ خدا نشان داد که شما هیچ توانی ندارید و نمی‌توانید کاری بکنید و همه کارها دست خداست.

* اگر مسلمان نبودید فکر می‌کنید الان کجا بودید و به چه کاری مشغول بودید؟

خدا می‌داند، نمی‌توانم تصور بکنم که چه اتفاقی می‌افتاد، گاهی اوقات درباره این مساله با پسرم بحث می‌کنم پسرم همیشه می‌گوید: بابا اگر شما مسلمان نمی‌شدید من اصلا به وجود نمی‌آمدم!

*اگر امکان این وجود داشت که به گذشته برگردید و زندگی را دوباره تجربه کنید، سعی می‌کردید چه تغییراتی در زندگی‌تان به وجود بیاورید؟
اگر می‌توانستیم از اشتباهات، گناهان و... را که در گذشته کردیم پرهیز کنیم خیلی خوب می‌شد، این هم از بحث‌هایی است که با پسرم دارم، وقتی به پسرم می‌گویم ای کاش می‌توانستیم به گذشته برگردیم و این اشتباهات را مرتکب نمی‌شدیم، پسرم می‌گوید اگر شما آن اشتباهات را انجام نمی‌دادید احتمالا اشتباهات دیگری را مرتکب می‌شدید.


* از زندگی‌تان به چه چیزهایی تعلق خاطر دارید و بیشتر به آنها اهمیت می‌دهید؟
یکی از چیزهایی که از بچگی دنبال آن بودم کشف حقیقت است، پدرم همیشه اصرار می‌کرد باید خودمان فکر کنیم و خودمان حقیقت را پیدا کنیم، وقتی هم به ایران آمدم و خدمت آیت الله مصباح‌یزدی رسیدم، ایشان چندین بار به من گفتند؛ شما باید حقیقت‌جو باشید، این مساله برایم خیلی مهم است که تلاش کرده و حقیقت را کشف بکنیم و این مهمترین مساله زندگی من است و همیشه به آن فکر می‌کنم.
*بعد از اینکه مسلمان شدید از نزدیکان یا دوستان شما کسانی بودند که به واسطه شما، مسلمان شده باشند؟
خیلی از دوستانی که داشتم بعد از مسلمان شدنم با من قطع رابطه کردند و چون اغلب در ایران هستم ارتباط زیادی با نزدیکان گذشته ندارم؛ البته چند نفر هستند مسلمان شدند، ولی از نزدیکان یا دوستان بنده نبودند.
البته افراد زیادی هستند که گفتند با خواندن آثار بنده به دین اسلام علاقه پیدا کرده‌اند و خواسته‌اند بیشتر درباره آن تحقیق بکنند و...


*نظرتان در مورد مردم ایران چگونه است و ارتباط شما با آنها چطور است؟
من ارتباط زیادی با اقشار مختلف مردم ندارم و بیشتر با طلاب، دانشجویان و اساتید، ارتباط علمی دارم، ولی ایرانی‌ها را خیلی دوست دارم و زندگی در ایران را ترجیح می‌دهم.
بنده خیلی خوشبخت بودم طلاب و اساتیدی پیدا کردم که در هنگام بحث اصلا تنگ نظر نیستند و در مورد مسایل مختلف از جمله تفکرات غربی بحث می‌کنیم و واقعا افراد علاقمندی هستند. به آینده طلابی که در اینجا با آنها آشنا شدم خوشبین هستم و انشالله در آینده نقش برجسته‌ای در رشد دینداری مردم دارند.


* آرزویی در زندگی‌تان بوده که خیلی دوست داشتید به آن برسید و تا حال به آن نرسیده‌اید؟
آروزها و خواسته‌های من بیشتر در مورد مسایل علمی است، الان یک چیزهایی نوشتم و آرزو دارم با تکمیل و انتشار آنها به مکتب شیعه خدمت کنم، مثلا مقاله‌هایی در موضوعات مختلف دارم از جمله درباره پیغمبر‌(ص) و «مفهوم خدا در مکتب شیعه» که جنبه‌های مختلف تفکر شیعی را معرفی می‌کند، اگر خدا توفیق دهد می‌خواستم یک کتابی بنویسم و تشیع را به مردم دنیا معرفی کنم و مقالاتی هم درباره ابن سینا نوشتم و امیدوارم اینها را جمع کرده و به صورت کتاب منتشر کنم.


*شما بیشتر اوقات به کارهای علمی و پژوهشی و تدریس مشغول هستید، برای تفریح چه کار می‌کنید؟
تفریح خاصی ندارم و معمولا تفریح و گردش ما به تابستان‌ها خلاصه می‌شود آن‌هم پیش مادرم در نیویورک می‌روم و در آنجا با خانواده با پارک یا جاهای تفریحی می‌رویم.


*در پایان اگر مطلب خاصی دارید که لازم می‌دانید مطرح شود، بفرمایید.
از شما خیلی سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که توانستم اینجا یک خدمتی بکنم و امیدوارم خدا به ما توفیق دهد بیشتر خدمت بکنیم.


منبع : مرکز خبر حوزه

مشعشع
2013_11_16, 10:02 PM
آندریاس کامز




آندریاس کامز،فیلسوفی آلمانی است که پس از برخورد تحسین برانگیزی که یک فرد مسلمان با او داشت تصمیم می گیرد، مسلمان شود.

اندکی درمورد علت مسلمان شدنش:
داستان از این قرار است که آندریاس کامز، فیلسوف آلمانی 6 سال پیش طی سفر کوتاهی که به مصر داشت با یک جوان مصری آشنا می شود و اخلاق و رفتار این جوان مصری به حدی وی را تحت تاثیر قرار می دهد که این فیلسوف تصمیم می گیرد مسلمان شود.
ماجرای آشنایی آندریاس و این جوان مصری که حسن نام دارد وقتی آغاز می شود که آندریاس هنگام حضور در یکی از مساجد مصر از حسن که در حال نماز خواندن بود، عکس می گیرد و سپس از او به دلیل این اقدامش عذر می خواهد، اما حسن با لبخند به او می گوید : «خوشحالم از اینکه خدایم را عبادت می کنم».

و اینچنین صحبت های این دو آغاز می شود و آندریاس به حسن می گوید: «تو چطور می توانی با من دوست شوی درحالیکه من مسلمان نیستم» و حسن در پاسخش می گوید: «تو یکی از بندگان خدا هستی و من موظفم با تو بهترین رفتار را داشته باشم».

آندریاس و حسن با هم دوست می شوند و روز به روز او بیشتر جذب رفتار و منش حسن می شود و با چشمان خود می بیند که حسن برای خوشحالی مردم از هیچ کمکی به آنها دریغ نمی کند و او نیز علاقمند می شود که همانند حسن شود.
دوسال از دوستی این دو گذشته بود که آندریاک از حسن می خواهد که به او کمک کند تا در مورد اسلام بیشتر بداند و زبان عربی و قرآن را یاد بگیرد، حسن نیز در این مورد به او کمک می کند.
آندریاس با جمع آوری اطلاعات در مورد اسلام متوجه می شود که پیام اسلام به جهانیان گسترش محبت و عشق است و به اعتقاد او این زیباترین پیامی بود که یک دین می توانست برای پیروانش داشته باشد و اینگونه شد که او تصمیم گرفت با کمک دوستش حسن مسلمان شود و شهادتین را بر زبان جاری سازد .
وی پس از مسلمان شدن کشور مصر را برای زندگی کردن انتخاب کرد، چرا که مایل بود زیباترین لحظات زندگیش را در میان دوستان مسلمانش سپری کند.


تازه مسلمانان

مشعشع
2013_12_09, 02:10 PM
یک مسیحی درحرم امام رضا (علیه السلام) شیعه شد تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۲



به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از مشرق، مسوول روابط عمومی آستان قدس رضوی گفت: یک شهروند مسیحی فرانسه به نام «میشل گوژو» در حرم مطهر رضوی به دین اسلام مشرف شد.»حسین یوسفی» افزود: این تازه مسلمان که 60 سال دارد مدیر بین المللی یکی از شرکت های تجاری فرانسه است که پس از تشرف به حرم مطهر رضوی مصمم شد مسلمان شیعی شود.این مرد فرانسوی در آیینی از سوی اداره امور زائران غیرایرانی آستان قدس رضوی برگزار و پس از به زبان آوردن شهادتین مسلمان شد.

مسوول روابط عمومی آستان قدس رضوی اظهار کرد: گوژو که به واسطه نوع شغل خود بارها به کشورهای خاورمیانه از جمله ایران سفر کرده، علت گرایش اش به دین اسلام را کامل یافتن این دین از طریق مطالعات گسترده اش و ارتباط گیری مطلوب با مسلمانان عنوان کرد.یوسفی گفت: از ابتدای امسال تاکنون 10 زائر غیرایرانی در حرم مطهر رضوی به دین مبین اسلام مشرف شدند که به هر یک از آنان از سوی مدیریت امور زائران غیر ایرانی آستان قدس رضوی یک جلد قرآن کریم، تندیس سنگ مضجع حضرت امام رضا(علیه السلام)، کتاب هایی درباره اصول اعتقادی اسلام و مذهب شیعه و بسته های فرهنگی و متبرک اهدا شده است.

شیعه نیوز

مشعشع
2013_12_17, 10:26 AM
مشرف شدن 200 هزار نفر به مکتب تشیع در یک ماه

به گزارش «شیعه نیوز به نقل از فارس، رونمایی از دفتر اول مجموعه کتاب‌های قصه عاشورا نوشته پرویز امینی که توسط انتشارات وزیر منتشر شده است صبح امروز در موزه امام علی (علیه السلام) برگزار شد.در این مراسم احمدوند مدیرعامل شرکت ترنج، گفت: همکاری ما با نشر وزیر در تولید این اثر به چند ماه گذشته مربوط می‌شود که آنها طرحی را ارائه کردند برای تولید مجموعه‌ای 72 جلدی درباره عاشورا و برای نوجوانان و با استقبال ما برای اولین بار یک همکاری خوب بین یک شرکت توزیع کننده کتاب و ناشر در حوزه تولید اتفاق افتاد و این همان مدیریت تولید است که در صنعت نفت حلقه مفقوده‌ای به حساب می‌آید
.
وی افزود: ناشر بیشتر فرصتش را برای فراهم کردن یک اثر خوب به کار برد و ما هم همه همت‌مان را صرف ارائه این کار فاخر کردیم. نشر کتاب‌ها روان و خوش‌خوان است و مناسب مخاطب نوجوان این مجموعه کتاب‌فیلم است و تصویرسازی‌ها نیز رئال هستند و به نوعی تصویر و متن مکمل هم به کار رفته‌اند.احمدوند در پایان سخنانش با تقدیر از نحوه طراحی این 15 جلد که در دفتر اول می‌گنجد از کار حرفه‌ای گروه هنری این مجموعه برای صفحه‌آرایی، تصویرسازی و کتاب‌آرایی تقدیر کرد و خبر از تولید این مجموعه در قالب انیمیشن و ترجمه عربی داد.

سخنران دیگر این مراسم محمود حکیمی بود. وی در ابتدای سخنانش به گرایش مردم دنیا به دین و به ویژه به تشیع اشاره کرد و گفت: مردم جهان برخلاف‌نظر ما از 4 دهه پیش بسیار بیش از گذشته به دین روی آورده‌اند و از آغاز قرن 21 واقعه‌ای دنیا را تکان داد و آن گرایش اکثر پژوهشگران علوم اجتماعی و تاریخ به تشیع است.وی با اشاره به نامه حامد الگار به مجتبی موسوی‌لاری گفت: اغلب نخبگان اروپا و آمریکا به شیعه اثنی‌عشری گرایش پیدا کرده‌اند در افریقا هم گرایش شگفت‌انگیزی به تشیع می‌بینیم و با همه فعالیت‌های گسترده عربستان سعودی در آفریقا در شهریور گذشته تنها در نیجریه فقط 200 هزار نفر شیعه شدند.

این نویسنده و پژوهشگر با اشاره به فعالیت‌های گسترده شبکه‌های ماهواره‌ای برای تبلیغ مسیحیت اظهار داشت: آنها تبلیغ می‌کنند که دینشان دین محبت است اما اگر کسی می‌خواهد واقعیت این ادیان تحریف‌شده را ببیند تاریخ جنگ‌های صلیبی و تاریخ جنایت‌های جنگ بین‌الملل اول و دوم را بخواند بعضی شبکه‌های ماهواره‌ای از دین خاصی حمایت نمی‌کنند اما با سوءاستفاده از تمایلات جنسی تلاش می‌کنند نسل جوان را از دین فراری دهند.بخش دیگر این فعالیت‌ها نیز به فعالیت وهابیان در شبکه‌های ماهواره‌ای اختصاص دارد که خوشبختانه از 4 سال پیش شبکه جهانی ولایت با تلاش بسیار و شبانه‌روزی پاسخ دروغ‌های وهابیت را می‌دهد.

حکیمی گفت: گرایش به مردم دنیا به شیعه سلفی‌ها را دچار وحشت کرده است و آمار هول‌انگیزی که از کشتار شیعیان اثنی‌عشری در عراق و دیگر کشورهای دنیا می‌شنویم نشان از همین وحدت دارد. این درنده‌خویی‌های آنها مانند درنده‌خویی‌های زمان بنی‌امیه بوده و سلفی‌ها کار همان‌ها را تکرار می‌کنند.این نویسنده پیشکسوت با اشاره به عشق و علاقه خود به نگارش داستان و مقاله درباره اهل بیت (علیهم السلام) اظهار داشت: من از سه سالگی به هیئات مذهبی می‌رفتم اولین کتاب هم درباره امام حسین(علیهم السلام) در سال 1350 منتشر شد و آخرین کتابم نیز امام حسین(علیه السلام) و نهضت جاوید کربلا است. در دو دهه اخیر نیز تقریبا همه کتاب‌هایی که درباره عاشورا منتشر شده است را خوانده‌ام و یادداشت برداشته‌ام اما من همچنان روی کتاب‌های نوجوانان حساسیت دارم و این کتاب هم به لحاظ تصاویر و هم به لحاظ متن ساده آن شتاب بسیار خوبی دارد.

وی افزود: ما هم‌اکنون در شرایط خاصی نسبت به قبل از انقلاب قرار داریم ما قبل از انقلاب با مشکلات متعددی درباره چاپ کتاب‌هایمان مواجه بودیم و سانسور بسیار بدی روی کتاب‌ها اعمال می‌شد و اگر فرصت باشد دوست داریم جلسه‌ای به طور مفصل درباره سانسور در عصر پهلوی صحبت کنم و انقلاب اسلامی ما را از سیاه‌چال استبداد نجات دادحکیمی با اشاره به تفاوت نوجوان‌های قبل از انقلاب و نوجوانان امروز گفت: پیش از این اگر یک کتاب 500 صفحه‌ای را به یک نوجوان می‌دادیم می‌خواند اما نوجوان امروز کتاب‌های کوتاه و همراه با تصویر مانند کتاب قصه عاشورا را می‌پسندد و ما باید با این شرایط و بیشتر برای نوجوانان کار کنیم.این نویسنده به اهمیت تشویق و تقدیر از چنین کتاب‌ها و نویسندگان آنها اظهار داشت: استاد مطهری مرحوم سیدغلامرضا سعیدی و آیت‌الله سبحانی خیلی‌ من را تشویق می‌کردند که در این زمینه فعالیت کنم و ما نیز باید جوان‌ترها را تشویق کنیم تا این جریان ادامه پیدا کند.


شیعه نیوز

مهدی
2014_01_05, 10:09 PM
تشرف يک جوان اهل سنت به مذهب تشیع


به گزارش شيعه آنلاين، "دُر محمد نظری" جوان سنی مذهب افغاني تباري است که اخيرا به مذهب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام گرويده است.

گفته مي شود وي با حضور در دفتر حضرت آیت الله سيد "محمدباقر شیرازی" از مراجع مشهد مقدس، در شهر شيراز پيوستن به مذهب تشيع را رسما اعلام کرد.

در همين راستا حجة الاسلام و المسلمین سید "مرتضی شیرازی" فرزند و مسئول دفتر حضرت آیت الله سید "محمدباقر شیرازی" درباره این تشرف گفت: آقای "دُر محمد نظری" فرزند "نظر محمد" که تبعه افغانستان بوده و در حال حاضر ساکن شیراز است، با حضور در این دفتر، اظهار داشت که مدتی است درباره شیعه و سنی مطالعاتی داشتم و یکی از مطالبی که جرقه ای را برای من به وجود آورد این بود که در کتب معروف اهل سنت مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده که خلفای دیگر، بارها در جریان جنگ ها ترسیدند و جبهه ها را رها کردند ولی علی بن ابی طالب در تمام جنگ های صدر اسلام پیروز و غالب شد و من فکر کردم که علی بن ابی طالب در مقایسه با سایرین خدمات بیشتری داشتند و قطعاً شایستگی بیشتری برای خلافت پیامبر دارند و در خلال مطالعه کتاب های مختلف بود که در خواب دیدم شخص خوش سیما و قد بلندی به سراغ من آمد و با روی گشاده ای رو به من کرد و فرمود "چرا سراغ ما نمی آیی؟ ما منتظرت هستیم" و در خواب متوجه شدم که ایشان امام رضا علیه السلام بودند و لذا با توجه به مطالعات قبلی و خوابی که دیدم تصمیم گرفتم پیرو مکتب اهل بیت شده و شیعه شوم.

حجة الاسلام و المسلمین شیرازی با اشاره به استقبال زائد الوصف شخص مذکور در تشرف به تشیع، افزود: علیرغم اینکه تمام خانواده ایشان در افغانستان اهل سنت هستند، لیکن ایشان با افتخار تمام مراسم تشرف به مکتب پربار تشیع را انجام داده و اقرار و اعتراف به امامت دوازده امام از امیر المؤمنین علیه السلام تا حضرت صاحب الزمان ارواحنا له الفداء نمودند و از کلیه برادران اهل سنت و به خصوص خانواده خود خواست تا هرچه زودتر مفتخر به این تشرف گردیده و در زمره شیعیان اهل بیت علیهم السلام قرار بگیرند.

مشعشع
2014_04_14, 02:46 PM
گرويدن يک جوان آمريکايي به مذهب تشيع



اين اتفاق ميمون در روز جمعه برابر با 11 جمادي الثاني رخ داد. مرکز امام علي عليه السلام يکي از فعال ترين مراکز اسلامي و شيعي در شهر واشنگتن به شمار مي رود.


http://shia-online.ir/upload/article/33238/33238_HB8XFTDO_pic.jpgبه گزارش شيعه آنلاين، اخبار رسيده از شهر واشنگتن پايتخت ايالات متحده آمريکا حاکي از آن است که اخيرا يک جوان آمريکايي به مذهب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام گرويده است.

گفته مي شود اين جوان آمريکايي که "اسکات" نام دارد و 35 ساله است، با حضور در مرکز امام علي عليه السلام در واشنگتن، و بر زبان جاري کردن شهادتين مسلمان شد و مکتب تشيع را برگزيد.

او در حضور حجة الإسلام و المسلمين شيخ «مصطفي آخوند» از مسئولان و دست اندرکاران اين مرکز اسلامي - شيعي، شهادتين را بر زبان جاري کرد.

قابل ذکر است اين اتفاق ميمون در روز جمعه برابر با 11 جمادي الثاني رخ داد. مرکز امام علي عليه السلام يکي از فعال ترين مراکز اسلامي و شيعي در شهر واشنگتن به شمار مي رود.

مشعشع
2014_10_20, 11:57 PM
............... برخی از دختران ایرانی .!!!.


http://www.rahyafte.com/site/wp-content/uploads/2014/10/images.jpgسمیراخادم




به گزارش رهیافتگان: «لنه میته سن» زنی از کشور دانمارک است که بعد از تشرف به اسلام نام خود را “سمیراخادم” گذاشت . دختر جوانی مسیحی به طور اتفاقی از طریق دختردوست همسرش که یک کشیش بود با یک ایرانی آشنا شد خودش می‌گوید همه آن اتفاقات خواست خدا بود که در جوانی برای من رخ داد تا با مرد مسلمانی آشنا شوم با او ازدواج کنم و تمام مسیر زندگی‌ام عوض شود. سمیرا که برای رسیدن به این پختگی دینی و اعتقادی دوران سختی را پشت سرگذاشته امروز زن جاافتاده‌ای شده است که دو فرزند دارد دخترش محجبه و بسیار معتقد است که به‌همراه همسر دانمارکی خود در همان کشور سکونت دارد؛ هرچند شرایط پوشش و اعتقادات دینی برای او هم در دانمارک مشکلاتی ایجاد کرده است اما خودش در تهران سکونت دارد و گاهی به دانمارک برای دیدن فرزندانشان می‌رود. سمیرا از زنان فعال و پیشرو در فعالیت‌های اسلامی است که تا به حال ۲۲ جلد کتاب به زبان دانمارکی ترجمه کرده است. از جمله: کتاب چهارده معصوم، احکام نماز، دعای کمیل، حقوق بشر از دیدگاه امام علی، حقوق زن در اسلام، نیمی از قرآن و… بودند که برخی را به مجمع جهانی اهل بیت هم هدیه کرده است. گپ‌وگفت پایگاه بصیرت را با وی می‌خوانید:

چه چیزی در اسلام بود که حاضر شدید تغییر دین بدهید و مسلمان شوید همه مشکلات را به جان بخرید ؟
اول بار اصلا نمی‌خواستم مسلمان بشوم، زیرا همان‌طور که می‌دانید از خانواده مسیحی پروتستان بودم البته خیلی هم دنبال دین و دستورات الهی درمسیحیت نبودیم اما درهرحال دین‌مان مسیحیت بود خدا کمک کرد و کم کم اتفاقاتی ب��ایم افتاد که عزم من را برای مسلمان شدن بیشتر کرد من همه اینها را عنایت خدا درحق خودم می‌دانم همیشه هم شکرگزارم. در دین مسیحیت برای حضرت عیسی جایگاه پسرخدایی قایل هستند که اصلا درست وعقلانی نیست؛ درحالی‌که در دین اسلام عقل وایمان با هم است و من در این‌که حضرت عیسی فرزند خدا باشد تردید داشتم بعدا فهمیدم در اسلام مطالبی آمده که حضرت عیسی، نه پسرخدا بلکه انسان بود و به‌عنوان پیامبر خدا به رسالت رسیده است بوده است برای همین عاشق اسلام هستم چون به دین منطقی است. خدا می‌داند بعد از مسلمان شدن چقدر آرامش و آزادی به من داده است.
به‌عنوان یک زن، ‌آزادی و آرامش گرفتید یا شخصیت خود سمیرا بعد از تشرف به اسلام آرامش گرفت؟
هر دو. هم شخصیت خودم بعد از مسلمان شدن آرامش گرفت و هم به‌عنوان یک زن. برای این‌که در اروپا ادعا می‌کنند زن آزادی دارد اما عملا دراسارت است وهیچ‌گونه امنیت و آزادی ندارد و باید گفت دراسلام برای زن‌ها آزادی وجود دارد. مردها در جامعه اسلامی زن را برای اخلاق وایمان و عقلش نگاه می‌کنند نه برای بدن و آرایش صورتش. این بهترین آزادی برای زن است که اسلام به ما داده اما متاسفانه وقتی می‌بینم درایران بعضی زنان ودختران ایرانی برعکس عمل می‌کنند و به آزادی واقعی که اسلام به آنها داده بی‌اهمیت هستند خیلی ازاین مسئله ناراحت می‌شوم.
وقتی به اسلام مشرف شدید برخورد خانواده چگونه بود؟
خیلی برخورد تندی با من داشتند خانواده ودوستانم همه من را طرد کردند زیرا پدرم به دلیل موقعیت اجتماعی که داشت از مسلمان شدن من شوکه شد. قبلا برایشان نامه می‌نوشتم ولی هیچ وقت جواب نامه‌های من را نمی‌دادند حالا هم وقتی خیلی دلتنگ می‌شوم به انها زنگ می‌زنم می‌دانم اگر حرفی بزنم گوشی را قطع می‌کنند ولی همین که صدای انها را می‌شنوم آرامش می‌گیرم وخیالم راحت می‌شود که هنوز زنده هستند و نفس می‌کشند همیشه از خدا خواسته‌ام تا کمک کند آنها هم مثل من حقیقت اسلام را درک کنند و مسلمان شوند.(سمیرا بااین‌که زن جا افتاده‌ای شده از صحبت کردن درباره خانواده‌اش بغضش گرفت و نتوانست ادامه بدهد)
وقتی مسلمان شدید باید به‌عنوان یک زن مسلمان حجاب بر سر می‌کردید آن هم در فضای به شدت سکولار دانمارک، برخورد مردم چگونه بود؟
درابتدا که با همسرم آشنا شدم به من گفت برای ازدواج باید مسلمان شوی. من مسلمان شدم ولی تنها در حد شهادتین مسلمان بودم. بعدا کم کم همسرم گفت باید حجاب داشته باشی چون مسلمان شده‌ای اما وقتی حجاب سرم می‌گذاشتم همه به من توهین می‌کردند و آب دهان سمت من می‌انداختند. حرف‌های زشتی می‌زدند خب اولش خیلی سخت بود چون دختر جوانی بودم و فضای اطرافیان و دوستان و جامعه نسبت به من عوض شده بودهمه با من برخورد بدی داشتند خانواده که من را طرد کرده بود و حالا اینها هم به توهین و اهانت داشتند خیلی ناراحت می‌شدم.
برای مقابله با برخوردهای افراطیون ضد اسلام چه می‌کردید؟
همیشه مجبور بودم صبر و آرامش داشته باشم . من همین پوششی که درایران دارم را در دانمارک هم داشته و دارم؛ البته مدتی چادر هم سرم می‌کردم ولی به دلیل مشکل شنوایی که در گوش راستم دارم وقتی چادر ومقنعه را با هم می‌پوشم درست نمی‌شونم واذیت می‌شوم برای همین هرچند خیلی پوشش چادر را دوست دارم ولی کمتر می‌پوشم. درهرحال وقتی با حجاب اسلامی در دانمارک رفت وآمد می‌کنم مسخره می‌شوم ولی عکس‌العملی نشان نمی‌دهم و درعوض سعی می‌کنم درعمل نشان بدهم یک زن مسلمان چگونه است. با دیگران مهربانم و هرکس مسخره‌ام می‌کند و رفتار بدی با من دارد تنها به او لبخند می‌زدم . در رعایت حقوق دیگران خیلی محتاطم زیرا اگر هر کارخلاف اجتماعی انجام بدهند نمی‌گویند سمیرا آن کار را کرده بلکه پای اسلام می‌گذارند و می‌گویند همه مسلمانان این‌گونه هستند برای همین خیلی باید مراقب باشم .
چه زمانی ایران آمدید؟
همسرم سالها در دانمارک زندگی می‌کرد دوسال بعد از ازدواجمان یک بار به ما زنگ زدند گفتند مادرش بیمار است و باید ایران برود. او نمی‌توانست بیاید و من را تنها با فرزند کوچکم فرستاد راستش خیلی می‌ترسیدم. اتفاقا آن زمان فیلم «‌بدون دخترم هرگز» پخش شده بود که ایران را بد نشان می‌داد و من نگران بودم ولی همسرم می‌گفت تو برو شرایطم جور بشود خودم را می‌رسانم. وقتی ایران آمدم فضای ایران و برخورد خوب خانواده او ترس را از دلم بیرون برد و دیگرنگران نبودم.
از سفرتان به نجف و کربلا برایمان بگویید؟
خدا دوبار به من توفیق داد تا نجف و کربلا بروم. بار اول وقتی به نجف رفتم پاهایم خیلی درد می‌کرد به صورتی‌که نمی‌توانستم راه بروم هرچند هتل ما نزدیک حرم بود ولی خیلی اذیت می‌شدم یک بار همسرم رفت و برایم چرخه دستی گرفت تا سوار آن بشوم چون برای افراد مسن و مریض چرخ می‌آوردند ولی من قبول نکردم گفتم دوست ندارم سواره بروم حرم امام علی. با زانو آرام آرام خودم را به حرم امام رساندم واشک می‌ریختم اصلا کاری نداشتم دیگران چه می‌گویند خدا می‌داند محو عظمت و شکوه امام علی شده بودم در حرم یکی از خادمان وقتی فهمید من قبلا مسیحی بوده‌ام و اولین باری است به زیارت امام علی علیه السلام می‌آیم یک شیشه کوچک عطر و کمی تربت به من داد وگفت این عطر اصل است که قبر آقا امام علی علیه السلام را با آن شستشو می‌کنیم و تربت هم مربوط به نزدیکترین قسمت به قبر مطهر حضرت بود او گفت اینها را به کسی نمی‌دهند خیلی آن هدیه برایم ارزشمند است من عاشق امام علی علیه السلام هستم از آن روز به بعد دیگر پاهایم درد نگرفت و در راه رفتن مشکلی نداشتم این سلامتی و شفا به برکت و محبت امام علی علیه السلام بود که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.
شما به عنوان یکی از زنان مسلمان و فعال در دانمارک هستید که تالیفاتی هم دارید گویا کتابی هم به وزیر امور خارجه دانمارک هدیه کرده‌اید درست است؟
سعی می‌کنم نسبت به وقایعی که مربوط به اسلام است بی‌تفاوت نباشم وقتی به ساحت پیامبر(صلی الله علیه واله) در دانمارک توهین شد با کمک عده‌ای تظاهراتی به راه انداختیم و در جمع سخنرانی کردم و از شخصیت والای پیامبراسلام برایشان گفتم زیرا خیلی حیف است که مردم درباره پیامبر اطلاعی ندارند و ایشان را نمی‌شناسند تحت تاثیر رسانه‌های ضداسلام غربی به پیامبر توهین می‌کنند. درباره کتاب هم چون وزیر امور خارجه دانمارک یک خانم بود من کتاب « حقوق زن دراسلام» را به ایشان هدیه کردم تا بداند زن دراسلام از چه حقوق ومزایایی برخورداراست و برعکس زن غربی، چقدر آزادی دارد اصلا حقوقش ضایع نمی‌شود اگر به اسلام و دستورات اهل بیت عمل کند.
موقعی که اولین بار به زیارت امام رضا علیه السلام در مشهد رفتید چه احساسی داشتید؟
هیچ احساسی نسبت به زیارت رفتن نداشتم چون خیلی سروصدا بود مردم شلوغ می‌کردند. ما در فرهنگ‌مان عادت به تنهایی وسکوت داریم کسی کاری به کس دیگرندارد. در کل این شیوه اخلاقی اروپایی‌هاست؛ برای همین وقتی آن جمعیت را دیدم سرم درد گرفت وناراحت شدم و به همسرم گفتم بیا بیرون برویم دیگر تحمل این همه شلوغی را ندارم. فردای آن روز وقتی به صحن رفتیم یک حسی در من ایجاد شده بود برعکس روز قبل به شوهرم گفتم کمی بمانیم آن موقع کنار پنجره فولاد ایستاده بودیم خیلی شلوغ بود، همه گریه و ناله می‌کردند من کنجکاوانه فقط ناظر بودم یک مرتبه دیدم کورمادرزادی چشمانش شفا پیدا کرد بعد او و دیگران مدام اشک می‌ریختند و گریه می‌کردند. من دنبال آن مرض شفا یافته دویدم همسرم نگران شده بود که چه اتفاقی برایم افتاده است، وقتی من را دید به او گفتم چیزی نشده برعکس آنچه را که می‌خواستم فهمیدم بیا برویم. در واقع امام رضا علیه السلام می‌خواست به من یاد بدهد که شفا پیدایش نمی‌شود مگر این‌که خدا بخواهد چون من دچار تردید و شک بودم و از آن فضا احساس خوبی نداشتم با مهربانی حقیقت را نشانم دادند. از آن به بعد شیفته امام رضا علیه السلام شدم و همیشه آرزویم این بود که بتوانم خادم افتخاری امام رضا علیه السلام بشوم
سرانجام هم به آرزوی خودتان رسیدید و الان خاد‌م افتخاری امام رضا هستید؟
بله این واقعا لطف خدا بود که توانستم سه روز در سال به عنوان خادم افتخاری امام رضا علیه السلام به مشهد بروم و به خارجی‌های زایر که فارسی نمی‌دانند خدمت کنم و راهنمای آنها باشم یا کارهای ترجمه‌ای داشته باشم اگرجشنواره رضوی یا برنامه‌ای هم درمشهد برگزار بشود خودم را به حرم می‌رسانم خدارا شکر که امام رضا کمک کرد به آرزویم برسم و چنین فضایی برای من ایجاد گردید.
شما هم فضای لاییک دانمارک را تجربه کرده‌اید و هم ایران را چه صحبتی برای دختران ایرانی دارید که به حجاب کم توجه هستند؟
خیلی دلم می‌سوزد وقتی می‌بینم برخی دختران و زنان ایرانی مسلمان این‌طور خودشان را در معرض دید مردان و نگاه‌های نامحرم قرار می‌دهند؛ درحالی‌که اگر دین اسلام و دستورات اهل بیت(علیهم‌السلام) را اطاعت کنند متوجه می‌شوند ازچه نعمت بزرگی برخوردارهستند، که زنان و دختران اروپایی از آن محروم هستند آنها فکر می‌کنند آزادی دارند ولی در حقیقت بند اسارتند. درغرب برای زن ارزشی قائل نیستند به بدن او توجه می‌کنند تا شخصیت او. دوست دارم به دختران مسلمان ایرانی بگویم قدر دین اسلام و اهل بیت(علیهم‌السلام) را بدانید. منبع: بصیرت

مشعشع
2014_10_21, 12:04 AM
پای صحبت‌ فاطمه آنیما طلبه تازه‌مسلمان

به گزارش روضه نیوز؛ فاطمه آنیما طلبه تازه مسلمان چینی در همایش عفاف تجلی زیبایی اندیشه که در سینما سپهر ساری برگزار شد، با اشاره به نحوه آشنایی با اسلام گفت: قبل از اینکه مسلمان شوم در کشور چین زندگی می‌کردم، پدر و مادرم مسلمان بودند، اما در کشور ما بچه‌ها آزادند تا هر دین و مذهبی را که می‌خواهند خودشان انتخاب کنند.


http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/styles/node_thumb_4/public/content/images/story/93-07/28/farhangnews_97613-281955-1413810094.jpg?itok=7yuV-P9e وی با بیان اینکه در ابتدا کمونیست بوده است، افزود: در مدارس ما مسائل کمونیستی را تدریس و دین اسلام را دینی عقب مانده تلقی می‌کنند. آنیما اظهار کرد: در سن ۱۸ سالگی ازدواج کردم و به همراه همسرم به ایران آمدم و بعد از سه سال از حضور در ایران و تحقیق، دین اسلام و مذهب شیعه را برای خود انتخاب کردم. این بانوی تازه مسلمان افزود: کشور ما حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر جمعیت دارد و از این میان حدود ۲۰ میلیون مسلمان هستند که سهم شیعه در این جمعیت یک درصد است که در مقایسه با کل جمعیت بسیار ناچیز است. وی با اشاره به کیفیت مسلمان شدنش گفت: روز عاشورا در کشور ما جشنواره بزرگ غذا‌ برگزار می‌کنند و از اینکه در این روز چه اتفاقی افتاده، چه بر سر امام حسین(ع) و یارانش آمد هیچ صحبتی در میان نیست.
آنیما با اشاره به اینکه در سن ۲۱ سالگی در روز عاشورا متوجه شخصیتی همچون امام حسین(ع) شده است، اظهار کرد: آن موقع بود که مذهب شعیه را برای خود پذیرفتم و بعد از این بود که فهمیدم شیعیان چه عشقی به امام حسین (ع) و حضرت ابالفضل العباس (ع) دارند.
وی ادامه داد: پس از اینکه مسلمان شدم یکسال بعد به کشورم بازگشتم و برایشان از روز عاشورا گفتم و زیارت عاشورا را برایشان خواندم و شاید بتوان گفت اولین نفر در شهر و استان خود بودم که زیارت عاشورا را می‌خواندم. وی با اشاره به اینکه حجاب یک امنیت درونی در انسان ایجاد می‌کند، گفت: در چین عرف این است که اگر کسی دست به سوی شما دراز کرد دست بدهید و وقتی من با مردان نامحرم این رسم را رعایت نکردم در مرحله اولیه ناراحت شدند ولی وقتی موضوع را برایشان توضیح دادم خیلی خوشحال شدند و دوست داشتند که همسرانشان چنین رفتاری داشتند. آنیما با بیان اینکه مردم چین انسان‌هایی لجباز نیستند، گفت: پدر و مادر من به خاطر قرائت نهج‌البلاغه به زبان چینی مسلمان شیعه شدند.
بر اساس این گزارش، لیشانگو، (فاطمه آنیما) دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته کلام و فلسفه است، همسر فاطمه آنیما اهل کشور چین و دارای مذهب سنی حنفی بوده که پس از آمدن به ایران و ادامه تحصیل به مذهب شیعه گرویده و مسلمان شده و نام حسن عبدالله را انتخاب می‌کند، و پس از گذراندن دو سال تحصیل در حوزه علمیه، در رشته ادبیات فارسی ادامه تحصیل داده و دارای مدرک کارشناسی ارشد، و یک پسر بنام مهدی دارد.

مهدی
2014_11_09, 10:05 PM
جوان مسیحی در مراسم عزای حسینی شیعه شد + تصویر


به گزارش «شیعه نیوز»، مراسم عزاداری و سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در شهر کانوی نیجریه با یک اتفاق میمون همراه بود و در این آیین سوگواری یک جوان مسیحی به مذهب تشیع مشرف شد.این جوان مسیحی که در مجلس عزاداری و سوگواری حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در کانو شرکت کرده بود به شدت از قیام امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا متاثر شده و در حضور «شیخ محمد محمود» عالم برجسته نیجریه‌ای شهادتین را بر زبان جاری ساخت و نام زیبای محمد را برای خود برگزید.
درهمین حال «شیخ ابراهیم زکزاکی» رهبر حرکت اسلامی نیجریه در مراسم عزاداری ماه محرم که در حسینیه بقیةالله شهر زاریا نیجریه برگزار شد برای چهارمین شب متوالی از سوء قصد مقامات امنیتی به جان خود خبر داد.شیخ زکزاکی گفت: «گودلاک جاناتان» رئیس جمهور نیجریه خواهان مرگ وی به هر قیمت است به خصوص پس از حمله انتحاری به کاروان عزای حسینی و به خاک و خون کشیده شدن ۱۰۸ از شیعیان و محبان اهل بیت(علیهم السلام).وی در ادامه افزود: طرح آن‌ها این است که هنگام ورود یا خروج از حسینیه ما و همراهانمان را محاصره کنند و در یک حمله ناگهانی جنایت خود را انجام دهند.


شیخ زکزاکی در پایان گفت: گودلاک جاناتان پس از کشتن پسرانم حال به دنبال کشتن خود من است. آن‌ها از قصدشان برای خونریزی بیشتر دست بر نداشته‌اند. آن‌ها منحرف هستند و چاره‌ای جز متوسل شدن به کشتار و خونریزی ندارند. ما از این مسئله متعجب نیستیم چرا که این روش دشمنان ما چه در گذشته و چه در زمان حال بوده است.


گفتنی است در مراسم راهپیمایی روز جهانی قدس در شهر زاریا نیروهای نظامی نیجریه با حمله به صفوف راهپیمایی‌ کنندگان اقدام به تیراندازی کردند که منجر به شهادت ۳۳ نفر از جمله «احمد زکزاکی»، «حمید زکزاکی» و «محمود زکزاکی» سه فرزند «شیخ ابراهیم زکزاکی» رهبر حرکت اسلامی نیجریه شد.

مهدی
2015_01_21, 10:40 AM
ماجرای مسلمان شدن کلر دختر آمریکایی


به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )،من خیلی کوچک بودم که درباره اسلام شناخت پیدا کردم چون با بچه‌های مسلمان بزرگ شده بودم به یاد می‌آورم که من را هنگام افطار به خانه‌هایشان دعوت می‌کردند و همه باخوشحالی غذاهای خوشمزه می‌خوردند تا این‌که در سنین نوجوانانی سوالات و ابهامات زیادی درباره دین خودمان برایم ایجاد شده بود. مثلا از مادرم می‌پرسیدم چرا تو روسری برسرت نمی‌گذاری؟ چرا شما آرامش ندارید؟چرا الکل می‌نوشید؟ و بسیاری از سوالات و ابهاماتی که در ذهن داشتم در پاسخ می‌گفتند دینشان آنها را مجبور کرده است و هنگامی که انسان به دینی پایبند می‌شود باید به دستورات آن هم عمل کند که چه چیزی مجاز است و چه چیزی مجاز نیست زیرا به آن آن اعتماد می‌کنند نه به این خاطر که نمی‌توانند فکر کنند بلکه به این دلیل که می‌دانند در زندگی شخصی و اجتماعی آنها تاثیرخوبی دارد انجام می‌دهند.

سوالات متعددی درباره اسلام و تفاوت آشکار میان دین من و آنها با دوستانم داشتم اما یک روز وقتی درباره کریسمس صحبت می‌کردیم سوال کردم چرا آنها جشن کریسمس نمی‌گیرند به من گفته شد:فقط شما نیستید که حضرت مسیح را می‌شناسید ما هم ایشان را قبول داریم تا قبل ازآن من فقط به اعمال بصری توجه داشتم مثل حجاب و نماز و روزه ولی درباره مسائل اعتقادی صحبت نکرده بودیم دقت نکرده بودم. آنها گفتند ما به خدا اعتقاد داریم و همه پیامبران آدم، نوح، موسی، ابراهیم، عیسی و … فرستادگان خدا هستند که همه را قبول داریم
بنابراین تصمیم گرفتم تا اطلاعات و شناختم را درباره دین اسلام با مطالعه بیشتر کنم یک قرآن با ترجمه انگلیسی تهیه کردم و درزمان تعطیلات تابستانی شروع به خواندن آن نمودم. شبیه کتاب مقدس ما بود بعد از بازگشت به مدرسه و تمام شدن تعطیلات مسائل زیادی برایم روشن شده بود که برای دوستانم تعریف کردم توضیحات بیشتری نیازداشتم اما آنها نمی‌توانستند به من کمک کنند و باید سراغ افراد مطلع‌تری می‌رفتم.
البته من آن زمان اصلا به فکرتغییر دین نبودم تنها ازسرکنجکاوی وعلاقه دنبال می‌کردم و می‌خواستم بدانم چرا دین من با دوستانم فرق دارد. این تجربه عجیب وغریب بود که چیزهایی نخوریم و ننوشیم و کارهایی را که می‌توانیم انجام ندهیم. ماه مبارک رمضان نزدیک و نزدیکتر می‌شد و من تصمیم گرفتم که اگر آنها می‌توانند این‌گونه باشند پس من هم می‌توانم؛ بنابراین سعی کردم مانند آنها روزه بگیرم خیلی سخت بود، اما دوستانم به من گفتند یک روز کارسختی نیست، تو باید سعی کنید تمام ماه رمضان این‌گونه باشی. گفتم: برای یک هفته امتحان می‌کنم. یک تجربه عجیب وغریبی است زمانی که می‌توانیم بخوریم و بنوشیم ولی امتناع می‌کنیم، اما بعد از آن احساس خوبی برای رسیدن به هدف ایجاد می‌شود زیرا وقتی سرگرم کار باشیم متوجه نمی‌شویم. من به اسلام احترام می‌گذاشتم و هرچه جلوتر می‌رفتم آن را بهتر درک می‌کردم البته اصلا اعتقادم به عنوان دین خودم به آن نبود. بعد از آن چند مجله و کتاب درباره دین اسلام تهیه کردم ازجمله علم، سیاست و… اطلاعاتم را درسطح دانشگاهی بالا نبرد بلکه درکم را بهتر کرد.
من همیشه این فکررا می‌کردم که اگر در دین من مسیحی صحبت از پیامبری دیگر می‌شود که بعد از مسیح می‌آید آیا او همان حضرت محمد می‌تواند باشد؟! این چیزی بود که علاقه واحترامم را به حضرت محمد بیشتر می‌کرد زیرا به نظر من او غیر از پیامبری، یک شخصیت خوب و رهبر مقبولی بوده است
در تعطیلات همراه خانواده‌ام به نیویورک رفتم آن زمان واقعه ۱۱ سپتامبر رخ داده بود ما چنان دچار شوک و ناراحت شده بودیم و نمی‌دانستیم چرا این اتفاق افتاده است. گزارش‌ها و اخبار منتشر شده آن را به مسلمانان نسبت دادند و گفتند تروریست‌های مسلمان پشت این حملات هستند
من اینها را رد می کردم و به خانواده‌ام میگفتم قرآن را خوانده‌ام و مفاهیم دین اسلام را درک کرده‌ام این دین اجازه نمی‌دهد چنین کارهایی صورت بگیرد! خدا در قرآن فرموده شما نمی‌توانید انسان‌های بیگناه را بکشید زیرا کشتن یک نفر ،مانندآن است که همه مردم را کشته‌اید و اگر بک نفر را نجات بدهید مثل آن است که تمام مردم را نجات داده‌اید.
من چیزهایی که گفته می‌شد را قبول نمی‌کردم این‌که می‌گویند مسلمانان این کار را انجام داده باشند احساس واقعا بدی بود. به اتاقم رفتم، به زمین زانو زدم و به زبان عربی گفتم: «من معتقدم که یک خدا وجود دارد وحضرت محمد آخرین پیامبر خدا است.» متوجه شدم شهادتین گفتم و به اسلام اعتقاد دارم اما هنوز تردید داشتم که این دین من باشد و این‌که چگونه می‌توانم زندگی‌ام را براساس آن تنظیم کنم.

فکر کردم خوب پس من به یک خدا اعتقاد دارم و باور دارم که حضرت محمد آخرین پیامبر است، اما مطمئن نبودم که می‌توان روسری برسر کنم و یا الکل ننوشم ولی اگر این‌گونه نباشم باید روز قیامت جواب بدهم نمی‌دانستم چه می‌شود حتی اگردرموارد خاص هم رعایت نکنم . دچارتردید بودم .
بنابراین تصمیم گرفتم تا زندگی‌ام را تغییر دهم و الکل ننوشم یا گوشت خوک نخورم مگر گوشتی که ذبح حلال شده باشد خیلی از کارهای که قبل از آن انجام می‌دادم را دیگر کنار گذاشتم و تنها به دین اسلام فکر می‌کردم زیرا اعتقاد مرحله اول است ولی عمل کردن به اعتقادات مرحله دوم ایمان آوردن است که باید رعایت می‌کردم.
مادرم به من گفت : تو می‌توانی همه این کارها را انجام بدهی بدون این‌که تغییر دین بدهی و مسلمان شوی . تو هنوز هم می‌توانی انسان خوبی باشد
اما من گفتم مسلمان شده‌ام و به خدا اعتقاد دارم و حضرت محمد آخرین پیامبر خداست. اعتقادات من واقعا تغییر کرده است
مادرم که در فضای نژادپرستانه و ضداسلامی بزرگ شده بود می‌دانست چه شرایط سختی در انتظارم خواهد بود همواره سعی می‌کرد من را از حوادث محافظت کند و مراقبم باشد اصرار داشت تا مسلمان نشوم وتغییر عقیده بدهم، اما من تصمیم خودم را گرفته بودم و بادوستان مسلمان به مسجد می‌رفتم و عبادت می‌کردم بعد از ده ماه از مسلمان شدن تصمیم گرفتم روسری بر سر بگذارم خیلی سخت بود ولی این را مطمئن هستم اگر یک بار دیگر به دنیا بیایم باز هم مسلمان خواهم شد.
این یک فرآیند یادگیری بود که کم کم به کمک دوستانم و حمایت خانواده‌ام بارور شد و توانستم مسلمان شوم و هر روز شناخت و درکم را بیشتر کنم
دوست خوبی که من برای اولین بار به او گفته بودم به اسلام علاقه دارم به من گفت اسلام یک روش زندگی است که اگر آن را خوب درک کنیم سوالاتی که در طول زندگی پیش می‌آید را می‌توان با دستورات آن جواب داد قرآن کتاب آسمانی خداست که تمام دستورات زندگی فردی و جمعی انسانها درآن وجود دارد.
سفر من به اسلام تدریجی بود و سه سال طول کشید سال ۲۰۰۲ شروع شد زمانی‌که تنها ۱۹ سال داشتم و من احساس می‌کنم به برکت اسلام و راه و روشی که انتخاب کرده‌ام زندگی خوبی دارم.