PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پيامبر اسلام 4440 معجزه داشت



گل مريم
2014_01_15, 11:53 AM
besmellah6



بـدان كـه از بـراى حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليه و آله و سلّم معجزاتى بوده كه از بـراى غـيـر آن حـضـرت از پـيـغـمـبـران ديـگـر نبوده و نظير معجزات جميع پيغمبران از آن حـضـرت بـه ظـهـور آمـده اسـت و ((ابـن شـهـر آشـوب )) نـقـل كـرده كـه چـهار هزار و چهارصد و چهل بوده معجزات آن حضرت ، كه سه هزار از آنها ذكر شده است .(((مناقب )) ابن شهر آشوب 1/189، تحقيق : دكتر بقاعى ، بيروت .)
فـقـيـر گـويـد: كـه جـمـيـع اقوال و اطوار و اخلاق آن حضرت معجزه بود خصوص اِخبار آن حـضرت به غائبات چنانكه مى آيد انشاء اللّه تعالى اشاره به آن ، بعلاوه آن معجزاتى كـه قـبـل از ولادت آن حـضـرت و در حـيـن ولادت شـريـفـش ظـاهـر شـده چـنـانـچـه بـر اهل اطّلاع ظاهر و هويداست و اقوى و ابقى از همه معجزات آن حضرت ، قرآن مجيد است كه از اتيان به مثل آن تمامى فُصحا و بلغا عاجز گشتند و بر عجز خود گردن نهادند و هركس در مـقـابـل قـرآن كـلمـه اى چـنـد به هم پيوست مفتضح و رسوا گشت مانند مُسَيْلمه كذّاب و اَسود عَنْسى و غيره . از كلمات مُسَيْلمه است كه در برابر سوره ((والذّاريات ))، گفته :
((وَالزّارِعـاتِ زَرْعـا، فـَالْحـاصـِداتِ حـَصـدا، فـَالطّاحِناتِ طَحْنا، فَالْخابِزاتِ خُبْزا فَالا كِلاتِ اَكْلاً))
و در برابر سوره ((كوثر))، گفته :
((اِنّا اَعْطَيْناك الْجاهِر فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَهاجِر اِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْكافِرُ))
و از كلمات اَسود است كه مقابل سوره ((بروج )) آورده :
((والسَّمآءِ ذاتِ الْبُرُوج والاَْرضِ ذات الْمُروُج وَالنِّسآءِ ذاتِ الْفروُج وَالخَيْلِ ذاتِ السُّرُوج وَ نَحْنُ عَلَيها نَمُوجُ بَيْنَ اللِّوى وَالْفَلُّوج ))
و اين كلمات نيز از او است :
((يـا ضـَفْدَعُ بَيْنَ ضفْدَعَيْن نَقىّ نَقىّ كَم تَنقيّنَ لاَ الشّارِبُ تمنعَين وَلاَ الْمآء تَكْدُرينَ اَعْلاكِ في الْمآءِ وَ اَسْفَلُكِ فى الطّينِ))
ايـن مـعـجـزه قـرآن مجيد است كه اين كلمات ناهموار را مُسيلمه و اَسود به هم ببندند و آن را وحـى مـُنـزل گـويـنـد و در مـقـابل جماعت كثير قرائت كنند ؛ زيرا كه مُسيلمه و اَسود، عرب بودند و هيچ عرب چنين كلام ناستوده نمى گويد و اگر گويد قبح آن را بداند و بر كس نـخـوانـد و كـسـى كـه خـواهـد بـر مختصرى از اعجاز قرآن مطّلع شود رجوع كند به باب چـهاردهم جلد دوم ((حياة القلوب )) علامه مجلسى (رضوان اللّه عليه ) ؛ زيرا كه اين كتاب گنجايش ذكر آن ندارد.
بالجمله ، ما در اين كتاب مبارك اشاره مى كنيم به چند نوع از معجزات آن حضرت .

گل مريم
2014_01_15, 11:55 AM
معجزات نوع اول

نـوع اوّل : مـعـجـزاتـى اسـت كـه مـتـعلّق است به اجرام سماويّه مانند شقّ قمر و ردّ شمس ‍ و تظليل غمام و نزول باران و نازل شدن مائده و طعامها و ميوه ها براى آن حضرت از آسمان و غير ذلك و ما در اينجا به ذكر چهار امر از آنها اكتفا مى كنيم :



شق القمر

اوّل : در شقّ قمر است :
قـال اللّه تـعـالى (اِقـْتـَربـَتِ السّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَ اِنْ يَرَوا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرُّ)؛(سوره قمر (54)، آيه 1 ـ 2 .)
يـعنى نزديك شد قيامت و به دو نيم شد ماه و اگر ببينند آيتى و معجزه اى رو مى گردانند و مى گويند سِحْرى است پيوسته .(((مناقب )) ابن شهر آشوب 1/163. تحقيق : بقاعى ، بيروت .)
اكـثـر مـفـسـّران خـاصـّه و عـامـّه روايـت كـرده انـد كـه ايـن آيـات وقـتـى نـازل شـد كـه قريش در مكّه از آن حضرت معجزه طلب كردند حضرت اشاره به ماه فرمود، به قدرت حق تعالى به دو نيم شد و در بعضى روايات است كه آن در شب چهاردهم ذيحجة بود.(((تفسير قمى )) 2/341، چاپ دارالكتاب ، قم .)

گل مريم
2014_01_15, 12:36 PM
ردّ الشمس
دوم : عـلمـاء خـاصـّه و عامّه به سندهاى بسيار از اسماء بنت عُمَيْس و غير او روايت كرده اند كـه روزى حـضـرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام را پى كارى فرستاد و چون وقت نماز عصر شد و نماز عصر گزاردند حضرت امير عليه السّلام آمد و نماز عصر نكرده بود، حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم سر مبارك خـود را در دامـن آن حـضـرت گـزارد و خـوابـيـد و وحـى بـر آن حـضـرت نـازل شـد و سـر خـود را به جامه پيچيده و مشغول شنيدن وحى گرديد تا نزديك شد كه آفتاب فرو رود و چون وحى منقطع شد حضرت فرمود: يا على ! نماز كرده اى ؟ گفت : نه يـا رسـول اللّه نـتـوانـسـتـم سـر مبارك ترا از دامن خود دور كنم . پس ‍ حضرت فرمود كه خـداوندا! على مشغول طاعت تو و طاعت رسول تو بود پس ‍ آفتاب را براى او برگردان ! اسماء گفت : واللّه ! ديدم كه آفتاب برگشت و بلند شد و به جائى رسيد كه بر زمينها تـابـيـد و وقـت فـضـيـلت عـصـر بـرگـشـت و حـضـرت نـماز كرد و باز آفتاب فرو رفت .(((مـنـاقب )) خوارزمى ص 306، حديث 301، چاپ انتشارات اسلامى . ((كشف اليقين )). علاّمه حلّى ،ص 112، چاپ انتشارات وزارت ارشاد.)

گل مريم
2014_01_15, 12:38 PM
ريزش باران

سـوّم :ايـضـا خـاصـّه و عـامـّه روايـت كـرده انـد كـه چـون قـبـايـل عرب با يكديگر اتّفاق كردند در اذيّت آن حضرت ، حضرت فرمود كه خداوندا، عذاب خود را سخت كن بر قبايل مُضَر و بر ايشان قحطى بفرست مانند قحطى زمان يوسف ؛ پـس بـاران هفت سال بر ايشان نباريد و در مدينه نيز قحطى به هم رسيد، اعرابى به خـدمـت آن حـضـرت آمد و از جانب عرب استغاثه كرد كه درختان ما خشكيد و گياههاى ما منقطع گـرديـد و شـيـر در پـسـتـان حـيوانات و زنان ما نمانده و چهار پايان ما هلاك شدند ؛ پس حضرت برمنبر آمد وحمد ثناى حق تعالى ادا نمود و دعاى باران خواند و در اثناى دعاى آن حـضـرت بـاران جـارى شـد و يـك هـفـتـه بـاريـد و چـنـدان بـاران آمـد كـه اهل مدينه به شكايت آمدند و گفتند: يا رسول اللّه ! مى ترسيم غرق شويم و خانه هاى ما منهدم شود؛ پس حضرت اشاره فرمود به سوى آسمان و گفت :
((اَللّ هـُمّ حـَوالَيـْنـا وَلا عـَلَيْنا))، خداوندا، بر حوالى ما بباران و بر ما مباران . و به هر طـرف كـه اشاره مى فرمود ابر گشوده مى شد پس ابر از مدينه برطرف شد و بر دور مـديـنـه مـانـنـد اكليل حلقه شد و بر اطراف مانند سيلاب مى باريد و بر مدينه يك قطره نـمـى بـاريـد و يـك مـاه سيلاب در رودخانه ها جارى بود؛ پس حضرت فرمود: واللّه اگر ابوطالب زنده مى بود ديده اش روشن مى شد.
بعضى از اصحاب عرض كردند: مگر اين شعر را از او به خاطر آورديد؟

شعر :


وَاَبْيَضُ يُسْتَسْقَى الْغَمامُ بِوَجْهِهِ





ثِمالُ اليَتامى عِصمَةٌ لِلاَرامِلِ



آن حضرت فرمود: چنين باشد.((خرائج )) راوندى 1/58؛ ((بحار الانوار)) 17/230 .)

گل مريم
2014_01_15, 12:39 PM
تسبيح گفتن انگور

چـهـارم : بـه سـنـد مـعـتبر از امّ سلمه منقول است كه روزى فاطمه عليهاالسّلام آمد به نزد حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم و امـام حسن و امام حسين را برداشته بود و حـريـره سـاخـتـه بـود و بـا خود آورده بود چون داخل شد حضرت فرمود كه پسر عمّت را بـراى مـن بطلب . چون اميرالمؤ منين عليه السّلام حاضر شد امام حسن را در دامن راست و امام حـسـين را در دامن چپ و على و فاطمه را در پيش رو و پسِ سر خود نشانيد و عباى خيبرى بر ايـشـان پـوشـانـيـد و سـه مـرتـبـه گـفـت : خـداونـدا! ايـنـهـا اهل بيت من اند؛ پس از ايشان دور گردان شكّ و گناه را و پاك گردان ايشان را پاك كردنى . و مـن در مـيـان عـَتـَبـه در ايـسـتـاده بـودم ، گـفـتـم : يـا رسـول اللّه ! مـن از ايـشـانم ؟ فرمود: كه بازگشت تو به خير است امّا از ايشان نيستى . پـس جـبـرئيـل آمـد و طـبـقـى از انـار و انـگـور بـهـشـت آورد چـون حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم انـار و انـگـور را در دست گرفت هر دو تسبيح خدا گـفتند و آن حضرت تناول نمود؛ پس به دست حسن و حسين داد و در دست ايشان سبحان اللّه گـفـتـنـد و ايـشـان تـنـاول نـمـودنـد؛ پس به دست على عليه السّلام داد تسبيح گفتند و آن حـضـرت تـنـاول نـمـود؛ پـس شـخـصـى از صحابه داخل شد و خواست كه از انار و انگور بـخـورد. جـبـرئيـل گفت : نمى خورد از اين ميوه ها مگر پيغمبر يا وصىّ پيغمبر يا فرزند پيغمبر.( ((خرائج )) راوندى 1/48؛ ((بحار الانوار)) 17/359 .)