PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جايگاه عرفان در قرآن چيست؟



مهدی
2013_05_05, 02:50 PM
در عرفان چند مطلب اساسى داريم. اول اين كه عرفان علم حصولى (كه از راه تحصيل به دست آيد) نيست بلكه قسمت عمده آن از راه تهذيب و تزكيه نفس به دست مى‏آيد. آنجا كه ذات اقدس اله فرمود: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ»؛ سوره بقره(2): آيه 129. بخش اول مربوط به فقه، اصول، حكمت و امثال اين‏ها است و بخش دوم يعنى يُزَكّيهِمْ مربوط به عرفان است. اگر كسى آينه جان را شفاف كند و بفهمد اين آينه را به كدام سمت بچرخاند، اسرار عالم در آينه وجودش مى‏تابد و به آن‏ها پى مى‏برد. حارثة بن مالك كه درسى نخوانده بود آمد حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و عرض كرد: من شب را صبح كرده‏ا م در حالى كه به مقام يقين رسيده‏ ام. حضرت فرمود: هر چيز نشانه‏اى دارد، علامت يقين تو چيست؟ گفت: گويا عرش خدا را مى‏بينم، بهشت را مى‏بينم، جهنم و زوزه اهل جهنم را مى‏بينم و مى‏شنوم، حضرت فرمود: «عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّه قَلْبَهُ» بنده‏اى است كه خداوند قلب او را نورانى كرده است. بحث‏هاى قرآنى نشان مى‏دهد كه اگر كسى جان خود را شفاف كرد، يعنى اهل دغل و شبهه و خيانت نبود، سليم الفطره بود و فهميد آينه جان را به كدام سمت بچرخاند، اسرار عالم را مى‏يابد. گاه انسان آينه جانش را به طرف مار و گرگ و عقرب نگه مى‏دارد. خوب، اين آينه به جز گرگ و عقرب چيز ديگرى نشان نمى‏دهد. اين كه تقصير آينه نيست بالاخره بايد كسى باشد تا به انسان بگويد آينه را درست نگه دار. خداوند در قرآن فرمود: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»؛ سوره تكاثر(102): آيات 6-5. اگر اهل علم اليقين باشيد و صفاى ضمير داشته باشيد هم اكنون جهنم را مى‏بينيد. و الاّ بعد از مرگ، كافر هم جهنم را مى‏بيند و مى‏گويد: «رَبَّنا اَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا». سوره نساء(5): آيه 10. زمانى در عمره مفرده در حرم مطهر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روبه روى حرم نشسته بوديم، جوانى نزد من آمد و گفت: حاج آقا قصه‏اى دارم مى‏خواهم با شما در ميان بگذارم، اجازه مى‏دهيد اين قصه را بگويم. گفتم: بفرماييد. گفت: من اهل فلان شهر ايران و آب ميوه فروش هستم. براى اينكه آب ميوه خنك و گوارا باشد ما يك تكه يخ داخل ليوان مى‏اندازيم، بعد آب ميوه روى آن مى‏ريزيم تا ليوان پر شود و به قيمت معمول مى‏فروشيم. آن تكه يخ كه قيمتى ندارد، ما تعهد كرده‏ايم يك ليوان آب ميوه بدهيم صد ريال، مقدارى از اين ليوان را آن تكه يخ اشغال مى‏كند و قاعدتاً از حجم آب ميوه كاسته مى‏شود. بعد گفت: من يك‏روز صبح كه آمدم مغازه در را باز كنم، ديدم قالب‏هاى يخى كه معمولاً صبح قبل از آفتاب مى‏آورند جلوى در مى‏گذارند شعله ور شده و آتش از اين يخ‏ها بلند است. فهميدم كه مشكل كجاست، و اين ناشى از غلّ و غش ما در فروش آب ميوه ها است. بعد از آن رفتم ليوان‏هاى بزرگترى تهيه كردم و يخ داخل آن مى‏اندازم و يك ليوان آب ميوه كامل را داخل ليوان بزرگتر مى‏ريزم و به مشترى مى‏دهم. اين جوان د ركنار قبر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از اين جريان همين آيه را قرائت كرد: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ».

خلاصه لقمه حرام آتش است.

مهدی
2013_05_05, 02:55 PM
در سوره نساء فرمود: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً» سوره نساء(4): آيه 10. كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم مى‏خورند، همانا در حال خوردن آتشند. ما درسى مى‏خواهيم كه فارغ التحصيلى نداشته باشد چون دشمن اصلى ما شيطان، فارغ التحصيل نمى‏شود. تا زنده‏ ايم ما را رها نمى‏كند ما هم تا زنده‏ ايم بايد درس بخوانيم. درس‏هاى حوزه و دانشگاه هم كه بالاخره بعد از 30 - 20 سال ملال آور است. درسى بايد خواند كه ملال را از بين ببرد و اين همان راه تهذيب نفس يا عرفان حقيقى است. پالايش كردن درون و مراقبت دائم داشتن راه عرفان است. مرحوم كلينى روايتى نقل مى‏كند به اين مضمون كه انسان‏هاى نخستين خواب نمى‏ديدند. انبيا به آن‏ها مى‏گفتند: حساب و كتابى هست و هر كسى در برابر اعمالش مسئول است ولى مردم باور نمى‏كردند. كم كم رؤيا نصيب افراد بشر شد، پس از آن افرادى كه خواب مى‏ديدند، بامداد حضور پيامبرشان رسيدند و گفتند: اين‏ها چيست كه ما در خواب مى‏بينيم؟ پيامبرشان فرمود: اين‏ها نمونه‏ هايى از آن چيزهايى است كه ما درباره بعد از مرگ مى‏گوييم. به هر حال راه تهذيب نفس بهترين راه عرفان حقيقى است و اختصاصى هم به درس خوانده‏ها يا حوزه يا دانشگاه ندارد و ملال آور هم نيست. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 30/500020)

پرسمان دانشجویی(عرفان در قرآن)

مهدی
2013_05_05, 02:56 PM
قرآن و عرفان
http://img.tebyan.net/big/1389/01/9418517822818978154431836202376311083166.jpg

قرآن کریم، کتاب «هدایت انسان» و تأمین سعادت حقیقی او است؛ کتابِ عرفان، فلسفه، فقه، ریاضیات، جامعه‌شناسى، ‌تاریخ و ... نیست که مثل چنین علومی بر اساس موضوع، مسائل، متد و ... به هر کدام از آنها بپردازد؛ اما معارف عرفانى، حکمى، فقهی و ... دارد. آیاتی در قرآن وجود دارد که ثابت می‌کند قرآن به «عرفان» به نحو کامل و جامع پرداخته است؛ برای مثال: «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ»1؛ و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل کردیم .
«مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ»2 ؛ ما هیچ چیزى را در کتاب [لوح محفوظ] فروگذار نکرده‌ایم .
یا «وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»3 ؛ و هر چیزى را در کارنامه‌اى روشن برشمرده‌ایم .



حال آیا می‌توان تصدیق نمود قرآنی که تبیان هر چیز و در بردارنده هر چیزی است و «هر چیز» یعنی همه آنچه را که «انسان» در ساحت عقلانى، نفسانی و جسمانی به آنها نیازمند است واگذارد و آن را مطرح نکند؟

مهدی
2013_05_05, 02:57 PM
مراد از «من شیء» کوتاهی‌های گوناگون است که نفی شده و معنای آن، این است که چیزی نیست که رعایت حال آن واجب و قیام به آن و بیان آن، لازم باشد، مگر این ‌که ما آن را در این کتاب رعایت کرده و در امر آن کوتاهی نکردیم، پس کتاب، تامّ و کامل است.»

«بیان تامّ همه چیز مخصوص قرآن است.»4 و استاد جوادی آملی با توجه به آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی»5؛ امروز دین شما را برایتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم.

آیت الله جوادی آملی فرمود: «... مفهوم تمامیت، اعم از جامعیت است. چیز تام، بی‌شک جامع نیز هست؛ اما عکس قضیه صادق نیست. تعالیم، اسلام تامّ است؛ یعنی به مرتبه‌ای رسیده است که محتاج امری خارج از خود نیست. بنابر این اسلام، به همه نیازهای انسان به خصوص نیاز معنوی و معرفتی انسانِ سائر و سالک الی الله پرداخته است و به توصیف و توصیه آنها اهتمام خاصّی ورزیده ‌است.
هرگز معنای بیان بودن، این نیست که خود نقل قرآنى، به تنهایی همه احکام را به شکل شفّاف بیان کرده است؛ بلکه با کمک عقل یا نقل است و تتمیم آن، با روایت نقلی یا درایت عقلی منافی با تبیان بودن قرآن کریم نیست. 6
به تعبیر علامه طباطبایى:
مراد از «کل شیء» همه چیزهایی است که برگشتش به هدایت باشد؛ از معارف حقیقیّه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیّه و قصص و مواعظی که مردم در امتداد و راه یافتنشان به آن محتاج هستند و قرآن، تبیان همه اینها است.»7

مهدی
2013_05_05, 02:58 PM
به تعبیر امام خمینی‌(ره): «مسائل عرفانی به آن نحو که در قرآن کریم است، در کتاب دیگری نیست.»8 جای دیگر فرمود: «قرآن کریم، مرکز همه عرفان‌ها است، مبدأ همه معرفت است»9؛ اما باید توجه داشت که به تعبیر قرآن کریم: «قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا»10 ؛ به راستى رهنمودهایى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر کس به دیده بصیرت بنگرد به سود خود او، و هر کس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست.

راه انفسی که اگر از طریق معمول و شناخت مفهومی و عقلی – علمی باشد، همان راه آفاقی است و اگر از راه شهودی و باطنی باشد، به معرفت شهودی خدا می‌انجامد.


به راستی طرح آیه شریفه «فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا یُشْرِکْ بِعِبَادَه رَبِّهِ أَحَدًا 11 ؛ پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد، و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد» برای چیست؟ آیاتی که می‌گوید «لقاء الله» به معنای لقاء وجه الله و رؤیت شهودی با چشم سر و بصیرت خداوند متعال در همین دنیا ممکن است و «امید لقاء رب» را با امر به «عمل صالح» مطرح می‌نماید و تصعید تکاملی انسان را با انگیزه، اندیشه، اخلاق و اعمال طیّبه و رفعت به مکانت برتر و مقامات معنوی طرح می‌نماید.

مهدی
2013_05_05, 02:58 PM
اصل معرفت‌الله

http://img.tebyan.net/big/1388/07/44141142153162111782421532351701849022632.jpg

الف- یکی از اصول مهم عرفان نظری و رها‌ورد عمیق سیر و سلوک یا «عرفان عملی»، معرفت به خدا است که مغز عرفان اسلامى است. قرآن کریم، ضمن به رسمیت شناختن راه‌های عقلی و تجربی شناخت خدا، راه قلبى، شهودی و باطنی «عرفان به خدا» را نیز از حیث معرفت‌شناختی پذیرفته و آن را عمیق‌ترین و صادق‌ترین راه معرفت الله می‌داند. از آیه «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»12؛ به زودى نشانه‏هاى خود را در افقها [ى گوناگون‏] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود، تا برایشان روشن گردد كه او خود حقّ است. آیا كافى نیست كه پروردگارت خود شاهد هر چیزى است؟
ب- راه انفسی که اگر از طریق معمول و شناخت مفهومی و عقلی – علمی باشد، همان راه آفاقی است و اگر از راه شهودی و باطنی باشد، به معرفت شهودی خدا می‌انجامد.13

مهدی
2013_05_05, 02:59 PM
ج- راه معرفت خدا به خدا که در ذیل «عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدًا» ؛ و خداوند همواره بر هر چیزی گواه است.

در هر یک از راه‌های سه‌گانه، ویژگی‌هایی مطرح است که قابل تأمل می‌باشد؛ مثلاً در راه آفاقى، سالک (رونده)، مسلک (راه) و مسلوکٌ الیه (هدف) از هم جدا هستند. در راه انفسى، سالک و مسلک یکی و مسلوک الیه جدا است. در راه سوم که سیر در حقیقت هستی است، مسلک و مسلوک الیه از حیث عینی و خارجی یکی هستند، یعنی وحدت خارجی دارند؛ اگر چه کثرت مفهومی دارند؛ بنابراین، به تعبیر امام صادق (علیه‌السلام):
هیچ آفریده‌ای چیزی را درک نمی‌کند مگر به واسطه خدا و معرفت خدا را [نیز] درک نمی‌کند، مگر به واسطه خدا. 14
چنین راهى، نزدیک‌ترین راه، عمیق‌ترین راه و امن‌ترین راه برای رسیدن به «هدف» یعنی معرفت خدا است، و چنین معرفتی به خدا است که آیات«هُوَ الأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»15؛ اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزى داناست. و «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»16؛ و مشرق و مغرب از آنِ خداست پس به هر سو رو کنید، آنجا روى [به] خداست. را قابل فهم و تجربه یا درک و دریافت می‌نماید. (رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند) .

و انسان‌هایی که از حیث معرفتی – معنویتی صاحب نظر و صاحب بصر یا صاحبدل شده‌اند به تعبیر قرآن مصداق: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ.»17
قطعاً در این [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نیوشى كه خود به گواهى ایستد، عبرتى است. و دارای عرفان به خدا از طریق خدا، لکن بر محور شهود، به خدا می‌رسد.
و در این مجال فقط به رابطه قرآن و عرفان پرداختیم که اساس عرفان در بطن قرآن است. نه پرداختن به اصول عرفانی که خود مبحثی جدا می‌طلبد.
از آنچه گفتیم معلوم شد که خطوط کلی عرفان در منابع اصیل اسلامی وجود صریح و قوی دارد و اصلاً عرفان خمیرمایه دین مبین اسلام است و به خوبی بطلان نظریه وارداتی‌ بودن عرفان در اسلام معلوم شد.



1. سوره نحل: 89 .
2. سوره انعام: 38 .
3. سوره یس: 12.
4. تفسیر المیزان، ج7، ص81
5. سوره مائده: 3.
6. تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج3، ص129، چاپ اول، 1381 ش، اسراء، قم.
7. تفسیر المیزان، ج34، ص235.
8. تبیان، دفتر سیزدهم، ص63.
9. صحیفه نور، ج19، ص438.
10 . سوره انعام: 104 .
11. سوره کهف: 110 .
12. سوره فصلت: 53 .
13. عبدالله جوادی آملى، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج2، ص150، متن و پاورقى.
14. توحید صدوق، ص143، باب11، ح7.
15. سوره حدید: 3.
16. سوره بقره: 115.
17. سوره ق: 37.

گروه دین و اندیشه تبیان، تلخیص و فرآوری فاطمه محمدی