PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دوره پيدايش تفسير (حيات حضرت رسول (صلّى الله عليه و آله و سلم))



گل مريم
2013_05_04, 07:46 AM
بسم الله الرحمن الرحیم



تأثير جريان هاى سياسى بر تفسير و مفسرّان
مؤلف: دكتر على رضا رستمى

دوره پيدايش تفسير (حيات حضرت رسول (صلّى الله عليه و آله و سلم))

بخش اول: اوضاع سياسى و فرهنگى

1- جزيرة العرب پيش از اسلام (در نگاه كلى)

در بررسى وضع جزيرة العرب پيش از ظهور اسلام، نظام قبيلگى آن روزگار فرا روى ما قرار دارد كه از اين ميان قريش، ثقيف، اوس و خزرج از اهميت بيشترى برخوردارند.

گل مريم
2013_05_04, 07:50 AM
1- 1- قبيلگى

اين نظام در عصر جاهليت بر چهار ركن استوار بود شيخ قبيله، شاعر قبيله، قهرمانان و دلاوران قبيله و درآمد قبيله. شيخ قبيله در حكم حاكم و فرمان روا، شاعر به منزله سخن گوى رسمى و ناشر افتخارات و حافظ منافع و شرف قبيله بود، كه البته شعر در فرهنگ آنان اهميت ويژه اى داشت؛ به گونه اى كه انعكاس آن را در قرآن كريم و تفسير آن مى توان ملاحظه كرد.
شايد بتوان اعجاز لفظى و بلاغى قرآن را از مهم ترين موارد اعجاز قرآن كريم دانست. بى گمان تحدى قرآن شامل جهت بلاغى آن نيز مى شود. بنابراين، شايد بتوان اين جهت را انعكاسى از تأثير عميق شعر در فرهنگ عرب دانست.( (http://www.ghadeer.org/qoran/tafsir_siasy/footnt01.htm#link49) اين نكته بسيار شگفت انگيز است كه، اعراب عموما بى سواد بودند، اما شعر در فرهنگ آن ها جايگاه ويژه اى دارد.)

اعراب، شعر را به جاى علم و حكمت و بسيارى علوم ديگر مى پنداشتند و به وسيله اشعار، شاعر قبيله براى خود شرف و فخر كسب مى كرد. شعر گاهى بين آن ها دشمنى و گاه دوستى ايجاد مى كرد. خوبى ها و بدى ها را با شعر بيان مى كردند و با شعر به مديحه سرايى يا سرزنش يكديگر مى پرداختند. در حقيقت يكى از عناصر اصلى فرهنگ غرب را در آن دوران، شعر بليغ تشكيل مى داد، لذا يكى از جهات تحدى قرآن كريم جنبه بلاغى و ادبى آن است.
البته علم انساب و نيز ((انصاب)) در ميان آن ها بسيار رايج بود؛ به طورى كه قبايل در حفظ نسب و نژاد خود، انساب خود را تا اسماعيل و يا (( يعرب بن قحطان)) از حفظ داشتند و حتى نسب اسب هاى خود را حفظ مى كردند كه اكنون كتاب انساب الخيل از هشام بن محمد بن كلبى در دست است.

در آن دوران عمل به قول، رعايت بيعت، اجراى صلح و جنگ، دفاع و امان دادن، بر پايه التزام افراد قبايل به پيمان هاى خود بود و اين امر يك ارزش و علامت شرافت و حيثيت آنان بود و به شدت به آن احترام مى گذاشتند.

قرآن كريم وضعيت اعراب قبل از اسلام را با لفظ جاهليت توصيف مى كند؛ از جمله در سوره فتح، آيه 26؛ مائده، آيه 50، و احزاب، آيه 33. قرآن كريم با به كارگيرى لفظ جاهليت، ويژگى هاى آن دوران را بيان مى كند و از بعضى از خصوصيات و عمل كرد مسلمانان به سبب شباهت يا بازگشت به رفتارهاى دوران جاهليت انتقاد مى كند. مانند: وَ قَرنَ فى بُيُوتِكنَّ وَ لَا تبرَّجَنَّ الجاهليَّة الاءُولى ؛( احزاب، آيه 33.) در خانه هايتان آرام گيريد و همچون دوران جاهليت نخستين ظاهر نشويد.

در واقع در آن دوران مردم عرب از علوم و به طور كلى از خواندن و نوشتن بى بهره بودند؛ چنان كه بلاذرى مى نويسد: هنگام ظهور اسلام هفده نفر از قريش مى توانستند بنويسند. مى توان نتيجه گرفت ساير قبايل كه شهرت كمترى داشتند، تعداد باسوادشان كمتر بوده است. همچنين بلاذرى افزوده است: در مدينه از قبيله اوس و خزرج يازده نفر كتابت مى دانستند.( ر. ك: احمد بن يييح بن جابر بلاذرى؛ فتوح البلدان، ج 3، ص 583.) البته با توجه به اين كه شعر در فرهنگ آن ها جايگاه ويژه اى داشته و از هر قبيله افرادى بودند كه به كتابت شعر اشتغال داشته اند، لذا اين سخن بلاذرى را با اين عموميت نمى توان پذيرفت. هر چند خواندن و كتابت شايع نبوده است.

اميرمؤمنان على (عليه السلام) درباره وضعيت مردم عرب و نحوه زندگى و عادت هاى ناپسند ايشان مى فرمايد:
خداوند متعال محمد (صلّى الله عليه و آله و سلم) را تبليغ كننده بر عالميان و امين براى فرستادن قرآن و رسالت مبعوث نمود [و] در آن حال شما گروه عرب، داراى بدترين دين [بوديد] و در بدترين جامعه زندگى مى كرديد و در ميان سنگ هاى سخت و مارهاى ناشنوا سكنى داشتيد، آبهاى تيره مى آشاميديد، و غذاى خشن مى خورديد و خون هاى يكديگر را مى ريختيد و از خويشاوندان خود قطع رابطه مى نموديد، بت ها در ميان شما [براى پرستش] نصب شده و گناهان و انحرافات، سخت به شما بسته بود.( محمد تقى جعفرى، ترجمه و تفسير ((نهج البلاغه))، ج 5، ص 129، خطبه 26.
ان الله سبحانه بعث محمدا صلى الله عليه و آله و سلم نذيرا للعالمين، و امينا على التنزيل، و انتم معشر العرب على شر دين، و فى شر دار، منيخون بين حجارة خشن، و حيات صم، تشربون الكدر، و تاكلون الجشب، و تسفكون دماءكم، و تقطعون ارحامكم، الاصنام فيكم منصوبة، والا ثام بكم معصوبة.)

ابن خلدون نيز درباره اعراب، مى گويد:
اين قوم بر حسب طبيعت، وحشى و يغماگر بودند و موجبات وحشى گرى چنان در ميان آن ها استوار بود كه جزء خوى و سرشت آن ها شده بود. و از اين خوى لذت مى بردند، زيرا در پرتو آن، از قيدها و فرمان بردارى حاكمان و قوانين سر بر مى تافتند.( ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 125.)

به طور كلى مى توان گفت: مردم آن زمان به اين ويژگى ها- كه به پاره اى از آن ها در قرآن اشاره شده است- خوى گرفته بودند: روح حماسى و سلحشورى، آلودگى به گناهان و مفاسد اخلاقى، فخرفروشى و تكبر، تكاثر و فزون طلبى، سقوط مقام زن و خانواده، خرافات و اوهام و ارزشهاى غير اصيل، كينه توزى و عداوت و...

گل مريم
2013_05_04, 07:53 AM
1- 2 همسايگان

جزيرة العرب در همسايگى دو امپراتور قدرتمند جهانى، ايران و روم، قرار داشت. حكومت ايران شاهنشاهى و سلطنتى بود، نظام اجتماعى در مملكت ايران طبقاتى و نابرابرى در همه جا حاكم بود؛ به گونه اى تحصيل دانش در انحصار طبقه ممتاز قرار داشت. دين رسمى ايران زرتشتى بود. هر چند مسلك هاى ديگرى چون نصرانيت، يهوديت و مزدكى در آن پيروانى داشته اند.
امپراتور روم شرقى وارث عظمت و شكوه امپراتورى روم بود كه دوران علم و فلسفه و تمدن يونان را پشت سر گذاشته بود. روم، مركز اين امپراتورى و قسطنطنيه (استامبول) از بزرگترين و باشكوه ترين شهرهاى جهان بود.
قبل از بعثت پيامبر گرامى اسلام (صلّى الله عليه و آله و سلم) روم دچار آشوب داخلى گرديد و ايران از فرصت بهره برد، به قلمرو آنان لشكركشى كرده و به جنگ آن ها پرداخت. در اين ميان كه اين دو ابرقدرت مشغول درگيرى و نزاع بودند خداوند متعال پيامبر گرامى اسلام (صلّى الله عليه و آله و سلم) را مبعوث كرد و در بهترين فرصت زمانى، اسلام رشد يافت، چرا كه اگر ايران در اين جنگ ها بر روم پيروز مى گشت اسلام فرصت رشد و نمو نمى يافت و به خاطر سركشى و عناد پادشاهان ايران كه نمونه آن را در برخورد خسرو پرويز با پيك رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) مى توان ديد، ايران دشمن جدى مسلمانان مى شد و نهضت نوپاى اسلام در نطفه خفه مى گرديد يا محدود مى شد، لذا نتايج حاصل از جنگ هاى اين دو ابرقدرت در همسايگى مسلمانان براى آن ها اهميت فراوان داشت. و قرآن كريم در سوره روم به خاطر اهميت اين برخوردار و جنگ از آن خبر داده است: غُلِبتِ الرّومُ # فى اءَدنَى الارضَ و هُم من بَعدِ غَلَبهم سَيَغلِبونَ؛(روم، آيه 2- 3.) روميان مغلوب شدند [و اين شكست] در سرزمين نزديكى رخ داد، اما آن ها بعد از مغلوبيت به زودى غلبه خواهند كرد.

و پيامبر اكرم (صلّى الله عليه و آله و سلم) در واقعه كندن خندق (جنگ احزاب) اين خبر را به اطلاع ياران خود داد.

از ديگر سرزمين هاى مدعى تمدن در جهان آن روز دو سرزمين پهناور هند و چين بود كه وضع مناسبترى از ساير بلاد نداشتند. در شبه قاره هند خدايان متعدد باعث سوءاستفاده شيادان و حاكمان شده بود و انحطاط و سقوط اخلاقى بيداد مى كرد و اختلاف عميق در جامعه هندى به چشم مى خورد كه حاصل آن ظلم حاكم و فقر و محروميت طبقات پايين بود.

در چين نيز پيروى از آيين هاى كنفسيوس- كه بر پايه پرستش چند خدا بر محور ماديات (افلاك و ستارگان و ارواح)- و آيين بودا- كه منكر خداوند و پديد آورنده هستى بود و سبب شده بود پس از بودا، بت پرستى به اشكال گوناگون رواج پيدا كند- جامعه را به انحطاط و سرگردانى كشانده بود.( محمد ابوزهره؛ خاتم پيامبران، ترجمه حسين صابرى، ج 1، ص 41- 47.)

اميرمؤمنان على (عليه السلام) وضعيت جهان را در عصر بعثت چنين توصيف مى كند:
هنگامى خداوند رسالت بر عهده او (پيامبر اسلام) گذارد كه مدتها از بعثت پيامبران پيشين گذشته بود و ملتها در خواب عميقى فرو رفته بودند، فتنه و فساد جهان را فرا گرفته بود و كارهاى خلاف در ميان مردم منتشر [شده] و آتش جنگ زبانه مى كشيد، دنيا بى نور و پر از مكر و فريب گشته بود، برگهاى درخت زندگى به زردى گراييده، و از ثمره زندگى خبرى نبود، آب حيات انسانى به زمين فرو رفته، و مناره هاى هدايت به كهنگى گراييده، پرچمهاى هلاكت و بدبختى آشكار شده بود، دنيا با قيافه اى زشت و كريه به اهلش ‍ مى نگريست و با چهره عبوس با طالبانش روبرو بود. ميوه درخت آن فتنه، و طعامش مردار بود، در درون، وحشت و اضطراب، و بر برون شمشير حكومت مى كرد.( ((نهج البلاغه))، ترجمه مكارم شيرازى، خطبه 88، ج 1، ص 213.
ارسله على حين فترة من الرسل، و طول هجعة من الامم، و اعتزام من الفتن، و انتشار من الامور، و تلظ من الحروب، و الدنيا كاسفة النور، ظاهرة الغرور، على حين اصفرار من ورقها، و اياس من ثمرها، و اغورار من مائها، قد درست منار الهدي، و ظهرت اعلام الردى، فهى متجهمة لاهلها، عابسة فى وجه طالبها، ثمرها الفتنة، و طعامها الجيفة، و شعارها الخوف، و دثارها السيف.)

گل مريم
2013_05_04, 07:56 AM
1- 3- اديان

جزيرة العرب از حضور اديان خالى نبود و اهل كتاب به ويژه يهود حضور گسترده اى در جامعه عرب آن روزگار داشتند.

الف) يهود و تأثير آنان بر اعراب

يهوديان به طور عمده از سه قبيله بنى قريظه، بنى نضير و بنى قينقاع بودند.
راءى عالمان يهودى كه در مجاورت مدينه- به عنوان پايگاه اصلى يهود- زندگى مى كردند، محترم شمرده مى شد؛ به گونه اى كه در مسائل و مشكلاتى كه پيش مى آمد، اعراب براى حل مشكلات به آن ها رجوع مى كردند. تأثير فرهنگ يهود بر مردم عرب را مى توان در ازدواج مردم مدينه- كه همسايه يهوديان بودند- ملاحظه كرد، چرا كه مردم مدينه همانند يهوديان نزديكى با همسر را از پشت جايز نمى دانستند، در حالى كه مردم مكه اين عمل را روا مى داشتند.( ر. ك: ترجمه الميزان، ج 2، ص 328.)

همچنين پيش بينى ها و بشارت هاى يهود در پذيرش اسلام توسط ساكنان يثرب تأثير فراوان داشت. اديان، بعثت پيامبر گرامى اسلام (صلّى الله عليه و آله و سلم) را پيش بينى كرده بودند و خبرهاى يهود و راهبان نصرانى و كاهنان عرب ظهور آن حضرت را انتظار مى كشيدند، و اين مطلب در ماجراى سفر آن حضرت به شام توسط ابوطالب و هشدار راهبى به نام ((بحيرا)) كاملا مشهود است.

علاوه بر اين، قرآن نيز تاءكيد دارد كه ويژگى ها و صفات آن حضرت در كتابهاى آسمانى پيشين بوده و اهل كتاب حضرت را مانند فرزندان خود مى شناختند،( ر. ك: بقره، آيه 146.) آنها معتقد بودند پيامبرى ظهور خواهد كرد و آنان را از بدبختى، دشمنى و سيه روزى نجات خواهد داد و بر دشمنان آن ها كه خود را ملت برگزيده مى دانستند پيروز خواهد كرد. اين عقيده از زمان نجات يهود توسط موسى (عليه السلام) از ستم فرعون در ذهن ايشان جاى گرفته بود، لذا يهود زمينه را براى قبول بعثت و هجرت پيامبر (صلّى الله عليه و آله و سلم) در يثرب آماده كرده بودند.(ر. ك: طبرى، تاريخ طبرى، ترجمه پاينده، ج 3، ص 895.)

گل مريم
2013_05_04, 07:58 AM
فساد علماى يهود

آن چه در ميان تاريخ ‌نگاران مورد اتفاق مى باشد روزگار فترتى است كه عصر پيامبر خاتم (صلّى الله عليه و آله و سلم) را از قلمرو زمانى رسالت مسيح (عليه السلام) جدا مى كند. در طول اين مدت، رهبران اديان در گرداب فساد غوطه ور شده و دين را به انحطاط كشانده بودند. شمار عالمان راستين و پابند به آيين موسى و مسيح اندك بود، اينان با تقيه و پنهان كارى، يا روحانيت حاكم در ستيز بودند و در انتظار بعثت، روزشمارى مى كردند.

فساد روحانيت حاكم با جهل و ناآگاهى مردم، زمينه استمرار داشت. كاهنان عرب به فسادى رسواتر از حبرها و رهبران دچار بودند، كه در سوره انعام ( انعام، آيه 136.) اشاره اى است به داستان سوء استفاده هاى اينان از عواطف دينى و جهل جامعه، كه خرافه پردازى هاى آنان در حرام و حلال و تقسيم ناعادلانه گوشت دام هايى كه براى بتان قربانى مى شد، گوشه اى از اين فسادهاست.( ر. ك: تفسير نمونه، ج 5، ص 449)

يهود و نصارا در جزيرة العرب انتظار بعثت پيامبر (صلّى الله عليه و آله و سلم) را مى كشيدند، لكن پس از بعثت آن حضرت و شنيدن آوازه او، به دنبال آن حضرت به مكه نيامدند و ايمان نياوردند كه خود بهترين دليل و گواه بر ضعف ايمان آن ها و عدم پاى بندى آن ها به دينشان مى باشد.
يهوديان، مسيحيت را دشمن مى شناختند كه در جاى جاى قرآن از تبليغات منفى يهود و نصارا بر ضد يكديگر ياد شده است.( ر. ك: بقره، آيات 112- 113؛ آل عمران، آيه 65 و مائده، آيه 18)