PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معنای حرف ( ب ) در بسم الله



گل مريم
2013_11_27, 11:51 PM
besm22



معنای حرف ( ب ) در بسم الله




می دانیم که حروف تا در جمله قرار نگیرند دلالت بر معنا نمی کنند ، مثلا حرف (از) به تنهائی معنایی ندارد اما اگر در جمله قرار گیرد مثلا گفته شود ( از خانه به مدرسه رفتم )معنای ابتدائیت از آن قابل فهم است ، قس علی هذا تمام حروف در هر زبانی که باشند از چنیین حالت و خاصیتی برخوردارند .

آنچه که مورد نظر ماست یافتن معنای حرف (ب ) در بسم الله می باشد ، برای این نیاز باید سراغ دانشمندان و نحویون برویم و نزد آنها جویای معنی و یا معانی این حرف در کلام عرب باشیم .



برای حرف (ب) معانی متعددی ذکر کرده اند مثلا ابن هشام از نحویون بسیار مشهور در کتاب مغنی اللبیب خویش چهارده[نگاه کنید به مغنی اللبیب ( 1 / 90 ) ، حرف باء . ] معنی برای این حرف بیان می کند که هر کدام با توجه به قرائن خاص خود قابل درک هستند در اینجا ما از ذکر بعضی از آن معانی خودداری می کنیم و به ذکر چند معنای مورد نظر که علماء در معنی کردن باء بسم الله در بین آنها دچار اختلاف شده اند بسنده می کنیم :

گل مريم
2013_11_27, 11:54 PM
1- الصاق



یکی از آن معانی که نزد بعضی از علماء زبان به عنوان معنای اصلی برای حرف (ب) در نظر گرفته شده الصاق است .

الصاق یعنی چسبیدن و متصل شدن چیزی به چیز دیگر ، جوش خوردن دو چیز باهم ، مثلا گفته می شود ( وامسحوا بروسکم )[سوره ی مائده : 6 ] یعنی سرهایتان را مسح کنید ، که در اینجا پیوستن دست با سر قابل ملاحظه است و یا اینکه گفته می شود ( مررت بزید ) یعنی بر زید گذر کردم ، در اینجا هم یک نوع متصل شدن مجازی مطرح است ، اگر چه تماس فیزیکی در کار نبوده اما همین دیدن و از نظر گذراندن یک نوع اتصال معنوی است که مجازا الصاق قلمداد گردیده ، خلاصه الصاق یا حقیقی است و یا مجازی .



2- استعانه



یکی دیگر از آن معانی که برای (ب) بر شمرده شده استعانه است یعنی کمک خواستن از چیزی برای انجام کاری . برای این معنی حرف (ب) برسر آلت و وسیله ای می آید که با آن فعل انجام داده می شود ، مثلا گفته می شود ( کتبت بالقلم ) .

گل مريم
2013_11_27, 11:55 PM
3- سببیت



معنای سوم برای این حرف سببیت است یعنی واقع شدن چیزی به سبب و علت چیز دیگری ، مثلا خدای متعال در باره ی قوم یهود می فرماید ( انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل )[سوره ی بقره : ] یعنی شما با گرفتن گوساله به خدائی بر خویش ستم کردید .


4- مصاحبت



معنای دیگری که برای حرف (ب) آمده مصاحبت است . مصاحبت یعنی همراهی کردن ، با هم بودن ، با خود داشتن و از این قبیل معانی .

خدای متعال در سوره ی مائده در باره ی اهل کتاب می فرماید ( و اذا جاوکم قالوا آمنا و قد دخلوا بالکفر و هم قد خرجوا به و الله اعلم بما کانوا یکتمون ) .

« چون نزد شما آیند اظهار ایمان و حال آنکه با همان انکار که آمدند بازگشتند و خدا از آنچه پنهان می داشتند آگاه تر است » شاهد در اینجا آن است که اهل کتاب با کفر و عنادی که نسبت به حقایق داشتند پیش مومنین می آمدند ، گویی این صفت رذیله را با خود حمل می کردند و همراه خود داشتند .

گل مريم
2013_11_27, 11:57 PM
5 – غایت ، سر انجام



معنای دیگری که حرف (ب) برای آن آمده بیان غایت انجام کاری است ، مثلا امری واقع گردیده اینک گفته می شود که سرانجام چه شد ،

حضرت یوسف – علیه السلام – پس از سالها دوری وقتی که پدر و مادرش را ملاقات کرد و آنها را بر تخت و عرش پادشاهی نشاند فرمود ( وقد احسن بی اذ اخرجنی من السجن و جاء بکم من البدو من بعد ان نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی ان ربی لطیف لما یشاء انه هو العلیم الحکیم )[ سوره ی یوسف : 100] .


« خداوند پایان امورات را برای من به نیکی و احسان رقم زد ، مگر نه اینکه از زندان خارجم کرد و شما را ، پس از فتنه گری شیطان میان من و برادرانم ، از صحراء به این منطقه آورد ،بی گمان صاحب اختیارم در هر موردی که بخواهد باریک بین است و اوست که دانا و فرزانه است .

گل مريم
2013_11_27, 11:59 PM
با کمی تامل متوجه می شوید که می توان من حیث المجموع تمام این معانی را برای حرف (ب) در بسم الله در نظر گرفت ، اینکه علماء زبان در یافتن معنای این حرف دچار اختلاف شده اند ، مثلا بعضی این باء را برای الصاق و بعضی دیگر برای مصاحبت و بعضی دیگر برای استعانه بیان کرده اند نوعی تایید بر این گفته ی ماست .

در توضیح بیشتر می توان گفت که این معانی همچون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته اند و یک شیء واحد را تشکیل می دهند ، آیا می توان تصور استعانه و یاری از کسی را داشت بدون اینکه با آن شخص ارتباط داشت ؟

آیا امکان دارد که برای دیدار شخصی به جائی بروید و از او برای انجام کاری طلب یاری کنید اما برای سرانجام خود چیزی در نظر نداشته باشید ؟

نه ، برای یک شخص فاهم چنین چیزی امکان ندارد ، می بینید که اینها همه لازم و ملزوم یکدیگرند . اینجا همه معانی مذکور با هم یک معنای جامع برای بسم الله می سازند ، زیاد شایسته نیست که بگوئیم بسم الله تنها برای الصاق و یا مصاحبت صرف با خداست بدون تفسیر و هدف .

در حقیقت این کلمه ی طیبه علاوه بر اینکه ما را به خدا متصل می گرداند ، گفتنش در ابتدا ی کارها از طرف گوینده به این معنی است که :
خدایا این اسباب مادی که در اطرافمان وجود دارد ما را از تو غافل نکرده اند ، در پشت انجام هر کاری دستان پرقدرت و بلا منازع تو را می بینیم ، آب که از ما رفع تشنگی نمی کند اگر اراده و مشیت تو نباشد ، آتش نمی سوزاند اگرنخواهی که بسوزاند ، ( یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم ) را فراموش نکرده ایم ،

پس خدایا هر چه را که قصد کردیم از تو طلب بر آوردنش را داریم ، این قصد هم به معنای آن نیست که ما برای خود چیزی را در نظر گرفته ایم چون ما قبلا ها پیمان داده ایم که حیات و ممات ما برای تو باشد این کار هم بخشی از حیات ماست ، حیاتی که از آن توست ، پس خدایا مودبانه می بینم که به نام تو با همه چیزم به سویت برگردم چون ایمان دارم که با این رجوع به سوی توست که به سوی ماهیت خدائی خویش بر می گردم .



وبلاگ حکمت و دعوت