PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تفسیر



گل مريم
2013_04_29, 08:10 AM
بسم الله الرحمن الرحیم

تعريف تفسير:

معناى لغوى ؛

تفسير از واژه فَسَرَ به معناى روشن كردن و آشكار ساختن است .

راغب اصفهانى مى گويد:

((فَسْر سَفْر همان گونه كه از نظر لفظى قريب هم اند، از لحاظ معنايى نيز به يك ديگر نزديكند؛ با اين تفاوت كه فسر براى اظهار معناى معقول و مفاهيم غير محسوس و سفر براى نمودار ساختن اشياى خارجى و محسوس به منظور ديدن است ، مثلا مى گويند:
سفرت المراءة عن وجهها و اسفرت : زن صورت خويش را آشكار كرد. يا گفته مى شود: اسفر الصبح : سپيده صبح پديدار گشت (مقدمه تفسير راغب ، ص 47.)


معناى اصطلاحى :

تفسير در اصطلاح مفسران عبارت است از زدودن ابهام از لفظ مشكل و دشوار، كه در انتقال معناى مورد نظر، نارسا و دچار اشكال است .
ماده ((فسر)) را به باب تفعيل برده اند تا بيانگر مبالغه در دستيابى به معنا باشد، همان گونه كه ماده ((كشف )) را به همين منظور به باب افتعال مى برند و ((كشف و اكتشف )) هر دو به يك معناست ، جز اينكه دومى براى افاده مبالغه در كشف به كار برده مى شود؛
زيرا قانون كلى داريم كه زيادة المبانى تدل على زيادة المعانى ؛ يعنى هر چه تعداد حروف يك كلمه بيشتر باشد، به همان تناسب معانى بيشترى را افاده خواهد كرد؛ از اين رو تفسير، تنها كار زدن نقاب از چهره لفظ مشكل و نارسا نيست ، بلكه عبارت است از زدودن ابهام موجود در دلالت كلام .

بنابراين ، تفسير در جايى است كه گونه اى ابهام در لفظ وجود دارد كه موجب ابهام در معنا و دلالت كلام مى شود و براى زدودن ابهام و نارسايى ، كوشش فراوانى مى طلبد. همين نكته مرز بين تفسير و ترجمه است ؛ زيرا ترجمه در جايى است كه معناى لغوى لفظ را نمى دانيم ، كه البته با مراجعه به فرهنگ ها مشكل حل مى شود و تلاش و زحمت چندانى هم لازم نيست ، برخلاف تفسير كه در آن ، در عين روشنى معناى لغت ، هم چنان هاله اى از ابهام بر چهره آن نشسته است .

گل مريم
2013_04_29, 08:10 AM
دليل نياز به تفسير

با آنكه مى دانيم خداى سبحان قرآن را به گونه اى نازل كرد كه نور است (يا ايها الناس قد جاءكم برهان من ربكم و اءنزلنا اليكم نورا مبينا؛ اى مردم ! شما را از جانب پروردگارتان برهانى آمده و نورى آشكار به شما نازل كرديم . نساء 4: 174. )

و هدايت ،(هذا بيان للناس و هدى و موعظة للمتقين ؛ اين (قرآن ) براى مردم هدايت و اندرزى براى تقواپيشگان است . آل عمران 3: 138.)

و براى مردم بصيرت ،(هذا بصائر للناس و هدى و رحمة لقوم يوقنون ؛ اين قرآن براى مردمان بصيرت هاست و براى گروهى كه يقين دارند، هدايت و رحمت است . جاثيه 45: 20.)

و بيانگر همه چيز،(و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء؛ اين كتاب را كه به تو (پيامبر) نازل كرده ايم بيان همه چيز است . نحل 16: 89.)

گل مريم
2013_04_29, 08:11 AM
چرا به تفسير قرآن نياز داريم ؟

اساسا قرآن براى نازل گرديد تا خود بهترين تفسير براى خويش باشد،(و لا ياءتونك بمثل الا جئناك بالحق و اءحسن تفسيرا، تو را مثالى نمى آورند مگر به تو سخنى درست و بهترين توضيح را آورده ايم . فرقان 25: 33.)

با وجود اين ، آيا نيازى به تفسير احساس مى شود؟

پاسخ مثبت است ؛ زيرا گرچه خداوند قرآن را طورى نازل كرده كه خود به خود و ذاتا بيانى روشن (و هو الذى اءنزل اليكم الكتاب مفصلا اوست كه اين كتاب را مفصلا بر شما فرو فرستاده است . انعام 6: 114.) براى تمامى انسان ها، و تفصيل و تبيينى براى همه چيز است ؛

گاهى ابهام كه امرى عارضى و خارج از ذات قرآن و بعضا ناشى از خصوصيت سبك بيانى آن است ، پيش مى آيد؛ زيرا قرآن براى عرضه قوانين كلى و اوليه نازل گشته ؛

از اين رو به اختصار سخن گفته است (كه اين خود موجب ابهام مى گردد) و تفصيل جزئيات مطالب را به بيان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) واگذاشته است .(و اءنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون قرآن را به تو (پيامبر) نازل كرديم تا براى مردم آنچه را كه به ايشان نازل شده است . بيان دارى ، باشد كه بينديشند. نحل 16: 44.)

امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: ((دستور اقامه نماز (به طور كلى ) بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شد، ولى كيفيت اقامه آن (سه يا چهار ركعت خواندن آن ) مشخص نبود، تا اينكه پيامبر خود اين فرمان را براى مردم تشريح كرد.(كافى ، ج 1، ص 286.)))

اين نوع اجمال (ابهام ) است كه در بخشى از آيات الاحكام ، كم و بيش به چشم مى خورد و - همان طور كه اشاره شد - در شيوه بيان قرآن ، طبيعى است .

گل مريم
2013_04_29, 08:11 AM
تفسير در نگاه بدرالدين زركشى

امام بدرالدين زركشى گفته است : ((تفسير، علمى است كه به واسطه آن ، كتاب خدا و مفاهيم و دستورات و پند و حكمت هاى آن دانسته مى شود... از آنجا كه خداوند بندگان خويش را با زبان آنان مورد خطاب قرار مى دهد هر پيامبرى كه فرستاده ، از ميان آنان و هر كتابى كه بر ملتى نازل كرده ، با زبان خود آنان است .
بنابراين قرآن هم كه در عصر رونق و شكوفايى زبان عربى رخت تنزل پوشيده ، به زبان عربى شيوا و رسا نازل شد، به طورى كه مخاطبان - بدون تفسير - ظواهر آيات و فرامين آن را به خوبى درك مى كردند و تفسير تنها در مواردى كه آيه مشتمل بر معانى باطنى و دقيقى بود كه جز با بررسى و تدبر و - در اكثر موارد - جز با پرسش و استظهار از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روشن نمى شد مورد نياز بود؛

مثلا هنگامى كه آيه مباركه ((و لم يلبسوا ايمانهم بظلم ))(((كسانى كه ايمان آورده و ايمانشان را به ظلم (شرك ) نياميخته اند)). انعام 6: 82.) نازل شد، معناى ظلم در آيه را از پيامبر اكرم پرسيدند،
بدين صورت كه : كدام فرد از ما به خود ظلم روا نداشته است ؟

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) با استدلال به آيه مباركه ((ان الشرك لظلم عظيم ))(((به راستى كه شرك ظلمى بزرگ است )). لقمان 31: 13.) ظلم را به شرك تفسير نمودند.

در جاى ديگر عايشه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره ((حساب يسير))(اشاره به آيه مباركه فاءما من اءوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حسابا يسيرا؛ پس هر كس نامه اعمالش به دست راستش داده شود زود باشد كه حسابى آسان بر او گرفته شود. انشقاق 84: 78. ) پرسيد.

پيامبر اكرم فرمودند: ذلك العرض ، و من نوقش الحساب عذب (جامع البيان ، ج 30، ص ) مراد آسان گيرى در مقام حسابرسى اعمال است ؛ زيرا آنكه با او در مقام حسابرسى مناقشه و سخت گيرى شود؛ همين باعث شكنجه اوست .

يا مانند ماجراى عدى بن حاتم كه موقع خوابيدن ريسمانى زير سرش مى گذاشت ،(جامع البيان ، ج 2، ص 100.) و موارد ديگرى كه از حضرتش ‍ مى پرسيدند.(ما به زودى در بخش مربوط به ((تفسير در عصر رسالت )) نمونه هايى از تفاسير ماءثور از پيامبر اكرم را ذكر خواهيم كرد.) -

سپس زركشى ادامه مى دهد - مسلم است كه تمام موارد تفسير و تاءويل از طريق صحابه به ما نرسيده است ؛ از اين رو ما نيز به آنچه آنان (صحابه ) محتاج بوده اند حتى بيشتر از آنان نيازمنديم ؛ زيرا نمى توانيم كليد فهم زبان قرآن را بدون آن به دست آوريم )).

وى در ادامه مى گويد: ((روشن است كه بخشى از تفسير قرآن ، به توضيح الفاظ كوتاه و بيان معناى آنها، و بخشى ديگر به ترجيح احتمالى - به دليل شيوايى و ظرافت معناى به دست آمده از آن - بر احتمال ديگر مربوط است ؛ لذا مفسر بايد قاعده اى كلى در اختيار داشته باشد؟ هنگام تفسير بتوان بر آن اعتماد كند و بدان تمسك جويد؛ و آن قاعده عبارت است از: شناخت معانى واژه ها، شناخت تركيب جملات ، آگاهى از شيوه و سبك قرآن ، ظاهر و باطن آيات و مطالب ديگرى كه فهم قاصر بشر به آسانى به آنها نمى رسد.))(رجوع شود به كتاب وى : ((البرهان فى علوم القرآن ))، ج 1، ص 15 - 13.)



تفسير و مفسران (جلد اول )
نام نويسنده : آيت الله محمد هادى معرفت از سایت غدیر