PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سَكَرات مرگ



گل مريم
2013_11_17, 09:33 PM
بسم اللّه الرحمن الرحيم

نام كتاب: عالم برزخ در چند قدمى ما

نام نويسنده: محمد محمدى اشتهاردى‏



سَكَرات مرگ يا سختى‏هاى آستانه عالم برزخ‏


همه ميدانيم كه مرگ حق است، و همه موجودات، سرانجام طعم مرگ را مى‏چشند (آل عمران - 185)
و نيز مسلم است كه مرگ، كه انتقال از دنيا به عالم برزخ است، همراه شدائد و سختى‏ها است، كه از آن به سَكَرات مرگ و گاهى به غَمَرات مرگ(5)تعبير مى‏شود.


در قرآن، در آيه سوره ق مى‏خوانيم:
و جائت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد:
و سرانجام، سختى‏هاى مرگ، به حق فرا رسد، (و به انسان گفته مى‏شود) اين همان چيزى است كه از آن مى‏گريختى.

واژه سَكرَة از سُكر به معنى مستى و گيجى گرفته شده، و در اصل به معنى حائل و پرده ‏اى است كه بين انسان و عقلش ايجاد مى‏شود، چنين حالتى در موارد مختلف مانند مستى شراب خوردن، خشم شديد، عشق آتشين، درد بسيار سخت، نگرانى و پشيمانى شديد و... براى انسان ايجاد مى‏گردد


لحظات مرگ براى هر انسانى، سخت و ناگوار است، چرا كه از يكسو مساله فراق و جدائى از دوستان و آنچه روح انسان سالها با آن خو گرفته است، پيش مى‏آيد. و از سوى ديگر خود در را در چنگال حوادث بعد از مرگ مى‏نگرد، حوادثى كه با محاكمه و مجازات و كشف باطن، و تنهايى همراه است و نگرانى شديد در مورد نتيجه اعمال و سرنوشت نهائى، احساس مى‏شود.

گل مريم
2013_11_17, 09:36 PM
در مورد اول (فراق)، مرگ يك مرحله انتقالى مهم است، و انسان در آن لحظه، تمام پيوندها را كه با آنها خو گرفته، قطع مى‏كند، ناپايدارى و بى ثباتى جهان را لمس مى‏نمايد، و خود را كاملا براى ورود به جهانى تازه مى‏بيند، و در اين حال تلخى فراق را مى‏چشد كه مولانا در آغاز كتاب مثنوى مى‏گويد:




بشنو از نى چون حكايت مى‏كند




از جدائيها شكايت مى‏كند


كز نيستان تا مرا ببريده‏ اند




از نفيرم مرد و زن ناليده‏اند


سينه خواهم، شرحه شرحه از فراق





تا بگويم شرح درد اشتياق


هركسى كه دور ماند از اصل خويش




باز گويد روزگار وصل خويش (6)



امام على (عليه السلام مى‏فرمايد:

ان للموت غمرات هى اقطع ان تستغرق بصفة او تعتدل على عقول اهل الدنيا

مرگ همراه سختى‏هائى شديدتر از آنچه در وصف بگنجد و يا با ترازوى عقل سنجيده شود مى‏باشد.(7)

و طبق بعضى از روايات، حتى مردان خدا و پيامبران كه نه دل بستگى به دنيا داشتند، و نه وحشتى از آينده، از سختى‏هاى لحظه مرگ، اين لحظه انتقالى، نگران بودند، چنانكه در مورد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده در لحظات آخر عمر مباركش، دست در ظرف آبى مى‏كرد و به صورت مى‏كشيد و زبانش به ذكر لا اله الا اللّه حركت مى‏نمود و فرمود

ان للموت سكرات: مرگ، شدائد و سختى هايى دارد.(8).

گل مريم
2013_11_17, 09:39 PM
امام حسن (عليه السلام) در لحظات آخر عمر، گريه مى‏كرد، يكى از حاضران گفت: اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)! تو با آن مقام ارجمندى كه در پيشگاه خدا دارى و بيست و يك بار پياده از مدينه به مكه به حج رفتى، و سه بار هم اموالت را به مستمندان دادى، در عين حال گريه مى‏كنى؟


امام حسن (عليه السلام) در پاسخ فرمود:

انما ابكى لخصلتين لهول المطلع و فراق الاحبه.
همانا گريه مى‏كنم براى دو موضوع، براى وحشت روز قيامت و براى جدائى از دوستان(9)

و در مورد دوم (نگرانى از نتيجه اعمال و سرنوشت نهائى) كه سخت‏تر از مورد اول است، تلخى مرگ بيشتر، احساس مى‏شود.


مردى به امام حسن (عليه السلام) عرض كرد: چرا ما مرگ را ناپسند مى‏دانيم؟


امام حسن (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از اين رو كه شما آخرت خود را ويران كرده ‏ايد، و دنياى خود را آباد ساخته ‏ايد، لذا خوش نداريد كه از آبادى به سوى ويرانى برويد(10)





5 - انعام- 93
6 - گرچه مولانا در اين اشعار، ماجراى فراق انسان از فطرت خود و از روح ملكوتى خود، و محبوس شدن در قفس تن را بيان مى‏كند، ولى شايد بتوان ساير فراقها را نيز به آن ملحق كرد.
7 - غررالحكم‏
8 - تفسير روح البيان، ج 9، ص 188
9 - امالى صدوق، مجلس 39، حديث 9- بحار، ج 6، ص 159.
10 - بحار، ج 6، ص 129.