PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جواب دندانشكن عباس علیه السّلام به شمر لعین



گل مريم
2013_11_12, 06:41 PM
besm8




راوى گوید: فرمان عبیداللّه بن زیاد پلید به عمربن سعد نحس ، به این مضمون رسید كه او را تحریص مى نموده به تعجیل در قتال و بیم داده بود از تأخیر و اهمال . پس لشكر شیطان به امر آن بى ایمان ، رو به جانب امام انس ‍ و جان آوردند و شمرذى الجوشن ، آن سرور اهل فِتَن ، ندا در داد كه كجایند خواهرزادگان من : عبداللّه ، جعفر، عباس ، و عثمان ؟

امام حسین علیه السّلام به برادران گرامى خویش فرمود: جواب این شقى را بدهید گرچه او فاسق و بى دین است ولى از زمره دائى هاى شماست .
آن جوانان برومند حیدر كرّار به آن كافر غدّار، فرمودند: تو را با ما چه كار است ؟ آن ملعون نابكار عرضه داشت : اى نوردیدگان خواهرم ! شما در مهد امان به راحت باشید و خود را با برادرتان حسین ، به كشتن ندهید و ملتزم قید طاعت یزید پلید امیرالمؤ منین باشید تا به سلامت برهید.

پس حضرت عباس علیه السّلام به آن پلید، فریاد برآورد كه: دستت بریده باد وخدا لعنت كناد مر اماننامه ترا! اى دشمن خدا؛ ما را امر مى كنى كه برادر و سیّد خود حسین فرزند فاطمه علیهماالسّلام را وابگذاریم وبنده طاعت لعینان و اولاد لعینان باشیم ؟!

راوى گوید: شمر بى باك پس از استماع این كلام از فرزند امام ، مانند خوك خشمناك به جانب لشكریان شتافت و بازگشت به سوى نیروهاى خود نمود.

گل مريم
2013_11_12, 06:42 PM
راوى گوید: چون آن فرزند سیّد اَنام ، حسین علیه السّلام ، مشاهده نمود كه لشكر شقاوت اثر حریص اند كه به زودى نائره جنگ را مُشتعل سازند و به امر قتال بپردازند و كلام حق و موعظه آن صدق مطلق ، اصلا بر دلهاى سخت ایشان اثر ندارد و نه مشاهده صدور افعال حمیده و اقوال جمیله آن جناب براى ایشان انتفاعى حاصل است ، به برادرش ابوالفضل فرمود:

اگر تو را قدرت است در این روز، شرّ این اَشْقیا را از ما بگردان و ایشان را باز گردان كه شاید امشب را از براى رضاى پروردگار نماز بگزارم ؛ زیرا خداى متعال مى داند كه نماز از براى او و تلاوت كتاب او را بسیار دوست مى دارم .
راوى گوید: حضرت عباس ‍ علیه السّلام از آن گروه حق نشناس مهلت یك شب را درخواست كرد. عمرسعد لعین تأمّل كرد و جواب نداد. عَمْرو بن حَجّاج زبیدى به سخن آمد و گفت : به خدا سوگند كه اگر به جاى ایشان ، تركان و دیلمان مى بودند و این تقاضا را از ما مى كردند، البته ایشان را اجابت مى نمودیم ، حال چه شده كه آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله را مهلت نمى دهید؟!
پس آن مردم بى حیا، یك شب را به خامس آل عبا، مهلت دادند.

راوى گوید: امام حسین علیه السّلام بر روى زمین بنشست و لحظه اى او را خواب ربود، پس بیدار شد و به خواهر خود فرمود: اى خواهر! اینك در همین ساعت جدّ بزرگوارخود حضرت محمد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله و پدر عالى مقدار خویش على مرتضى و مادرم فاطمه و برادرم حسن علیهم السّلام را در خواب دیدم كه فرمودند: اى حسین ! عنقریب نزد ما خواهى بود.
و در بعضى روایات چنین آمده است كه فردا به نزد ما خواهى بود. راوى گوید: علیاى مخدّره زینب خاتون پس از شنیدن این سخنان از آن امام انس و جان ، سیلى به صورت خود نواخت و صیحه كشید و گریه نمود. امام حسین علیه السّلام فرمود: اى خواهر مهربان ، آرام باش و ما را مورد شماتت دشمن مساز.



مقتل لهوف