PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حضرت علی اصغر (ع)



گل مريم
2013_11_10, 11:20 PM
حضرت علی اصغر (ع)


یکی از فرزندان امام حسین (ع) که شیرخوار بود و از تشنگی ، روز عاشورا بی تاب شده بود . امام ، خطاب به دشمن فرمود : از یاران و فرزندانم ، کسی جز این کودک نمانده است . نمی بینید که چگونه از تشنگی بی تاب است ؟

در « نفس المهموم » آمده است که فرمود : « اِنْ لَم تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطفل » اگر به من رحم نمی کنید ، به این کودک ترحم کنید . در حال گفتگو بود که تیری از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید . امام حسین (ع) خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید . (1)

در کتابهای مقتل ، هم از « علی اصغر » یاد شده ، هم از طفل رضیع ( کودک شیرخوار ) و در اینکه دو کودک بود ه یا هر دو یکی است ، اختلاف است .

در زیارت ناحیه مقدسه ، درباره این کودک شهید ، آمده است :

« السلامُ عَلی عَبدِاللهِبنِ الحُسَینِ ، الطفلِ الرضیعِ ، المَرمِی الصریع ، المُشَحطِ دَما ، المُصَعدِ دَمُهُ فِی السماء ، المَذبُوحِ بِالسهمِ فی حِجرِ اَبیهِ ، لَعَنَ اللهُ رامِیهُ حَرمَلةَبنَ کاهِلِ الا سَدی » . (2)

و در یکی از زیارتنامه های عاشورا آمده است : « وَ عَلی وَلَدِک عَلِی الا صغَرِ الذی فُجِعْتَ بِهِ » از این کودک ، با عنوانهای شیرخواره ، شش ماهه ، باب الحوایج ، طفل رضیع و ... یاد می شود و قنداقه و گهواره از مفاهیمی است که در ارتباط با او آورده می شود .


طفل شش ماهه تبسم نکند ، پس چه کند
آنکه بر مرگ زند خنده ، علی اصغر توست



« علی اصغر ، یعنی درخشانترین چهره کربلا ، بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین زاویه شهادت ... چشم تاریخ ، هیچ وزنه ای را در تاریخ شهادت ، به چنین سنگینی ندیده است . » (3) علی اصغر را « باب الحوائج » می دانند ، گرچه طفل رضیع و کودک کوچک است ، اما مقامش نزد خدا والاست .



درِ گُلخانه شهادت را
می گشاید کلید کوچک ما



1 - معالی السبطین ، ج 1 ، ص 423 .
2 - بحارالانوار ، ج 45 ، ص 66 .
3 - اولین دانشگاه و آخرین پیامبر ، شهید پاک نژاد ، ج 2 ، ص 42 .

گل مريم
2013_11_10, 11:22 PM
مُهر عاشورا 1


حسین دارند
هوای العطش نای گلِ اناری شد
ترانه خشک شد و آب، زخمِ کاری شد
ضریح زخم بلندش در آن تبسم سرخ
هوای بالِ هزار آسمان، قناری شد

ز تشنگی، لبِ چون غنچه اش چنان پژمرد
که از نگاه فُرات، آبِ شرم جاری شد
گلی که تشنگی اش، شاخه های آتش داشت
به دست حرمله، یک باره آبیاری شد
به استناد گلویش ـ که مُهر عاشوراست
حروف سرخ لبش، خط یادگاری شد
به روی دست پدر، یک ستاره جان می داد
تمام وسعت قنداقه، لاله کاری شد.









1ـ آینه در کربلاست، ص 74.

گل مريم
2013_11_10, 11:23 PM
لاله سرخ 1
جلال الدین همایی (سنا)



خون خورم در غم آن طفل که جای لبنش

ریخت دست ستم حرمله خون در دهنش
کودکی کآب ز سرچشمه ی عصمت می خورد
گشت از سوز عطش آب، سراپا بدنش
گر تن نو گل لیلی نبود لاله ی سرخ
از چه آغشته به خون است چنین پیرهنش
غنچه ای از چمن زاده ی زهرا بشکفت
که شد از زخم سنان چون گل صد برگ تنش
گلشنی ساخته در کرب بلا گشت، که بود
غنچه اش اصغر و گل قاسم و اکبر سمنش
تشنه لب کشته شد آن شاه که با خنجر و تیر
گشت ببریده و شد دوخته بر تن کفنش
آن که باشد نظرش داروی هر دردِ «سنا»
چشم دارم که فتد گوشه ی چشمی به منش






1ـ داغ تشنگی، ص 175 ـ 174.