PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تركيب بند مرحوم محتشم كاشاني در رثاي حضرت اباعبدالله (ع)



گل مريم
2013_11_09, 11:20 AM
http://s1.picofile.com/file/7203445478/323536_6mUuQ1af.jpg





بند اول


باز اين چه شورش است، كه در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و، چه عزا و، چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است، كز زمين
بى نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
اين صبح تيره، باز دميد از كجا، كزو
كار جهان و، وضع جهان، جمله درهم است
گويا طلوع ميكند از مغرب، آفتاب
كآشوب، در تمامى ذرات عالم است
گر خوانمش قيامت دنيا، بعيد نيست
اين رستخيز عام، كه نامش مُحرم است
در بارگاه قدس، كه جاى ملال نيست
سرهاى قدسيان، همه بر زانوى غم است
جن و ملك، بر آدميان، نوحه مى‏كنند
گويا، عزاى اشرف اولاد آدم است
خورشيد آسمان و زمين، نور مشرقين
پرورده‏ى كنار رسول خدا، حسين
گويا طلوع ميكند از مغرب، آفتاب
كآشوب، در تمامى ذرات عالم است
گر خوانمش قيامت دنيا، بعيد نيست
اين رستخيز عام، كه نامش مُحرم است
در بارگاه قدس، كه جاى ملال نيست
سرهاى قدسيان، همه بر زانوى غم است
جن و ملك، بر آدميان، نوحه مى‏كنند
گويا، عزاى اشرف اولاد آدم است
خورشيد آسمان و زمين، نور مشرقين
پرورده ‏ى كنار رسول خدا، حسين

گل مريم
2013_11_09, 11:20 AM
http://s2.picofile.com/file/7203447204/323536_rUU2XM82.jpg

بند دوم
كشتى شكست خورده ‏ى طوفان كربلا
در خاك و خون طپيده ‏ى ميدان كربلا
گر چشم روزگار بر او فاش مى گريست
خون مى گذشت از سر ايوان كربلا
نگرفت دست دهر گلابى به غير اشك
زان گل كه شد شكفته به بستان كربلا
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
بودند ديو و دَد، همه سيراب و مى مكيد
خاتم، ز قحط آب، سليمان كربلا
زان تشنگان، هنوز به عيّوق مى رسد
فرياد العطش ز بيابان كربلا
آه از دمى كه لشگر اعداء، نكرده شرم
كردند، رو به خيمه‏ ى سلطان كربلا
آن دم فلك بر آتش غيرت سپند شد
كز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

گل مريم
2013_11_09, 11:25 AM
http://s1.picofile.com/file/7203449351/ya_abalfazl.jpg


بند سوم

كاش آن زمان، سُرادِق گردون، نگون شدى
وين خرگه بلند ستون، بى ستون شدى
كاش آن زمان در آمدى، از كوه تا به كوه
سيل سيه كه روى زمين، نيلگون شدى
كاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بيت
يك شعله، برق خرمن گردون دون شدى
كاش آن زمان كه اين حركت كرد آسمان
سيماب وار، گوى زمين بى سكون شدى
كاش آن زمان كه پيكر او شد درون خاك
جان جهانيان، همه از تن، برون شدى
كاش آن زمان كه كشتى آل عبا، شكست
عالم تمام، غرقه‏ ى درياى خون شدى
آن انتقام گر نفتادى، به روز حشر
با اين عمل، معامله‏ ى دهر چون شدى
آل نبى، چو دست تظلّم برآورند
اركان عرش را، به تلاطم در آورند

گل مريم
2013_11_09, 11:25 AM
http://s2.picofile.com/file/7203447418/323536_SCooTqWd.jpg





بند چهارم

بر خوان غم، چو عالميان را صَلا زدند
اول صلا به سلسله‏ ى انبيا زدند
نوبت به اوليا چو رسيد، آسمان طپيد
زآن ضربتى كه بر سر شير خدا زدند
آن در كه جبرئيل امين بود خادمش
اهل ستم به پهلوى "خيرالنّسا" زدند
بس آتشى ز اخگر الماس ريزه‏ها
افروختند و در جگر مجتبى زدند
وآنگه سُرادِقى كه ملك محرمش نبود
كندند از مدينه و در كربلا زدند
وز تيشه‏ ى ستيزه در آن دشت، كوفيان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتى كز آن جگر مصطفى دريد
بر حلق تشنه‏ ى خلف مرتضى زدند
اهل حرم، دريده گريبان، گشوده موى
فرياد بر در حرم كبريا زدند
روح الامين نهاده به زانو سر حجاب
تاريك شد ز ديدن آن چشم آفتاب

گل مريم
2013_11_09, 11:32 AM
http://s1.picofile.com/file/7203456020/323536_9rCkZOqH.jpg

بند پنجم

چون خون ز حلق تشنه‏ ى او، بر زمين رسيد
جوش از زمين، به ذروه‏ى عرش برين رسيد
نزديك شد، كه خانه‏ ى ايمان شود خراب
از بس شكستها، كه به اركان دين رسيد
نخل بلند او چه خسان، بر زمين زدند
طوفان به آسمان، ز غبار زمين رسيد
باد، آن غبار چون به مزار نبى رساند
گرد از مدينه، بر فلك هفتمين رسيد
يكباره جامه، در خم گردون، به نيل زد
چون اين خبر به عيسىِ گردون نشين رسيد
پر شد فلك ز غلغله چون نوبت خروش
از انبيا به حضرت روح الامين رسيد
كرد اين خيال، وَهْمِ غلط كار، كان غبار
تا دامن جلال جهان آفرين، رسيد
هست از ملال، گرچه برى، ذات ذوالجلال
او در دل است و، هيچ دلى، نيست بى ملال

گل مريم
2013_11_09, 11:33 AM
http://s1.picofile.com/file/7204392361/323536_QwzyRSLs.jpg



بند ششم:

ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریده ی رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خون چکان ز خاک
آل علی چو شعله ی آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصه ی محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

گل مريم
2013_11_09, 11:34 AM
http://s1.picofile.com/file/7204392575/323536_rUU2XM82.jpg


بند هفتم:

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد

گل مريم
2013_11_09, 11:36 AM
http://s2.picofile.com/file/7208119779/images%D8%AA%D9%84.jpg


بند هشتم:


بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره ی هذا حسین زود
سر زد چنان که آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

گل مريم
2013_11_09, 11:37 AM
http://quranct.com/gallery/images/784/1_02.gif


بند نهم:


این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست

این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست

این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست

این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد
وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

گل مريم
2013_11_09, 11:37 AM
http://quranct.com/gallery/images/2982/2_index__.jpg


بند دهم:

کای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بی آشنا ببین

اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطه ی عقوبت اهل جفا ببین

در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان
واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین

نی ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین

تن های کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزه ها ببین

آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
یک نیزه اش ز دوش مخالف جدا ببین

آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکه ی کربلا ببین

یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد

گل مريم
2013_11_09, 11:43 AM
http://pixpatogh.com/image_gallery/Religious/Moharram2/Moharram%20%2817%29.jpg



بند 11


خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد

خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان
در دیده ی اشگ مستمعان خون ناب شد

خاموش محتشم که ازین نظم گریه خیز
روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد

خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد

خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد

خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد

تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد

گل مريم
2013_11_09, 11:44 AM
...moharram


بند دوازدهم:


ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای
وز کین چها درین ستم آباد کرده ای

بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای

ای زاده زیاد نکرده است هیچ گه
نمرود این عمل که تو شداد کرده ای

کام یزید داده ای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای

بهر خسی که بار درخت شقاوتست
در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده ای

با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کرده ای

حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزرده اش به خنجر بیداد کرده ای

ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند

گل مريم
2013_11_09, 11:54 AM
محتشم کاشانی کیست؟

مُحتَشَم کاشانی (۹۰۵ ه.ق در کاشان - ۹۹۶ ه.ق در کاشان) شاعر پارسی‌گوی سدهٔ دهم هجری و هم‌دوره با پادشاهی شاه طهماسب یکم صفوی بود.

شغل اصلی محتشم بزازی و شَعربافی بود و تمام عمر خود را در کاشان زیست.

محتشم از پیروان مکتب وقوع و از مهمترین شاعران مرثیه‌سرای شیعه است.

ترکیب‌بند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروف‌ترین مرثیه برای کشتگان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است.

گل مريم
2013_11_09, 11:54 AM
زندگی‌نامه کمال‌الدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی شاعر ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، بیشتر دوران‌زندگی خود را در این شهر گذراند و در همین شهر هم در ربیع الاول سال ۹۹۶ هجری درگذشت و محل دفن او بعدها مورداحترام مردم قرار گرفت.

نام پدرش خواجه میراحمد بود.

کمال الدین در نوجوانی به مطالعه علوم دینی و ادبی‌معمول زمان خود پرداخت و اشعار شعرای قدیمی ایران را به دقت مورد بررسی قرارداد.

شعرهای او درباره رنج و درد امامان شیعه است و بیشتر جنبه ایدئولوژیک برای پادشاهی صفویان را داشت.

گل مريم
2013_11_09, 11:55 AM
نام‌آورترین شاعر مدیحه‌سرای شیعه مطلع «باز این چه شورش است...» که از محتشم کاشانی نراقی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد.

شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیب‌بند یادشده در شعرها و نوحه‌هایشان سود برده‌اند.

او فنون شاعری را از صدقی استرآبادی (ساکن کاشان) فرا گرفت و خود شاگردانی مانند تقی‌الدین محمد حسینی صاحب «خلاصه‌الشعار»، صرفی ساوجی، وحشتی جوشقانی و حسرتی کاشانی را پرورش داد.


وی با سرودن دوازده بند در مرثیه شهدای کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟» آغاز می‌شود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.



وی در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزلهای زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت؛ محتشم پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصرخود جای گرفت ولی نظر به معتقدات دینی خود و احساسات شیعی دربار شاهان صفوی که در صدد تقویت این مذهب (در مقابل مذاهب اهل سنت) بودند به سرایش اشعارمذهبی و مصائب اهل بیت که در نوع خود تازه و بی بدیل بود پرداخت.

محتشم پس از چندی به یکی از بزرگ‌ترین شعرای ایران در سبک اشعار مذهبی و مصائب ائمه اطهارشیعه بدل گشت و اشعارش در سرتاسر ایران معروفیت خاصی یافت، بطوری که می‌توان وی را معروف‌ترین شاعر مرثیه گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی درسرودن اشعار مذهبی به وجود آورد.

اولین اشعار مذهبی محتشم در سوگ غم مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر او سرود و پس از آن به سرایش مرثیه‌هایی در واقعه جانسوز کربلا، عاشورای حسینی و مصیبت نامه‌های مختلف پرداخت(کتاب تاریخ ادبیات)

گل مريم
2013_11_09, 11:56 AM
آرامگاه محتشم محتشم در کاشان درگذشت و آرامگاه وی در این شهر - واقع در محله محتشم - زیارتگاه عموم است.

گل مريم
2013_11_09, 11:56 AM
آثار محتشم مجموعهٔ آثار این شاعر بزرگ عصر صفوی، پس از مرگ او، توسط یکی از شاگردانش در هفت کتاب جمع شد، که مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات، مثنویات، و ترکیب‌بندهای وی می‌باشد.



آثار منظوم::

صبائیه(کودکی شاعر)
شبائیه(جوانی شاعر)
شیبیه(پیری شاعر)
ماده تاریخ ها
معمیات

آثار منثور

جلالیه
نقل عشاق


بند آغازین از ترکیب‌بند ویژه و پرهوادار محتشم:





باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است


باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟



باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین


بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است


این صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو


کار جهان وخلق جهان جمله درهم است


گویا، طلوع می‌کند از مغرب آفتاب


کآشوب در تمامی ذرات عالم است


گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست


این رستخیز عام، که نامش محرم است


در بارگاه قدس که جای ملال نیست


سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است


جن وملک بر آدمیان نوحه می‌کنند


گویا، عزای اشرف اولاد آدم است


خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین


پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین

گل مريم
2013_11_09, 11:58 AM
نظرها درباره محتشم جابر عناصری در باره محتشم کاشانی می‌گوید:

محتشم کاشانی پدر مرثیه‌سرایی عاشورایی است.

وی می‌افزاید: این شاعر فرهیخته بهترین منظومه نمایشی به یادگار گذاشت و با زبان شعر فرهنگ عاشورا را در بین مردم به ویژه مداحان اهل بیت رواج داد.

عناصری می‌افزاید: شهرت و آوازه بی‌نظیر محتشم کاشانی در ادبیات موجب شد تا شاعران نام‌آوری به پیروی از سبک او اهتمام ورزند، اما تاکنون ادبیات ایران در مرثیه‌سرایی، شاعری همچون محتشم به خود ندیده‌است.


عباس مشفق کاشانی نیز بر این عقیده‌است که پاکی، اعتقاد و استواری و محبت محتشم کاشانی به‌اهل بیت علیه‌السلام باعث شد که برخی پادشاهان صفوی از جمله شاه طهماسب به اشعار مذهبی روی آورند.

وی می‌افزاید: ترکیب‌بند معروف این شاعر پرآوازهٔ مرثیه‌سرای ایران در رثای حسین و کشته‌شدگان کربلا در بین تشیع و به‌ویژه فارسی زبانان زبانزد شد و توجه بسیاری از شاعران را به‌خود جلب کرد.

محتشم کاشانی اشعار و حکایاتی به نظم و نثر در باب شاهدبازی دارد که در رساله جلالیه جمع آوری شده و از ۶۴ غزل و شأن نزول هر غزل و شرح اشعار به نثر تشکیل می‌شود.

سیروس شمیسا آن را نشانه شاهدبازی او و درباره شاطر جلال معشوق مذکر وی دانسته[۱]

اما محمدرضا ترکی معتقد است آن اشعار تخیلی است و محتشم «رساله جلالیه» را همچون «نُقل عشاق» که به عشق مرد و زن می‌پردازد، به سفارش متمولان زمانه سروده‌است و حکایت روحیات وی نیست.[۲]





منابع

شمیسا، سیروس، شاهدبازی در ادبیات فارسی، تهران: فردوس، ۱۳۸۱، isbn 964-5509-166-x، ص ۱۹۹
ترکی، محمدرضا. «دوباره کاری و شتابزدگی در تصحیح «هفت دیوان محتشم کاشانی». نامه فرهنگستان، پاییز ۱۳۸۴، شماره ۲۷. بازبینی‌شده در ۰۸ دسامبر ۲۰۱۱.


به نقل از ویکی پدیا

گل مريم
2016_10_02, 08:59 PM
http://www.shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=3345&d=1475429327

گل مريم
2016_10_03, 07:41 PM
http://www.shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=3347&d=1475511056

گل مريم
2016_10_05, 07:38 PM
http://www.shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=3352&d=1475683623

گل مريم
2016_10_05, 07:39 PM
http://www.shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=3353&d=1475683623

گل مريم
2016_10_07, 07:52 PM
http://www.shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=3357&d=1475857173

گل مريم
2016_10_07, 07:52 PM
http://www.shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=3358&d=1475857173

گل مريم
2016_10_10, 10:34 PM
http://www.shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=3360&d=1476126191

گل مريم
2016_10_11, 10:20 PM
http://www.shahrequran.ir/attachment.php?attachmentid=3361&d=1476211747

گل مريم
2020_08_21, 05:04 AM
..ya hossian...