PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : به حسینیه ی مجازی محبان الحسین علیه السلام خوش امدید



مهاجر
2013_11_04, 11:35 AM
http://s1.picofile.com/file/7553687953/heaer_moharam_01.jpg



به نام خدای مهربان حسین علیه السلام

اینجا حسینیه ی دل است برای ناله های اهل دل

امید که از عنایتشان بهره ای بگیریم و توشه ای از مزد عزاداری

ذخیره ی آخرتمان

انشاالله


https://fbcdn-sphotos-d-a.akamaihd.net/hphotos-ak-frc3/385406_257634964293513_2031212218_n.jpg

مهاجر
2013_11_04, 12:24 PM
http://artdl.ir/wp-content/uploads/2013/06/2emam-hossein-as-s.jpg

گل مريم
2013_11_04, 01:23 PM
http://aghigh.ir/files/fa/news/1392/6/23/20086_780.jpg





فرقی نمیکند محرم باشد یا نباشدچایی روضه های تو مستم میکند

مهاجر
2013_11_04, 07:11 PM
روضه شب اول محرم


السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک و اناخت برحلک

اللهم ارزقنا زیارتهم فی الدنیا و شفاعتهم فی الآخره بحق محمد و آله الطاهره


ضمن عرض سلام و تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام محرم الحرام ،
ایام حزن و اندوه اهل بیت علیهم السلام و
ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان ، حضرت ابا عیدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش
به پیشگاه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
التماس دعا از همه ی بزرگواران


متن روضه شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام-


شب اول،ببین عزتُ،هر كجا می خوان روضه ی حسین علیه السلام شروع كنن،با مسلم شروع می كنن،دروازه ورود به محرم روضه ی این آقاست،اولین شهید این هفتاد و دو نفر مسلم ِ،این عزت نیست؟این مزد نیست؟سلام خدا به این دل این شهر برای نفسم تنگ شده

زبانحال مسلم با آقا و اربابشه،خیلی مسلم حسین رو دوشت داشت،خیلی به آقا ابی عبدالله علاقه داشته،بی خود نیست به این درجه رسیده

دل این شهر برای نفسم تنگ شده


جان من كوفه میا كوفه دلش سنگ شده

خوب گشتم همه جا را خبری نیست نیا

همه شادند آخر دوباره خبر جنگ شده

آب و جارو شده این شهر برای سر تو

آقا جان نمی دونی چه خبره تو این كوفه،یكی داره شمشیرشو آماده می كنه،یكی داره نیزشو تیز می كنه،

آب و جارو شده این شهر برای سر تو

كوچه هاشان همه پاكیزه و كم سنگ شده


همه جا صحبت از غارت اموال شماست

بخدا بیعتشان حقه و نیرنگ شده

چرا شب اول مسلم می خونید؟برای اینكه این آقا خیلی مظلومه،دو نفرند تو شهدای كربلا، كه تو زیارت نامه شون اومده،

اشهد انك مظلوم،دو نفرند كه اشاره به مظلومیتشون شده،یكی مسلم،یك هم عباس،می دونی چرا این دو نفر مظلومانه شهید شدند،

چون این دو نفر،چند نفر یكی جنگیدند، هر دونفر به آب هم رسیدند،آب ،برگشت پشت سرش رو نگاه كرد،غریبانه بلند شد،تو كوچه های

كوفه،از این كوچه به اون كوچه،هی دست رودست می زد،هی از این كوچه به اون كوچه،خسته شد پشت در یه خونه سر به دیوار

گذاشت،پیر زن در و باز كرد،دید یه آقای قد بلند،محاسن ،هیبت،آقا چرا اینجا ایستادی،چیزی می خوای این وقت شب،

می خوای برات آب بیارم،از سر و وضعت پیداست آشفته ای،تشنه ای،یه مقدار آب براش آورد،گفت:می تونم ازتون

یه سئوالی بكنم،شما مگه تو این شهر خونه ندارید،گفت نه من تو این شهر غریبم،

آخ غریب آقا،گفت:چرا غریبید،این وقت شب تو كوچه های كوفه چیكار می كنی،گفت:منو می شناسی،گفت نه آقاجان،گفت:

من سفیر حسینم،من مسلم بن عقیلم،

تا گفت من مسلمم،طوئه كه وجودش مملوء از محبت ابی عبدالله بود،دست و پاشو گم كرد،گفت:خوش اومدی آقا،جوونم فدای شما،

عجب سعادتی در خونه ی منو زده،شما كجا خونه طوئه كجا؟دروباز كرد،گفت:آقا قدم رو چشمای من بذارید،من خیلی به ارباب شما علاقه

دارم،من از شیعیان شما هستم،می تونی امشب منزل من باشی،اومد وارد خونه طوئه شد،چی كار كرد این زن كه تو تاریخ اسمش موند،

چه پذیرایی از جناب مسلم كرد،فهمیدن مسلم تو خونه ی طوئه است،ریختند دور وبر خونه ،خونه رو از چهار طرف،محاصره كردند،

این مسلمه این سفیر حسینه،این نمی شه تنهایی باهاش،مبارزه كرد،زنها بالا پشت بام ها نیزه آتیش می زدند،می ریختند،هركی هرچی

تونست انجام داد،مسلم رو نتونستند بگیرند،آخرشم این آقا رو با نیرنگ،به دام انداختند،یه چاله ای درست كردند،روش و پوشوندند

از نی،كشوندنش سمت چاله،انداختنش تو این چاله، دستاشو بستند،ریسمان به گردنش انداختند،كشوندنش تو كوچه های كوفه،

دیدن هی زیر لب داره می گه حسین،یه نشونی بدم،اول اوفتاد تو گودال،بعد سرش رو بریدند،اربابشم اول اوفتاد تو

گودال،همه بگید حسن.....اما یه فرقی داشت،مسلم با اربابش یه فرقی داشت،مسلم و از بالای دارالاماره انداختند،پاهاشو بستند به

اسب،تو خاكها و تو كوچه ها كشیدند،اما حسین و اسب ها رو بدنش رفتند،

همه بگید حسین.......خدایا به حق این آقا توفیق شهادت در ركاب اقا امام زمانمون به ما عطا بفرما

فرج اقا امام زمانمان را نزدیک بگردان
عاقبت همه ی ما را ختم بخیر بگردان
مریض های اسلام را شفا عنایت بفرما
رهبر عزیزمون رو سلامتی و طول عمر عنایت بفرما
اسم ما را در دفتر عزاداران حسینی ثبت و ضبط بفرما
حوایج قلبی این جمع را برآورده بخیر بگردات


جهت آمرزش اموات بخوانید فاتحه همراه با صلوات

مهاجر
2013_11_04, 07:53 PM
نوحه ی سینه زنی حضرت مسلم


مسلم از فراز بام می دهد بر تو پیام

جانب کوفه میا حجت حق ای امام

کوفیان را به خدا شرم و حیایی نبود

نه همین شرم و حیا بلکه خدایی نبود

بگذر از کوفه میا

ای عزیز مصطفی

نزد این قوم دنی گر شوی تو مهمان

میزبانیت کنند با نیزه و تیر و سنان

گر بمیرد ز عطش رقیه آبش ندهد

غیر سیلی به خدا کس جوابش ندهد

بگذر از کوفه میا

ای عزیز مصطفی

گر بیایی اکبرت زیب نی گردد سرش

گردد از تیر و سنان پاره پاره پیکرش

قاسمت کشته و عباس تو پرپر بشود

هدف تیر ستم گلوی اصغر بشود

بگذر از کوفه میا

ای عزیز مصطفی

دست من را بسته اند جانم از کین خسته اند

بهر قتل تو میا منتظر بنشسته اند

گربیایی سرت از سنگ ستم می شکند

شرح جانسوز ز غمت نیش قلم می شکند

بگذر از کوفه میا

ای عزیز مصطفی

مشعشع
2013_11_04, 08:47 PM
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

یا حسیــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــن علیه السلام

صبور
2013_11_05, 10:15 AM
بنی اسد آماده بود خاکسپاریامکان جابه جایی بدن حضرت نبود.
از کثرت جراحات وارده
همانجا خاکش کردند که افتاده بود

سوال من این است
از ضریح تا قتلگاه فاصله ای است
پس...
یا هنگام غارت کشیده اند حسین را بر زمین

یا کار اسبان بوده است

مهاجر
2013_11_05, 07:30 PM
روضه ی شب دوم محرم :ورود کاروان به کربلا


بار بگشائید اینجا کربلاست .آب و خاکش با دل و جان آشناست


السلام ای شکوه نام حسین
دومین فاطمه .تمام حسین

این زینب فردا تموم غصه های عالم رو دلش می آد،مگه فردا چه خبره؟این زینب فردا یه لحظه ای می رسه،غم های عالم رو روی سینه اش می بینه،كِی؟ اون موقعی كه دیدند،ذوالجناح حركت نمی كنه،عوض شد مركب های ابی عبدالله،روایت می گه هفت مركب برا حسین علیه السلام عوض كردند،اما باید بمونه،آخه اینجا كربلاست،همچین كه اون پیرمرد گفت:اینجا كربلاست،دیدن ابی عبدالله یه دست به محاسنش گرفت،یه نگاه به آسمون كرد،انا لله و انا الیه راجعون،اعوذباالله من الكرب و البلا، هاهُنا مسفك دمائنا،هاهُنا مقتل رجالُنا،اینجا كربلاست،

آه از این خاک و خارها برگرد


وای از این شوره زارها برگرد
خوب پیداست جای نخلستان
لشگری در غبارها برگرد
جان به لب کرده کودکانت را
خنده ی نیزه دارها برگرد

انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش كردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می كنند،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه كاری می كنند،گرد و خاك رو چادرش نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،كار همین زینب،به جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،كارش به جایی رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو كنار زد،شمشیرهارو كنار زد،ای وای ،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین...........

کربلا دجله را خبر کن زود

قافله با شتاب آمده است
تکّه ای ابر سایبان بفرست
شیر خوار رُباب آمده است
یاد تیغ وتُرنج افتادی
به تو حق میدهم که حیرانی
قدو بالای دیدنی دارد
علی اکبر است می دانی
بوی شهر مدینه را حس کن
این دو آئینه ی سخا هستند
مثل من بُغض کرده ای آری
یادگاران مجتبی هستند
مثل پروانه گرد اربابت




بی خود نیست هر روضه ای كه می خونیم می گیم امان از دل زینب.






الا لعنت الله علی القوم الظالمین

ملکوت
2013_11_06, 07:26 PM
کاروان لحظه لحظه نزدیک است

در حوالّی دشت ،دشت بلا

وعده گاه خدا همین باشد

این زمین هست،قبله،کرب و بلا


دلهره موج می زند در دشت

وَ سکوتی که پُر ز مفهوم است

بوی ماتم وزد از این صحرا

اهل خیمه به ناله محکوم است

قصّه غربتت مرا کشته

نخل غم را ببین چه پُر بار است

نَستَعینُ بِکَ ،عزیز دلم

کربلا با بلا بسی یار است


یابن زهرا بیا که برگردیم

صبر زینب دگر به سر آمد

خواب آشفته دیده ام انگار

زِ عروج شما خبر آمد


نظری کن خودت تماشا کن

دل اهل حرم پُر از غوغاست
تو اجازه بده که برگویم
روضه هایی که بعد از این برپاست

کنج خیمه به حالت محزون

قد و بالای اکبرت دیدی

اندکی بعد در دل دشمن

ارباً اربا، برابرت دیدی


لحظه ای بعد نوبت عبّاس

مشک او بر زمین فتاد ای وای

ناله ای زد که یا اخاالمظلوم

هر دو دستش ز کین فتاد ای وای


دست در دست عمّه بود امّا

سوی مقتل،روانه، عبدالله

خنجری آمد و جدایش کرد

دست او را ز دست ثارالله


چه بگویم ز شیرخواره تو

مُسند غربت شما امّا

حرمله با سه شعبه منتظر است

سر او را جدا کند آقا


از بلندیّ تل همی دیدم

به زمین خوردی ای گل زهرا

من بمیرم چه دیده ام ای وای

دست و پا میزدی، تو ای آقا


بس کنم ناله را ولی ای وای

چه بگویم ز شام عاشورا

هر طرف یک سری ،سرِ نیزه

مزد اشک یتیم ها ،هورا

با تشکر از برادر بزرگوار جناب آقای محمد مهدی عبداللهی

مهاجر
2013_11_06, 08:56 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

روضه شب سوم محرم نازدانه ی اباعبدلله رقیه خانم

السلام علی البنت الحسین علیه السلام

مقتل رو بخون و التماس دعا

،منتخب طُریحی،حدائق الانس مرحوم بیرجندی

فجاؤا بالرأس الشریف و هو مغطى بمندیل
سر رو گذاشتن جلوش،یه پارچه رو سر،پارچه رو زدن كنار،دید یه سر بریده جلوش گذاشتن،با تعجب نگاه كرد،
ما هذا الرأس
این سر كیه؟نامرد گفت:
قال رأسُ اَبوك ،
این سر بابات ِ،تا نگاش به سر باباش افتاد،تا فهمید سر باباش ِ،
فانكبت علیه تقبله و تبكى و تضرب على راسها و وجهها حتى امتلاء فمها بالدم
دیدن محكم با دست میكوبه تو صورتش،رو لباش میزنه،دو دستی میزد رو سرش، تو بابای منی. اینقدر زد،صورتش ،دهانش خونی شد،سر رو نگاه كرد،گذاشت تو بغلش،یه نگاه به محاسن كرد،
كلما مسحت الدم من شیبه احمر الشیب كما كان اول مرة
هر چی خونها رو پاك میكرد با دستش،میدید دوباره محاسن خونی میشه،این خون تازه چیه،هرچی محاسنت رو پاك میكنم،....وای......حسین......،
تازه اینجا اولین جمله ی بی بی است،تازه اولین خطاب به باباست، مقتل اینجا یه جمله آورده،
یا ابه من جز رأسك...... یا ابى و من ارتقى من فوق صدرك قابضا لحیتك
،بابا چه كسی جرأت كرده رو سینه ات بشینه،محاسنت رو تو دست بگیره،از این جمله ی رقیه میشه برداشت كرد،این دختر بالای گودال دیده،دیده
والشمر جالسٌ علی صدره،
داد بزن حسین......یه جمله از دردای خودش نگفته،ببین به بابا چی میگه،
یا ابتاه من لنساء الثاكلات،
بابا با این زنهای جوون مرده چه كنیم؟
یا ابتاه من للعیون الباكیات
با این چشم های پر از اشك چه كنیم؟
یا ابتاه من للشعور المنشورات،
با این موهای پریشون چه كنیم؟بعد یه نگاه كرد جمله اخری آدم و میكشه،صدا زد :
یا ابتاه لیتنى كنت قبل هذا الیوم عمیاء
ای كاش دخترت كور می شد،نمی دید،سرت رو این طوری جلوم بذارن، حالا فرج امام زمان(عج) بگو حسین....
،رقیه ی ثابت كرد هر كه از قافله جا بمونه،آخرش به قافله می رسه،به اربابش میرسه،رقیه هم تو بیابون از قافله جا موند،اما اول كسی كه سر بابا رو بغل كرد........

الا لعنت الله علی القوم الظالمین


هنگامی که کاروان اهل بیت می خواست با محمل های سیاه از شهر شام خارج شود، اهل شام با حال خجالت و حال عزا، آنان را مشایعت می نمودند، یک وقت حضرت زینب (سلام الله علیها) سر از محمل بیرون آوردند و فرمودند: ای اهل شام اگر ما را خارجی خواندید رفتیم، و اگر در خرابه جای دادید رفتیم، سپس فرمود: ای زنان شامی! یک امانتی از ما در خرابه مانده، جان شما و جان این امانت، گاهگاهی سر قبرش بروید و آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی روشن کنید.1پس از آن که کاروان به مدینه بازگشت، زنان مدینه، دسته دسته به نزد ایشان می آمدند و تسلیت عرض می کردند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از مصیبت ها و حوادث کربلا و کوفه و شام برای آنها تعریف می نمود و آن ها می گریستند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از شام می فرمود، تا به یاد خرابه ی شام و حضرت رقیه (سلام الله علیها) افتادند، فرمود: (اما مصیبت شهادت رقیه (سلام الله علیها) در خرابه ی شام، کمرم را خم نمود و مویم را سفید کرد.) زنان وقتی مصیبت های رقیه (سلام الله علیها) را شنیدند، صدای ضجّه و شیونشان بلند شد


1. ریاض القدس، ج 2، ص 237 1. مقتل رقیه، ص 178، ناسخ التواریخ، ص 507

مهاجر
2013_11_06, 09:00 PM
http://www.taghribnews.com/images/docs/000036/n00036298-b.jpg


آن كه كه در این مزار شریف آرمیده است

ام البكاء رقیه ی محنت كشیده است

چشم تو را چقدر بر این در گذاشتند

گفتی پدر مقابل تو سر گذاشتند

تنها به این بسنده نكردند شامیان

پا را از این كه بود فراتر گذاشتند

یعنی حساب كوچكی پیكر تو را

با تازیانه های مكرر گذاشتند

مشعشع
2013_11_06, 09:57 PM
ای كاش دخترت كور می شد،نمی دید،سرت رو این طوری جلوم بذارن، حالا فرج امام زمان(عج) بگو یاحسین......sham..

ملکوت
2013_11_07, 03:28 PM
تو را آورده ام اینجا که مهمان خودم باشی
شب آخر روي زلف پریشان خودم باشی
من ازتاریکی شب هاي این ویرانه می ترسم
تو را آورده ام خورشید تابان خودم باشی



فراقت گرچه نابینام کرده بازمی ارزد
که یوسف باشی و در راه کنعان خودم باشی
پدرنزدیک بود امشب کنیزخانه اي باشم
به توحق می دهم پاره گریبان خودم باشی



اگرچه عمه دلتنگ است اما عمه هم راضی ست
که تو این چند ساعت را به دامان خودم باشی
ازاین پنجاه سال تو سه سالش قسمت ما شد
یک امشب را نمیخواهی پدرجانِ خودم باشی



سرت افتاد و دستی از محاسن ها بلندت کرد
بیا خب میهمان کنج ویران خودم باشی
سرت را وقت قرآن خواندنت برطشت کوبیدند
تو باید بعد از این قاري قرآن خودم باشی



کنار تو که از انگشتر و خلخال صحبت کرد
فقط می خواستم امشب پریشان خودم باشی
اگرچه این لبی که ریخته بوسیدنش سخت است
تقلامی کنم یک بوسه مهمان خودم باشی

مهاجر
2013_11_07, 09:26 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

روضه ی شب چهارم محرم

روضه ی طفلان حضرت زینب سلام الله علیه


تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست

از درد غمت گریه ی بی چون و چرا هست

حسین جان
این دشت زیارتکده ی منظر توست

بی روی تو عالم همه در آتشِ آه ست

این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم
حسین جان خواهرت بمیره،هل من ناصرت رو نشنوه

این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم

تا دختر زهرا و اَبر مرد خدا هست

هنوز عباس رو داری داداش،هنوز بچه های من غلام های تو هستند،حسین جان

تو تیغ بده تا که به طوفان غیورم

معلوم شود زینب تو مرده و یا هست

از هل مِن پر سوز تو فهمیده دل من

در قافله ی نیزه سواران توجا هست

هنوز جا برا بچه های من هست،حسین،

امشب شب روضه ای است كه مادرهای شهدا ،پای این روضه،ناله می زنند،

زینب اومده تو خیمه،موهای بچه هاشو داره شونه می كنه،كفن تن بچه هاش كرد،عزیزای دلم،وقتشه آبروی مادرتون رو بخرید،دست پرورده های زینبند،گفتند:
مادر نكنه دلت غصه دار باشه،ما برای همچین روزی تربیت شدیم،اما اگه ما خودمون بریم به دایی بگیم،قطعاً ردمون می كنه،تو بیا،دست مارو بگیر،
مادر تو خیلی پهلو برادرت آبرو داری،بگو حسین،دو تا غلام حلقه به گوش برات آوردم،رفت پیش برادر

هر هاجر خونین جگری هدیه ای آورد
ای کعبه من حال بگو نوبت ما هست؟
تو ناز نفرما که بمیرند به پایت
یک گوشه ی چشمی که کفن پوش دوتا هست
من کار به برگشت پسرهام ندارم
خوش هستم از این که دو نفس با تو مرا هست

یه بزرگواری می گه هر كاری می كرد زینب تا شهادت برادر رو به تأخیر بیندازه،لذا حتی ظهر عاشورا كه اومد،برادر زینب رو راضی كرد اومد سمت میدان،
یه وقت دید داره صداش می آد،مهلاً مهلا،یابن الزهرا،داداش صبر كن،به این بهانه زینب می خواست شهادت ولی خدا،امام زمانشو به تأخیر بیندازه،رفتند بچه ها اجازه گرفتند
برا میدان،ابی عبدالله داره نگاه می كنه،همه شاگردای دست عباسند،پروانه هاشون هم كار عباس رو می كنه تو میدون،عباس ایستاده،داره جنگشون رو می بینه،ماشاءالله
می گه،لاحول ولا قوةالا بالله می گه،حسین داره دعاشون می كنه،دل تو دل ابی عبدالله نیست،آخه این خواهر كسی كه میرفت میدون می اومد بدرقه،می ایستاد
كنار دست حسین،یاریش می كرد،تو دل دشمن می زد،كنار بدن علی اكبر بعضی ها نوشتند،زینب پیاده از حسین زودتر رسید،اما اینجا هرچی حسین نگاه می كنه،
خواهر تو خیمه مونده،یه وقت دیدند رنگ صورت ابی عبدالله تغییر كرد بچه ها رو زمین افتادند،هر دو دست گردن هم انداختند،برای بار آخر دایی مهربونشون رو صدا زدند،
حسین اومد كنار بدنشون نشست،هرچی نگاه به خیمه می كنه،شاید زینب بیاد،ای

خوبه هر جوونی از دنیا می خواد بره، آخرین لحظه مادر بالا سرش بیاد، چشماشو ببنده، خیلی مهمه جوون، مادر بالا سرش باشه، بابا خوبه، اما مادر چیز دیگه ای است، مادر که بیاد، اون آخر لحظه یه نازی می کنه، اما بچه های زینب (سلام الله علیها) هر چی منتظر موندند مادر نیومد … . اینقدر این دو تا آقا غریب بودند، وقتی ابی عبدالله خواست بره میدان، بدن این دو را بیاورد، فرمود: عباس جان ! یا تو برو، یا من می رم، یکی باید بغل خیمه ها بمونه، لذا دیدند حسین (علیه السّلام) تنهایی، یکی رو بر این دست، یکی بر دست دیگر گذاشته از میدان می آید، ای غریب آقا … .

هر دل که شنید صدای زینب
دیوانه شده برای زینب
خاکستریم به جا نمانده
از آن که شنید نوای زینب

منبع:كتاب گلواژه های روضه

مهاجر
2013_11_08, 08:43 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

روضه ی عبدالله ابن الحسن علیه السلام


شب پنجم محرم

ای عموجان من یتیمی خسته ام *

طایری پربسته دل بشکسته ام

مادرم بامهرتوپرورده ام *

شیرباعشق توبرمن داده است

خواست اوتاکربلایی ام کند *

درمنای توخدائی ام کند

خواست گرداندمرادورسرت *

دورقنداق علی اصغرت

چون که اومی دیدثاراللهیم *

همره خودکرداینسان راهی ام

حال کاین سان عاشقی دلداده ام *

دل به مهرت ای عموجان داده ام

مرحوم حاج شیخ جعفرشوشتری
درعنوان هفتم کتاب خصائص وقتی درمورداستغاثه های
حضرت سخن به میان می آیدچنین می فرماید:
استغاثه پنجم زمانی بودکه اومجروح برروی زمین افتاده بود.
به نقل لهوف :جراحات بدن امام به 72زخم رسیده بود
حضرت ایستادتالحظه ای استراحت کند.
همه رمق خویش راازدست داده وضعف برحضرت مستولی شده است.
این استغاثه باعث شدکه فرزندکوچک امام حسن مجتبی حضرت عبدالله بن الحسن
که طفلی 11ساله بودازخیمه هاخارج شود.
این کودک می دانست هرکه به سوی میدان رفته دیگربرنگشته
ازطرفی پریشانی عمه هاوگریه های آنها رامی بیند،دیگرطاقت نیاورد
سراسیمه باچشمان اشکباربه سوی امام حسین روانه شد.
امام فریادزد:خواهرم،نگذار عبدالله بیاید،اورابه خیمه برگردان،
حضرت زینب آستین پیراهن اوراگرفت تامانع شود.ولی آن طفل گفت:
لاوالله لاافارق عمی بخداقسم ازعمویم جدانمی شوم .
بازحمت بسیار،آستینش راازدست عمه رهاکردوخودرابه عمورساند.
وقتی رسیدکنارقتلگاه،ظالمی (ابحربن کعب)شمشیرخودرابالابرده بود
تابربدن عمویش حسین فرودآورد.عبدالله مانع شد،فرمود:
یابن الجنیثه اتقتل عمی!دست کوچکش راجلوآورد
شمشیرآن ملعون به دست عبدالله اصابت کردودست اوراقطع کرد.
اینجابودیتیم امام حسن فریادزدیاعماه!عموبه دادم برس!
فاخذالحسین وضمه الیه ابی عبدالله اورادربغل گرفت وبه سینه چسباندوفرمود:
اصبرعلی مانزل بک.آنگاه به دشمن نفرین کرد:
خدایاباران رحمتت راازآنان بازداروبرکات زمین راازآنهابگیر.
همینطورکه این طفل دربغل عمویش ابی عبدالله بود،
حرمله بن کاهل اسدی تیری به سوی اوپرتاب کردواین طفل رادربغل عمویش ذبح کرد،
فرماه حرمله بن کاهل سبهم فذبحه وهوفی حجرعمه الحسین

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

اللهم عجل لولیک الفرج
مقتل الحسین ابی مخنف 2.لهوف سیدبن طاوس 3.خصائص الحسینیه مرحوم شوشتری 4.نفس المهموم مرحوم محدث قمی 5. ارشادشیخ مفید

مهاجر
2013_11_08, 08:49 PM
واویلا آه و واویلا

طفل جانباز مجتبایی
با تب و آهم آشنایی

گوشه ی مقتل محشر به پاشد
حاجت عشقت آخر روا شد
پیش من از تن دست جدا شد

واویلا آه و واویلا

تا که دیدی من جان ندارم
آمدی باشی در کنارم

ناله هایم را وقتی شنیدی
چون کبوتر از خیمه پریدی
بی کسی ام را با جان خریدی

واویلا آه و واویلا

ای نگاه من در نگاهت
شد آغوشم قتلگاهت

روی ماهت را در خون کشیدن
گفتگویت را با من چو دیدن
حنجرت را چون اصغر دریدن

واویلا آه و واویلا

مهاجر
2013_11_09, 08:43 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

روضه ی حضرت قاسم علیه السلام


السلامُ عَلَیکَ یا أبا عبدالله و عَلی الأرواح الَّتی حَلَّت بفَنائِکَ
عَلَیک مِنّی سلامُ اللهِ أبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ الَّیلُ وَ النَّهارُ وَ
لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهدِ منّی لزیارَتکُم
السَّلام عَلی علیََّ بنِ الحُسین وَ عَلی أولادِ الحُسین وَ عَلی أصحابِ الحُسین.


امام حسین(ع) یک سرباز سیزده ساله دارد. این سرباز یتیم امام حسن(ع) است. آمد نزد امام حسین(ع) عرض کرد: عموجان! اجاز بده بروم میدان! امام(ع) هم اجازه اش نداد. فرمود: تو یادگار حسنم هستی. تو پسر برادرم هستی. قاسم خیلی پافشاری کرد، اما فایده ای نداشت. این آقا زاده رفت به خیمه اختصاصی اش و زانوهایش را در بغل گرفت. با خودش حرف می زد. به خودش گفت: قاسم! دیدی لایق نبودی. دیدی امام زمانت حسین(ع) در تو لیاقت ندید، اجازه ات نداد تا بروی خونت را قاطی خون شهدا کنی. یک مرتبه یادش آمد که بابایش امام حسن(ع) یک چیزی در پارچه ای کرده و به بازویش بسته است. یادش آمد که پدرش به او فرمود: قاسم جان هر وقت تمام غمهای عالم آمد و دلت را گرفت این بازوبند را باز کن. هر چه در آن نوشته عمل کن. بازوبند را باز کرد، کاغذی از آن در آورد. دید بابایش نوشته: پسرم! عمویت را تنها نگذار. پسرم! عصر عاشورا حسین(ع) را کمک کن! راه افتاد آمد در خیمه، صدا زد: عمو! اجازه بده بروم. فرمود: نمی شود عموجان! نمی گذارم بروی. صدا زد: عمو! بابایم می گوید: برو! پدرم فرموده برو! تا چشم امام حسین(ع) به خط برادرش افتاد قاسم را در بغل گرفت. این پسر با یک حالی به سوی میدان آمد. بگذار تشریح کنم. آقایان! این پسر کفن پوشیده، عمامه به سر گذاشته و سوار بر اسب شده است. سیزده سال بیشتر ندارد. پایش به رکاب اسب نمی رسد. شمشیر را به دست گرفت، زره پوشید و به میدان آمد.

گوهر دُرج حسن از خیمه گاه آمد برون

یا زپشت ابر تیره، قرص ماه آمد برون

وقتی چشم عمر سعد به این آقا زاده افتاد، گفت: می گویم: داغ این بچه را امروز به دل مادرش بگذارند. این بچه با چهار هزار سوار روبرو است. یکی یکی پسرهای ارزق را کشت و جلو می رفت. ارزق سوار بر اسب شد و با غضب آمد، گفت: به خدا قسم تا او را نکشم بر نمی گردم. زینب(س) می گوید: یک دفعه دیدم رنگ حسین(ع) پرید. سرش را بلند کرد طرف آسمان صدا زد: خدایا! پسر برادرم را نگه دار! زینب(س) صدا زد: برادر! چه خبر است؟ فرمود: آن اسب سوار با این وضع دارد به طرف قاسمم می آید.
تا این اسب سوار جلو آمد قاسم گفت: تو این همه ادعا داری ، ولی آمدن به میدان جنگ را بلد نیستی . گفت :من؟ گفت: بله . گفت: چطور؟ گفت: کسی که می گوید من در میدان جنگ بزرگ شدم و آدم ها کشته ام ، باید وقتی سوار اسبش می شود تنگ اسبش را ببندد. تا نگاه کرد ببیند تنگ اسبش را بسته است یا نه؟ قاسم بن الحسن با شمشیرش ضربه ای بر میانش زد

خدایا ! دیگر نگویم چه شد. آقایان ! لشگر دور بچه را گرفتند. یک وقت دیدند حسین (ع) سوار ذوالجناح شد و دارد به طرف میدان می آید . دنبال قاسم می گردد. یک وقت دید آقازاده روی زمین افتاده ، عمربن سعد ازدی روی سینه اش نشسته و می خواهد سر قاسم راجدا کند . امام حسین (ع) دید بچه صدا میزند : عمو جان ! مرا دریاب !آقا به این نانجیب حمله ور شد. یک وقت دید صدای ناله ی قاسم می آید : عمو! بدنم زیر سم اسبها است .

« الهم صل علی محمد و آل محمد،

أمن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء. »

اللهم عجل لولیک الفرج


مرحوم کافی

مهاجر
2013_11_10, 07:53 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

شب هفتم محرم
روضه ی حضرت علی اصغر علیه السلام


السَّلام علیک یا أبا عبدالله و علی الأرواح المقدَّسة الَّتی حلّت بفنائک علیک منی سلام الله أبداً ما بقیتُ و بقی اللیل و نهار

ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک السلام علی الحسین و علی علیَّ بنِ الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین

امشب می خواهم شما را به یک جای خوبی ببرم. می خواهم همه شما را به خیمه های ابی عبدالله (ع) ببرم. مگر در خیمه های ابی عبدالله(ع) چه خبر است؟ بچه ی شیر خواره ام را بیاورید،می خواهم ببینمش. قنداقه علی(ع) را آوردند و به آقا امام حسین(ع) دادند. خدا! وقتی نگاه کرد دید بچه، چشمهایش به کاسه سر فرو رفته، رنگ بچه زرد شده، از شدت عطش زبانش را دور دهان می گرداند، لبهای بچه خشک شده است. کسی که می خواهد به میدان برود سوار بر اسب می شود، مجهز به آلات جنگ می شود،شمشیر می بندد. یک وقت دیدند حسین(ع) عبا به دوشش گرفته، عمامه پیامبر(ص) بر سر گذاشته، سوار بر شتر شده و با یک هیئت و حالتی دارد می آید.یک وقت دیدند دست زیر عبا برد،قنداقه بچه را روی دست گرفت و فرمود: « وَیلَکُم اِسقَوا هذا الرَّضیع أما تَرَونهُ کَیفَ یَتَلَََظی عَطَشاً مِن غَیرِ ذَنبِ أتاهُ اِلَیکُم؛ »
صدا زد: آی مردم! اگر به عزم شما من گناهکار شما هستم، ولی علی اصغرم هیچ گناهی نکرده است. بمیرم همین طوری که داشت با مردم صحبت می کرد و برای بچه اش طلب آب می کرد، یک وقت دید علی مثل یک مرغ سرکنده دارد پر و بال می زند. شیعه های امام حسین (ع) علاقه مندان به ابی عبدالله(ع)! بگویم همه بلند گریه کنید؟ آی خدا! وقتی نگاه کرد دید خون از گلوی علی اصغر (ع) می ریزد.

به حق الحسین یا الله! پروردگارا! ما را بیامرز! والدین ما را بیامرز! مهمات دینی و دنیایی . اخروی ما را کفایت فرما! مریضهای ما را لباس عافیت بپوشان!

اللهم عجل لولیک الفرج

مهاجر
2013_11_10, 08:05 PM
نگاه کن مقتل نوشته: من الاذن الی اذن، گوش تا گوش پاره شده، معلومه سرش افتاده است، پس اولین سری از شهدا که جدا شده سر این آقازاده است:

این اولین سر است که از تن جدا شده این سیب سرخ نیست سر اصغر من است.
بی خود نبود رباب دائم زمزمه داشت:

گلی نشکفته از گلشن گرفتی

تمام عمرم و دشمن گرفتی

الهی حرمله دستت قلم شه

کبوتر بچمو از من گرفتی

***

ز فرط گریه نایم زخمه مادر


دلم، چشمم، صدایم زخمه مادر

برای کندن قبرت در این خاک

تمام پنجه هایم زخمه مادر

گل مريم
2013_11_10, 10:39 PM
بی گهواره




اولین روز است که بی گهواره می گردی علی
یک شبه مادر برای خود شده مردی علی
آخرین باری که بستم بند این قنداق را
بر دلم افتاده دیگر بر نمی گردی علی
بیشتر شرمنده میسازی پدر را گریه کن
بس کن این لبخند اشکم را در آوردی علی
زانویت را جمع کردی بس مه پیچیدی به تیر
دست را جمع کردی بس که پر دردی علی
باز کن از ساقه ی این تیر انگشتان خود
نیست هم بازی تو بی چاره ام کردی علی
بی تعادل هستی و ماندم چگونه با سرت
حجم تیر حرمله را تاب آوردی علی
می زنی لبخند پیدا می شود سرهای تیر
عاقبت دندان شیری هم در آوردی علی
حسن لطفی

مهاجر
2013_11_11, 09:43 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

شب هشتم محرم

روضه ی علی اکبر علیه السلام



امام حسین(ع) ایستاده، صحابه همه کشته شده اند. فقط جوان های بنی هاشم مانده اند یک وقت آن شاهزاده جوان جلو امد،اجازه میدان خواست. اول شهید از دودمان آل هاشم در کربلا این پسر است. هر کس می امد و از امام حسین(ع) اجازه میدان می گرفت آقا مقداری او را معطل می کرد. اما تا پسرش گفت: بابا بروم؟ صدا زد: علی! برو بابا! چون برای خداست از بنی هاشم اول پسرش برود.

روانه میدان شد. جوان های بنی هاشم می گویند: همین که این آزاده رفت،یک وقت دیدم حسین(ع) بی اختیار از میان بیرون آمد، یک نگاه به قد و بالای پسرش کرد. این پیرمرد محاسنش را به دست گرفت و فرمود: خدایا! شاهد باش پسری به جنگ دشمن می رود که خَلقاً و خُلقاً و منطقاً شبیه ترین مردم به پیغمبرت(ص) است.

سرو بالایی به صحرا می رود

قامتش بین تا چه زیبا می رود

می رود بر راه و در اجزای خاک

مُرده می گوید مسیحا می رود

علی طرف میدان رفت. این شیر بیشه شجاعت،شمشیر به دست گرفت و صد وبیست نفر از شجاعان دشمن را روی خاک انداخت. مگر آنها دستهایشان را با زنجیر بسته بودند که علی اکبر برود و به راحتی آنها را بکشد؟ آقا! آنها هم شمشیر داشتند این جوان چقدر شجاع است! صد و بیست تن را به خاک ریخته است. برگشت سوی خیمه ها

صدا زد: بابا! تشنگی مرا کشت؛ العطش قد قتلنی و ثقل الحدید أجهدنی

. این پسر در خانه خدا خیلی آبرو دارد. ارباب مقاتل نوشته اند: امام حسین(ع) فرمود: بُنیَّ هات لِسانَک؛ پسرم! زبانت را جلو بیاور! اما از اینجا به بعد ارباب مقاتل نوشته: امام حسین(ع) انگشتر عقیقش را در آورد و روی زبان علی(ع) گذاشت و فرمود: بابا! بمک تشنگی ات کم می شود.


مرحوم محتشم کاشانی این را به شعری در آورده است:

بودند دیو و ددّ همه سیراب و می مکید خاتم زقطح آب،سلیمان کربلا

یکی از ارباب مقاتل نوشته: امام حسین

زبان پسرش را طلبید تا در دهانش بگذارد. امام حسین(ع) با این کار خواسته بگوید: بابا! ببین من از تو تشنه ترم. اما یک خوش ذوق دیگری استنباط عالی کرده، چقدر زیبا،یکی از نویسنده ها نوشته: به عقیده من هدف آقا امام حسین(ع) هیچ کدام از اینها نبوده است. پس هدف امام حسین(ع) چه بوده است؟ می گوید: عقیده من این است وقتی خدا به آدم پسر می دهد،بابا بچه اش را بغل می کند، بوسش می کند. پسر وقتی دو،سه ساله می شود کمتر می بوسدش. پسر وقتی چهار ، پنج ساله می شود. بابا کمتر می بوسدش پسر وقتی هفت، هشت ساله می شود کمتر بوسش می کند. پسر وقتی ده، دوازده ساله می شود بابا کمتر او را می بوسد. پسر وقتی یک جوان رشیدی می شود بابا خیلی دوستش دارد ولی رویش نمی شود و خجالت می کشد که او را بغل کند. این مرد نوشته: من خیال می کنم حسین(ع) دنبال بهانه می گشت و می خواست لبهای پسرش را ببوسد. پسرش را در بغل گرفت. آی میوه دلم، پسرم، علی اکبرم.


بابا گه دلم پیش تو و گه پیش اوست

رو که در یک دل نمی گنجد دو دوست

مرتبه دوم علی به طرف میدان رفت. یک دفعه حال حسین(ع) منقلب شد. آخه علی را کشتند. همه بگویید حسین! حسین!.....

« صلی الله علیکم یا أهل بیت النبوة »

اللهم عجل لولیک الفرج

مهاجر
2013_11_11, 09:46 PM
ز پا افتاده بابا، علي اکبر تو
تنم شد اربـا اربـا، فدائي سر تو
تو را خواندم که دست مهر تو چشمم ببندد
نخواندم تـــا تو را گريانم و دشمن بخندد
ابا المظلوم حسين(۳)
*****
صدايت کردم اما، سراپا اضطرابم
مبادا ديدن تو، بگيرد جان بابم
اگر شوق تماشايت نبود اي مهربانم
کجا ميخواندمت، تا خون بگريد باغبانم
ابا المظلوم حسين(۳)
*****
پدر جان در همان دم، که افتادم ز مرکب
شنيدم ناله‌هاي، زني با عطر زينب
يقينم شد که دارم ميهمـان نازنيني
تو را خواندم بيائي مــادر خود را ببيني
ابا المظلوم حسين(۳)

گل مريم
2013_11_11, 10:28 PM
می‌آیی و لیلا شده مجنون عطر و بوی تو
دستی به رویت می‌کشد، یک دست بر گیسوی تو
نه بر نمی‌دارد کسی یک لحظه چشم از روی تو
یک چشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو هم باده نوش کوثری، هم مست از جام علی
باز، ای محمد! می‌رسی، این بار با نام علی
یا رب و یارب ساغرت، یا حق و یا حق باده‌ات
از مستی لب‌های تو میخانه شد سجاده‌ات
یک دم علی گل می‌کند در آن لباس ساده‌ات
یک دم محمد می‌رسد با زلف تاب افتاده‌ات
می‌آید از در مصطفی امشب که مستم با علی!
حالا که تو هر دو شدی پس یا محمد! یا علی!
تسبیح زیبایت دل روح الامین را می‌برد
آن قد و بالایت دل اهل زمین را می‌برد
ناز قدمهایت دل سلطان دین را می‌برد
موج نگاهت کشتی اهل یقین را می‌برد
غرقند قایق‌های ما در بهت اقیانوس تو
بال ملک می‌سوزد از «یا نور و یا قدوس» تو
وقتی رجز خوان می‌شوی، انگار حیدر می‌رسد
یک لافتای دیگر از نسل علی سر می‌رسد
ای نسخه دوم! ـ که با اصلش برابر می‌رسد ـ
پیش تو می‌لرزد زمین، گویی که محشر می‌رسد
صف می‌کشد یک شهر تا شاید تماشایت کند
مه می‌رسد تا یک نظر در صبح سیمایت کند
شهزاده! دل را می‌بری از شهر با یک گوشه لب
ای مرد! تو یا یوسفی یا احمدی، یا للعجب!
چشم انتظارت کوچه‌ها، ای ماه زیبای عرب!
صبح یتیمان می‌رسد تا می‌رسی تو نیمه شب
دستان تو میراثی از دست کریم مجتبی
اصلا تو گلچینی شدی از گلشن آل عبا
تا پرده‌های خیمه را ماه جوان وا می‌کنی
هم دشمن و هم دوست را غرق تماشا می‌کنی
با شرم و خواهش یک نظر در چشم بابا می‌کنی
از او چه می‌خواهی؟ چرا این پا و آن پا می‌کنی؟
ای کربلایی این تو و این لحظه‌ی دلخواه تو
ای شیر مست هاشمی اینجاست جولانگاه تو
می‌خواستت در خاک و خون اصلا خدای کربلا
اصلا سرشتت از گِلی خونین برای کربلا
تا باز باشی بهترین، در روضه‌های کربلا
اما در این توفان امان از ناخدای کربلا
با خواهش چشمان تو تا اذن میدان می‌دهد
با رفتنت آرام جان! دارد پدر جان می‌دهد



قاسم صرافان

مهاجر
2013_11_12, 09:14 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

شب نهم محرم

روضه ی حضرت اباالفضل علیه السلام

السلام علیک ایهاالعبدالصالح،
السلام علیک یااباالفضل العباس ابن امیرالمومنین
السلام علیک یابن سیدالوصیین

بیاازخاک برداروبه دامانت سرم بگذار
به پیش چشم دشمن پای برچشم ترم بگذار

پیامبراکرم روکردبه مردم ،فرمود:ای مردم،من شهرعلمم امااین شهردری داردکه علی بن ابیطالب است انامدینه العلم وعلی بابها،
هرکس بخواهددرب خانه پیغمبرخدابرود،بایداول درب خانه ی علی رابزند.
مرحوم آیه الله قاضی هم فرمود:درعالم مکاشفه برمن ثابت شدکه
آقاابی عبیدالله الحسین (ع)مظهردریای رحمت الهی هستند
امااین دریا درب ورودی داردکه آن وجود نازنین قمرمنیربنی هاشم آقااباالفضل العباس است.

ازهمینجاکاروان دلهاراببریم کنارضریح مطهرآقاقمربنی هاشم

بیاازخاک برداروبه دامانت سرم بگذار
به پیش چشم دشمن پای برچشم ترم بگذار
اگرچشمم پرازخون است وجائی بهرپایت نیست
بیاچشم انتظارم پابه چشم دیگرم بگذار
سجودعشق طولانی ست من سربرنمی دارم
اگرخواهی سرافرازم بیاپابرسرم بگذار
عَلَم افتاده سوئی ،مشک سوئی ،دستهاسوئی
زهم پاشیده شد،شیرازه ای بردفترم بگذار

دستانش راقطع کردندمشک رابه دندان گرفت .
دیدتیرهاست که به طرف اوپرتاب می شود.نکندتیربه مشک آب بخورد.
نکند مشک پاره شود.گویاعرضه می داردخداهرچه تیراست به بدن من اصابت کندامابه مشک آب نخورد.انگارصدای العطش بچه هارامی شنود
فسمع الاطفال یتصارخون من العطش .انگارصدای سکینه می آیدبه بچه هامی گوید:بچه هاناراحت نباشید. اینقدرناله نکنید.عمویم برای همه تان آب می آورد.عمویم شجاع است.عمویم قدرتش زیادست.عباس عرضه می دارد:ای خدا هرچه زودترمرابه خیمه برسان،اماامان ازآن لحظه که یک تیربه مشک آب خورد.آبهاروی زمین ریخت.عباس دیگرناامیدشد.بادست خالی کجابروم .همان آقائیکه تاچندلحظه قبل گویاصدامی زدخدامرابه خیمه برسان حالادیگرصدامی زند:خدایاکارعباس راهمینجا تمام کن.دیگرروی رفتن به خیمه ندارم.اینجابودکه یک ملعون چنان عمودآهنین به فرق مبارکش زد.آیابگویم چه شد؟
دل سنگ آب شد

فسقط علی الارض نیادی علیک منی السلام اباعبدالله ،

ازروی اسب به زمین افتادصدازد،حسین جان منم رفتم خداحافظ ،
تاصدای ابالفضل بلندشدابی عبدالله باعجله کناربدن برادرآمد.

ای برادردارهاقدربرادری رابدانید.وقتی حسین چشمش به بدن قطعه قطعه ی برادرافتاد
چه حالی به اودست داد.حالت چهره حسین رامرحوم اصفهانی دریک بیت ترسیم کرده است وبان الانکسارفی جیفه فانذلت الجبال من حنیفه

اینقدرچهره حسین شکسته شدکه جاداشت کوههاازناله اومتلاشی شوند همه صدابزنیم یاحسین

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

امن یجیب المضطر اذا دعاه والیکشف السو

اللهم عجل لولیک الفرج

مهاجر
2013_11_12, 09:26 PM
متن روضه مقتل شرح شهادت عباس علیه السلام:

عباس وارد شریعه فرات شد و مشک را پر آب کرد سپس کفى از آب برگرفت و خواست بنوشد که بیاد تشنگى برادر افتاد:و اعترف مـن المـاء غـرفـة ثـمّ ذکر عـطش الحسین عـلیه السلام فـرمـى بها و قال :


یا نفس من بعد الحسین هونى و بعده لا کنت ان تکونى
هذا الحسین وارد المنونى و تشربین بارد المعین .
۱ ـ (( عباس زندگى بعد از حسین خوارى است مبادا بعد از او زنده بمانى . ))
۲ ـ (( حسین از تشنگى نزدیک به مرگ است و تو آب گوارا مى آشامى . ))

آب را بر روى آب ریخـت و از شریعه خارج شد، نگهبانان و موکلین شریعه اطرافش را گرفتند و قمر بنى هاشم در حالیکه به آنها حمله مى کرد این رجز را مى خواند:

۱ ـ (( وقتى کبوتر مرگ بالاى سرم پرواز کند از مرگ نمى هراسم تا شمشیرهاى کشیده مرا در بر گیرند. ))
۲ ـ (( زیرا جانم را فداى سبط پیامبر برگزیده پاکیزه مى کنم ، من عباسم که لقب سقا به من داده شده است و از سختى جنگ ترس و واهمه اى ندارم . ))
در این هنگـام که دشمـن از برابر ابى الفـضل العـباس مـى گـریخـت و تـاب تحمل ضرب شصت او را نداشت ، زید بن ورقاء حنفى که در پشت درخت کمین کرده بود دست راست قـمر بنى هاشم را قطع نمود و آن جناب پرچم و شمشیر را بدست چپ گرفت و چنین رجز خوانى نمود:


و الله ان قطعتم یمینى انى احامى ابدا (( دائما )) عن دینى
و عن امام صادق الیقین نجل النبى الطاهر الامین
(( بخدا سوگند اگر چه دست راستم را قطع نمودید من پیوسته از دینم حمایت مى کنم و همـچـنین از امـام راستـین که بحق و یقـین فرزند پیامبر پاکیزه و امین است حمایت خواهم کرد. ))
آنگاه حکیم بن طفیل سنبسى از کمین بر آمد و دست چپ عباس علیه السلام را قطع کرد قـمر بنى هاشم پرچم را به سینه چسبانید (چنانکه جعفر طیار در موته پس از قطع دستهایش پرچم را به سینه چسباند) و این رجز را مى خواند:

(( عباس از کفار بیم و هراسى نداشته باش که ترا به رحمت پروردگار جبار و همنشینى با پـیامبر بزرگ و برگزیده بشارت باد، خدایا اینان به ستم دستم را قطع نمودند پس حرارت آتش را به آنها بچشان . ))
در بعضى از مقاتل آمده که ابى الفضل بعد از آنکه دستهایش قطع شد مشک را به دندان گـرفت و به مرکب فشار مى آورد که سریع حرکت کند و تمام همش این بود که آب را به لب تـشنگـان حرم برسان که ناگاه تیرى بر مشک آب اصابت کرد و آب بر روى زمین ریخت در این موقع که ابى الفضل ناامید شد متحیر در وسط میدان ایستاده بود که مردى از قـبیله تمیم از فرزندان ابان بن دارم با عمود آهنین به فرق مبارکش نواخت که از اسب به زمین افتاد.
و نادى باعلى صوتة : ادرکنى یا اخى .
(( با صداى بلند فریاد زد: برادر مرا دریاب . ))
امـام عـلیه السلام خـود را به نعـش برادر رسانید و او را دست بریده و چهره مجروح و شکسته و چشمان تیر خورده یافت .
فـوقـف عـلیه مـنحنیا و جلس عـند راءسه یبکى حتـّى فـاضت نفـسه و قال : الان انکسر ظهرى و قلّت حیلتى .
(( امـام با کمـر خمیده کنار نعش برادر ایستاد و چون قدرت ایستادن نداشت در کنارش بر زمـین نشست و شروع کرد به گـریه کردن تـا ابى الفـضل جان به جان آفرین تسلیم کرد آنگاه فرمود: (( الان کمرم شکست و چاره ام از هم گـسست . ))
حسین که نمـى تـوانست بدن حضرت ابى الفـضل را به خـیمـه گـاه ببرد با حالتى افسرده و چشمانى اشکبار بسوى خیمه ها برگشت ، سکینه به استقبال پدر آمد، پرسید: اَین عمّى ؟ عمویم چرا نیامد؟ فرمود: شهید گردید.
زینب سلام الله عـلیها که این خبر را شنید غمهاى دنیا بر او هجوم آورد و دستها را بر سینه نهاد و فریاد مى کشید،واخاه ، وا عبّاساه وا ضیعتنا بعدک . (( برادر عباس پس از تو ما دیگر احترامى نداریم . ))


بر گرفته از لهوف سید ابن طاووس

صبور
2013_11_12, 11:55 PM
ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها

تا عطر تو آمد غزلم بال در آورد

آزاد شد از قید زمانها و مکانها

میرفت فرات از عطش عشق بمیرد

بخشید نگاه تو به خونش جریانها

مست تو فقط خیمه ی بی آب نبوده است

از دست تو مستند همه مرثیه خوانها

مشک تو که افتاد دل فاطمه لرزید


خاک همه عالم به سر تیر و کمانها

این گوشه عمو آب شد ، آن گوشه سکینه

این بیت چه باید بکند در غم آنها

ای هر چه امان نامه ببینید و بسوزید
این دست رد اوست بر این گونه امانها

صبور
2013_11_12, 11:57 PM
نه قوت تا که جسمت را ز روی خاک بردارم

الا ای مونس تنهائیم در بین دشمنها


چگونه در میان دشمنان تنهات بگذارم

مخور غم گر قیامت متصل گردیده بر سجده


که پیش تیر دشمن من رکوعش را بجا آرم

تو بعد از من نماندی تا تنم از خاک برداری


مرا مهلت نباشد تا تو را بر خاک بسپارم

داغ پرواز تو در سینه اثر خواهد کرد
رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد کرد

صبور
2013_11_12, 11:58 PM
از چه رو گردیده ای نقش زمین عباس من

ساقی لب تشنگان بهر تو آب آورده ام
دیده بگشا سیل اشکم را ببین عباس من


ای دلاور اباالفضل ، اباالفضل ، اباالفضل

شیر حیدر اباالفضل ، اباالفضل ، اباالفضل

با دو چشم خویش دیدم بر تن بی دست تو
تیر بارید از یسار و از یمین عباس من

کس نکرده چون تو دست و چشم و سر تقدیم یار

ای به ایثار و وفایت آفرین عباس من

یار بی دست اباالفضل ، اباالفضل ، اباالفضل

ماه سرمست اباالفضل ، اباالفضل ، اباالفضل

صبور
2013_11_13, 12:00 AM
تا فصل آخر ندیدی عباس من دیدی اما

مانند خواهر ندیدی

آن صورت مهربان را
محبوب هر دو جهان را
وقتی غریبانه می رفت
بی یار و یاور ندیدی
آری در آوردن تیر
بی دست از دیده سخت است
اما در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی
حیرانی یک پدر را
با نعش یک نوزاد بر دست
یا بهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی
شد پیش تو نا امیدی
تیر نشسته به مشکت
مثل من اطرف عشقت
انبوه لشگر ندیدی
بر گودی سرد گودال
خوب است چشمت نیفتاد
چون چشم ناباور من
دستی به خنجر ندیدی
مجنونی اما برادر
مجنون تر از من کسی نیست
آخر تو بر خاک صحرا
لیلای بی سر ندیدیت

مهاجر
2013_11_14, 02:42 AM
بسم الله الرحمن الرحیم

روضه ی روز عاشورا






السلام علی الشیب الخضیب

السلام علی الخَدِّالتَّریب
السلام علی البدن السلیب

السلام علی الثَّغرالمقرُوعِ بالقَضیب
السلام ای زینت دوش حبیب
ناصردین آیه ی فتح قریب
السلام ای لاله ی شیب الخضیب ای مدال سینه ات خدالتریب
السلام ای کشته ی تیروسنین قره العین نبی یعنی حسین
امام صادق(ع)فرمود:آسمان چهل روز برحسین گریه کرد.
زمین چهل روزگریه کرد
خورشیدچهل روزگریه کردملائکه گریه می کنند.
انبیاءاشک می ریزندگمانم امروزپیامبرکربلاست .
امیرالمومنین اشک میریزدفاطمه حسین حسین می کند.
امام مجتبی ناله می زند.
بیاماهم برویم کربلاوقتی واردکربلامی شوی هیچ کجانروالایکجا،
آن هم مقابل گودال قتلگاه ،
آنجاکه همه خیره خیره نگاه می کنند.ببینید با حسین چه می کنند.
السلام ای صیدمقطوع الوتین معنی ایاک نعبد،نستعین
السلام ای داده سنگ خاره ات یال وپربرجسم پاره پاره ات
السلام ای آنکه دندانت شکست سنگ برپیشانیت ازکین نشست
واردمیدان شدچنان جانانه می جنگدکسی جرأت جنگیدن باحسین ندارد.
هربارکه حمله می کردضرباتی به دشمن میزدبه جایگاه اصلی خودبرمی گشت
باصدای بلندفریادمی زد:
لاحول ولاقوه الابالله ،یکی ازشاهدان صحنه می گوید:
بخداقسم هرگزکسی مثل حسین ندیدم
که اینهمه داغ دیده باشد.دستهای جداشده برادردیده باشد.
بدن قطعه شده جوانش رادیده باشد
اصابت تیرسه شعبه به گلوی نازک علی اصغرمشاهده کرده باشد
بدن پاره پاره ی یارانش رادیده باشدودرمحاصره دشمن باشد
امااینقدرشجاعانه بجنگد.
لحظاتی درمیدان ایستاداستراحتی کند
یک ملعونی سنگی بطرف آقاپرتاب کرد
به پیشانی مبارکش خورد.
خون برصورتش جاری شد.پیراهن عربی رابلندکردخون ازصورت کناربزند
تیرسه شعبه زهرآلوده امان نداد
وبرقلب نازنین آقانشست صدازد:بسم الله وبالله وعلی ملّه رسول الله
خداتوشاهدباش
هیچ پسردخترپیامبری غیرازمن درروی زمین نیست
امااین مردم رحم نکردند
یکی باشمشیربرفرق مبارکش زد.
دیگری چنان بانیزه به پهلوی نازنین عزیززهرازد.
چه اتفاقی افتاد.این رابگذارازمقتل بگویم نوشته اند:
فسَقَطَ الحسینُ عن فرسهِ الی الارض علَی خَدِّالاَیمَن
میدانی معنای این جمله چیست .
خدارحمت کندآن کسیکه این شعرقدیمی راسروده :
نه ذوالجناح دگرتاب استقامت داشت نه سیدالشهداءبرجدال طاقت داشت.
هوا زجورمخالف چوقیرگون گردید عزیزفاطمه ازاسب سرنگون گردید
هر کجا نشسته ای از دل سوخته ات سه مرتبه صدا بزن یا حسین.
دلابسوزکه ...ص 280(ژولیده نیشابوری)


– زیارت ناحیه مقدسه –
کامل الزیارات ص 81 –
مقتل مقرم ص 278 به نقل ازلهوف ص 67و120

مهاجر
2013_11_14, 02:49 AM
گفته مي‌شود كه دليل سلام دادن شيعيان پس از نوشيدن آب، همين شعري است كه حضرت در ظهر عاشورا گفته‌اند. و اما شعر:


شيعتي مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذكروني (شيعيان من! هنگامي كه آب گوارا نوشيديد، مرا ياد كنيد.)

اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني (و يا هنگامي كه از غريبي يا شهيدي خبري شنيديد، بر من ندبه كنيد.)


فـَاَنا السِّبْطُ الَّذي مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ قَتِلُوني (من، نواده [پيامبر] هستم كه مرا بي گناه كشتند.)

وَ بِجَرد الخَيْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُوني (و پس از آن از روي عمد، مرا پايمال سم اسبان كردند.)


لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني (اي كاش، همگي در روز عاشورا بوديد و مي‌ديديد.)

كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني (كه چگونه براي كودك خردسالم، آب خواستم و آنان رحم نكردند.)

مهاجر
2013_11_14, 02:52 AM
تا خداییِ خداست، همه جا کرب و بلاست
روزها روز حسین، اشک ها اشک عزاست
انا مجنون الحسین

اشجع الناس کجاست؟ عشق و احساس کجاست؟
شاخه ی یاس کجاست؟ دست عباس کجاست؟
انا مجنون الحسین

یک طرف اشک پدر، یک طرف خون پسر
یک طرف زخم جگر، یک طرف یا ابتاست
انا مجنون الحسین

دل من سوختنی است، اشک من ریختنی است
عشق من سینه زنی است، رهبرم خون خداست
انا مجنون الحسین

دیده ام سوی حسین، کعبه ام کوی حسین
قبله ام روی حسین، کربلا قبله نماست
انا مجنون الحسین

مهر او در گل من، عشق او حاصل من
قبر او در دل من، سینه ام بزم عزاست
انا مجنون الحسین

منم و اشک دو عین، منم و وای حسین
گریه برمن شده دین، کار من سوز و دعاست
انا مجنون الحسین

خاک دلدار منم، دیده خونبار منم
تشنه ی یار منم، کوثرم جام بلاست
انا مجنون الحسین

شمرکافر زجفا، سر ارباب مرا
تشنه لب کرد جدا، تا زمین است و سماست
انا مجنون الحسین

مهاجر
2013_11_28, 01:00 AM
دریا به دیده ی تر من گریه می کند
آتش ز سوز حنجر من گریه می کند
سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام
بر زخم تازه ی سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیده ی اکبر به نوک نی
اینجا به من برادر من گریه می گند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
رأس حسین بر همه سر می زند ولی
چون می رسد برابر من گریه می کند
ای اهل شام پای نکوبید بر زمین
کاینجا ستاده مادر من گریه می کند
زنهای شام هلهله و خنده می کنند
جایی که جد اطهر من گریه می کند

سجادی
2013_11_28, 12:14 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

می گفت ؛شنیده بودم که امام زمان (عجل الله تعالی فرج الشریف ) در رثای جدشان حسین (علیه السلام ) اشک شان تمام می شود ،

خون گریه می کنند.خیلی سئوال شده بود برام که از چشم ها چه طور خون مثل اشک میاد .......

تا اینکه با خانواده ای آشنا شدیم و بعد از مدتی دخترشان را به عقد برادرم درآوردیم و بعد از 6 ماه هم رفتند سر خانه و زندگی شان .

در همین حال و احوال خبر رسید برادرعروس مان که یک جوان 23 ساله و تک پسر بوده توی مرزها به شهادت رسیده و

اینکه که مادر عروس مان در بیمارستان بستری هستند رفتیم عیادت گفتم ؛ مشکلش چیه ؟

گفتند ؛ خونریزی چشم ها .مثل این که خیلی گریه کرده اند که رگ های چشم پاره شده و خونریزی کرده است ....

فقط نشستم روی کف بیمارستان واز عمق جانم گریه کردم که خدایا ! فدات بشم که چه طور پاسخ سئوالم رو دادی ....

به فدای دل غمگینت یا مهدی(عجل الله تعالی فرج الشریف ) جان

به فدای جدت حسین (علیه السلام ) یا مهدی(عجل الله تعالی فرج الشریف ) جان

به فدای خودت یا مهدی جان(عجل الله تعالی فرج الشریف ) ...

مهاجر
2013_11_28, 08:23 PM
سیره امام زمان عج در عزاداری برای امام حسین علیه السلام


حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اهتمام بسیار به عزاداری و گریه برای مصائب امام حسین علیه السلام داشته است، تا آنجا که دو زیارت ناحیه ( زیارت امام حسین علیه السلام و زیارت شهدای کربلا) از ناحیه مقدسه آن بزرگوار نقل شده که در هر دو، فرازهائی بسیار از ذکر مصائب جانسوز امام حسین علیه السلام ذکر شده است.

امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف » در فرازی از زیارت ناحیه امام حسین علیه السلام عرض می کند «وَلَأَبکِیَنَّ بَدَلَ الدُّموعِ دَماً؛ برای مصائب تو، به جای اشک ها، خون گریه می کنم.» شایان توجه این که طبق بعضی از روایات، هنگامی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در کنار کعبه ظهور کند، و مردم جهان را مورد خطاب قرار می دهد، در همین خطابه ی جهانی و حساس یادی از امام حسین علیه السلام نموده و ذکری از مصیبت آن حضرت می نماید. و آن روایت چنین نقل شده:
هنگامی که حضرت قائم بین حجرالاسود و مقام ابراهیم ظهور می کند، صدای خود را به پنج ندای زیر بلند کرده می فرماید:

«أَلا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَا الامامُ القائمُ الثانی عَشَرَ
أَلا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَا الصّمْضامُ المُنْتَقِم
أَلا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن قَتَلوهُ عَطْشاناً
أَلا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن طَرَحوهُ عُریاناً
أَلا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن سَحَقوهُ عُدواناً:

ای مردم جهان! من امام قائم هستم، ای مردم جهان من شمشیر بران انتقام گیرنده هستم. ای مردم جهان! جدم حسین علیه السلام را بعد از کشته شدن برهنه بر زمین انداختند. ای مردم جهان! پیکر جدم حسین علیه السلام را پس از کشته شدن، از روی دشمنی، پامال سم اسبان و ستوران قرار دادند.»
چنان که ملاحظه می کنید امام قائم «عجل الله تعالی فرجه الشریف» در این فرازها از سه مصیبت جانسوز امام حسین علیه السلام یاد کرده است که عبارتند از: تشنگی او، و برهنه انداختن بدن او، و پایمال نمودن پیکر نازنین او.


قابل ذکر است که واژه (سحق) در فارسی به معنی له کردن می آید.

مهاجر
2013_11_28, 08:28 PM
بسم الله الرحمن الرحیم


اما امشب بریم در خانه ی سید الساجدین امام زین العابدین علیه السلام



امام زین العابدین(ع)-مصائب


درد بسیار، مداوا گریه

ارث جامانده زهرا، گریه

روزها ناله و شب ها گریه

آب می خورد، ولی با گریه

گریه بر آب وضویش می ریخت

خون دل بر سر و رویش می ریخت

گریه بر شاه شهیدان خوب است

گریه بر کشته ی عریان خوب است

گریه بر دامن طفلان خوب است

گریه بر آن لب و دندان خوب است

خواسته هر سحرش گریه کند

در فراق پدرش گریه کند

گریه بر ناله آن مادرها

گریه بر گریه آن دخترها

گریه بر غارت انگشترها

گریه بر واشدن معجرها

رنگ مهتاب، زمینش می زد

دیدن آب، زمینش می زد

گریه بر ناقه نشسته سخت است

گریه با پیکر خسته سخت است

گریه با بال شکسته سخت است

گریه با گردن بسته سخت است

گریه خوب است که هر شب باشد

"گریه بر چادر زینب باشد"

آن که را هست پیاده نکُشید

تشنه رابر لب باده نکُشید

طفل را این همه ساده نکُشید

ذبح را آب نداده نکشید

هیچ کس آب به گودال نبرد

پدرش ذبح شد و آب نخورد

آمد و دید تنی افتاده

کشته­ی بی کفنی افتاده

شاه بی پیرهنی افتاده

پاره پاره بدنی افتاده

همه پروانه و شمعش کردند

بوریا آمد و جمعش کردند

آمد و دید کنارش پر نیست

بدنش هست ولیکن، سر نیست

چند انگشت، و انگشتر نیست

این حسین است ولی دیگر نیست

بس که با نیزه قلیلش کردند

ذبح کردند قتیلش کردند

علی اکبر لطیفیان

مهاجر
2013_11_28, 08:46 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

روضه شهادت امام سجاد علیه السلام



دو جا امام چهارم داشت جان می داد یک جا در مجلس شام آن موقعی که حضرت سخنرانی کردند، یزید ملعون خواست امام را بکشد، زینب (سلام الله علیها) خود را سپر قرار داد، گفت: اول من را باید بکشید ... . یکی جایی هم وقتی آقا را از کنار کشته ها عبور می دادند، زینب نهیب زد به حضرت، ای بقیه الماضی ! چرا چنین می کنید، شما تنها جا مانده اید ... . امام فرمود مگر این بدن، بدن بقیه الله نیست، پاره پاره است ... . شاید هم یک جای دیگر هم آقا همین حال شدند، وقتی دستاشون را باز کردند، به بدن رقیه نماز بخوانند از بس بدن سبک شده، آقا چطور جان دادن خواهر را دید؟ .. . .



روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند

در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند

آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا

دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند

من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم

همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند

امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند .
هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟
فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند
تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد


بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند ، امام باقر وقتی که بدن بابا را غسل می داد اصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبود است سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟


فرمود : این کبودی اثر همان روزهایی است که در شام غل و زنجیر به گردن بابایم بوده ،آخر امام سجاد را از کربلا سوار یک ناقه برهنه کردند پاهای مبارکش را زیر شکم شتر با غل و زنجیر بستند .

تشییع جنازه با شکوهی شد مدینه ،آخر فرزند پیغمبر است ، فرزند زهرا ست باید تجلیل شود اما کربلا ، مگر ابی عبدالله فرزند پیغمبر نبود ، بگویم چطور تشییع شد ، ده ها نفر اسبهای خود را تازه نعل زدند وارد گودی قتلگاه شدند که وقتی خواهرش آمد برادرش را نشناخت .




و سیعلمون الذین ظلموا ایَّ منقلب ینقلبون

التماس دعا

مهاجر
2013_12_04, 02:07 PM
به نام خدا

امشب شب اول ماه صفراست ومصادف با ورود کاروان اهل بیت(ع) به شام
.شهری که آذین بندی شده وخودرا برای ورود عزادارن حسینی(ع) مهیا کرده استشهری که به فرموده امام سجاد(ع) سخت ترین جایی بود که به آنها گذشت.میخواهم امشب با شما آل پیامبر همدرد شوم وبگویم خدیا لعنت کن هرکه را کهشراکت داشت در آذین بندی شهر شام و به خصوص در جمع آوری سنگ و هرآنچه که موجب آزار و اذیت امام سجاد (ع) و همراهان ایشان شدند.خدایا بیزارم از دشمنان اهل بیت(ع) و خواستاراشد مجازات برای آنها هستم.

مهاجر
2013_12_07, 09:18 PM
http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33900441244840883054.jpg

مهاجر
2013_12_22, 09:11 PM
بسم الله الرحمن الرحیم




امروز كربلا زینب روضه گرفته،مجلس ختم برای حسین برپا كرده،همه هركدوم یه گوشه ای ایستاده بودند،هر كی یه صورت قبر رو بغل می كرد،

هر كی یه جور ناله می زد،نوحه ها فرق می كرد،یكی میگفت: جوانان بنی هاشم بیایید،یكی اون طرف تر میگفت،صدا میزد:گلم تاب ندارد،حرم آب ندارد،

یكی اون طرفتر میگفت:سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل،اما همه ی این روضه هارو زینب جمع كرد،یه مرتبه دیدند یه خواهری داره ناله میزنه،

همه روضه خونها ساكت شدند،گفتند بشنویم زینب چی میگه:آخ، اگر كشتند چرا آبت ندادند...حسین...صدا نمونه تو سینه،معلوم نیست اربعین سال دیگه زنده باشیم یا نه،

حسین.....هی خاكهارو میریخت رو سرش،هی میگفت،بیچاره زینب،الان برم مدینه سراغ حسین رو از من بگیرن،جواب چی بدم،بگم حسین و تو گودال جا گذاشتم

،ای حسین........زبون حال میگم،تصورم اینه،میشه زینب كنار قبر برادر قرآن نخونده باشه،آخه از باباش علی یاد گرفت،باباشم میرفت سر قبر مادر میخواست آروم بشه،

آخه خود فاطمه وصیت كرد،كجا رفتم،یازهرا،كجا رفتم روز اربعین،قربون دل سوخته ات برم زینب،شاید دلت برا روضه ی مادر تنگ شده،علی فاطمه شو دفن كرد،

خودش با دست خودش خاك ریخت،سنگ لحد گذاشت،دستاشو به هم زد نشست رو قبر،شروع كرد قرآن خوندن،آخه زهرا فرموده بود،

علی جان نكنه منو دفن كنی زود بری،تنهام نذار،بشین بالا قبرم قرآن بخون،شاید میخواست بگه،وقتی بهم گفتن امامت كیه؟

میخوام بگم این آقای غریب بالای قبر،این كه داره گریه میكنه...

مهاجر
2013_12_22, 09:15 PM
به مناسبت اربعین حسینی (ع)


اربعین روضه خواهر چه قدر می چسبد

روضه ی نیزه و یک سر چه قدر می چسبد

به سوی مقتل ارباب بدو ای نوکر

گریه با ناله ی مادر چه قدر می چسبد

و حرامی به خودش گفت ته آن گودال

بزنم نیزه به پیکرچه قدر می چسبد

بعد از آن خنجر شیطان به رگ گردن گفت :

نفس پاره حنجر چه قدر می چسبد

ز روی نیزه قاتل تو بگو ای خوبم

دیدن ناله ی خواهر چه قَدَر می چسبد
؟
به روی نیزه ی قاتل به سوی یک دختر

نگه پر غم اکبر چه قدر می چسبد

یک حرامی به رفیق بد خود گفت ببین

زدن چنگ به معجر چه قَدَر می چسبد

دیگری گفت ببین که زدن این شلاق

روی این پیکر لاغر چه قّدَر می چسبد

جسم پر نور شما با ضربات چکمه

بشود یک شبه اختر چه قَدَر می چسبد

به روی نیزه بخواند کمی از سوره کهف

سرت ای سید و سرور چه قَدَر می چسبد

نوکر بی سر و پای تو به وقت موتش

بشود ناظر حیدر چه قدر می چسبد

مهاجر
2013_12_30, 07:35 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

روضه ی امام حسن و امام حسین



بنویسید به روی کفنم

از غلامان حسین و حسنم

زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟ که ترا اذیت کرده ؟)اشکهای چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود : میوة دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟ عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید . مرا روی یک زانو نشاند وبرادرم حسن را روی یک زانو ، گاهی دست به سر و روی من می کشید ، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن ، گاهی منُ می بوسید گاهی حسن را می بوسید ، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من می بوسید زیر گلوی من می بوسید مادر لبهایش را روی لبهای حسن می گذاشت .گفت مادر : چرا زیر گلوی برادرم حسن را نبوسید ؟ فرمود : حسینم غصه نخور ، ناراحت نباش ، الان می رویم خدمت پیغمبر ، پیغمبر دید زهرا دارد میاد ، دست حسین گرفته ، قضیه را به بابایش گفت . یک وقت زهرا دید پیغمبر منقلب شد ، گریه کرد .فرمود : دخترم جبرئیل به من خبر داد حسن را با زهر مسموم می کنند از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر می باشد بوسیدم .زهرا جان با شمشیر سر حسین را از تن جدا می کنند لذا من گلوی او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم.رحمت خدا بر این گریه ها ، اینجا پیغمبر زیر گلوی حسین بوسید اما کربلا ، زینب لبهایش را روی رگهای بریده برادر گذاشت ، همه صدا بزنید حسین ...

مهاجر
2013_12_30, 07:45 PM
به نام خدا

گریزی به رحلت رسول اکرم(ص)


قریش رسول خدارا مذمم ؛ یعنی نکوهیده(در مقابل محمد به معنای ستوده)مینامیدند. و او را دشنام میدادند .سخت ترین روزی که از سوی قریش بر رسول خدا گذشت ، روزی بود که حضرت از منزل بیرون آمد . هرکه او را دید اعم از برده و آزاد ،تکذیبش کرد و آذار و اذیتش نمود . رسول خدا در همین حال به منزل باز گشت و از شدت اندوه و غم ، جامه ای به خود پیچید؛اما خداوند این آیه را بر او نازل کرد "یا ایها المدثر قم فانذر" ای جامه به خود پیچیده به پا خیز و انذار کن.
عرض من این است :بعد از رسول خدا(ص)هم ، همان ها دو باره میدان یافتند.آنجا به پیامبر (ص) دشنام میدادند و اینجا به امام معصوم امام حسن اشاره میکردند و میگفتند:"یا مذل المومنین"؛ای ذلیل کننده مسلمان ها !...آنجا به رسول خدا توهین میکردند و اینجا روی منبر رسول خدا ،در مقابل امام حسن (ع)به پدرش امیرالمومنین (ع) دشنام میدادند.

ای زمین و آسمان سوگوار غربتت

آفتاب حنجرم سنگ مزار غربتت

شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست

خم شده پشت مدینه زیر بار غربتت

از همه زخم زبان ،تهمت،خیانت از تو صبر

چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت

کاش میشد روشنای تربت پاک تو بود

چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت

مهاجر
2013_12_30, 07:46 PM
جنازه ی مطهر پیامبر (ص)را بعد از سه شبانه روز به خاک سپردند.اگر چه مردم وفا نکردند و از بدن آنطور که باید تجلیل نکردند؛اما به بدن هم جسارت نکردند.در کربلا هم جسد امام حسین (ع)سه روز بی کفن بر روی زمین ماند ؛امااینجا هر چه توانستند به این بدن جسارت کردند؛پیراهنش را ربودند؛انگشتر را با انگشت ربودند؛بدن را قطعه قطعه پامال سم اسبان نمودند...

چرا عمامه ای بر سر نداری
چرا انگشت و انگشتر نداری
اسیر زخم هما یک جای سالم
برای بوسه ی خواهر نداری
تو را ای آیه ی تطهیر کشتند
به تیغ و نیزه و شمشیر کشتند
به هم با دست خونین دست دادند
مرا با گفتن تکبیر کشتند

مهاجر
2013_12_30, 07:55 PM
به نام خدا

روضه ی امام حسن (ع)
چرا به امام حسن (ع) میگویند :غریب مدینه ؟ یک وجه میتواند این باشد که قبر شریف آن حضرت در بقیع ؛ گنبد و بارگاه و ظاهری ندارد . یا بگویم وجه غربت آن حضرت این است که سرداران لشکر امام حسن به او خیانت کردند و حتی دوستانش به او گفتند :یا مذل المومنین ؛ ای کسی که ذلیل کننده ی مومنان هستی ؛ اینها همه درست است اما یک وجه هم این است که امام حسن تنها پسری بود که در آن کوچه همراه مادرش ،حضرت زهرا (س) حاضر بود تنها فرزندی بود که دید مادرش در آن کوچه سیلی خورد و نقش زمین شد . بعد آن جریان هم نمیتوانست به کسی حرفی بزند . همه ی این ها بغض شده بود .باید هم بعدها به صورت پاره های جگر درون طشت بریزد ؛ لذا

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد

و آن طشت را از خون جگر باغ و لاله کرد

خونی که خورده بود همه عمر از گلو ریخت

دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد

ممنونم ای زهر جفا کردی مرا حاجت روا

درد غم و دیرینه ام دادی طبیبانه شفا

کاش آن زمان می آمدی در کوچه های بی کسی

تا می گرفتی پیش از این با جرعه ای جان مرا

تا که نمی دیدم دگر آن صحنه های پر شرر

شاهد نمی شد چشم من بر ضرب سیلی جفا

یا آنکه آتش می زدی بر این دل خونین جگر

تا که نبینم پشت در افتادن خیرالنسا

مهاجر
2013_12_30, 07:58 PM
روایت میگوید : صورت نازنین امام حسن (ع) خیلی زیبا بوده است . گاهی که میخواست از منزل بیرون برود مردم جمع میشدند ومحو تماشای امام حسن می شدند . راه بسته میشد و حضرت مجبور میشد که برگردد . حالا صورت به این نازنینی، من جگرم برای امام حسین (ع) سوخته که وقتی برادر را در قبر میگذاشت چه حالی پیدا کرد ؟ جمله ای را فرمود که کاشفیت از آن سوز باطن دارد . فرمود : برادر من بعد تو هیچ وقت عطر نمی زنم این جمله بسیار کاشف از سوز دل امام حسین (ع) است . ولی یک کاشفی بزرگتر از این در کربلا گفته شد : آنجا که بالا ی سر قمر بنی هاشم (ع) آمد نفرمود دیگر عطر نمی زنم . فرمود : " الان انکسر ظهری و قلت حیلتی " کمرم شکست و تدبیرو توانم به پایان رسید .

بهر آن لب تشنه دریا خون گریست
دیده ی صحرا دل هامون گریست
چشم ثارالله همچون چشم مشک
ریخت اشک وریخت اشک و ریخت اشک
کی به خون آغشته چشمی بازکن
یک برادر گوی و خواب نازکن
جمع کردم از زمین هست تورا
هم علم هم مشک و هم دست تورا
بی تو ای سرو روان در خیمه گاه
آب آب تشگان شد آه آه
عضو عضوم راست در هر انجمن
ناله ی عباس من عباس من
تا تورا ازتیغ کین افتاد دست
ماند پایم از راه و پشتم شکست

مهاجر
2014_01_01, 08:24 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

روضه ی امام رضا (ع)







خداوند در قران کریم میفرماید:(قل لا اسئلکم علیه اجراً الاالموده فی القربی )پیامبر (ص) بگو من از شما اجری برای رسالتم نمی خواهم غیر از مودت و دوستی اهل بیتم .عرض می کنم :پیامبر دو نفر را پاره تن خود نامید و تعبیر (بضعه منی )را در مورد انها به کار برد :یکی امام رضا است که فرمود :(ستدفن بضعه منی به خراسان )؛ پاره جگر من در خراسان دفن می شود و یکی حضرت زهرا است.فرمود :(فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی) فاطمه پاره تن من است. هر کس اورا ناراحت کندمرا ناراحت کرده است .اما ببینید با این دو پاره تن چه کردند. یکی را در غربت مسموم و دیگری را بین در و دیوار شهید کردند.



رسول گفت که زهرا است پاره تن من
چه ظلم ها که رسیدی به پاره تن من
به خانه ای که ملک می گرفت اذن دخول
زدند اتش بیداد بعد مردن او
هزار حیف که سیلی زدند بر رویش
که همچو شام سیه گشت روز روشن او
بگفت فضه خذینی که محسنم کشتند
به صد شتاب روان گشت بهر دیدن او
میانه ی در و دیوار دید فاطمه را
شکسته پهلو گردیده سقط محسن او

مهاجر
2014_01_02, 02:31 AM
امام رضا علیه السلام




نمی دانم چرا امشب دلم بهانه می گیرد؟

آقا وقتی خواست از مدینه حرکت کند، یک عده زن و بچه دور خودش جمع کرد.


السلام علی من أمر أولاده و عیاله بالنیاحة علیه قبل وصول القتل الیه


آقا وقتی می خواست از مدینه حرکت کند دستور داد که زن و بچه اش بنشینند و برایش نوحه کنند. فرمود: من دیگر بر نمی گردم. بناست مرا در دیار غربت مسموم کنند. وقتی خواست از مدینه حرکت کند دوازده هزار دینار سر راهی بین غلامها و نوکرها و کنیزها و آقازاده هایش توزیع کرد.


از کثرت معاصی و ز ذلت رجاء
گفتم به خود کجا بروم نیست ارتجاء
نا گه به گوش، هاتف غیبم زد این ندا
قبر امام هشتم و سلطان دین رضا


خدایا! زهرش دادند، مسمومش کردند. میان حجره مثل مارگزیده به خود می پیچید. ای خدا! بلند شد، صدا زد: ابا صلت! در خانه را ببند. اباصلت می گوید: در صحن خانه راه می رفتم، می دیدم آقا هی بلند می شود هی می شیند. حالش منقلب است. یک وقت دیدم از گوشه حیاط یک آقازاده دارد می آید. دویدم جلو گفتم: آقا! مگر در خانه باز بود؟ گفت: نه پس شما از کجا آمدید؟ صدا زد: ابا صلت! همان کس که مرا از مدینه به اینجا آورد همان کس مرا از در بسته عبور داد. گفتم: شما کی هستید؟ فرمود: من محمد بن علی هستم. حجره را به او نشان دادم. آمد طرف داخل اتاق، دیدم آقا پسرش را بغل کرده است. ابا صلت من خیلی منقلب شدم. در میان صحن خانه گریه می کردم و راه می رفتم. طولی نکشید یک وقت دیدم آقازاده از میان حجره بیرون آمد، اما حالش خیلی منقلب است. آخه بابایش از دنیا رفته بود. بحق مولانا علی بن موسی (ع) یا الله!

مشعشع
2014_10_26, 09:14 PM
خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما

آمین

مشعشع
2014_10_28, 08:49 PM
http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.gif

بانوی سرخ
2014_10_28, 08:53 PM
نم نم داره بارون میاد
داره برام مهمون میاد
خرابه بوی نون میاد
داره از راه دور میاد
تو طبقی از نور میاد
از سفر تنور میاد وای وای
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرت بذارم
حرف نگفته دارم
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسمتو که میبردم وای وای
حالا که اومدی بمون
یه ذره لالایی بخون
میخوام بخوابم باباجون وای وای
تا بینمون فاصله بود
سهمم فقط آبله بود
خنده های .... وای وای
رباب و ببین اصلا نمیخوره آب
هر روز نشسته بی تاب
تنها به زیر آفتاب
شبها دیگه یا بچه شو خواب میبینه
یا خواب آب میبینه
داره عذاب میبینه

بانوی سرخ
2014_10_28, 08:56 PM
مراسم شب چهارم محرم
وقتش شده كه هستی خود را فدا كنیم - مناجات

وقتش شده كه هستی خود را فدا كنیم
تا این كه نذر روضۀ خون خدا كنیم
وقتش شده كه مثل حسینیه های اشك
دل را به رنگ پرچم ماه عزا كنیم
وقتش شده كه در دلمان با محرمت
آقا دوباره هیئت گریه بنا كنیم
چشمی بده كه هر شب روضه به پایتان
در آن هزار خیمۀ ماتم به پا كنیم
اشكی بده كه دیدۀ خود را برایتان
تا روز حشر چشمۀ آب بقا كنیم
قسمت شده دوباره شب جمعه یا حسین
با نامتان حسینیه را كربلا كنیم
یك لحظه هم نمی شود آقا دخیل دل
از پرچم سیاه عزای تو وا كنیم
با یك سلام، می شود از راه دور هم
دل را دوباره زائر قبر شما كنیم

بانوی سرخ
2014_10_28, 08:59 PM
من کیستم حر گنه کار تو هستم - روضه حضرت حر علیه السلام

من کیستم حر گنه کار تو هستم

با جان ناقابل خریدار تو هستم
در بین دشمن هم گرفتار تو هستم
آزاده ام آزاده ی خون خدایم
لبریز از انوار مصباح الهدایم
هر چند، چندی بین دشمن جا گرفتم
یک لحظه برکف دامن مولا گرفتم
من زندگی از یوسف زهرا گرفتم
فرزند زهرا کرد از رافت قبولم
بخشید آن مولا به زهرای بتولم
تا دید اشک خجلتم را داد راهم

با گریه گفتم یابن زهرا عذر خواهم
بگشای چشم و زنده کن با یک نگاهم
من شیشه ام آیا شود در تو باشم
زنجیر ذلت بگسلم حر تو باشم
مولا نگاهم کرد با چشم خدایی
فرمود ای حر سر به زیر اینجا چرایی
تو حُرِّ زهرا، حُرِّ حیدر، حُرِّ مایی
دیگر نه حُرِّ کوفه حُرِّ کربلایی
حق صاحب قدر و جلالت کرد ای حر
غمگین مشو زینب حلالت کرد ای حر
دیشب ز راه دور یارت بودم ای حر
دیر آمدی چشم انتظارت بودم ای حر
گرم دعا بر حال زارت بودم ای حر
بینای چشم اشکبارت بودم ای حر
حر در راه معراج شهادت گرم سیری
تو هم حبیبی هم بریری هم ظهیری

بانوی سرخ
2014_10_28, 09:00 PM
بنده ی شرمنده از راه ، آمده سوی تو ای شاه - نوحه


بنده ی شرمنده از راه
آمده سوی تو ای شاه
ذکر من استغفرالله
ذکر تو الحمدلله
گشته دگر گاه توبه
بر لب من آه توبه
مقصد من آغوش تو
تو به گشا راه توبه
تو غفار الذنوبی
تو ستار العیوبی
دارم آقای خوبی
لبیک یا ثارالله
عشق تو شد حاصل من
هیئت تو ساحل من
آمده حر تو باشم
در شب توبه دل من
به یک نگاه دربندم کن
اسیر آن لبخندم کن
رها کنم از غیر خود
به لطف خود خرسندم کن
شد نام تو فریادم
در بند تو آزادم
با لبخندت دلشادم
لبیک یا ثارالله

فاطمه
2015_10_21, 11:41 PM
عاشقی را پرسیدند:

زندگی چند بخش است؟

گفت:دو بخش، کودکی و پیری

گفتند: پس جوانی چه؟

گفت: فدای حسین...

گل مريم
2015_10_23, 03:51 PM
"حسین جان "

دوباره مثل همیشه خجالتم دادی...
برای عرض ارادت لیاقتم دادی...

تعجبم توکجا این حقیرساده کجا...
همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی...

همین که خط نکشیدی به نام من ممنون...
چه شدکه این همه شوق ارادتم دادی ...

وفا ندیده ای ازمن قبول اما ...
خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی...

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام

عزیزانی
2015_11_03, 10:35 AM
««بهترین زیبایی های خلقت»»

زیباترین کلام:بسم الله...
زیباترین تکیه گاه:خدا
زیباترین دین:اسلام
زیباترین خانه:کعبه
زیباترین بانگ:تکبیر
زیباترین آواز:اذان
زیباترین ستون:نماز
زیباترین معجزه:قرآن
زیباترین سوره:حمد
زیباترین قلب:یاسین
زیباترین عروس:الرحمن
زیباترین محافظ:آیةالکرسی
زیباترین عمل:عبادت
زیباترین زیارت:خانه خدا
زیباترین منزل:بهشت
زیباترین مهاجر:هاجر
زیباترین صابر:ایوب(ع)
زیباترین معمار:ابراهیم(ع)
زیباترین قربانی:اسماعیل(ع)
زیباترین مولود:عیسی(ع)
زیباترین جوان:یوسف(ع)
زیباترین انسان:پیامبراسلام
زیباترین پارسا:علی(ع)
زیباترین مادر:زهرا(س)
زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع)
زیباترین شهید:امام حسین(ع)
زیباترین ساجد:امام سجاد(ع)
زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع)
زیباترین استاد:امام صادق(ع)
زیباترین زندانی:امام کاظم(ع)
زیباترین غریب:امام رضا(ع)
زیباترین فرزند:امام جواد(ع)
زیباترین راهنما:امام هادی(ع)
زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع)
زیباترین منتقم:امام زمان(عج)
زیباترین عمو:حضرت عباس(ع)
زیباترین عمه:حضرت زینب(ع)
زیباترین سرباز:علی اکبر(ع)
زیباترین غنچه:علی اصغر(ع)
زیباترین شب سال:شب قدر
زیباترین سفر: حج
زیباترین محل تولد:کعبه
زیباترین لباس: احرام
زیباترین ندا: فطرت
زیباترین سرانجام: شهادت
زیباترین جنگ: نفس عماره
زیباترین ناله: نیایش
زیباترین اشک: اشک از توبه
زیباترین حرف: حق
زیباترین حق: گذشت
زیباترین نیکی: به پدرومادر
زیباترین آغوش: آغوش مادر
زیباترین رحمت: باران
زیباترین سرمایه: زمان
زیباترین لحظه: پیروزی
زیباترین کلمه: محبت
زیباترین یادگاری: نیکی
زیباترین عهد: وفا
زیباترین دوست: کتاب
زیباترین کتاب: قرآن
زیباترین زینت: ادب
زیباترین روزهفته: جمعه
زیباترین خاک: تربت کربلا
زیباترین ابزار: قلم
زیباترین روزسال: مبعث
زیباترین بیابان: عرفات
زیباترین مزار: شش گوشه
زیباترین شعار: صلوات
زیباترین قبرستان: بقیع
زیباترین زمین: کربلا
زیباترین آرزو: فرج مهدی
زیباترین پایان: التماس دعا .
...2gol......ya hossian...