PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : واژه ‏شناسى‏ در آیات حجاب



گل مريم
2013_04_22, 10:02 PM
بسم الله الرحمن الرحیم


كلماتى در آيات حجاب و نصوص مربوط به پوشش به كار گرفته شده است كه بازشناسى دقيق آنها بى ‏گمان به روشن شدن آيات كمك شايانى خواهد كرد.
از اين رو ابتدا به بررسى اين واژه‏ه ا مى‏پردازيم و سعى مى‏كنيم مفهوم دقيق آنها را در پرتو آگاهيهاى عرضه شده در معجم‏ها بازشناسيم.


زينت‏


از جمله واژه‏ه ايى كه در آيات حجاب بكار رفته و بازشناسى دقيق مفهوم و مصداق آن در تعيين حدود پوشش، نقش اساسى دارد واژه زينت است. زينت بى‏ گمان به معناى زيبايى است در مقابل شين به معناى زشتى، و ننگ و رسوائى.

آنچه بايد با تفحص در اقوال لغويان بدان رسيد، اين است كه: زينت زيبائى به نحو مطلق يا زيبائى خاصى است مثلا زيبائى طبيعى يا...

اينك از كهن‏ ترين متن لغوى شروع مى‏كنيم:

خليل بن احمد فراهيدى مى‏گويد:

الزين نقيض الشين... و الزينة، جامع لكل ما يتزين به.

زيبائى نقيض زشتى است... و زينت هر آنچه را كه بواسطه آن آراسته شود در بر دارد( العين، ج 7، ص 387 ).

سخن وى نشانگر آن است كه زينت مطلق زيبايى و آرايه است، هر آنچه با آن آراسته مى ‏شود و تزيين مى‏ گردد.

احمد بن فارس، معناى اصلى آن را نيكوئى و زيبائى دانسته مى‏ نويسد:
زينت دال بر نيكوئى هر چيز است در مقابل آن زشتى قرار دارد وقتى به زمين گفته مى ‏شود مزين شده كه بواسطه گياهانش به گونه ‏اى آراسته شده باشد( معجم مقاييس اللغه، ج/ 3، ص 41. ).

گل مريم
2013_04_22, 10:03 PM
در مصباح المنير و قاموس المحيط نيز زينت و زيبائى در مقابل زشتى قرار داده شده است‏(مصباح المنير، ج 1 ص 261 و قاموس المحيط، ج 2 ص 501 ).

اين منظور پس از آنكه زينت را مطلق زيبايى معنا مى‏كند، مى‏نويسد:

لا يبدين زينتهن يعنى زنان زينت باطنى (مثل گردنبند، خلخال، بازوبند و النگو) را آشكار نكنند و اما لباس و صورت زينت ظاهرى است‏(لسان العرب، ج 6، ص 130 ).

راغب اصفهانى، پس از آنكه ماده زين را در مقابل شين مى‏ گذارد در نگاه قرآن به آن سه مصداق قائل شده كه عملا به اطلاق مفهومى مى‏ گرايد.

آقاى مصطفوى پس از نقل اقوال لغويان نوشته ‏اند:

روشن شد كه حقيقت زينت عبارت است از: نيكوئى در ظاهر هر چيز است خواه عرضى يا ذاتى باشد پس زينت در زن هر آن چيزى است كه از زيبائيها و نيكوئيهايش آشكار مى‏شود( التحقيق فى كلمات القرآن، ج 4 ص 375 ).

با اين نگاه گذرا روشن شد كه زينت در معناى اصلى خود، مفهومى عام دارد، هم به زيبائيها و آرايه‏ هاى طبيعى (خلقى) و هم به زيبائيها و آرايه‏ هاى آراستنى و عارضى اطلاق مى‏ شود، تا بنگريم در بخش تفسير آيات، آنچه از آيات مى‏ شود بهره گرفت با اين مفهوم چه سان است.

گل مريم
2013_04_22, 10:03 PM
جلباب‏

واژه جلباب در تعيين حدود حجاب، نقش مهمى دارد و بازشناسى دقيق آن به چگونگى بحث در محدوده پوشش، تأثير فراوانى خواهد داشت، شايد همين نكته باعث تضارب آراء شگفتى درباره مفهوم دقيق آن شده است.
آنچه اينجا مى‏ آوريم بيشتر جنبه واژه شناسانه دارد تا برسيم در بحث حدود حجاب به بحث تفسيرى آن:

خليل بن احمد فراهيدى نوشته است:

الجلباب ثوب أوسع من الخمار دون الرداء، تغطى به المرئة رأسها و صدرها.

جلباب، جامه‏ اى است از چارقد بزرگتر و از عبا كوچكتر زن بوسيله آن سر و سينه خود را مى ‏پوشاند(العين، ج 6، ص 132 ).

اين منظور نيز همين تفسير را براى جلباب متذكر شده است‏(لسان العرب، ج 2، ص 317 ).

معجم نگاران واپسين نيز، برخى اين معنا را پذيرفته ‏اند و با اندك اختلافى در تعبير در آثار خود آورده‏ اند.
از جمله طريحى مى‏ نويسد:

جلباب، جامه‏ اى از چارقد بزرگتر و از عبا كوچكتر، زن بوسيله آن سرش را مى ‏پوشاند و باقى آنرا روى سينه‏ اش رها مى‏ سازد(مجمع البحرين، ج 2 ص 23 ).

شيخ طبرسى (رحمةالله‏ عليه) در بخش تبيين لغت، درباره جلباب نوشته ‏اند:

الجباب خمار المرئه الذى يغطى رأسها و وجه ا اذا خرجت لحاجة.

جلباب، عبارت است از روسرى‏ ايكه در موقع خروج از منزل بكار برده مى‏ شود و سر و صورت را با آن مى‏ پوشانند.

اما در بخش تفسير نوشته ‏اند:

يعنى مقصود اين است كه با روپوشى كه زن به خود مى‏ گيرد محل گريبان را بپوشاند.

بعد مى‏ نويسد: گفته شده جلباب همان چارقد است و مقصود آيه اين است كه زنان آزاد وقت بيرون رفتن پيشانيها و سرها را بپوشانند(مجمع البيان)

گل مريم
2013_04_22, 10:04 PM
ابن اثير با توجه به حديث على (عليه السلام):

من أحبنا أهل البيت فليستعد للفقر جلبابا.

هر كس ما اهل بيت را دوست بدارد بايد خود را آماده كند تا فقر خويش بپوشد.

در توضيح معناى آن نوشته است:

جلباب كنايه از صبر است زيرا همانطور كه جلباب، بدن را مى‏ پوشاند صبر نيز فقر را مى ‏پوشاند( نهايه، ج 1 ص 383 ).

قاموس المحيط، جلباب را چنين توضيح داده است:

جلباب: پيراهن و لباس گشادى كه كوچكتر از چارقد است يا همان ملحفه باشد كه لباسش را بواسطه آن مى‏ پوشاند يا به معنى مقنعه باشد (قاموس المحيط، ج 1 ص 510).

زبيدى در شرح سخن قاموس از قول ابن حجر مى‏ نويسد:

جلباب: لباسى كوچكتر و پهن‏تر از خمار هست (مقنعه)( تاج العروس، ج 2 ص 174 ).

گل مريم
2013_04_22, 10:04 PM
دزدى، مستشرقى كه تتبع قابل توجه در لباسها و پوشش هاى مسلمانان انجام داده است و مى ‏نويسد:

جلباب، بمعناى چادر بزرگى كه در شرق، زنان هنگام بيرون شدن از خانه، سرتاپاى خود را با آن مى ‏پوشانند. جوهرى نيز جلباب را ملحفه معنا مى‏كند كه در حقيقت همان ازار است.

به قول قاموس اين كلمه به معناى قميص هم آمده همچنين به معناى لباس گشادى كه زنان در زير ملحفه مى‏ پوشند وثوب واسع للمرئه دون الملحفه يا بالاخره معرف همان پرده ايست كه خمار نامند.

اما در ازمنه تازه‏ تر ظاهرا در مغرب، اين كلمه مفهوم كاملا متفاوتى يافته است. كلمه جلباب معرف نوعى نيم تنه آستين دار يا بدون آستين است كه مخصوصا مواقع كار به كمر مى‏ بندند(فرهنگ البسه مسلمانان، ص 117 - 119 ).

از آنچه آورديم روشن شد كه قريب به اتفاق واژه شناسان و لغويان جلباب را به روسريها و مقنعه‏ ها معنى مى‏ كنند كه از چارقد بزرگتر و از عبا كوچكتر بوده است.

گل مريم
2013_04_22, 10:05 PM
خمار

با بررسى مجموعه‏ هاى لغوى گويا مى ‏توان گفت كه خمار وسيله ‏اى براى پوشش سر زنان بوده است. خليل بن احمد فراهيدى ضمن آنكه ماده خمر را به وسيله ‏اى كه ظرف را مى‏ پوشاند و بر ظروف پوشش افكندن معنا مى‏ كند، مى‏ گويد:

خمرتها: ما غشى المخور من الخمار( العين، ج 4 ص 272 و 263 ).

راغب اصفهانى، اصل آن را پوشانيدن اشياء مى‏ داند و مى ‏نويسد:

خمار به وسيله ‏اى كه با آن چيزى را مى ‏پوشانند، گويند. ولى عرفا مختص به چيزى شده كه زن، سر خود را با آن مى‏ پوشاند. جمع آن خمر است. اختمرت المرئه يعنى زن خودش را پوشانيد(مفردات، ص 159 ).

گل مريم
2013_04_22, 10:06 PM
طريحى نيز ضمن اينكه بدين معنا تصريح كرده است به علت ناميده شدن مقنعه به خمار مى ‏پردازد و مى‏ نويسد:

وجه تسميه مقنعه به خمار بدين لحاظ است كه سر بواسطه آن پوشيده مى‏ شود

اختمرت المرئة يعنى مقنعه‏اش را پوشيد و سرش را پوشاند(مجمع البحرين، ج 3 ص 292 ).

فيومى نيز آن را به لباسى كه سر زن بدان پوشانده مى ‏شود معنا كرده است‏( المصباح المنير، ج 1 ص 181 ).

ابن فارس كه در ريشه‏ يابى واژه ‏ها همت عظيمى را بكار بسته است و از اين جهت، اثرش بسيار مهم است، مى‏ نويسد:

خمر بمعنى تغطيه و پوشانيدن است‏(معجم مقاييس اللغه، ج 2 ص 215 ).

آقاى مصطفوى پس از نقل اقوال لغويان در جمع بندى نهايى نوشته‏ اند:

خمر و خمار بمعنى ستر و پوشش است. شراب را خمر گويند زيرا حواس ظاهرى و باطنى را مى‏ پوشاند. به روسرى زن نيز خمار مى‏ گويند زيرا بوسيله آن سرش را مى ‏پوشاند( التحقيق فى كلمات القرآن، ج 3 ص 129 ).

محققى مستشرق در توضيح آن، سخن جالبى دارد:

جوهرى و فيروز آبادى به جهت كثرت وضوح، شرح نكرده ‏اند.

ظاهرا اين حجاب از زمان گليوس معمول بوده زيرا بنا به اظهار اين دانشمند خمار نوعى حجاب زنان است كه قسمت جلو گردن، چانه و دهان را مى‏ پوشاند و روى فوق سر به هم متصل مى ‏شود( فرهنگ البسه مسلمانان، ص 161 ).

از مجموع آنچه آورديم مى ‏توان نتيجه گرفت كه خمار سرپوش زن مى‏ باشد و از اين روى آيه، وليضربن بخمر هن على جيوبهن را مى ‏توان چنين معنا كرد:

(زنان) بايستى روسرى‏ هاى خود را برگريبان هاى خويش بزنند.

گل مريم
2013_04_22, 10:06 PM
جيب‏

از فرهنگهاى لغوى چنين بر مى‏ آيد كه جيب به معنى طوق گردن مدخل زمين است. تاج العروس مى‏ نويسد:

جيب القميص: طوق و گريبان لباس را گويند( تاج العروس، ج 2 ص 210 ).

فيومى نيز مى‏ نويسد:

جيب القميص: آن قسمتى از پيراهن است كه بر گردن گشوده مى‏ شود(مصباح المنير، ج 1 ص 115 ).

يكى از لغويين مى‏ گويد:

اقرب الموارد و قاموس معناى اولى جيب را قلب و سينه گفته است. ولى اگر جيوب را سينه معنى كنيم از لحاظ آيه و لغت اشكالى نخواهد داشت به نظر مى ‏آيد گريبان لباس را به جهت روى سينه بودن، جيب القميص گفته‏ اند( قاموس قرآن، ج 2 ص 91 ).

اما مرحوم طبرسى جيوب را بمعناى گريبانها گرفته و فرموده:

... و كنى عن الصدور بالجيوب لأنها ملبوسه عليها.

از سينه‏ ها به جيوب، كنايه آورده شده است. زيرا گريبانهاست كه روى سينه‏ ها را مى‏ پوشاند( مجمع البيان، ج 7 ص 138 ).

بنابراين مى‏شود گفت كه تفسير عالمان جيب را به سينه بايد بدان جهت باشد كه بر فراز سينه قرار دارد.

گل مريم
2013_04_22, 10:12 PM
طريحى نيز با اينكه جيب را به گريبان معنا كرده است، اما افزوده است كه: مى ‏توان جيب را به سينه معنا كرد(مجمع البحرين، ج 2، ص 28. ).

مرحوم شعرانى نيز آن را به گردن و گريبان تفسير كرده ‏اند( نثر طوبى، ص 149. ).

بنابراين توان گفت كه تفسير جيب به سينه و قلب كه در قاموس نيز آمده است:

ناصح الجيب: أى القلب و الصدر.

با عنايت به اين معناست و تفسير مفسران نيز كه پس از اين به تفصيل خواهيم آورد توسع در معناى لغوى آن است:

ابوالفتوح مى ‏نويسد:

بگوى اين زنان را تا مقنعه ‏ها بر گريبانها زنند يعنى چنان سازند كه گريبانهايشان پوشيده باشد به مقنع تا سينه ايشان پيدا نبود (روض ‏الجنان و روح ‏الجنان فى تفسير القرآن، ج 8 ،ص 207. ).

گل مريم
2013_04_22, 10:13 PM
تبرج‏

از جمله واژه‏ هايى كه در آيات حجاب بكار گرفته شده است و تبيين دقيق آن در بحث حجاب سودمند خواهد بود واژه تبرج است. بررسى معجم‏ها و فرهنگهاى لغوى روشنگر آن است كه تبرج به معناى: خودنمايى و جلوه‏ گرى است.

در كهن‏ ترين متن لغوى يعنى كتاب العين آمده است:

آنگاه كه زن زيبائيهاى گريبان و چهره را بنماياند، گفته مى ‏شود: تبرج كرده است‏(العين، ج‏6، ص‏115. ).

فيومى نيز جلوه‏ گرى و عرضه زيبائيها را مفهوم تبرج گفته و نوشته است:

تبرجت المرئة يعنى زن، زيبائيها و زينتهايش را در مقابل نامحرم، آشكار سازد( مصباح المنير، ج 1 ص 238 ).

در لسان‏ العرب همين معنا اندكى مفصل‏تر آمده است.

مقاييس اللغه ريشه اصلى آن را برج مى‏ داند و مى‏ گويد تبرج از همان ريشه است كه بمعناى نمودن زيبائيهايش خواهد بود(معجم مقاييس اللغه ج 1 ض 238 ).

قاموس المحيط نيز تبرج را خودنمائى در مقابل مردان معنا كرده و نوشته است: تبرجت: أظهرت زينتها للرجال‏(ترتيب قاموس المحيط، ج 1 ص 240 ).

زبيدى در شرح كلام قاموس، اقوال مختلفى را ذكر مى‏ كند گويا همه آنها تبرج را بمعناى خودنمائى گرفته ‏اند(تاج العروس، ج 5 ص 417- 418 ).

گل مريم
2013_04_22, 10:14 PM
ابن اثير نيز تبرج را به خودنمائى و خودآرائى براى ديگران، معنا كرده و در تفسير روايت: كان يكره النساء عشر خصال منها التبرج لغير محلها: پيامبر ده خصلت را براى زنان روا نمى‏ داشت از جمله تبرج در جاى نامناسب، نوشته است:

تبرج عبارت از آشكار نمودن زينت براى نامحرم مى‏ باشد كه (اين عمل) سرزنش شده و معناى اين گفته (لغير محلها) همين است‏(النهاية، ج 1 ص 113 ).

مرحوم شعرانى، تبرج را به آشكار كردن زيور و كرشمه نمودن، معنا كرده است.

آقاى مصطفوى پس از آنكه اقوال مختلف را نقل كرده، نتيجه گرفته است:

ماده برج بمعناى ظهور و آشكار ساختن است. لذا بر قصر مرتفع ساختمان بلند و... همچنين بر زنيكه زيبائيهايش را در مقابل نامحرم ظاهر مى ‏سازد، اطلاق مى‏شود( التحقيق فى كلمات القرآن، ج 1 ص 227 ).

از مجموع آنچه نقل كرديم، روشن است: اصل معناى تبرج خودنمائى، خودآرائى و نمودن زيبائيها در مقابل ديگران است. تفسير آن با توجه به قرائن و قيودى كه در آيات و روايات آمده عبارت است از:

و لا تبرجن تبرج جاهلية الاولى يعنى ظاهر نشوند و خودنمائى نكنند مانند خودنمائى جاهليت نخستين.

غير متبرجات بزينة يعنى زنانيكه خودنمائى به زينت نمى‏ كنند.


منبع: حجاب از ديدگاه قرآن و سنت نوشته ی دكتر فتحيه فتاحى زاده از سایت غدیر