PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : در باره شیخ جعفر مجتهدی



ملکوت
2013_09_09, 11:24 PM
آقای مجتهدی بارها بر این مطلب تأكید می‌كردند كه صرف حضور افرادی در محضر انسان‌های وارسته و راه رفته نمی‌تواند ملاك كمال سلوكی آنها باشد،

بلكه نشان دهنده توفیقی است كه هر از گاه خداوند نصیب آنان می‌سازد تا از مشاهده اولیای خدا به خود آیند و پا در راه خود سازی بگذارند و با تزكیه نفس و تحمل

ریاضت‌های شرعی عملاً در راه سلوك الی الله گام بردارند و می‌فرمودند:


« هر سالكی باید با پای خود این مراحل را طی كند و با پای دیگران نمی‌توان طی طریق كرد. »

ملکوت
2013_09_09, 11:28 PM
من شخصاً در طول آشنایی دامنه دار و طولانی خود با آقای مجتهدی هرگز مشاهده نكردم كه ایشان دیناری از افراد پول دریافت دارند و یا از افراد انتظار مادی و مالی داشته باشند، بلكه مطلب كاملاً بر عكس بود و ایشان برای رفع مشكلات مالی افراد از خود مایه می‌گذاشتند




شیوه سلوكی آقای مجتهدی در توسل مستمر به حضرات معصومین (علیهم السلام) خصوصاً مولی الكونین حضرت ابی عبد الله الحسین (علیه السلام) كاملاً نمودِ عینی پیدا می‌كرد و اگر روزی صد بار نام سالار شهیدان را در محضر ایشان بر زبان می‌راندند در هر بار به حدی منقلب می‌شدند كه بی‌اختیار به سان ابر بهار می‌گریستند و بغضی دیر پای گلوی ایشان را در هم می‌فشرد، به طوری كه اغلب قادر به ادامه صحبت نبودند و كلامشان در این حال ناتمام می‌ماند.

ملکوت
2013_09_09, 11:29 PM
بارها آقای مجتهدی بر این نكته پای می‌فشردند كه: « خدمت خالصانه به خلق خدا خصوصاً به شیعیان و محبان آل الله، راه دور و دراز مقصود را نزدیك می‌كند و در اثر توفیق خدمت می‌توان جاده صد ساله را به گامی طی كرده، و دل شكسته‌ای را به خاطر خدا آباد كردن می‌تواند پشتوانه مطمئنی برای آبادی دنیوی و برزخی و اخروی انسان باشد. »





میزان محبتی كه در اعماق وجودشان نسبت به ائمه اطهار (علیهم السلام) ریشه دوانیده بود، در بیان و توصیف نمی‌گنجد و می‌فرمودند كه:

« به بركت محبت این ذوات مقدس راه چندین ساله را می‌توان در فاصله زمانی كوتاهی طی كرد و حجاب‌ها را از میان برداشت. »


مرحوم حجت الاسلام نصیری بر این باور بود كه:
« میزان محبتی كه در قلب جناب مجتهدی نسبت به آل الله وجود دارد اگر در میان مردم تقسیم كنند همه مردم عاشق آن ذوات مقدس می‌گردند! »

ملکوت
2013_09_09, 11:30 PM
ایشان هیچگاه دستور و یا ذكری به افراد نمی‌دادند و اگر باطناً ناگزیر از این امر می‌شدند آن را به صورت غیر مستقیم بیان می‌كردند. مثلاً اگر بر طرف شدن مشكل فردی را در رفتن به مسجد جمكران می‌دیدند. می‌فرمودند:



« انشاءالله به مسجد جمكران می‌رویم و در آنجا دامن حضرت ولی عصر (علیه السلام) را می‌گیریم و مشكل خود را بر طرف می‌كنیم. »






در محفلی كه ایشان حضور داشتند جایی برای غیبت و تهمت وجود نداشت، زیرا جاذبه وجودی ايشان اجازه صحبت‌های متفرقه را به احدی نمی‌داد چه رسد به مطالبی كه آلوده به دروغ و غیبت و تهمت باشد! محضر ایشان سرشار از معنویت و شور و حال بود و انسان در محضر آن مرد خدا احساس سبكباری عجیبی می‌كرد به طوری كه گاه وجود خود را نیز فراموش كرده و از گذشت زمانی بیخبر می‌ماند.

ملکوت
2013_09_09, 11:39 PM
ادب آقای مجتهدی زبانزد خاص و عام بود و برای ذراری ائمه اطهار (علیهم السلام) خصوصاً، احترام فوق العاده‌ای قایل بودند و پیش از عارضه سكته مغزی، در پیش پای آنان تمام قد بلند می‌شدند و به ندرت اتفاق می‌افتاد كه در حضور آنان بنشینند و به هنگام خداحافظی در نهایت ادب آنان را تا در خروجی بدرقه می‌كردند.



برای زایران حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و كریمه اهل بیت حضرت معصومه (علیها السلام) و كسانی كه برای زیارت مسجد جمكران می‌رفتند، احترام زایدالوصفی از خود نشان می‌دادند، خصوصاً زایرانی كه با قلبی شكسته و با حالی زار و خسته توفیق بر قراری ارتباط معنوی با این ذوات مقدس را پیدا می‌كردند با پذیرایی روحانی این مرد بزرگ رو به رو می‌شدند و به هنگام حضور در عتبات عالیات نیز همین شیوه مرضیه را درباره زایران معمول می‌داشتند.

ملکوت
2013_09_09, 11:43 PM
جناب شیخ جعفر مجتهدی

در اول بهمن ماه 1303 هـ.ش در خانواده‌ای متدین و مرفه در شهر تبریز دیده به جهان گشودند.
خانواده‌ای كه از نظر نجابت و اصالت جزء خانواده‌های مشهور آن سامان به شمار می‌آمد.
والدین
پدر ایشان جناب حاج میرزا یوسف از دلباختگان آستان ولایتمدار قبله العشاق ، حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) بودند، تا جایی كه مكرر قافله سالاری زائرین كربلای معلی را از تبریز به عهده می‌گرفته و خرج زوار تهی‌دست دل شكسته را خود عهده‌دار می‌شدند و در طول مسیر حراست این قافله با دو شیر تربیت شده بود كه در ابتدا و انتهای آن حركت می‌كردند و زوار امام حسین (علیه‌السلام) را سلامت به مقصد می‌رساندند.

ایشان بعد از فقدان پدرشان جناب حاج میرزا یوسف، تحت كفالت و سرپرستی مادر بزرگوارشان، آن بانوی علویه قرار گرفتند.
از همان اوان خردسالی به خاطر فطرت پاک و زلالی که داشتند بارها در عالم رویا مورد عنایات حضرت صدیقه طاهره و سایر حضرات معصومین (علیهم السلام ) قرار می گیرند .

ملکوت
2013_09_09, 11:45 PM
زمانی كه در مشهد مقدس سكونت داشتم اطلاع پیدا كردم، سیدی از اولاد حضرت فاطمه زهرا (علیها‌السلام) در كنار خیابان چادری زده و با اهل و عیال خود در آن زندگی می‌كند، با شنیدن این خبر قرار و آرامش از من سلب شد، بعد از تفحص از علت این واقعه متوجه شدم كه این سید یك سال است به علت عدم توانایی مالی نتوانسته است مال الأجاره‌اش را پرداخت كند و صاحب خانه او را بیرون كرده است، و او به ناچار در كنارخیابان چادری زده و در آن زندگی می‌كند.

پس از اطلاع از این مطلب فوراً به سراغ صاحب خانه رفته و مال الأجاره‌ای كه عقب افتاده بود را پرداخت كردم، آنگاه منزلی به مدت یك سال اجاره نموده و هزینه یك سال اجاره را جلوتر پرداخت كردم،

سپس نزد آن سید رفتم و كلید خانه را به او تحویل دادم و گفتم این خانه از طرف حضرت رضا (علیه‌السلام) می‌باشد و اجاره آن تا یك سال پرداخت شده و بعد از آن هم خدا بزرگ است، فقط خدا می‌داند در آن روز چقدر آن سید خوشحال شد، به طوری كه از فرط خوشحالی به شدت اشك شوق می‌ریخت.

همان شب در عالم خواب خدمت حضرت رضا (علیه‌السلام) مشرف شدم و آن جناب به پاس اینكه دل سیدی از اولاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به دست آورده‌بودم بسیار به من محبت كرده و علم كیمیا را به من آموختند.

آقای مجتهدی در حالی این حكایت را نقل می‌كردند كه به شدت می‌گریستند و به دوستان می‌فرمودند:

دل ، دل شكسته‌ای را به خاطر خدا آباد كردن آن هم به گونه‌ای كه دست چپ از دست راست باخبر نشود، از مهمترین اعمال سلوك الی الله می‌باشد.

صدها فرشته بوسه بر آن دست می‌زنند
كز كار خلق یك گره بسته واكند

تا آنجا كه در توان دارید در انجام این مهم سعی كنید تا خداوند هم در موقع اضطرار از شما دستگیری نماید.

ملکوت
2013_09_09, 11:46 PM
مهربانی با مادر




جناب آقای میرزا هاشم‌زاده نقل كردند:
زمانی كه آقای مجتهدی در یكی از اتاقهای باغ رضوان مشهد بسر می‌بردند، یك روز صبح كه صبحانه تهیه كرده بودند، جوانی را همراه خود به آنجا آوردند و سه نفری صبحانه خوردیم، بعد از صرف صبحانه هنگامی كه آقا تشریف بردند، از آن جوان سؤال كردم، شما چگونه با آقا آشنا شدید و چه كار داشتید؟

گفت من بیكار بودم و فكر كردم این آقا در اینجا مشغول كار می‌باشند، لذا از ایشان خواستم كاری به من بدهند تا مشغول آن شوم، هنگامی كه این درخواست را نمودم به من فرمودند:



شما با مادرتان قهر كرده و به اینجا آمده‌اید، مگر صدای گریه او را نمی‌شنوید؟
همینكه این مطلب را فرمودند، دركمال تعجب صدای گریه مادرم را شنیدم و بسیار متأثر و متأسف شدم! سپس فرمودند:

در جیب خود سه تومان پول داری، این مبلغ را هم بگیر و بعد از صرف صبحانه به نزد مادرت برو و با او مهربانی كن و دیگر او را ناراحت نكن كه خسرالدنیا و الآخره خواهی شد.

ملکوت
2013_09_09, 11:46 PM
به خاطر شیر قهر نكنید




جناب بیگدلی تعریف كردند:
در یكی از سفرهایی كه با خانواده به مشهد مقدس مشرف شده بودیم، روزی برای صبحانه مقداری شیر تهیه كرده و به منزل رفتم، اما طولی نكشید كه بین من و خانواده به خاطر شیر اختلافی پیش آمده و من بدون اینكه شیر را میل كنم با حالت قهرآمیز از منزل خارج شده و به طرف حرم مطهر براه افتادم.

در بین راه به مغازه آقا صادق بستنی فروش كه آقای مجتهدی گهگاهی به آنجا تشریف می‌بردند رسیدم از آقا صادق پرسیدم، آقا تشریف دارند؟
گفت: بله، من هم به مغازه وارد شده و نزد آقا رفتم، در همان لحظه ایشان فرمودند:

خوب است توسلی به حضرت پیدا كنیم، من هم شروع كردم به خواندن چند بیت شعر،

در همان بین آقای مجتهدی یكمرتبه از جا برخاستند و یك لیوان شیر از آقا صادق گرفته و به من دادند. آنگاه فرمودند:

آقا جان شما این لیوان شیر را میل كنید و هیچگاه به خاطر شیر با عیالتان قهر نكنید و فوراً این كدورت را برطرف نمایید.

ملکوت
2013_09_09, 11:47 PM
جواز دل شكستن




جناب حاج فتحعلی تعریف كردند:
یك روز آقای دكتر ... نزد آقای مجتهدی آمده و گفت: آقا جان یك باب مغازه دارم كه آن را اجاره داده‌ام، اما موجر چند ماهی است كه از پرداخت اجاره آن خودداری كرده و می‌گوید استطاعت پرداخت مال الإجاره را ندارم، اجازه می دهید علیه او اقدام كنم؟
آقا سكوت كرده و حرفی نزدند، روز بعد كه آقای دكتر می‌خواست خدمت ایشان برسد به او اجازه ورود ندادند، و تا مدت یك هفته آقای دكتر می‌آمد ولی آقا او را نمی‌پذیرفتند. وقتی علت آن را از ایشان سؤال كردم، فرمودند:

بیست سال در بیابانها رفته و خانه به دوش صحراها بودیم تا مبادا دل كسی را بشكنیم و به كسی آزار برسانیم اكنون ایشان آمده است از ما جواز دل شكستن بگیرد.

ملکوت
2013_09_09, 11:48 PM
باید به ائمه (علیه‌السلام) رجوع كرد




جناب حاج سیدجلال رییس‌السادات نقل كردند:
در ایامی كه آقای مجتهدی منزل ما تشریف داشتند، خانمی از اهالی تهران نزد من آمده و تقاضا كرد او را نزد آقای مجتهدی ببرم، هنگامی كه علت آن را از وی جویا شدم گفت قرار است چند روز دیگر به خاطر سرطان حنجره عمل جراحی كنم، اكنون خبردار شده‌ام كه شخصی با این نام در خانه شما تشریف دارند كه می‌توانند مریضها را شفا دهند، به این جهت می‌خواهم ایشان را ملاقات كنم.

بنده پیام او را به آقای مجتهدی رساندم و ایشان اجازه ورود دادند، هنگامی كه آن زن داخل خانه شد به محض دیدن آقا خود را بر روی خاك انداخت و شروع به گریه و زاری نمود و گفت؛ آقاجان دكترها جوابم داده‌اند و گفته‌اند هیچ راهی برای بهبودی وجود ندارد، اگر ممكن است دعایی بفرمایید، آقا كمی تأمل كرده، آنگاه فرمودند:

شما كه در جوار حضرت رضا (علیه‌السلام) هستید، چرا نزد من آمده‌اید؟ مگر من چه كاره هستم، به حضرت رجوع كنید و شفایتان را از ایشان بخواهید، آقا رئوف هستند، شما را شفا می‌دهند اما چون شما تا اینجا آمده‌اید از همین جا به حرم بروید و عرض حال كنید، من هم از حضرت شفای شما را طلب می‌كنم و اصلاً ناراحت نباشید زیرا نزد حضرت هستید.
سپس آن زن رفت و ایشان توسلی پیدا كردند، روز بعد به من فرمودند:

آقا سیدجلال می‌دانید چه شده‌است؟
عرض كردم خیر آقا جان.

گفتند:

حضرت عنایت كردند و خانمی را كه دیروز به اینجا آمده بود شفا دادند. اكنون شما به محل سكونت او بروید و بگویید: حضرت شما را شفا دادند و دیگر هیچ احتیاجی به عمل جراحی ندارید.
به آقا عرض كردم مسئله چیست؟ شما كه دیروز آن زن را رد كردید.

فرمودند:

اینها باید بدانند كه ما از حضرت می‌خواهیم آنها را شفا دهند و هیچكاره هستیم، این حضرت هستند كه آنها را شفا می‌دهند، مردم باید متوجه ائمه اطهار (علهیم السلام) باشند و بدانند كه تمام امور عالم به دست آن بزرگواران است.

ملکوت
2013_09_09, 11:49 PM
سفارش به یك دوبیتی راجع به حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام)




جناب آقای حسنی تعریف كردند:
روزی همراه بعضی از دوستان جهت زیارت آقای مجتهدی به قزوین رفتیم، محل سكونت ایشان منزل آقای حاج فتحعلی بود.
بعد از اینكه لحظاتی را در خدمتشان سپری كردیم، خطاب به جناب حاج فتحعلی فرمودند:

كاغذ و قلمی تهیه كنید تا یك دو بیتی درباره حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) بگویم
حاج علی آقا یك برگ كاغذ و قلمی به ایشان دادند.

پشت كاغذ مقدار اندكی خط خوردگی داشت، هنگامی كه آقا آنرا گرفته و مشاهده نمودند فرمودند:

اسم حضرت را بر روی كاغذ قلم خورده نمی‌نویسند.
این بیان و اظهار ایشان نشانگر نهایت ادب و احترام نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بود.
به هر حال حاج علی آقا فوراً كاغذی كاملاً تمیز مهیا نمودند، آنگاه آقای مجتهدی گفتند:

حضرت ولی عصر (ارواحنافداه) می‌فرمایند: هر كس با این دو بیت شعر متوسل به عمویم قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس (علیه‌السلام) بشود حتما حاجتش برآورده خواهد شد،
و سپس شروع به خواندن بیت اول كردند و در فاصله بین بیت اول و دوم حدود نیم ساعت با شدت تمام می‌گریستند، آنگاه بیت دوم را خواندند و باز حدود نیم ساعت شدیداً گریه كردند، آنگاه دو بیتی را روی كاغذ نوشتیم .