PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : وجه تمايز ايمان بر اسلام



گل مريم
2013_09_08, 09:42 AM
besme




وجه تمايز ايمان بر اسلام

مفضل از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه آنحضرت فرمود:

الاسلام يحقن به الدم ، و تؤ دى به الامانه و تستحل به الفروج ، و الثواب على الايمان
به اسلام (يعنى با اقرار به شهادتين ) خون شخص محترم و محفوظ و امانت باو رد مى شود، و امر ازدواج بدان حلال مى گردد؛ اما ثواب آخرت بر ايمان مترتب گردد.


در روايت ديگر ايمان و اسلام را چنين معرفى مى كند:

الايمان اقرار و عمل ، و الاسلام اقرار بلاعمل
ايمان ، اقرار است توام با عمل ؛ و اسلام اقرار است بدون عمل .

در روايت ديگر، آن حضرت در جواب سائلى از فرق ميان اسلام و ايمان مى فرمايد:

اسلام همان ظاهر وضعى است كه مردم مسلمان برآنند يعنى شهادت بر وحدانيت خداى تعالى و نبوت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سلمhttp://www.shahrequran.ir/images/smilies/196.gif و اقامه نماز و ايتاء زكوة و حج خانه خدا و گرفتن روزه ماه مبارك رمضان است ،

وليكن ايمان شناختن امر ولايت است با شرايط نامبرده ؛ به اين معنى كه علاوه بر اقرار و انقياد بر اينها اعتقاد قبلى به امر ولايت معتبر است

و لذا در آخرت روايت مى فرمايد:

چنانكه شخصى به شش امر نامبرده اقرار نمايد ولى امر امامت را نشناسد و اعتقاد پيدا نكند مسلمان گمراهى است .

گل مريم
2013_09_08, 09:45 AM
ايمان آنست كه بر دل نشيند و بنده را بسوى خدا كشاند... ولى اسلام گفتار و كردار ظاهرى است


روايت ديگرى حمران بن اعين از امام باقر (عليه السلام) نقل كرده كه آن حضرت مى فرمود:

ايمان آنست كه بر دل نشيند و شخص را بسوى خدا كشاند و عمل به طاعت و تسليم به امر خدا نيز مصدق او باشد. اما اسلام گفتار و كردار ظاهرى است كه اجتماع مردم بر آنند از همه دستجات مسلمين .

و نيز در سايه اسلام جانها محفوظ و مواريث اجراء مى گردد و زناشوئى تجويز مى شود و بدين جهت از كفر بيرونند و به ايمان نسبت دارند.

اسلام شريك و ملازم ايمان نيست ولى ايمان شريك و ملازم اسلام است .

اسلام و ايمان در گفتار و كردار با هم جمع شوند همچنانكه كعبه در مسجدالحرام است ولى همه مسجدالحرام در خانه كعبه نيست ...

و لذا خداى متعال فرمود:

و قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم ،
اعراب گفتند ايمان آورديم ، بايشان بگو كه ايمان نياورده ايد بلكه بگوئيد مسلمان شده ايم و ايمان هنوز در دلهايتان قرار نگرفته است (آيه 14 حجرات ).

گل مريم
2013_09_08, 09:45 AM
حمران راوى حديث از امام (عليه السلام) مى پرسد: آيا براى مؤمن نسبت به مسلم فضيلتى در احكام و حدود و غير اينها هست ؟
آن حضرت مى فرمايد: نه ، هر دو در اين باره يكسانند، ولى مؤمن بر مسلم در كردار و تقربى كه بخداى تعالى مى جويد برترى دارد.

راوى مى گويد: مگر نه اينست كه خداى تعالى فرموده است :
من جاء بالحسنه فله عشر امثالها
هر كسى يك كار نيك كند براى اوست ده برابر آن از پاداش ؟ (آيه 160سوره انعام ) و شما معتقديد كه مسلمان با مؤمن متفقند بر نماز و زكوة و روزه و حج ؟

امام باقر (عليه السلام) در پاسخ مى فرمايد: مگر نه اينست كه خداى عزوجل فرموده است :

يضاعفه له اضعافا كثيره خدا بيفزايد برايش چندين برابر؟ (آيه 245 سوره بقره ) پس آنها مؤمنانند كه خداوند حسنات شان را چندين برابر پاداش دهد، براى هر كار نيكى تا هفتاد برابر، اينست برترى مؤمن بر مسلم ، و بقدر نيروى ايمانش به اضعاف كثيره در حسناتش مى افزايد، و خداوند آنچه بخواهد از خيرات درباره مؤمن عطا مى فرمايد...

گل مريم
2013_09_08, 09:46 AM
در تعريف ايمان و اسلام بعبارت ديگر

امام صادق (عليه السلام) در پاسخ نامه عبدالملك بن اعين كه از معنى ايمان سئوال كرده بود نوشت :

ايمان ، همانا اقرار بزبان ، و عقيده قلبى ، و عمل به اركان است ؛

ايمان ، اجزاء بهم پيوسته اى دارد بمانند خانه اى كه اجزائش بهم پيوسته است .

اسلام نيز بمانند خانه اى ، كفر نيز بمانند خانه اى .

چه بسا بنده اى مسلمان باشد پيش از آنكه مؤمن باشد، ولى مؤمن حساب نمى شود تا اينكه مسلمان باشد. پس اسلام قبل از ايمان است و مقدمه ايمان است و شريك با ايمان است .

چون بنده اى گناه كبيره و يا صغيره اى كه خدا از آن نهى فرموده است مرتكب شود، از ايمان بيرون رود و نام ايمان از او برداشته شود ولى نام اسلام بر او ثابت باشد؛

اگر توبه كند و آمرزش خواهد دوباره بمرتبه ايمان بازگردد، و او را بديار كفر نبرد مگر انكار و استحلال يعنى حكم حلال را حرام و حرام را حلال شمارد

و بدان معتقد شود، كه در اين حال از اسلام و ايمان خارج و داخل در كفر است ، و چنين كسى بدان ماند كه بحرم در آيد، سپس داخل خانه كعبه شود و در خانه كعبه حدثى صادر كند و از خانه كعبه و حرم خارجش كنند و گردنش بزنند و بدوزخ رود.

گل مريم
2013_09_08, 09:48 AM
كلامى از امام باقر (عليه السلام) در مقام و فضيلت مؤمن

امام باقر (عليه السلام) ضمن حديثى به ابى الصباح كنانى فرمود:

به اميرالمؤمنين (عليه السلام) گفتند، كسى كه لا اله الا اله ، محمد رسول الله بگويد، مؤمن است ؟

فرمود، پس واجبات خدا چه مى شود؟ و فرمود: اگر ايمان به صرف گفتار و اقرار بزبان صادق بود، درباره نماز و روزه ، حلال و حرام نازل نمى شد.


راوى حديث به امام باقر (عليه السلام) عرض كرد. نزد ما مردمى هستند كه مى گويند همينكه كسى به يگانگى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )salavat.. گواهى داد مؤمن است . حضرت فرمود: پس چرا گناهكار را حد مى زنند و دست دزد را مى برند؟

و ما خلق الله عزوجل خلقا اكرم على الله عزوجل من المؤمن ، لان الملائكه خدام المؤمنين ، و ان جوارالله للمؤمنين ، و ان الجنه للمؤمنين ، و ان الحور العين للمؤمنين ،
و حال اينكه خدا گرامى تر از مؤمنين نزد خود مخلوقى نيافريده ، زيرا فرشتگان خدمتگزار مؤمنان اند، و مؤمنان همسايگان خدا و در پناه خدايند و بهشت از براى مؤمنان است و حورالعين نيز مخصوص مؤمنانند.

سپس فرمود: پس چرا كسى كه منكر واجبات خدا است كافر است ؟

گل مريم
2013_09_08, 09:50 AM
ايمان در تمام اعضاء بدن آميخته است
امام صادق (عليه السلام) در ضمن گفتگو با ابو عمر و زبيرى فرمود: ايمان همه اش كردار است . گفتار هم پاره اى از آن كردار است ...

ايمان ، حالات مراتب و منازلى دارد. يكى ايمانش در نهايت كمال ، ديگرى در حضيض نقصان ، سومى در جهت رجحان زائد.

راوى پرسيد مگر ايمان ، كمال و نقصان دارد؟ زياد و كم مى گردد؟

حضرت فرمود: آرى ،
پرسيد آن چگونه است ؟

فرمود: زيرا خداى تعالى ايمان را بر تمام جوارح آدميزاد فرض نموده و آنرا بر همه اعضا قسمت كرده و هر قسمتى را مخصوص ‍ عضوى گردانيده است . هيچ عضوى نيست مگر آنكه وظيفه اى برايش ‍ معين شده كه بر عضو ديگر معين نشده است .

از آن جمله دل است كه بوسيله آن تعقل مى كند و مى فهمد و مى داند و فرمانده تن انسان است ؛ و هيچ عضوى كارى نمى كند مگر به راءى و فرمان او.

از آن جمله دو چشم اوست كه با آنها مى بيند و دو گوش اوست كه مى شنود، و دو دست اوست كه با آنها كارهاى مربوط بدست انجام مى دهد، و دو پايش كه با آنها راه مى رود، و فرجش ، كه با آن نياز جنسى بجا آرد، و زبانش ، كه با آن سخن گويد، و سرش ، كه تركيب و اندام صورتش را تشكيل داده ؛ پس هريك از اين عضوها يك وظيفه ايمانى دارد كه كتاب خدا بدان گويا است ...

گل مريم
2013_09_08, 09:52 AM
اما آنچه بر دل فرض و واجب شده ، عبارت است از اقرار و معرفت و عقد و رضا، و تسليم باينكه معبودى بجز خداى يكتا نيست كه شريك ندارد خداى يگانه است ، همسر و فرزندى نگرفته ، و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )salavat.. بنده و فرستاده اوست ، و اقرار به هر چه از جانب خدا آمده است از پيامبران و كتب او، و يا آنچه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سلمsalavat.. از جانب خدا آورده است

از شرح حال پيامبران خدا و اخبار كتب آسمانى ؛ اينهاست آنچه خداوند بر قلب انسان فرض نموده از اقرار و معرفت ، و اينست عمل قلب ، و اينست تفسير گفتار خداى تعالى در آيه 106 سوره النحل كه فرموده است :

الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان
(مگر كسى كه مجبورش كنند در حالى كه دلش به ايمان مطمئن است )


و در آيه 28 الرعد كه فرموده :

الا بذكر الله تطمئن القلوب
(آگاه باشيد كه فقط بياد خدا دلها آسوده و مطمئن گردند)

و در آيه 41 المائده كه فرموده:

الذين امنوا بافواههم و لم يؤ من قلوبهم ،
(آنان كه به زبان گفتند ايمان آورديم ول دلشان ايمان نياورده )

گل مريم
2013_09_08, 09:54 AM
و در آيه 284 البقره كه فرموده :

ان تبدو و اما فى انفسكم اوتخفوه يحاسبكم به الله فيغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء
(اگر آشكار سازيد آنچه در دل داريد يا پنهان كنيد خدا شما را بدان محاسبه كند. پس بيامرزد هر كه را خواهد و عذاب كند هر كه را خواهد

اينست وظيفه قلب كه خدا واجب كرده از اقرار و معرفت و كردار و اين اساس و ركن اصلى ايمان است .

و اما آنچه بر زبان فرض شده گفتار و تعبير از دل بدانچه عهده دار آن شده و اقرار بدل نموده است خداى تعالى در آيه 83 سوره بقره درباره زبان فرموده است :

و قولوا للناس حسنا
براى مردم سخن نيكو بگوئيد

و در آيه 46 سوره عنكبوت فرموده بگوئيد ايمان داريم بخدا و آنچه بما نازل كرده تا آخر آيه ...

و آنچه بر گوش فرض شده اينست كه انسان خود را از آنچه شنيدنش را خدا حرام كرده است بر كنار دارد و از آنچه بر او حلال ندانسته ، از شنيدنش رو بر تابد و از توجه بآنچه خداى عزوجل را بخشم آورد خود را نگهدارد

و در اين باره در آيه 140 سوره نساء فرموده است :

و قد نزل عليكم فى الكتاب ان اذا سمعتم ايات الله يكفر بها و يستهزى بها فلا تقعدوا معهم حتى يخوضوا فى حديث غيره ،
و بتحقيق در قرآن براى شما اين حكم را بيان كرده است كه هرگاه (در مجلسى ) شنيديد كه بآيات خدا كفر مى ورزند و مورد تمسخر قرار مى دهند پس شما در آن مجلس ننشينيد و با آنان مجالست نكنيد تا در گفتگوى ديگرى وارد شوند.

گل مريم
2013_09_08, 09:55 AM
سپس حال فراموشى را از آن ، استثنا نموده مى فرمايد:

و اما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين ،
و اگر يك وقتى شيطان تو را بفراموشى كشانيد، پس بعد از يادآورى با ستمكاران منشين
68 انعام

و در آيه 18 زمر فرموده :
مژده بده بندگانم را، آنان كه مى شنوند گفتار را و پيروى مى كنند نيكوتر و مفيدتر آن را، آنانند كه خداى عزوجل هدايتشان كرده و آنانند كه خردمندانند

و نيز در سوره مؤمنون در صفات مؤمنين واقعى فرموده :

قد افلح المؤمنون الذينهم فى صلوتهم خاشعون و الذينهم عن اللغو معرضون و الذينهم للزكوة فاعلون
بتحقيق رستگار شدند مؤمنان آن مؤمنانى كه در نمازشان ترسانند، و از كارهاى بيهوده اعراض نمايند، و زكاة اموال شان را مى دهند.

و در آيه 55 سوره قصص فرموده :
چون لغوى رابه بينند از آن رو گردانند...

و در آيه 72 فرقان فرموده :

و اذا امر وا باللغومر و اكراما
و چون به لغو و بيهوده اى بگذرند، كريمانه و موقرانه بگذرند...

گل مريم
2013_09_08, 09:57 AM
و آنچه بر چشم فرض نموده آنست كه بر آنچه ديدن او را حرام نموده ننگرد، از آنچه او را نهى فرموده است رو گرداند و اين وظيفه چشم است از ايمان ،

چنانكه در سوره نور آيه 30 فرموده است :

قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم
بگو به مردان مؤمن ديده هاى خود را فرو بندند و عورتهاى خود را نگهدارند،

پس آنها را نهى كرد از اينكه به عورات يكديگر نگاه كنند... و به زنهاى مؤمنه فرمود:

و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن
بگو بزنان مؤمنه كه فرو نهند چشمان خود را از نظر به نامحرم و فروج خود را حفظ كنند بعورات همديگر نظر نكنند؛

و فرمود:
هر آنچه در قرآن درباره حفظ فرج نازل شده مقصود از آن خوددارى از زنا است بجز اين آيه كه مقصود از اين آيه حفظ از نگاه است ...