PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آخرین مد روز(خانم ها حتما بخونند)



مشکاة
2013_09_04, 02:51 PM
وقتی کتابخانه اش را نگاه می کردم غیر از رمان ها و افسانه های خارجی، چیز دیگری به چشم نمی خورد. موقع خداحافظی یک کتاب با موضوع داستان هایی از حجاب به او دادم؛ شاید یک سوم قطر یکی از رمان هایش را هم نداشت،

با اکراه قبول کرد بعد گفت:

نمی دونم کی می خواهی از این کارات دست برداری؛ و در عصر الان زندگی کنی ما که برای عصر قجر نیستیم تا حجاب داشته باشیم؛ عزیزم در این زمان حجاب معنایی ندارد.

با خنده گفتم:

به قول شهید مدرس زمانی می رسد که مساجد و تکایا و.....به عنوان منع خرافات بسته خواهد شد، اما سیل ها از رمان ها و افسانه های خارجی به این کشور جاری خواهد گشت که افکار غربی را در ذهن آنان پرورش می دهد و به سوی فرار از اسلام آنان را سوق می دهد. (1)

نگاهی به کتابی که در دستش بود انداخت و فکر کنم در ذهن، کتابخانه اش را مرور کرد.
گفتم عزیزم: حجاب داشتن مد است و این بی حجابی است که برای زمان قبل از اسلام است که به این نکته خداوند هم در قرآن اشاره کرده است.




وَ لَا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلِیَّهِ الاُولَی وَ..... (2)

و مانند روزگار جاهلیت (قدیم)زینت های خود را آشکار مکنید.

باشگاه خبرنگاران جوان

مشکاة
2013_11_16, 11:50 PM
با چادر از حصار ها و عقده های درونی آزاد شدم
من دکتر م.ض. عضو کوچکی از جامعه ی پزشکی هستم و یکی از افتخارات بزرگ من محجبه بودنم است.آنچه از دوران کودکی ، نوجوانی ، جوانی و زمان دانشجویی ام به یاد دارم این است که همیشه با چیزی در درونم آرامش می یافتم، صحبت می کردم و از هم صحبتی اش لذت می بردم، به نصیحت هایش گوش جان می سپردم و هرگاه نافرمانی اش می کردم تا مدت ها دل چرکین و پژمرده بودم مثل بچه ای که پدر و مادرش با او قهر کرده اند.در یک خانواده ی سنتی ایرانی بزرگ شدم و شکل گرفتم، با مفاهیم اسلامی و قرآنی فقط به صورت ظاهری آشنا بودم، از بچگی نماز می خواندم، روزه می گرفتم و حجابی معمولی و ساده داشتم ولی حتی اگر منزل نزدیکان می رفتم و شب می ماندم در تاریکی شب هم روسری و حجابم را محکم نگاهبانی می کردم، مبادا کسی بی حجاب مرا ببیند با وجود اینکه هیچ اجباری بالای سرم نبود فقط به این دلیل که در تمام حالات خدا را شاهد بر تمام افکار و اعمالم می دیدم و رضایت او را می خواستم.

مشکاة
2013_11_16, 11:50 PM
دوران دانشجویی ام را در دانشکده پزشکی یکی از دانشگاه های تهران سپری کردم، در آن زمان هم پوششم مانتویی معمولی و مقنعه ای ساده بود ، می دیدم که بعضی همکلاسی های شهرستانی ام که موقع ورود به دانشگاه با لباس پوشیده و چادر و مقنعه هستند بعد از یکی دو ترم چه بر سر پوششان می آید ولی چیزی در درونم بود و نمی گذاشت من هم همرنگ محیط شوم و بیشتر کارهای دور و بری هایم به نظرم سبک می آمد.در آن دوران زیاد بودند دختران نجیب و محجبه ای که تحت تاثیر محیط بیرونی و برای پیدا کردن یک زندگی به ظاهر بهتر همه چیزشان را از دست دادند و آرام آرام دین و آخرتشان را به دنیا فروختند که مثلا یک همسر خوب و یک زندگی مرفه به دست آوردند ولی بعد از گذشت مدت نه چندان طولانی فهمیدند چه فریبی خورده اند که شیفته ی ظاهر بعضی مردها شده اند اما دیگر برای خیلی هایشان فرصت برگشت و جبران گذشته ها وجود نداشت.

مشکاة
2013_11_16, 11:51 PM
گذشت زمان به من آموخت که ایمان واقعی، قلبی است ولی نشانه هایی در ظاهر نیز دارد که یکی از نشانه های آن حجاب برتر است. و این حجاب برتر باید اصیل باشد و با گذشت تغییرات زمانی و تحولات دستنخورده باقی بماند ، مثل نماز که پرچم اسلام است و با گذشت زمان باید کامل تر و اثربخش تر شود.نذر کرده بودم که شروع چادری شدنم را با سفر حج آغاز کنم اما بعد از مدتی با خودم فکر کردم شاید اصلا سعادت زیارت بیت الله الحرام به من حقیر دست ندهد آیا باید آنچه می دانم درست است را بیشتر از این به تعویق بیندازم و آرزویم را به گور ببرم؟
پس اراده کردم و بسم الله گفتم . دقیقا روز اول عید نوروز بود و به نظرم بسیار برای این تحول مناسب شروع کار سخت بود من فکر میکردم فقط نگهداری و طرز پوشیدن چادر است که مشکل می باشد ولی بعد فهمیدم که اتفاقا راحت ترین قسمت ماجرا این بوده است.طرز برخورد دیگران بسی سخت تر و ناراحت کننده تر بود، عجیب بود که آنها از چادر سر کردن من ناراحت بودند، مدام از طرف دوستان و آشنایان مورد سوال قرار می گرفتم که آیا کار تازه یا موقعیت اجتماعی جدیدی پیدا کرده ای؟ آیا قرار است جایی استخدام شوی یا بورسیه ای بگیری؟ حتی به بعضی ها آنقدر برخورده بود که تا مدتی با من قهر بودند و به من برچسب امل بودن می زدند.

مشکاة
2013_11_16, 11:52 PM
آن زمان بود که فهمیدم چقدر طرز برخورد بعضی فروشنده ی مغازه ها و برتیک ها با یک فرد محجبه فرق دارد و با گفتن یک جواب سربالا یا "نداریم" شر او را کم یم کنند تا تمام وقت خود را صرف گپ زدن با مشتری های امروزی! و سبک و از خدا بی خبر کنند تا رزق خود را از راه برآوردن خواسته های چینی افرادی درآورند!هیچ کدام از این برخوردها مرا دلسرد و مایوس نکرد ، بلکه تصمیمم جدی تر شد و چیزی که مرا خوشحال می کرد احساس آزادی و راحتی ای بود که قبلا احساس نکرده بودم و همچنین احساس نزدیک تر شدنم به خداوند که از همه ی چیز بالاتر است. خدا را شکر.
شاید قدم اول را با سختی و مقاومت برداشتم ولی او که قادر و مقتدر مطلق است قدم های بعدی مرا آسان تر کرد و در انواع رحمتش به سویم باز شد؛ از کلاس های تفسیر قرآن و اخلاق پزشکی و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و چهل حدیث گرفته تا توفیق زیارت حج تمتع و کمک به همنوعان و ...در این مسیر دوستان یکرنگی یافتم که وجودشان در زندگی هر انسانی مثل پیدا کردن ستاره سهیل است و هرکدام به نحوی به کمک من شتافتند و مرا در این راه یاری دادند.

مشکاة
2013_11_16, 11:53 PM
حالا دیگر قرآن و نهج البلاغه را با چشم نیم خوانم ، بلکه با دل می خوانم خط به خطشان را در تاریکی شب با نور چراغ نمی بینم بلکه با اشک لغزان می بینم. سختی ها و مرارت های زندگی برایم به شیرینی تبدیل شد، نمازم واقعی تر شد، قلبم نسبت به دیگران مهربانتر شد، در برخورد با بیمارانم دلسوزتر شده ام و به عبارتی تازخ خود را شناخته ام ، تولدی دیگر یافته ام و احساس میکنم انسان دیگری شده ام در دنیایی بهتر.به عبارتی چادر سرکردن برای من تبدیل پوچی های درون بود به معنویات بیرون و برخلاف آنچه تبلیغ می کنند که حجاب محدودیت است ، چادر برای من آزادی از حصار ها و عقده های درونی شد.
نمی دانم باید چگونه بگویم یک چادر سیاه 4/5 متری برای من همان ریسمان الهی شد که بدان چنگ زدم و همیشه به خاطر آن بسیار شاکرم.امیدوارم جوانان امروزی با نگاه عمیق تری به تعالیم روحبخش اسلام توجه کرده و سنتهای خوب ایرانی و شیعه بودن خود را حفظ کنند. ان شاء الله


باشگاه خبرنگاران جوان

مشکاة
2013_11_25, 05:06 PM
golgolgolgolgolgolgolgolgol

خیلی ها میگن ای بابا چقدر گیر میدین به ظاهر و میگین چرا حجاب نداری؟!

میگن مهم باطنه
اما باطن مهمه ولی

اگه در یه سازمان قانون پوشش مشخص باشه و فرد با این قانون مخالفت کنه و با پوششی مخالف در سازمان ظاهر بشه چقدر این فرد به قانون بی احترامی می کنه و بی ارزشی رو برای قانون گذار اون سازمان به ارمغان می ذاره؟!





حجاب قانون پوشش خدا در این کره ی خاکی است و خیلی ها بیننده اند

مشکاة
2013_12_01, 11:50 PM
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)



سلام دوست من . فرق تو با اون میدونی چیه ؟
اینکه تو خودتو میکشی و به هر رنگی در میاری که بتونی دل چندتا آدم مثل خودتو به دست بیاری
اما اون نه
اینکه مانتوهات روی چوب رختی به ترتیب بیرون رفتنت چیده شدست که مبادا لباسی که صبح پوشیدی و رفتی بیرون
با اونیکه بعداظهر میری یکی باشه.

اما اون نه ... اونم خودشو میکشه دل یکیو به دست بیاره اما دل کسی و که دل همه دستشه

آره معبودشه عشقشقه هرکاری میکنه تا دلشو به دست بیاره
آره اونم مواضبه لباساش تکراری نشه !!! امروز نماز صبح . ظهر و با اون چادر گلدار صورتیه خونده اما نماز مغرب و باید با اون چادری بخونه که مادرش از مکه آورده ...
تو دنبال ادکلن های برندی اونهایی که وقتی تو خیابون راه میری وقتی صدمترم از کنار طرف گذشته باشی ولی بازم عطرش بمونه ، چی میگن؟ آها ماندگاریش زیاد باشه
اونم دنبال عطرهای برنده واسه اینکه میخواد بره سر قرار با خدا اما برندش کول واتر و پرنسس نیست عطر سیب و عطر حرمه....
فرق تو با اون اینکه تو وقتی دنبال مدرنترین آتلیه ها هستی که عکس مدلینگ بگیری و اینور اونور پخش کنی که آره ما اینیم اون از قاب و لنز دوربین فراریه چون میدونه اون بالا بالا ها یکی دوربینی داره که لحظه لحظه ی زندگیش و داره ثبت میکنه ...
آره تو میتونی خوش باشی تو خیابون ، پارک ، همه جا قهقهه بزنی و صدای نازکتو پخش کنی بین همه اما اون نه صداشو لازم داره صداشو می خواد برا وقتی که شبها داره با خداش راز و نیاز میکنه
شاید تو رو همه دوس داشته باشن و اونو مسخره کنن ... اما اون دلش خوشه که یه مادری که الگوشه و کاراشو از اون یادگرفته دوسش داره و بهش آفرین میگه
خیلی فرق های دیگه دارینا اما همینش کافیه
حالا فهمیدی فرق تو با اون چیه ؟؟؟



منبع : حریم آسمانی

مهدی
2015_02_05, 04:09 PM
وَ لَا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلِیَّهِ الاُولَی وَ.....

و مانند روزگار جاهلیت (قدیم)زینت های خود را آشکار مکنید.