PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رهنمودهاى امام صادق عليه السلام



گل مريم
2013_09_01, 12:06 PM
besm2`
نام كتاب : رهنمودهاى امام صادق عليه السلام "ترجمه مصباح الشريعه "
مترجم : عباس عزيزى



اين كتاب مشتمل بر يكصد باب در مباحث عرفانى ، عبادى اخلاقى ، اجتماعى ، بهداشتى و... است كه عمل به دستورات آن مى تواند انسان را در تمامى مراحل زندگى راهنما باشد.
به اين اميد كه اين مجموعه مورد قبول حضرت حقّ - جلّ جلاله - و امام صادق (ع) واقع شود.




شهادت ششمین اختر آسمان ولایت، حضرت امام صادق علیه السلام تسلیت باد




هر روز إن شاءالله یک باب را در این تاپیک خواهیم گذاشت تا بتوانیم بخوبی آن را یاد گرفته و به رهنمودهای آن امام هما عمل کنیم.

گل مريم
2013_09_01, 12:06 PM
الباب الاوّل : فى البيان


قال الصّادق - عليه السّلام -:
نجوى العارفين تدور على ثلاثة اصول : الخوف ، و الرّجاء، و الحبّ.
فالخوف فرع العلم ، والرّجاء فرع اليقين ، والحبّ فرع المعرفة . فدليل الخوف الهرب ، و دليل الرّجاء الطّلب ، و دليل الحبّ ايثار المحبوب على ما سواه .
فاذا تحقّق العلم فى الصّدر خاف ، و اذا صحّ الخوف هرب ، و اذا هرب نجا، واذا اشرق نور اليقين فى القلب شاهد الفضل ، و اذا تمكّن منه رجا، واذا وجد حلاوة الرّجاء طلب ، واذا وفّق للطّلب وجد.
واذا تجلّى ضياء المعرفة فى الفؤ اد هاج ريح المحبّة ، و اذا هاج ريح المحبّة اشتاءنس فى ظلال المحبوب وآثر المحبوب على ما سواه ، وباشر اوامره واجتنب نواهيه [واختارهما على كلّ شى ء غير هما]. و اذا استقام على بساط الانس بالمحبوب مع اداء اوامره واجتناب نواهيه وصل الى روح المناجاة [والقرب ].
ومثال هذه الاصول الثّلاثة : كالحرم والمسجد والكعبة . فمن دخل الحرم امن من الخلق ، ومن دخل المسجد امنت جوارحه ان يستعملها فى المعصية ، ومن دخل الكعبة امن قلبه من ان يشغله بغير ذكر اللّه تعالى .
فانظر ايّها المؤمن ! فان كانت حالتك حالة ترضاها لحلول الموت فاشكر اللّه تعالى على توفيقه وعصمته ، وان تكن الاخرى فانتقل عنها بصحّة العزيمة واندم على ما قد سلف من عمرك فى الغفلة ، واستعن باللّه تعالى على تطهير الظّاهر من الذّنوب وتنظيف الباطن من العيوب ، واقطع رباط الغفلة عن قلبك واطف نار الشّهوة من نفسك .




باب يكم : بيان " اصل حالات عارفان و نتايج عملى آن "

امام صادق (ع) فرمود:

نجواى عارفان همواره بر سه اصل استوار است :

1- بيم ؛
2- اميد؛
3- حبّ؛
بيم شاخه علم است و اميد شاخه يقين است ، و حبّ شاخه معرفت و عرفان .

نشان بيم گريختن است و نشان اميد طلب است ، و نشان حبّ، آن است كه در ايثار آنچه را كه دوست دارد دريغ نورزد.

پس چون علم در سينه مؤمن تحقق يابد، ترس پديد آيد و چون خوف ، درست آيد، گريز از غير خدا پيش آيد و چون كسى بگريزد، نجات يابد وچون نور يقين بر قلب تابيدن گيرد، فضل الهى مشاهده شود و چون يقين در او رسوخ كند، اميد پديد آيد و چون شيرينى اميد بچشد، در طلب آن شود.

چون به طلب برخيزد، گم شده خويش را بيابد و چون نور معرفت تجلّى يابد، نسيم محبّت و عشق در قلب وزيدن گيرد و چون نسيم محبّت وزيدن گرفت ، و انسان در سايه محبوب انس يابد و او را بر ماسوايش ترجيح دهد وبه اوامرش مبادرت و از نواهى اش اجتناب ورزد و آن دو را بر هر چيزى مقدّم بدارد. هر گاه با رعايت اوامر و نواهى محبوب بر خوان انس او نشيند، به روح مناجات قربش واصل خواهد گشت .

اين اصول سه گانه مانند، حرم ، مسجد و كعبه است كه اگر كسى داخل حرم شود، از خلق ايمنى يابد و چون داخل در مسجد شود و بر اندام او از آلودگى به گناه ايمن باشد و اگر داخل كعبه شود، قلبش از اشتغال به چيزى جز ذكر خداى تعالى در امان ماند.

پس اى مؤمن ! چنانچه در حالى هستى كه اگر در آن حالت بميرى ، با رضايت خاطر خواهى مرد، بر توفيق و حفظ الهى شاكر باش ؛ و اگر چنين نيستى ، خويش را به حالتى نيك و درست انتقال ده و بر عمرى كه در غفلت گذرانده اى پشيمان شو و در تطهير ظاهرت از گناهان و پالايش باطنت از عيوب و كاستى ها از خداى تعالى مدد بجوى و قلبت را از دام غفلت برهان و آتش شهوت را در خرمن نفست خاموش نما.

مشعشع
2013_09_01, 10:54 PM
آتشی که نمی سوزاند!
آتش فقط بر ابراهیم خلیل سرد نمی شود، بلکه آتش بر شیعه واقعی نیز بردآ و سلاما خواهد بود.





به گزارش «شیعه نیوز»، سهل بن حسن خراسانی خدمت امام صادق علیه السّلام شرفیاب شده، عرض ارادت و اخلاص کرده گفت: با آن که صد هزار شیعه ی مسلح دارید چرا برای گرفتن حق خود (بدست گرفتن زمامداری و خلافت) قیام نمی کنید؟

حضرت فرمود: از این بحث صرف نظرکن خراسانی! اما مرد خراسانی اصرار کرد. آنگاه امام به خدمتکارشان فرمودند: تنور را روشن و گرم کن، تنور گرم و سرخ شد، به حدی که قسمت بالای آن تمایل به سفیدی پیدا کرد. امام خطاب به خراسانی فرمودند: برخیز و در تنور بنشین!

خراسانی عرض کرد: ای آقای من! یابن رسول الله مرا به آتش عذاب مکن، مرا عفو کن، خدا تو را عفو کند.امام فرمود: از تو گذشتم.

در همان حال هارون برمکی داخل شد و نعلین خود را در دست گرفته عرض کرد: السّلام علیک یابن رسول الله!حضرت بعد از جواب سلام، فرمودند: نعلین را بگذار و در آتش بنشین.هارون کفش ها را گذاشت و در تنور نشست. و حضرت همراه خراسانی درباره خراسان گفت و گو می کردند، آنچنان که همه چیز را می دیدند، بعد به خراسانی فرمود: برخیز و نظر کن به داخل تنور، خراسانی نظر کرد و دید هارون چهارزانو نشسته. آنگاه از تنور بیرون آمد و سلام کرد.

حضرت فرمودند: در خراسان چند نفر مثل این مرد وجود دارد؟عرض کرد: به خدا قسم یک نفر نیست.امام فرمودند: تا پنج نفر نداشته باشیم قیام نمی کنیم و ما به وقت قیام آگاهیم.


منبع:
۱. منتهی الآمال، ج۲، ص۱۴۱.

انتهای پیام/ ز.ح

گل مريم
2013_09_03, 12:51 AM
الباب الثّانى : فى الاحكام

قال الصادق - عليه السّلام -:
اعراب القلوب اربعة انواع ، رفع وفتح وخفض ووقف .
فرفع القلب فى ذكر اللّه تعالى ، وفتح القلب فى الرّضا عن اللّه تعالى ، وخفض ‍ القلب فى الاشتغال بغير اللّه ، ووقف القلب فى الغفلة عن اللّه تعالى .
الاترى انّ العبد اذا ذكر اللّه بالتّعظيم خالصا ارتفع كلّ حجاب كان بينه وبين اللّه تعالى من قبل ذلك ، واذا انقاد القلب لمورد قضاء اللّه تعالى بشرط الرّضا عنه كيف [لا] ينفتح [القلب ] بالسّرور والرّوح والرّاحة ، واذا اشتغل قلبه بشى ء من اسباب الدّنيا، كيف تجده اذا ذكر اللّه بعد ذلك منخفضا مظلما كبيت خراب خاو ليس فيها عمارة ولا مؤ نس ، واذا غفل عن ذكر اللّه تعالى كيف تراه بعد ذلك موقوفا محجوبا قد قسى واظلم منذ فارق نور التّعظيم ؟
فعلامة الرّفع ثلاثة اشياء: وجود الموافقة ، وفقد المخالفة ، ودوام الشّوق .
وعلامة الفتح ثلاثة اشياء: التّوكّل ، والصّدق ، واليقين .
وعلامة الخفض ثلاثة اشياء: العجب ، والرّياء، والحرص .
وعلامة الوقف ثلاثة اشياء: زوال حلاوة الطّاعة ، وعدم مرارة المعصية ، والتباس علم الحلال بالحرام .



باب دوم : احكام "حالات قلب "

امام صادق (ع) فرمود:

دل ها چهار اعراب (حالت ) دارند:
رفع (اوج و بلندى )، فتح (فراز)، جرّ (سقوط و پستى ) و وقف (ايستايى و از كار ماندن ).

پس رفع (اوج ) آن در ياد خدا بودن و فتح (فراز) آن خشنودى از خدا و تسليم اراده او بودن و جرّ (سقوط و پستى ) آن در توجه به غير خدا و تباه كردن عمر در هوس هاى دنيايى و وقف (ايستادن از كار ماندن ) آن و حرمان از نعمت هاى دنيا و آخرت ، در غفلت از حضرت احديّت است .
آيا نمى بينى پس از آن كه بنده اى خالصانه و به بزرگى ، خدا را ياد كند و به ذكر او مشغول شود، هر حجابى ميان او و حضرتش برداشته مى شود؟

چون بنده اى تن به قضاى الهى مى سپارد و به خواسته او راضى باشد، به تحقيق كه دل او به شادى و سرور گشايش يابد و درهاى آسايش و آرامش بر او گشايش يابد و درهاى آسايش و آرامش بر او گشوده شود. و چون (پس از دل مشغولى به امور دنيايى ) به ذكر احديّت بپردازد، تاريكى دل را در روزهاى غفلت از حضرت احديّت ، عيان بيند، گويى كه خانه اى تاريك ، ويران و بدون مونس بوده است ، چرا كه غفلت از ياد حق ، دل را مى ميراند وتاريك مى كند.

وچون پس از دوام ذكر و ياد خداوند از او غفلت ورزد، وقف پذيرفته (متوقّف شده ) و محجوب از عنايات الهى گشته و قلبش قساوت يافته و از زمانى كه از نور تعظيم الهى دورى جسته ، دلش به تاريكى گراييده است .

علامت رفع (بلندى ) قلب سه چيز است : همراهى با فرمان الهى ، عدم مخالفت با آن و اشتياق دايم در بندگى و پيروى از فرمان خداوند.

نشانه فتح قلب سه چيز است : توكل بر خداوند، راست گويى ، و يقين به تمام آنچه پيامبران آن را براى هدايت انسان ها آورده اند.

علامت جرّ (پستى ) سه چيز است : خودپسندى ، ريا و آزمندى .

وقف (ايستايى ) را نيز سه علامت است : از ميان رفتن طعم بندگى ، درنيافتن تلخى گناه و رعايت نكردن حلال و حرام در خوراك ، و پوشاك و...

گل مريم
2013_09_03, 12:54 AM
الباب الثّالث : فى الرّعاية

قال الصّادق - عليه السّلام -:
من رعى قلبه عن الغفلة ونفسه عن الشهّوة وعقله عن الجهل فقد دخل فى ديوان المنتبهين .
ثمّ من رعى علمه عن الهوى ودينه عن البدعة وماله عن الحرام ، فهو من جملة الصّالحين .
قال رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وآله -: [طلب ] العلم فريضة على كلّ مسلم ومسلمة ؛ وهو علم الانفس . فيجب ان تكون نفس المؤمن على كلّ حال فى شكر او عذر. على معنى ، ان قبل ففضل وان ردّ فعدل . وتطالع الحركات فى الطّاعات بالتّوفيق وتطالع السّكون عن المعاصى بالعصمة . وقوام ذلك كلّه بالافتقار الى اللّه تعالى والاضطرار اليه ، والخشوع والخضوع ، ومفاتحها الانابة الى اللّه تعالى مع قصر الامل [بدوام ذكر الموت ]، وعيان الوقوف بين يدى الجبّار، لانّ ذلك راحة من الحبس ونجاة من العدوّ. وسلامة النّفس ‍ والاخلاص فى الطّاعات بالتّوفيق ، واصل ذلك ان يردّ العمر الى يوم واحد.
قال رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وآله -: الدّنيا ساعة فاجعلها طاعة . وباب ذلك كلّه ملازمة الخلوة بمداومة الفكر، وسبب الخلوة القناعة وترك الفضول من المعاش ، وسبب الفكرة الفراغ ، وعماد الفراغ الزّهد، وتمام الزّهد التّقوى ، وباب التّقوى الخشية ، ودليل الخشية التّعظيم للّه تعالى والتّمسك بتخليص ‍ طاعته واوامره ، [والخوف ] والحذر مع الوقوف عن محارمه ، ودليلها العلم .
قال اللّه - عزّ وجلّ - ((انّما يخشى اللّه من عباده العلماء))(سوره فاطر، آية 28.).



باب سوم : رعايت

امام صادق (ع) فرمود:

كسى كه قلب خويش را از غفلت ، و نفس خود را از شهوات ، و خرد خود را از جهل و نادانى باز دارد، نامش در ديوان آگاهان ثبت شود. كسى كه علم خويش را از هوى و هوس ، دينش را از بدعت و مالش را از حرام حفظ كند، از صالحان است .

پيامبر خدا (ص) فرمود:
كسب دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است و اين دانش ، دانش انفس و شناختن خطرهايى است كه آن را تهديد مى كند.

پس بر نفس مؤمن لازم است كه در هر حالى بر نعمت هاى خداوند شاكر باشد و بر اعمال از دست رفته عذر خواهد. به اين معنا كه اگر عمل ، مقبول درگاه حق افتاد، لطف الهى است و اگر مردود شود عدل است و بندگى .
مبادا خود را از فريب و نيرنگ شيطان در امان بيند و به سبب اين غفلت از رحمت و توفيق الهى محروم شود، يا مستوجب خشم حضرت حق گردد ونيل به بندگى را در توفيق الهى جست وجو كند و خوددارى از گناهان را در خويشتن دارى ؛ چرا كه جز به توفيق الهى و اظهار عجز به درگاه او چنين توفيق حاصل نمى شود. و كليد تمامى اين عنايات ، پشيمانى و انابه ، به درگاه خداوند تعالى ، كوتاه كردن آرزوها، ياد مرگ و خويشتن را در محضر خداى جبار ديدن است ، چه اين كه حالات ياد شده سبب رهايى از زندان دنيا و رستن از دام دشمن و سلامتى نفس و سبب اخلاص در عبادات باشد ومايه توفيق است و اساس دست يابى به اين كليد آن است كه تمام عمر را يك روز به حساب آورد.

رسول خدا (ص) فرموده است :
دنيا ساعتى بيش نيست ، پس آن را در طاعت سپرى كن . و رسيدن به اين امر، در خلوت گزيدن و پيوسته انديشيدن است ، و سبب خلوت ، قناعت و از زياده طلبى دورى جستن است ، و سبب فكر، فراغت خاطر از دنيا خواهى است ، و ستون فراغت خاطر، زهد است ، و متمم زهد، تقواست ، و در تقوا، خشيت است ، و نشان خشيت ، بزرگ داشتن خداى تعالى است و پاى بندى به طاعت خالصانه از فرمان او و ترس تواءم با پرهيز از ارتكاب محارم است و نشان آن ، علم است كه خداى - عزّ وجلّ - فرمود:

به تحقيق كه عالمان از خداوند مى ترسند. سوره فاطر، آية 28.

گل مريم
2013_09_04, 07:10 AM
الباب الرّابع : فى النّيّة


قال الصّادق - عليه السّلام -:
صاحب النّيّة الصّادقة صاحب القلب السّليم . لانّ سلامة القلب من هواجس ‍ المحذورات ، تخلّص النّيّة للّه تعالى فى الامور كلّها.
قال اللّه تعالى : ((يوم لا ينفع مال و لا بنون الاّ من اتى اللّه بقلب سليم )).(سوره شعراء، آيه 89.)
وقال النّبىّ - صلّى اللّه عليه و آله -: نيّة المؤمن خير من عمله . و قال : [انّما] الاعمال بالنّيّات ، و لكلّ امرى مانوى .
ولابدّ للعبد من خالص النّيّة فى كلّ حركة و سكون ، اذ لو لم يكن بهذا المعنى يكون غافلا، و الغافلون قد وصفهم اللّه تعالى بقوله : ((ان هم الاّ كالانعام بل هم اضلّ سبيلا [واولئك هم الغافلون ])).(سوره انعام ، آيه 179.)
ثمّ النّيّة تبدو من القلب على قدر صفاء المعرفة ، و تختلف على حسب اختلاف الاوقاف فى معنى قوّته و ضعفه . و صاحب النّيّة الخالصة نفسه وهواه معه مقهورتان تحت سلطان تعظيم اللّه تعالى ، و الحياء منه و هو من طبعه و شهوته و منيته نفسه منه فى تعب والنّاس منه فى راحة .




باب چهارم : نيّت

امام صادق (ع) فرمود:

كسى كه داراى نيّتى صادق باشد، داراى قلب سليم است ؛ زيرا سلامت وپاكى قلب از خيالات باطل ، نيّت را در همه امور براى رضاى خداى تبارك و تعالى خالص مى گرداند.
خداوند - تبارك و تعالى - مى فرمايد:

روزى كه نه مال و نه فرزندى سودى نرساند، مگر كسى كه با قلبى سليم به محضر خدا آمده باشد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: نيّت مؤمن ، از عمل او نيك تر است .

ونيز فرمود: ارزش اعمال ، به نيّت هاست و هر كسى را همان دهند كه در نيّت داشته است . پس بنده بايستى در هر حركت و سكونى نيّتى خالص ‍ داشته باشد، زيرا اگر چنين نباشد، او غافل است و غافلان را خداوند متعال مذمّت كرده و فرموده : آنان چونان چهارپايان ، بلكه گمراه ترند و همانا آنان غافلانند.

پاكى نيّت مؤمن به اندازه صفا و پاكى قلب اوست و بر همين اساس ظاهر مى گردد و بر حسب اختلاف مراتب ايمان ، مختلف است .

صاحب نيّت خالص من و هوس هاى خود را مغلوب قدرت خود ساخته ، چرا كه به پاس بزرگ شمردن و تعظيم خداوند به چنين مرتبه اى نايل آمده است .

شرم و حيا از نيّت خالص برآيد، و صاحب آن از خويشتن خويش در رنج است ، و مردم از وى در آسايش اند.

گل مريم
2013_09_04, 07:12 AM
الباب الخامس : فى الذّكر


قال الصّادق - عليه السّلام -:
من كان ذاكرا اللّه تعالى على الحقيقة فهو مطيع و من كان غافلا عنه فهو عاص . و الطّاعة علامة الهداية والمعصية علامة الضّلالة واصلهما من الذّكر والغفلة . فاجعل قلبك قلبة للسانك لاتحرّكه الاّ باشارة القلب وموافقة العقل ورضى الايمان ، فانّ اللّه تعالى عالم بسرّك وجهرك [وهو عالم بما فى الصّدور فضلا عن غيره ].
وكن كالنّازع روحه او كالواقف فى العرض الاكبر غير شاغل نفسك عمّا عناك ممّا كلّفك به ربّك فى امره ونهيه ووعده ووعيده ، ولا تشغلها بدون ما كلّف به ربّك ، واغسل قلبك بماء الحزن [والخوف ]، واجعل ذكر اللّه تعالى من اجل ذكره ايّاك فانّه ذكرك وهو غنىّ عنك .
فذكره لك اجلّ واشهى واتمّ من ذكرك له واسبق .
ومعرفتك بذكره لك تورثك الخضوع والاستحياء والانكسار، و يتولّد من ذلك رؤ ية كرمه وفضله السّابق ، وتصغر عند ذلك طاعاتك وان كثرت فى جنب مننه ، وتخلص لوجهه .
ورؤ يتك ذكرك له ، تورثك الرّياء والعجب والسّفه والغلظة فى خلقه ، واستكثار الطّاعة ونسيان فضله وكرمه ، ولا تزداد بذلك من اللّه الاّ بعدا ولا تستجلب به على مضىّ الايّام الاّ وحشة .
والذّكر ذكران . ذكر خالص بموافقة القلب ، وذكر صادق لك بنفى ذكر غيره كما قال رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وآله -: انا لا احصى ثناء عليك ، انت كما اثنيت على نفسك .
فرسول اللّه - صلّى اللّه عليه وآله - لم يجعل لذكر اللّه تعالى مقدارا عند علمه بحقيقة سابقة ذكر اللّه - عزّ وجلّ - له من قبل ذكره له ، فمن دونه اولى . فمن اراد ان يذكر اللّه تعالى فليعلم انّه مالم يذكر اللّه العبد بالتّوفيق لذكره لا يقدر العبد على ذكره .



باب پنجم : ياد خدا

امام صادق (ع) فرمود:

كسى كه به حقيقت ، دل مشغول ياد خداى تعالى باشد، مطيع است و كسى كه از او غافل باشد، عاصى . طاعت ، نشان هدايت است و معصيت ، نشان گمراهى .
ريشه اين دو، به ياد خدا بودن و غفلت از اوست . پس قلب خويش را قبله زبانت قرار ده كه هيچ حركت و جنبشى نكند جز با اشارت قلب و موافقت عقل و رضاى ايمان ؛ چه خداى تعالى به نهان و آشكار تو وآنچه كه در سينه ها مى گذرد آگاه است ، چه رسد به كارهاى آشكار بندگان .

چنان باش كه گويى روحت از بدنت جدا شده و در عرصه محشر هستى ومورد بازخواست قرار گرفته اى . از هر چه كه خدايت با امر و نهى و وعد و وعيدش ، تو را مكلف كرده غافل مباش و خود را به غير آن مشغول مكن . قلب خويش را با آب اندوه و ترس شست وشو بده و چنان خداى تعالى را به پاس ياد كردن او از تو - كه نه از سر نياز به توست - ياد كن .

ذكر و ياد او از تو، بسى با شكوه تر، خوش تر، والاتر، كامل تر، و ديرينه تر از ذكر و ياد تو از اوست و پيش از آن كه تو ذكرش كنى ، او به ياد تو بوده است .

حال كه دريافتى كه خداوند از تو غافل نيست ، خضوع ، حيا و شكستگى پديدار مى شود، و از همين جا مى توانى كرم و فضل ازلى اش را بنگرى وعبادت و طاعتت نزد تو - اگر چه بسيار باشد - در مقايسه با منّت و لطف او، كم و اندك مى نمايد، و در اين صورت ، عبادتت در پيشگاهش خالص ‍ مى گردد.

هر گاه از نعمت هاى خداوند غفلت ورزى و عمل خويش را بزرگ پندارى ، ريا، خودپسندى ، سفاهت و بدبينى نسبت به خلق بر تو عارض مى شود كه اين ، فراموش كردن فضل و كرم اوست كه جز دورى از خدا حاصلى نباشد وجز بيگانگى با او ثمرى ندهد.

ذكر دو نوع است : ذكر خالص كه قلب با آن همراهى كند و ذكر صادق كه خدا را با آن صفاتى كه مى خواند، پذيرفته باشد؛ چنان كه رسول خدا (ص) [به خداوند] عرضه داشت :
ستايش و ثناى تو را نتوانم به بيان و شمارش ‍ آورم . تو همان گونه اى كه خود ثناى خويش گفته اى .

پس رسول خدا (ص) براى ذكر خداى تعالى ، در علم و آگاهى خود مقدارى معيّن را تعيين نفرمود كه در برابر ذكر خداوند - عزّ وجلّ - از خويش ، بتواند قرار بگيرد.

بنابراين ، كسان ديگر كه مقامشان از پيامبر (ص) پايين تر است ، سزاوارتر به اقرار به عجز مى باشند. پس بايد دانست كه مادام كه خداوند به بنده اى توفيق ذكر ندهد، او توان ذكر گفتن و به ياد او بودن را ندارد.

گل مريم
2013_09_05, 10:36 AM
الباب السّادس : فى الشّكر


قال الصّادق - عليه السّلام -:
فى كلّ نفس من انفاسك شكر لازم لك بل الف او اكثر. وادنى الشّكر رؤ ية النّعمة من اللّه تعالى من غير علّة يتعلّق القلب بها دون اللّه - عزّ وجلّ - والرّضا بما اعطى ، وان لا تعصيه بنعمته وتخالفه بشى ء من امره ونهيه بسبب نعمته . فكن للّه عبدا شاكرا على كلّ حال ، تجد اللّه ربّا كريما على كلّ حال . ولو كان عند اللّه تعالى عبادة يتعبّد بها عباده المخلصون افضل من الشّكر على كلّ حال لا طلق لفظه فيهم من جميع الخلق بها، فلمّا لم يكن افضل منها خصّها من بين العبادات وخصّ اربابها فقال : ((وقليل من عبادى الشّكور)).( سوره سباء، آيه 13.)
وتمام الشّكر الاعتراف بلسان السّرّ خالصا للّه - عزّ وجلّ - بالعجز عن بلوغ ادنى شكره ، لانّ التّوفيق فى الشّكر نعمة حادثة يجب الشّكر عليها وهى اعظم قدرا واعزّ وجودا من النّعمة الّتى من اجلها وفّقت له ، فيلزمك على كلّ شكر شكر اعظم منه الى ما لا نهاية له . مستغرقا فى نعمه قاصرا عاجزا عن درك غاية شكره . وانّى يلحق شكر العبد نعمة اللّه ومتى يلحق صنيعه بصنيعه ، والعبد ضعيف لا قوّة له ابدا الاّ باللّه تعالى - عزّ وجلّ - واللّه تعالى غنىّ عن طاعة العبد فهو تعالى قوىّ على مزيد النّعم على الابد، فكن للّه عبدا شاكرا على هذا الاصل ،ترى العجب .



باب ششم : شكر

امام صادق (ع) فرمود:

بر هر نفسى كه مى كشى ، يك شكر، بلكه هزاران شكر واجب است و كم ترين درجه شكر، اين است كه نعمت را تنها از جانب خدا بدانى ، نه ديگرى ؛ و به آنچه داده رضايت دهى ، و نعمتش را دست مايه سرپيچى از فرمان او قرار ندهى ، و اوامر و نواهى او را ناديده نگيرى . پس در همه حال بنده اى باش شاكر، كه در اين صورت خداوند را در همه حال ، پروردگارى كريم خواهى يافت .

اگر نزد خداوند تعالى ، عبادتى برتر از شكر، كه بندگان مخلص به جاى مى آورند، وجود داشت ، خداوند از آن سخن مى گفت ؛ امّا چون عبادتى برتر از آن يافت نمى شود پس خداوند عبادت شكر را و به جاى آورندگانش ‍ را مورد عنايت خاص قرار داده ، فرموده : و اندك اند بندگان شكر گزار من .( سوره سباء، آيه 13.)
و شكر كامل آن است كه به زبان نهان و خالص براى خداوند عزّ وجلّ - اعتراف كنى كه بر كم ترين درجه شكر گذارى نيز قادر نيستى ، چه توفيق يافتن بر شكر، خود نعمتى است ديگر كه بايد بر آن نيز شكر كرد و اين نعمت وجودش بسى بزرگ تر و عزيزتر از نعمتى است كه براى آن توفيق شكر يافته اى ، در حالى كه در درياى نعمات خداوند غرق گشته و از درك غايت شكرش عاجز و قاصرى .

بنده كجا مى تواند شكر نعمت خداى را به جاى آورد و كى مى تواند لطفش ‍ با لطف خداى بزرگ برابرى كند؟!

در حالى كه بنده ، ناتوانى است كه هيچ توانى ندارد مگر به مدد الهى خداى تعالى از طاعت و عبادت بنده ، بى نياز است . او بر افزون نمودن نعمت ها تا ابد تواناست .

پس از اين روى ، خداى را بنده ای شاكر باش تا در اثر شكرگزارى شگفتى (عنايت هاى شگفت ) ببينى .

گل مريم
2013_09_06, 10:36 AM
الباب السّابع : فى اللّباس


قال الصّادق - عليه السّلام -:
ازين اللّباس للمؤمنين لباس التّقوى وانعمه الايمان .
قال اللّه تعالى : ((ولباس التّقوى ذلك خير)).
وامّا لباس الظّاهر فنعمة من اللّه تعالى يستر بها العورات وهى كرامة اكرم اللّه بها ذريّة آدم ما لم يكرم بها غيرهم ، وهى للمؤمنين آلة لاداء ما افترض اللّه عليهم . وخير لباسك ما لا يشغلك عن اللّه - عزّ وجلّ - بل يقرّبك من ذكره وشكره وطاعته ، ولا يحملك على العجب والرّياء والتّزيّن والتّفاخر والخيلاء، فانّها من آفات الدّين ومورثة القسوة فى القلب .
فاذا لبست ثوبك فاذكر ستراللّه عليك ذنوبك برحمته ، والبس باطنك بالصّدق كما البست ظاهرك بثوبك ، وليكن باطنك فى ستر الرّهبة وظاهرك فى ستر الطّاعة . واعتبر بفضل اللّه - عزّ وجلّ - حيث خلق اسباب اللّباس ‍ لتستر العورات الظّاهرة ، وفتح ابواب التّوبة والانابة [والاغاثة ] لتستر بها عورات الباطن من الذّنوب واخلاق السّوء.
ولا تفضح احدا حيث ستر اللّه عليك اعظم منه ، واشتغل بعيب نفسك واصفح عمّا لا يعنيك امره وحاله ، واحذر ان يفنى عمرك بعمل غيرك ويتّجر براءس مالك غيرك ، وتهلك نفسك ، فانّ نسيان الذّنوب من اعظم عقوبة اللّه تعالى فى العاجل ، واوفر اسباب العقوبة فى الاجل واشتغل بعيب نفسك .
ومادام العبد مشتغلا بطاعة اللّه تعالى ومعرفة عيوب نفسه وترك ما يشين فى دين اللّه - عزّ وجلّ - فهو بمعزل عن الافات غائص فى بحر رحمة اللّه تعالى ، يفوز بجواهر الفوائد من الحكمة والبيان ، ومادام ناسيا لذنوبه جاهلا لعيوبه راجعا الى حوله وقوّته لا يفلح اذا ابدا.




باب هفتم : آداب لباس

امام صادق (ع) فرمود:
زيباترين لباس براى مؤمن ، لباس و پوشش پرهيزكارى ، و لطيف ترين شان ايمان است .

خداى تعالى مى فرمايد: و لباس پرهيزكارى ، بسى بهتر است .

وامّا لباس ظاهر، نعمتى است از سوى خداوند متعال كه به واسطه اش ‍ عورت بنى آدم را مى پوشاند. اين لباس كرامتى است كه خداوند به وسيله آن فرزندان آدم را كرامت بخشيد و غير آنان را از آن محروم ساخت و مؤمنان هنگام اداى فرايض الهى (نماز) خود را با آن مى پوشانند.

بهترين لباس ، لباسى است كه از خداى - عزّ وجلّ - دورت نكند، بلكه تو را به ذكر و شكر و طاعت او نزديك كند و به سوى خودپسندى و ريا و زينت ظاهرى و فخر فروشى و تكبّر نكشاند كه اين موارد، آفات دين و موجب قساوت قلب اند.

هر گاه لباس بر تن كنى ، به ياد داشته باش كه خداوند به رحمت خويش ‍ گناهانت را پوشانيده است و همان گونه كه عورت ظاهرى خود را مى پوشانى درون خود را از روى صدق و صفا، در پوششى از هيبت وظاهرت در پوششى از طاعت و عبادت بپوشان . به ديده عبرت به فضل وبخشش خداى - عزّ وجلّ - بنگر كه لباس ها را آفريد تا عورت هاى بيرونى مردمان را در پوشد و درهاى توبه و انابه و استغاثه را باز فرمود تا عورت هاى درونى شان كه عبارت از گناهان و اخلاق ناپسند است ، مستور نمايد.

وخطاى كسى را افشا مكن كه خداوند خطاى بزرگ تر از آن را از تو پوشانيده و به عيب خود مشغول باش و از پرداختن به عيوب كسى كه حال و امرش ‍ ربطى به تو ندارد، درگذر و بر حذر باش كه عمر خويش را در پرداختن به عمل خير خودت سپرى كنى ، و مبادا ديگرى با سرمايه عمر تو تجارت كند ودر نتيجه ، به هلاكت افتى ؛ چرا كه فراموشى گناه ، از بزرگ ترين عقوبت هاى خداوند متعال در دنيا و از بيش ترين اسباب عقوبت در آخرت است . پس به عيب هاى خويش بپرداز.

مادامى كه بنده ، به طاعت و عبادت خداى متعالى و يافتن عيوب خود وترك آنچه كه در دين خداى - عزّ وجلّ - ناپسند است ، باشد، از آلوده شدن به آفات به دور و در درياى رحمت خداى متعالى غوطه ور خواهد بود و از گوهرهاى فوايد حكمت و بيان بهره مى برد و هر گاه گناهان خود را فراموش كرده و عيوب خويش را نشناسد و توجه او به توان قوّت خود باشد، هرگز روى رستگارى را نخواهد ديد.

گل مريم
2013_09_09, 07:40 AM
الباب الثّامن : فى السّواك

قال الصّادق - عليه السّلام -:
قال رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وآله : السّواك مطهرة للفم ومرضاة للرّبّ وجعلها من السّنن المؤ كّدة وفيها منافع كثيرة للظّاهر والباطن ما لايحصى لمن عقل .
فكما تزيل ما تلوّث من اسنانك من ماءكلك ومطعمك بالسّواك ، كذلك ازل نجاسة ذنوبك بالتّضرّع والخشوع والتّهجّد والاستغفار بالاسحار وطهّر ظاهرك وباطنك من كدورات المخالفات وركوب المناهى كلّها خالصا للّه .
فانّ النّبىّ - صلّى اللّه عليه وآله - ضرب باستعمالها مثلا لاهل [التّنبّه و] اليقظة ، وهو: انّ السّواك نبات لطيف نظيف وغصن شجر عذب مبارك ، والاسنان خلق خلقه اللّه تعالى فى الفم آلة للاكل واداة للمضغ وسببا لاشتهاء الطّعام واصلاح المعدة ، وهى جوهرة صافية تتلوّث بصحبة تمضيغ الطّعام وتتغيّر بها رائحة الفم ويتولّد منها الفساد فى الدّماغ .
فاذا استاك المؤمن الفطن بالنّبات اللّطيف ومسحها على الجوهرة الصّافية ازال عنها الفساد والتّغيّر وعادت الى اصلها. كذلك خلق اللّه القلب ظاهرا صافيا وجعل غذاءه الذّكر والفكر والهيبة والتّعظيم ، واذا شيب القلب الصّافى بتغذيته بالغفلة والكدر، صقّل بمصقله التّوبة ونظّف بماء الانابة ليعود على حالته الاولى وجوهرته الاصليّة .
قال اللّه - تبارك وتعالى -: ((انّ اللّه يحبّ التوّابين ويحبّ المتطهّرين )).(سوره بقره ، آيه 222.)
قال النبىّ - صلّى اللّه عليه وآله -: وعليكم بالسّواك .
فانّ النّبىّ - صلّى اللّه عليه وآله - امر بالسّواك ، ظاهر الاسنان ، واراد هذا المعنى .
ومن اناخ تفكّره على باب عتبة العبرة فى استخراج مثل هذه الامثال فى الاصل والفرع ، فتح اللّه له عيون الحكمة والمزيد من فضله واللّه لا يضيع اجر المحسنين .



باب هشتم : آداب مسواك

امام صادق (ع) فرمود:

رسول خدا (ص) فرمود: مسواك ، دهان را پاك و رضايت خداى را فراهم مى كند. آن حضرت ، مسواك را از سنّت هاى مؤ كد قرار داد.

در مسواك ، فوايدى است براى ظاهر و باطن [انسان ] كه خردمند نمى تواند آن را برشمارد.

همان طور كه دهان خويش را از آلودگى پاك مى كنى ، با تضرّع و خشوع و تهجّد و استفغار سحرگاهان ، خويشتن را از پليدى گناهان پاك ساز و ظاهر وباطن خود را از ناپاكى مخالفت و عصيان و ارتكاب نواهى ، پاكيزه نما.

پيامبر گرامى اسلام (ص) استفاده از مسواك را مَثَلى براى اهل تنبّه و بيدارى قرار داده است ؛ چرا كه مسواك ، گياهى است لطيف و نظيف و شاخه درختى است مبارك . و دندان آفريده خداى تعالى و ابزار خوردن و جويدن ميل و اشتهاى به غذا و سلامتى معده است .

دندان ، گوهرى است پاك كه به هنگام جويدن غذا، روى به آلودگى مى نهد واز اين رو، بوى دهان به گند مى گرايد و از آن ، تباهى دماغ (مغز) حاصل مى آيد.

هر گاه انسان مؤمن با اين گياه ، مسواك كند و آن را بر گوهر درخشان (دندان ) بكشد، تباهى و فساد و تغيير را از آن زايل مى كند و به اصلش باز مى گرداند.

همين طور، خداوند قلب آدمى را پاك و با صفا بيافريده و ذكر و فكر و هيبت وتعظيم را غذاى آن قرار داده و چون قلب پاك با غذاى غفلت تيرگى گيرد وآلوده شود، با صيقل توبه پاك مى گردد و با آب انابه و پشيمانى پاكيزه مى شود، تا به حالت اول و گوهر اصلى خود بازگردد.

خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد:
به درستى كه خداوند توبه كنندگان وپاكيزگان را دوست دارد.

پيامبر اكرم (ص) از امر كردن به مسواك ، همين معنا را اراده فرموده است و هر كس مركب انديشه خويش را بر آستان عبرت بخواباند و در كشف رازهاى اصلى و فرعى (دستورهاى اولياى دين ) همّت گمارد، خداوند چشمه هاى حكمت و معرفت را براى او روان سازد و وى را مشمول عنايات عيان و نهان خويش گرداند، كه : خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نگرداند.

گل مريم
2013_09_09, 07:42 AM
الباب التّاسع : فى المبرز

قال الصّادق - عليه السّلام -:
انّما سمّى المستراح مستراحا، لاستراحة الانفس من اثقال النّجاسات واستفراغ الكثيقات والقذر فيها. والمؤمن يعتبر عندها انّ الخالص من حطام الدّنيا كذلك يصير عاقبتها، فيستريح بالعدول عنها وبتركها، ويفرّغ نفسه وقلبه عن شغلها ويستنكف عن جمعها واخذها استنكافه عن النّجاسة والغائط والقذر.
ويتفكّر فى نفسه المكرّمة فى حال كيف تصير ذليلة فى حال ، ويعلم انّ التّمسّك بالقناعة والتّقوى يورث له راحة الدّارين ، وانّ الرّاحة فى هوان الدّنيا والفراغ من التّمتّع بها، وفى ازالة النّجاسة من الحرام والشّبهة . فيغلق عن نفسه باب الكبر بعد معرفته ايّاها، ويفرّ من الذّنوب ويفتح باب التّواضع والنّدم والحياء ويجتهد فى اداء اوامره واجتناب نواهيه طلبا لحسن الماب وطيب الزّلفى .
ويسجن نفسه فى سجن الخوف والصّبر والكفّ عن الشّهوات الى ان يتّصل بامان اللّه تعالى فى دار القرار و يذوق طعم رضاه ، فانّ المعوّل [على ] ذلك وما عداه لا شى ء.



باب نهم : مستراح

امام صادق (ع) فرمود:

مستراح را از آن رو مستراح مى گويند كه در آن ، انسان از سنگينى نجاسات راحت مى شود و پليدى ها را از خود دور مى سازد و مؤمن از آن عبرت مى گيرد كه انجام لذّات و زخارف دنيا همين است و با روى گردانى از آن وترك اش ، خويش را آسوده مى كند و نفس و قلب خويش را از اشتغال بدان ، فارغ مى گرداند و از گرد آوردن و دست يازيدن بدان خوددارى مى ورزد؛ همان طور كه از نجاست و مدفوع و كثافت دورى مى گزيند، در بزرگوارى و كرامن خود تفكّر كند كه چگونه زمانى ديگر خوار و ذليل مى شود.

آن گاه درمى يابد كه پاى بندى به قناعت و تقوا، موجب راحتى و آسايش دو سراى اوست ؛ چه راحتى ، در آسان گرفتن و ارزش ننهادن به دنياى و دورى از لذت بردن از آن و در زايل نمودن پليدى ، حرام و شبهه است .

پس ، در اين حال است كه انسان ، خويش را مى شناسد و آن را بزرگ مى دارد واز گناهان مى گريزد و باب تواضع و پشيمانى و حيا مى گشايد و در انجام اوامر و اجتناب از نواهى خدا مى كوشد به اين اميد كه بهترين بازگشت ونيك ترين مقام قرب را كسب نمايد و نفس خويش را بندى ترس و صبر و بازداشتن شهوات مى كند تا آن كه به امان خداى تعالى در سراى قرار واصل شود و طعم خشنودى او را بچشد، كه اين است آنچه مى توان بر آن تكيه كرد و غير از آن هيچ است .

گل مريم
2013_09_09, 07:45 AM
الباب العاشر: فى الطّهارة


قال الصّادق - عليه السّلام -:
اذا اردت الطّهارة والوضوء فتقدّم الى الماء تقدّمك الى رحمة اللّه تعالى . فانّ اللّه تعالى قد جعل الماء مفتاح قربته ومناجاته ، ودليلا الى بساط خدمته ، فكما انّ رحمة اللّه تطهّر ذنوب العباد، كذلك النّجاسات الظّاهرة يطهّرها الماء لاغير.
قال اللّه تعالى : ((وهو الّذى ارسل الرّياح بشرا بين يدى رحمته وانزلنا من السّماء ماء طهورا)).(سوره فرقان ، آيه 48.)
وقال اللّه تعالى : ((وجعلنا من الماء كلّ شى ء حىّ افلا يؤ منون )).( سوره انبياء، آيه 30.)
فكما احيا به كل شى ء من نعيم الدّنيا، كذلك برحمته وفضله جعله حياة القلوب . وتفكّر فى صفاء الماء ورقّته وطهره وبركته ولطيف امتزاجه بكلّ شى ء وفى كل شى ء.
واستعمله فى تطهير الاعضاء الّتى امرك اللّه بتطهيرها واءت بادائها فى فرائضه وسننه ، فانّ تحت كلّ واحد منها فوائد كثيرة ، فاذا استعملتها بالحرمة انفجرت لك عين فوائده عن قريب .
ثمّ عاشر خلق اللّه كامتزاج الماء بالاشياء يؤ دّى كلّ شى ء حقّه ، ولا يتغيّر عن معناه معبّرا لقول الرّسول - صلّى اللّه عليه وآله - مثل المؤمن الخالص كمثل الماء.
ولتكن صفوتك مع اللّه تعالى فى جميع طاعاتك كصفوة الماء حين انزله من السّماء [وسمّاه طهورا]. وطهّر قلبك بالتّقوى واليقين عند طهارة جوارحك بالماء.



باب دهم : طهارت
امام صادق (ع) فرمود:

چون اراده طهارت و وضو نمودى ، چنان به سوى آب روان شو، كه گويى به سوى رحمت خداى تعالى مى روى كه خداوند تعالى ، آب و طهارت را كليد قرب و مناجات خويش و نشانى براى راهنمايى مردم به سوى خويش مقرر فرموده است و چنان كه رحمت خداوند، گناهان بندگان را پاك مى كند، نجاسات ظاهر را جز با آب نمى توان طاهر كرد.

خداى تعالى فرمايد:
و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش ‍ رحمت خويش [باران ] فرستاد و از آسمان ، آبى پاك فرود آورديم .

و همچنين مى فرمايد:
... و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم ، آيا [باز هم ] ايمان نمى آورند؟ .

پس چنان كه هر نعمت دنيوى را با آب ، حيات بخشيد، به رحمت و فضل خويش حيات و زندگانى قلب باطنى و عبادات را نيز به وسيله آب (كه همانا طهارت است ) زندگى و كمال بخشيد. در صفا، پاكى ، شفافيت ، فراوانى آن و امتزاج لطيف اش با هر چيز بينديش و آن را در تطهير اعضاى بدنت كه خدا به تطهيرشان ، امر فرموده ، به كار گير و واجبات و سنن تطهير را به جاى آور كه در هر يك از آن ها فوايد بسيارى نهفته است . پس چون آن را گرامى داشته و آن را به كارگيرى ، به زودى چشمه هاى فوايد بسيارى ، برايت جوشيدن خواهد گرفت .

ديگر آن كه با خلق خداى چون امتزاج و همراهى آب با اشياء، كه حقّ هر يك را به نيكى داد مى كند و ماهيت خود را از دست نمى دهد، به معاشرت پرداز، كه رسول خدا (ص) فرمود:
مؤمن مخلص ، چون آب است (با آنان معاشرت دارد، ولى هوّيت خود را از دست نمى دهد).

بايد صفا و خلوص تو با خداى تعالى در جميع طاعات ، همچون صفاى آبى باشد كه از آسمان به سوى زمين فرود مى آيد و خداوند متعال آن را طهور ناميده است . و چون اعضاى بدنت را با آب ، پاك مى نمايى ، قلب خويش را نيز با تقوا و يقين ، پاكيزه و پالايش كن .

گل مريم
2013_09_11, 07:31 AM
الباب الحادى عشر: فى الخروج من المنزل


قال الصّادق - عليه السّلام -:
اذا خرجت من منزلك فاخرج خروج من من لايعود ،ولا يكن خروجك الاّ لطاعة او سبب من اسباب الدّين ، والزم السّكينة والوقار واذكر اللّه سرّا وجهرا.
ساءل بعض اصحاب ابى ذرّ (ره ) اهل داره عنه .
فقالت : خرج .
فقال : متى يرجع ؟
فقالت : متى يرجع من روحه بيد غيره ، ولا يملك لنفسه نفعا ولا ضرّا.
وااعتبر بخلق اللّه تعالى برّهم وفاجرهم اينما مضيت ، واساءل اللّه تعالى ان يجعلك من خاصّ عباده الصّادقين ويلحقك بالماضين منهم ويحشرك فى زمرتهم .
وااحمده واشكره على ما عصمك عن الشّهوات وجنّبك عن قبح افعال المجرمين . وغصّ بصرك من الشّهوات ومواضع النّهى ، واقصد فى مشيك وراقب اللّه فى كلّ خلوة كانّك على الصّراط جائز، ولا تكن لفّاتا. وافش ‍ السّلام لاهله مبتدئا ومجيبا، واعن من استعان بك فى حقّ وارشد الضّالّ واعرض عن الجاهلين . واذا رجعت منزلك فادخل دخول الميّت فى القبر حيث ليس له همّة الاّ رحمة اللّه تعالى وعفوه .






باب يازدهم : آداب خارج شدن از خانه

امام صادق (ع) فرمود:

چون از خانه خود خارج شدى ، چنان بيرون رو، كه گويى باز نمى گردى وبيرون رفتن تو تنها براى اطاعت يا انگيزه اى دينى باشد و آرامش و وقار را پيشه خود ساز و در آشكار و نهان خداى را ياد كن . يكى از ياران ابوذر (ره ) به در منزل وى رفت و از اهل منزل پرسيد:

آيا ابوذر در خانه است ؟
- بيرون رفته است .

- كى باز مى گردد؟
- هنگامى كه او را رها كنند، چرا كه او مالك و صاحب اختيار خود نيست .

چون از پيش خلق خدا - چه نيك و چه بد- مى گذرى ، عبرت گير و از خداى متعال بخواه كه تو را در شمار بندگان خاصّ خويش قرار دهد و به گذشتگان از آن جماعت پيوندت دهد و با آنان محشورت فرمايد.

او را بدين سبب كه از شهوات دورت داشته و از اعمال زشت گناه كاران حفظ كرده ، حمد و سپاس بگوى .
چشم خويش را از شهوات و اعمال وافعالى كه از آن نهاى شده ، فرو بند.
در راه رفتن ، اعتدال را رعايت كن ؛ نه تندرو باش و نه سست گام ،
و در هر خلوتى حدود الهى را پاس بدار، كه گويى در حال عبور از صراط مى باشى و هر آن با خطر لغزيدن روبه رو هستى و بسيار به اطراف خود منگر.
به مردم سلام كن و به سلام آنان پاسخ گو.
هر كس كه تو را در راه حق يارى مى دهد، يارى نما.
گمراه را ارشاد كن واز جاهلان دورى گزين ؛
و چون به خانه خويش بازگشتى ، چنان وارد شو، كه مرده به قبر وارد مى شود، چرا كه مرده را جز به رحمت و عفو خداى متعال اميد نباشد.

گل مريم
2013_09_11, 07:33 AM
الباب الثّانى عشر: فى دخول المسجد


قال الصّادق - عليه السّلام -:
اذا بلغت باب المسجد، فاعلم انّك قد قصدت باب ملك عظيم لا يطاء بساطه الاّ المطهّرون ، ولا يؤ ذن لمجالسته الاّ الصّدّيقون . وهب القدوم الى بساط خدمة الملك هيبة الملك ، فانّك على خطر عظيم ان غفلت .
واعلم انّه قادر على ما يشاء من العدل والفضل معك وبك ، فان عطف عليك برحمته وفضله قبل منك يسير الطّاعة واجزل لك عليها ثوابا كثيرا. وان طالبك باستحقاقه الصّدق والاخلاص عدلا بك ، حجبك وردّ طاعتك وان كثرت ، وهو فعّال لما يريد.
واعترف بعجزك [وقصورك ] وتقصيرك وفقرك بين يديه ، فانّك قد توجّهت للعبادة له والمؤ انسة به ، واعرض اسرارك عليه وليعلم انّه لا يخفى عليه اسرار الخلائق اجمعين وعلانيتهم .
وكن كافقر عباده بين يديه واخل قلبك عن كلّ شاغل يحجبك عن ربّك ، فانّه لا يقبل الاّ الاطهر والاخلص . انظر من اىّ ديوان يخرج اسمك ، فان ذقت حلاوة مناجاته ولذيذ مخاطباته وشربت بكاءس رحمته وكراماته من حسن اقباله عليك واجابته ، فقد صلحت لخدمته ، فادخل فلك الاذن والامان ، والاّ فقف وقوف مضطرّ قد انقطع عنه الحيل ، وقصر عنه الامل ، وقضى الاجل .
فاذا علم اللّه - عزّ وجلّ - من قلبك صدق الالتجاء اليه ، نظر اليك بعين الرّاءفة والرّحمة واللّطف ، ووفّقك لما يحبّ ويرضى ، فانّه كريم يحبّ الكرامة لعبادة المضطرّين اليه ، المحترقين على بابه لطلب مرضاته .
قال اللّه تعالى : ((امّن يجيب المضطرّ اذا دعاه ويكشف السّوء)).( سوره نمل ، آيه 62.)



باب دوازدهم : آداب داخل شدن به مسجد

امام صادق (ع) فرمود:

چون به در مسجد مى رسى ، بدان كه درگاه پادشاهى عظيم را قصد نموده اى كه جز پاكان ، بر گستره فرش او گام ننهند و جز صدّيقان به همنشينى او نايل نيايند. پس با ترس ، به محضر او درآى ، چنان كه از پادشان ترسانى ؛ چرا كه اگر غافل باشى و رعايت ادب و تعظيم ، نكنى در خطرى عظيم خواهى بود.

بدان كه او بر هر عملى ، به عدل و فضل ، قادر و تواناست . پس ، چنانچه رحمت و فضل خويش را بر تو معطوف فرمايد، طاعت اندك تو را خواهد پذيرفت و ثوابى بسيار عطا خواهد كرد و چنانچه با تو از در عدل درآيد واستحقاق خويش را در بندگى ، صدق و اخلاص خواهان شود، تو را محروم و طاعتت را ردّ مى كند؛ اگر چه بسيار باشد، كه بر آنچه خواهد، توانا وفعّال است .

در محضر او به ناتوانى ، تقصير در بندگى و فقر خويش اعتراف نما، زيرا كه تو به سوى او براى عبادت و انس روى نموده اى و به او نيازمندى .
بايد بدانى كه درون و باطن خلايق بر او آشكار است .
در پيش او چون فقيرترين بندگان باش و قلب خويش از هر امرى كه تو را از قرب خدا محروم كند خالى دار؛ كه او پاك ترين و خالص ترين اعمال را مى پذيرد.
بنگر كه از كدام ديوان - ديوان رستگاران يا دفتر سيه بختان - نامت خارج مى شود، پس چنانچه شرينى مناجات و لذّت مخاطبات او را به ادراك آورى و جام رحمت و كرامتش را، به سبب روى آوردنت بدو و اجابت او بنوشى ، براى خدمتش ، صلاحيّت يافته اى ؛ پس داخل شو كه اذن و امان از آن تو است . و در غير اين صورت ، وارد مشو و توقف كن ؛ مانند آن كسى كه راه چاره اش قطع گشته ، و اميدش بريده شده ، و اجل اش فرا رسيده است .

چنانچه خداوند - عزّ وجلّ - ببيند كه با صداقت بدو پناه آورده اى ، با ديده راءفت و رحمت و لطف به تو خواهد نگريست و بدان چه خود دوست دارد وبدان راضى است ، موفّقت مى دارد؛ چه او كريم است و گرامى داشتن بندگان مضطر و سوختگان درگاهش را كه خواهان خرسندى اويند، دوست مى دارد.

خداى تعالى فرمايد:
كيست آن كس كه درمانده را (چون وى را بخواند) اجابت مى كند، و گرفتارى را برطرف مى گرداند...
.

گل مريم
2013_09_15, 08:32 AM
الباب الثّالث عشر: فى افتتاح الصّلاة


قال الصّادق - عليه السّلام -:
اذا استقبلت القبلة فايس من الدّنيا و ما فيها و الخلق و ما هم فيه ، [وفرّغ قلبك عن كلّ شاغل يشغلك عن اللّه تعالى ] وعاين بسرّك عظمة اللّه - عزّ وجلّ - واذكر وقوفك بين يديه . قال اللّه تعالى : ((يوم تبلو كل نفس بمااسلفت وردّوا الى اللّه موليهه الحقّ)).(سوره يونس ، آيه 30.)
وقف على قدم الخوف والرّجاء، فاذا كبّرت فاستصغر ما بين السّموات العلى والثّرى دون كبريائه ، فانّ اللّه تعالى اذا اطّلع على قلب العبد وهو يكبّر وفى قلبه عارض عن حقيقة تكبيره ، قال : ((يا كذّاب ! اتخدعنى وعزّتى وجلالى لاحرمنّك حلاوة ذكرى ولا حجبنّك عن قربى والمسرّة بمناجاتى )). واعلم انّه تعالى غير محتاج الى خدمتك وهو غنىّ عنك وعن عبادتك ودعائك ، وانّما دعاك بفضله ليرحمك ، ويبعدك عن عقوبته ، وينشر عليك من بركات حنّانيّته ويهديك الى ضعف ما خلق من العوالم اضعافا مضاعفة على سرمد الابد، لكان عنده سواء كفروا باجمعهم به او وحّدوه ، فليس له من عبادة الخلق الاّ اظهار الكرم والقدرة . فاجعل الحياء رداء والعجز ازارا وادخل تحت سرّ سلطان اللّه تعالى تغنم فوائد ربوبيّته مستعينا به مستغيثا اليه .




باب سيزدهم : آداب شروع نماز

امام صادق (ع) فرمود:

چون به قبله روى كنى ، دل از دنيا، تعلقات آن و خلق برگير و قلب خويش را از هر چيزى كه از پرداختن به خداى متعال بازت دارد، تهى كن . با چشم دل به عظمت خداوند - عزّ وجلّ - بنگر و به ياد ايستادنت در محضر او باش . خداى تعالى فرمايد:
آن جاست كه هر كس آنچه را از پيش فرستاده است مى آزمايد، و به سوى خدا، مولاى حقيقى خود باز گردانيده مى شوند....

و بر پاى بيم و اميد بايست و چون تكبير گفتى ، هر چه را كه ميان آسمان هاى رفيع و زمين است ، جز كبرياى او كوچك و خوار شمار؛ چرا كه خدا بر قلب بنده اى كه تكبيرش مى گويد، آگاه مى باشد و چون دريابد كه در آن ، چيزى است كه با تكبير حقيقى اش منافى است ، مى فرمايد:

اى دروغ گو! آيا مرا فريب مى دهى ؟! به عزّت و جلالم سوگند كه تو را از شيرينى يادم محروم كنم و تو را از مقام قربم دور سازم و از درك خوشى و لذت مناجاتم باز مى دارد.

بدان كه خداى تعالى ، به خدمت تو محتاج نيست و از تو و عبادت و دعايت بى نياز است . او به فضل خود تو را خواند، تا ببخشايدت ، و از عقوبت خويش دورت كند، و از بركات عطوفت و مهربانى خود بر تو افشاند، و به راه رضايش هدايتت كند، و در مغفرت خويش را بر تو بگشايد.

اگر خداوند چند برابر آنچه كه از آغاز تا به حال آفريده بيافريند، براى او هيچ تفاوتى ندارد كه آن ها همگى كفر ورزند و يا موحّد باشند. پس او را در عبادت آفريدگان ، چيزى نباشد جز اين كه از باب لطف و به پاس عبادت ناچيز آنان ، مراتب والايى به ايشان عطا نمايد.

از اين رو، شرم و ناتوانى را تن پوش خود ساز، و در حمايت سلطان و قدرت او درآى ، تا از خوان نعمت الهى بهره ها برى و مدد از او جو و به او پناه ببر.

گل مريم
2013_09_15, 08:34 AM
الباب الرّابع عشر: فى قراءة القرآن


قال الصّادق - عليه السّلام -:
من قراء القرآن و لم يخضع للّه ولم يرقّ قلبه ولم ينشئ حزنا ووجلا فى سرّه ، فقد استهان بعظم شاءن اللّه تعالى وخسر خسرانا مبينا.
فقارئ القرآن يحتاج الى ثلاثة اشياء: قلب خاشع ، وبدن فارغ ، وموضع خال .
فاذا خشع للّه قلبه فرّمنه الشّيطان الرّجيم . قال اللّه تعالى : ((فاذا قراءت القرآن فاستعذ باللّه من الشّيطان الرّجيم )).( سوره نحل ، آيه 98.)
واذا تفرّغ نفسه من الاسباب تجرّد قلبه للقراءة فلا يعترضه عارض فيحرمه بركة نور القرآن وفوائده .
واذا اتّخذ مجلسا خاليا واعتزل عن الخلق بعد ان اتى بالخصلتين [الاوليين ]: خضوع القلب وفراغ البدن استاءنس روحه وسرّه باللّه - عزّ وجلّ - ووجد حلاوة مخاطبات اللّه تعالى عباده الصّالحين وعلم لطفه بهم ومقام اختصاصه لهم بفنون كراماته وبدائع اشاراته .
فاذا شرب كاءسا من هذا المشرب لا يختار على ذلك الحال حالا وعلى ذلك الوقت وقتا، بل يؤ ثره على كلّ طاعة وعبادة ، لانّ فيه المناجاة مع الرّبّ بلا واسطة .
فانظر كيف تقراء كتاب ربّك ومنشور ولايتك ، وكيف تجيب اوامره و[تجتنب ] نواهيه وكيف تمتثل حدوده فانّه كتاب عزيز: ((لا ياءتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد)).(سوره فصلت ، آيه 42.)
فرتّله ترتيلا، وقف عند وعده ووعيده ، وتفكّر فى امثاله ومواعظه ، واحذر ان تقع من اقامتك حروفه فى اضاعة حدوده .




باب چهاردهم : آداب قرائت قرآن

امام صادق (ع) فرمود :

كسى كه قرآن خواندن او تواءم با خضوع نباشد، و قلبش را رقّت فرا نگيرد، و در سينه اش حزن و ترس وارد نشود، عظمت خداى متعالى را ناچيز شمرده و به خسرانى آشكار در غلتيده است .

پس قارى قرآن را سه چيز لازم است تا به فيض عظماى قرائت نائل آيد:

1- قلبى خاشع ؛
2- بدنى فارغ از تعلّقات دنيوى ؛
3- جايى خالى .

چون قلبش در برابر خداى تعالى خاشع شود، شيطان رجيم از او خواهد گريخت . خداوند تعالى مى فرمايد:
پس چون قرآن مى خوانى ، از شيطان رانده شده به خداوند پناه جوى .

پس هنگامى كه قارى قرآن ، نفس خويش را فارغ سازد، قلبش براى قرائت قرآن فارغ يابد و در اين هنگام چيزى كه بتواند او را از بركت و فوايد قرآن محروم كند در بين نيست .

و چون كنج خلوت اختيار كند و از خلق اعتزال جويد و خضوع قلب و فراغ بدن را فراهم آورد، در اين هنگام روح و باطنش با خداى - عزّ وجلّ - انس ‍ مى يابد و شيرينى سخنان خداوند تعالى در خطاب با بندگان صالحش و مقامى را كه به فنون كرامات و بدايع اشاراتش بدانان اختصاص داده ، در خواهد يافت .

پس هنگامى كه پيمانه اى از اين شراب بنوشد، ديگر هيچ حالى و هيچ وقتى را بر آن ترجيح ندهد، بلكه آن را بر هر طاعت و عبادتى رجحان مى دهد، زيرا در اين حال ، بدون واسطه با پروردگار خويش به راز و نياز مى پردازد.

اى قارى كتاب خدا! بنگر كه چگونه كتاب پروردگار و عهد ولايتت را مى خوانى ، و چگونه بر اوامر او گردن مى نهى ، و از نواهى حضرتش اجتناب مى ورزى ، و چگونه حدودش را پاس مى دارى ، كه او در كتاب عزيزش ‍ مى فرمايد:

نه از پس و نه از پيش بر آن باطل وارد نشود كه آن ، از سوى [خداى ] حكيم حميد نازل شده است .

پس آن را به ترتيل بخوان و در وعده پاداش و وعيد كيفرش توقف كن و در امثال و مواعظش بينديش و بپرهيز از اين كه حروفش را ادا نمايى وحدودش را ضايع كنى .

سجادی
2013_09_20, 10:13 PM
به نام خدا

خدایا ! قلب ما را در برابر قرآن با عظمتت خاشع بگردان . الهی آمین

گل مريم
2013_09_23, 05:15 PM
به نام خدا

خدایا ! قلب ما را در برابر قرآن با عظمتت خاشع بگردان . الهی آمین

الهی آمین


الباب السّادس عشر: فى السّجود

قال الصّادق - عليه السّلام -:
ما خسر واللّه من اتى بحقيقة السّجود ولوكان فى العمر مرّة واحدة ، وما افلح من خلا بربّه فى مثل ذلك الحال شبيها بمخادع لنفسه غافل لاه عمّا اعدّ اللّه للسّاجدين من البشر العاجل وراحة الاجل .
ولا بعد عن اللّه تعالى ابدا من احسن تقرّبه فى السّجود، ولا قرب اليه ابدا من اساء ادبه وضيّع حرمته ويتعلّق قلبه بسواه [فى حال السّجود]. فاسجد سجود متواضع للّه ذليل علم انّه خلق من تراب يطاءه الخلق وانّه اتّخذك من نطفة يستذرها كلّ احد، وكوّن ولم يكن .
وقد جعل اللّه معنى السّجود سبب التّقرّب اليه بالقلب والسّرّ والرّوح ، فمن قرب منه بعد عن غيره . الاترى
فى الظّاهر انّه لا يستوى حال السّجود الاّ بالتّوارى عن جميع الاشياء، والاحتجاب عن كلّ ما تراه العيون ، كذلك اراد اللّه تعالى الامر الباطن .
فمن كان ظنّه متعلّقا فى صلاته بشى ء دون اللّه تعالى فهو قريب من ذلك الشّى ء، بعيد عن حقيقة ما اراد اللّه تعالى من صلاته .
قال اللّه تعالى : ((ما جعل اللّه لرجل من قلبين فى جوفه )).(سوره احزاب ، آيه 33.)
وقال رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وآله -: قال اللّه - عزّ وجلّ -: لا اطّلع على قلب عبد فاعلم فيه حبّ الاخلاص لطاعتى لوجهى وابتغاء مرضاتى الاّ تولّيت تقويمه وسياسته . ومن اشتغل فى صلاته بغيرى فهو من المستهزئين بنفسه مكتوب اسمه فى ديوان الخاسرين .


باب شانزدهم : آداب سجود

امام صادق (ع) فرمود:

به خدا قسم ، زيان كار نيست كسى كه سجده را به حقيقتش به انجام رساند، اگر چه در عمرش يك بار چنين كند.

و كسى كه در حال سجده ، خود را شبيه چنين كسى قرار دهد، خود را فريب داده و از آنچه كه خداوند براى سجده كنندگان از انس با خدا در دنيا وراحتى و آسايش در آخرت قرار داده است ، در غفلت و بى خبرى است .
و كسى كه در سجده اش به نحو مطلوب به قرب خداى متعال نايل آيد، از خداوند دور نشود و كسى كه در سجود ادب او را نگه ندارد و حرمتش را پايمال كند و قلب خويش را به غير او مشغول دارد، به خدا نزديك نشود.
پس سجده كن چون سجده شخصى كه در پيشگاه خدا متواضع است و مى داند كه از خاكى آفريده شده كه هم بر آن پاى مى نهند و از نطفه اى تركيب گشته كه همه از آن متنفر هستند و او به وجود آمده ، در حالى كه قبلا نبوده است .

خداوند معناى [حقيقى ] سجده را سببى قرار داده تا با قلب ، نهان و روح به او تقرب جويند. پس كسى كه به او نزديك شود، از غيرش دور شود.
آيا نمى بينى حالت سجود درست نمى آيد، مگر با بريدن و از همه اشياء، وناديده انگاشتن هر چيزى كه آن را چشم ها مى بينند؟ خداى تعالى توجه باطن انسان را به همين گونه خواسته است .
كسى كه در نماز، قلبش به چيزى جز خداوند تعلّق يابد، در واقع ، او به همين چيز نزديك است و از حقيقتى كه خداى تعالى در نماز از او خواسته ، دور است .

خداى تعالى فرمايد: خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است ... .

رسول خدا (ص) فرمود:
خداى - عزّ وجلّ - مى فرمايد:
در قلب هيچ بنده اى ، عشق به خالص بودن در عبادت و طاعتم و جلب رضايتم نمى بينم ، مگر آن كه پرورش و امور زندگى اش را بر دست گيرم و بدو نزديك شوم ، و كسى كه در نمازش به غير من مشغول شود، از كسانى است كه خويش را به استهزا گرفته و نامش در ديوان زيان كاران ثبت شود.

گل مريم
2013_09_25, 09:59 PM
الباب السّابع عشر: فى التّشهّد

قال الصادق - عليه السّلام -:
التّشهّد ثناء على اللّه ، فكن عبدا له فى السّرّ خاضعا له فى الفعل كما انّك عبد له بالقول والدّعوى ، وصل صدق لسانك بصفاء صدق سرّك فانّه خلقك عبدا وامرك ان تعبده بقلبك ولسانك [وجوارحك ] وان تحقّق عبوديّتك له بربوبيّته لك ، وتعلم انّ نواصى الخلق بيده فليس لهم نفس ولا لحظة الاّ بقدرته ومشيّته وهم عاجزون عن اتيان اقلّ شى ء فى مملكته الاّ باذنه ومشيّته ارادته .
قال اللّه تعالى : ((وربّك يخلق ما يشاء ويختار ما كان لهم الخيرة سبحان اللّه وتعالى عمّا يشركون )).( سوره قصص ، آيه 68.)
فكن للّه عبدا شكورا بالقول والدّعوى وصل صدق لسانك بصفاء سرّك فانّه خلقك ، فعزّ وجلّ ان تكون ارادة ومشيّة لاحد الاّ بسابق ارادته ومشيّته . فاستعمل العبوديّة فى الرّضا بحكمته ، والعبادة فى اداء اوامره . وقد امرك بالصّلاة على نبيّه محمّد - صلّى اللّه عليه وآله -: فاوصل صلاته بصلاته وطاعته بطاعته وشهادته بشهادته ، وانظر ان لا يفوتك بركات معرفة حرمته فتحرم عن فائدة صلاته وامره بالاستغفار لك والشّفاعة فيك ، ان اتيت بالواجب فى الامر والنّهى والسّنن والاداب . وتعلّم جليل مرتبته عند اللّه - عزّ وجلّ -.






باب هفدهم : آداب تشهّد

امام صادق (ع) فرمود:

تشهد ثناى بر خداوند است . پس در نهان خود بنده او باش و در فعل و عمل خضوع ورز، همچنان كه با زبان و ادعا بنده اويى .

و درستى گفتارت را با صفاى باطنى پيوند ده و با همه وجود سر بندگى در برابر او فرو دار، چرا كه او تو را بنده آفريد و دستور داده تا با قلب و زبان و اعضاى بدنت عبادتش كنى تا بدين وسيله ، ربوبيّت او و بندگى خود را محقّق دارى . و بدان كه سرنوشت آفريدگان به دست اوست .
آنان را نفسى و لحظه اى نيست ، مگر آن كه در يد قدرت و مشيّت اوست ، و آنان را از انجام كم ترين چيز در حيطه قدرت او عاجزند، مگر آن كه به اذن و مشيّت و اراده او باشد.

خداى تعالى فرمايد:
وپروردگار تو هر چه را بخواهد مى آفريند و بر مى گزيند و آنان اختيارى ندارند. منزّه است خدا و از آنچه [با او] شريك مى گردانند، برتر است .

پس براى خدا بنده اى باش كه با زبان و ادعا و عمل ، او را شاكر است و زبان صادق خود را به صفاى باطن پيوند بده چه او خالق توست .

او عزيزتر وجليل تر از آن است كه كسى جز او را اراده و مشيتى باشد و يا بر اراده او سبقت جويد. پس عبوديت خويش را در رضامندى به حكمتش و بندگى در عبادت او به كار گير تا اوامرش را ادا نمايى .

او تو را امر فرموده كه بر حبيبش ، پيامبر خدا محمّد (ص) درود فرستى ؛ پس ‍ نماز براى خداوند را با درود بر او مقارن كن و اطاعت از خدا را با اطاعت از او و گواهى بر وجود خدا را با گواهى بر رسالت پيامبر (ص) همراه كن ، ومراقب باش از بركت هاى شناخت پيامبر (ص) بى نصيب نمانى ؛ چرا كه اگر چنين باشد، از استغفار و شفاعت او - كه به امر پروردگار بزرگ است - محروم خواهى بود و اين حاصل نخواهد شد مگر با رعايت فرمان خدا وسنت پيامبر (ص).

پس بدان كه نبايد از شناختن قدر و منزلت آن گرامى نزد خداوند غافل شوى .

گل مريم
2013_10_01, 09:37 AM
الباب الثّامن عشر: فى السّلام

قال الصّادق - عليه السّلام -:
معنى السّلام فى دبر كلّ صلاة معنى الامان ، اى من ادّى امر اللّه تعالى وسنّة نبيّه - صلّى اللّه عليه وآله - خاضعا له خاشعا منه فله الامان من بلاء الدّنيا وبراءة من عذاب الاخرة .
والسّلام اسم من اسماء اللّه تعالى اودعه خلقه ليستعملوا معناه فى المعاملات والامانات والانصافات وتصديق مصاحبتهم [فيما بينهم ] وصحّة معاشرتهم .
وان اردت ان تضع السّلام موضعه وتؤ دى معناه فاتّق اللّه تعالى ، وليسلم منك دينك وقلبك وعقلك ان لا تدنّسها بظلمة المعاصى ولتسلم حفظتك ان لا تبرمهم وتملّهم وتوحشهم منك بسوء معاملتك معهم ، ثمّ صديقك ثمّ عدوّك . فاذا لم يسلم من هو الاقرب ، فالابعد اءولى .
ومن لا يضع السّلام مواضعه هذه ، فلا سلام ولا تسليم ، وكان كاذبا فى سلامه ، وان افشاه فى الخلق .
واعلم انّ الخلق بين فتن ومحن فى الدّنيا، امّا مبتلى بالنّعم ليظهر شكره ، وامّا مبتلى بالشّدّة ليظهر صبره . والكرامة فى طاعته ، والهوان فى معصيته . ولا سبيل الى رضوانه الاّ بفضله ، ولا سبيل الى طاعته الاّ بتوفيقه ، ولا شفيع اليه الاّ باذنه ورحمته .



باب هيجدهم : آداب سلام

امام صادق (ع) فرمود:
سلام گفتن در انتهاى هر نماز، به معناى ايمنى است و بدين معناست كه امر خداى متعال و سنت پيامبر (ص) را با خضوع و خشوع ادا كرده است ، پس ‍ او از بلاى دنيا و آخرت ، ايمن باشد.

سلام ، اسمى است از اسماى خداوند متعالى ، كه آن را در خلقش به وديعت نهاده ، تا در معاملات و امانات و روابط خود از آن بهره جويند، و در دوستى و معاشرت خويش صادق باشند.

و چنانچه بخواهى سلام را در همان جا كه بايد به كار برى و معناى واقعى اش را ادا كنى ، بايد از خدا بترسى و دين ، قلب و عقلت را سالم نگه دارى و آن را به ظلم و تاريكى گناهان آلوده نكنى و فرشتگان حافظ خويش ‍ (كرام الكاتبين ) را با كردار بد ناراحت و ملول و از خود بيزار نكنى ، سپس ‍ دوستت و دشمنت از تو نرنجد؛ چرا كه اگر نزديكان از دستش در امان نباشند، آن كه از دورتر است مسلّما از دست او در امان نخواهد بود.

پس كسى كه سلام را در اين مواضع مراعات نكند، نه سلامش فايده اى دارد ونه تسليمش . او در سلامش كاذب است ، اگر چه خلق را بسيار سلام گويد.

و بايد بدانى كه مردمان همواره دستخوش آزمون اند يا در دام محنت گرفتارند. آن كه به نعمت آزمون شود، بايد شكر نعمت گويد و آن كه به سختى دچار است ، بايد صبر پيشه سازد.

بدان كه كرامت در بندگى خدا و خوارى در نافرمانى از اوامر اوست و راهى به رضوان و رحمت خداوند نباشد، جز به مدد فضل و بخشش او؛ و هيچ وسيله اى براى دست يابى به طاعتش ، جز به واسطه توفيق الهى فراهم نگردد و هيچ شفيعى در پيشگاهش نيست ، جز به اذن و رحمتش .

مشعشع
2014_01_18, 10:45 PM
artifice_041artifice_041mohamad2artifice_041artifi ce_041